به گزارش ایرنا، «دونالد ترامپ» خود را آماده میکند تا از کمتر از یک ماه آینده در قامت رئیسجمهوری آمریکا هدایت این کشور را عهدهدار شود اما به نظر میرسد اتحادیه اروپا برای بازگشت این سیاستمدار جمهوریخواه چندان آماده نیست. وضعیتی که تقریبا تمام پایتختهای اروپایی، به ویژه بروکسل، امیدوار بودند از آن اجتناب کنند، به واقعیت تبدیل شده است: ترامپ در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵/ یکم بهمن ۱۴۰۳ به کاخ سفید بازخواهد گشت و یک دوره چهار ساله جدید را آغاز خواهد کرد.
ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود اتحادیه اروپا را «دشمن» (foe) خواند، بر محصولات کلیدی مانند فولاد و آلومینیوم تعرفه وضع کرد و این بلوک را بارها به جنگ تجاری تهدید کرد. وی همچنین توافقنامههای کلیدی چندجانبه و زیستمحیطی اروپا مانند توافق پاریس را زیر سوال برد و به اقدامات حمایتگرایانهای روی آورد که به اصطکاک با متحدان اروپایی منجر شد و بر روابط ترانس آتلانتیک تاثیر گذاشت.
ترامپ اتحادهای سنتی واشنگتن را شکست، از ناتو انتقاد کرد و اعضای آن را برای افزایش هزینههای دفاعی تحت فشار قرار داد. وی همچنین به ترویج سیاستی پرداخت که رهبری «مردان قوی» را برجسته میکرد؛ ترامپ در این راستا روابط خود را با شخصیتهای اقتدارگرا و ملیگرا که تصوری شخصی از سیاست داشته و به استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی تمایل داشتند، تقویت کرد.
در طول چهار سالی که دوره ریاست جمهوری «جو بایدن» به طول انجامید، ترامپ با جنبش ماگا (MAGA)، دستگاه جمهوریخواه را به خود جذب کرد و از میان سه مکتب فکری که این روزها در حزب جمهوریخواه در جریان است، دولت آینده ترامپ تحت سلطه «بازدارندهها» (restrainers) خواهد بود؛ یک جناح جمهوریخواه که طرفدار قدرت در داخل و میانهروی در استقرار و استفاده از نیروی نظامی در خارج از کشور است. استراتژی این جریان که توسط شخصیتهایی مانند «استیو بنن» و «ریچارد گرنل» ترویج میشود، شامل جدایی از ناتو و کاهش حمایت ایالات متحده از اوکراین است.
«جی دی ونس» معاون رئیسجمهوری جدید آمریکا دقیقا یکی از بزرگترین مخالفان کمک به اوکراین است. وی از پایان دادن به جنگ در اوکراین با لغو کمکهای آمریکا حمایت کرده و معتقد است که اروپا باید «بدون استفاده از ایالات متحده» از خود دفاع کند.
بازگشت ترامپ، اروپا را وادار میکند تا مسئولیت بیشتری برای امنیت خود بپذیرد؟
در حوزه نظامی، اگرچه اروپا سهم قابل توجهی در حمایت از اوکراین داشته است، اما بزرگترین بار همچنان بر دوش واشنگتن است. این نشاندهنده سرمایهگذاری ناکافی، پراکنده و ناکارآمد، علاوه بر ظرفیت محدود اروپا برای افزایش تولید دفاعی و تکمیل ذخایر مهمات و سلاح است. بر اساس گزارشی که از «ماریو دراگی» رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخستوزیر پیشین ایتالیا در تارنمای اکونومیست منتشر شده است، ۷۸ درصد از تجهیزات مورد استفاده توسط ارتشهای اروپایی خارج از اتحادیه خریداری میشود و تنها ۱۸ درصد از سفارشها به صورت هماهنگ در اروپا مدیریت میشوند.
علاوه بر آمادگی تجاری، اتحادیه اروپا با چالش تقویت ظرفیت خود در دو حوزه کلیدی مواجه است: فناوری و نظامیچنان که «پابلو آندرس گوتیرز» کارشناس علوم سیاسی متخصص در روابط بینالملل و اتحادیه اروپا معتقد است، اروپا که از لحاظ تاریخی برای هدایت سیاست ناتو، محافظت از خود در برابر تهدیدها از طریق بازدارندگی هستهای و البته برای تسهیل اجماع در اختلافات بر سر موضوعات بحثبرانگیز به واشنگتن وابسته بوده است، دیگر نمیتواند روی دوست آمریکایی طبق انتظار خود حساب کند. اگرچه این سناریو چالش برانگیز است، کمیسیون اروپا در حال حاضر روی استراتژی مذاکره با ترامپ کار میکند. علاوه بر آمادگی تجاری، اتحادیه اروپا با چالش تقویت ظرفیت خود در دو حوزه کلیدی مواجه است: فناوری و نظامی.
ترامپ پیشتر اعلام کرده است که قصد ندارد از ناتو آنطور که در حال حاضر در جریان است، حمایت کند. طبق گزارش بلومبرگ، ناتو ممکن است سقف هزینههای نظامی خود را تا ۳ درصد تولید ناخالص داخلی کشورهای عضو در سال ۲۰۲۵ افزایش دهد و ترامپ قصد دارد فروش تسلیحات در اروپا را افزایش دهد. بدیهی است که تصمیم نهایی در مورد مداخله احتمالی آمریکاییها در دفاع از اروپاییها منحصراً در اختیار دولت آمریکا خواهد بود و بنابراین اروپا حتی اگر این هزینه بپردازد، هرگز مطمئن نخواهد بود که متحدش از آن دفاع خواهد کرد.
بنابراین، در سطح منطقی، راه حل مشکل امنیت اروپا تنها میتواند یکی باشد: ایجاد یک سازوکار دفاعی خودمختار. «امانوئل مکرون» رئیسجمهوری فرانسه و «رادک سیکورسکی» وزیر امور خارجه لهستان استدلال کردهاند که بازگشت ترامپ به کاخ سفید باید اروپا را وادار کند تا مسئولیت بیشتری برای امنیت خود بپذیرد. اما ساختن یک ارتش اروپایی در غیاب یک کشور اروپایی و حتی بدون داشتن یک سیاست خارجی همگن در میان کشورهای اروپایی، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار پیچیده است.
دوستی ترامپ با سیاستمداران ناسیونالیست اروپایی از جناح راستگرا
آنچه مشخص است اینکه ترامپ نگاه چندان دوستانهای به اتحادیه اروپا ندارد و از همه سیاستمداران ناسیونالیست اروپایی دست راستی که به نوعی مخالف اتحادیه هستند، حمایت میکند؛ از «نایجل فاراژ» در انگلیس گرفته تا «ویکتور اوربان» در مجارستان، «ماتئو سالوینی» در ایتالیا و «الکساندر ووچیچ» در صربستان. ترامپ با آنها و دیگران نوعی «انترناسیونال غیرلیبرال» را تشکیل خواهد داد که به شدت بر سیاست اروپا در موضوع مهاجران تاثیر خواهد گذاشت. علاوه بر اوربان، «جورجیا ملونی» نخست وزیر ایتالیا و «کارل نهمر» صدراعظم اتریش، از نظر ایدئولوژیک به ترامپ نزدیک هستند. دولت هلند با موضع طرفدار روسیه تحت حمایت «گیرت ویلدرز» سیاستمدار پوپولیست، ضد اسلام و ضد مهاجرت نیز ممکن است به متحد ترامپ تبدیل شود.
اقتصاد اروپا در معرض خطر تعرفهگذاری و سیاستهای حمایتگرایانه ترامپ
در سطح اقتصادی، مشخص است که ترامپ قصد دارد تعرفههای گمرکی را افزایش دهد تا تراز تجاری آمریکا را متعادل کند؛ رئیسجمهوری منتخب آمریکا، اتحادیه اروپا را تهدید کرد در صورتی که کسری تجاری واشنگتن را با خریداری نفت و گاز آن در مقیاس کلان جبران نکند، مشمول تعرفههای گمرکی هرچه بیشتر خواهد شد. طبق گزارش رویترز، آمریکا در حال حاضر با کسری تجاری ۲۴۰ میلیارد دلاری با اروپا مواجه است و تعرفهها به شدت به اقتصاد اروپا ضربه میزند.
یکی از بخشهایی که بیشترین آسیب را خواهد دید، صنعت خودرو و به ویژه آلمان خواهد بود. طبق دادههای یورواستات، آلمان بیشترین آسیب را از تعرفه های آمریکا متحمل خواهد شد. در سال ۲۰۲۳، آلمان کالاهایی به ارزش ۱۵۷.۷ میلیارد یورو به ایالات متحده صادر کرد. ایتالیا و ایرلند به ترتیب با ۶۷.۳ میلیارد یورو و ۵۱.۶ میلیارد یورو صادرات در جایگاههای بعدی قرار گرفتند. این سه کشور در مجموع ۵۵ درصد از صادرات اتحادیه اروپا به آمریکا را تشکیل میدهند. و بنابراین، آنها بیشترین تاثیر را از سیاست حمایتگرایانه ترامپ خواهند دید.
استراتژی ترامپ در جنگ تجاری با اروپا، «تفرقه بینداز و حکومت کن» خواهد بود. دولت جدید آمریکا قصد دارد به مسائل تجاری نه در سطح چندجانبه و نه چندان با اتحادیه اروپا بلکه با کشورهای جداگانه بپردازد تا قدرت مذاکره بیشتری داشته باشد.
در رابطه با سیاستهای حمایتگرایانه ترامپ، بانک سرمایهگذاری «گلدمن ساکس» پیشبینی میکند که ممکن است یورو در برابر دلار حتی تا ۱۰ درصد کاهش یابد، زیرا فدرال رزرو همچنان به اعمال نرخهایی که انتظار میرود بالاتر از بانک مرکزی اروپا باشد، ادامه خواهد داد. جریانهای پول بینالمللی به سمت فدرال رزرو هدایت خواهد شد. با این حال، نوسانات ارز به ویژه غیر قابل پیشبینی است و بنابراین میتواند در یک جهت یا جهت دیگر حرکت کند. اما تردیدی وجود ندارد که تعرفهگذاری، تاثیر شدیدی بر دلار و یورو و در نتیجه بر تمامی بازارهای مالی خواهد داشت. چشمانداز حداقل در کوتاهمدت و میانمدت این است که پول اروپا ضعیف شده و واحد پول آمریکا تقویت خواهد شد. در درازمدت، اگر سیاستهای اقتصادی ترامپ شکست بخورد، همانطور که محتمل است، دقیقاً برعکس این اتفاق میافتد.
بزرگترین تاثیر ترامپ در کاخ سفید را میتوان در سطح ژئوپلیتیک ارزیابی کرد؛ ترامپ وعده صلح در اوکراین و به طور مبهمی صلح در خاورمیانه را داده استبدیهی است که ترامپ کاملا مخالف هرگونه توافق با اروپا و سایر کشورها در زمینه آب و هوا و هر نوع مقررات و استانداردسازی، به عنوان نمونه در مورد هوش مصنوعی، داروها و فناوریهای سبز خواهد بود. به طور کلی، مقرراتزدایی به معیار غالب تبدیل خواهد شد و اروپا مجبور است فناوریهای جدید مختص خود را تنظیم کند.
ترامپ ترمز جنگافروزی اروپا در اوکراین را میکشد؟
بزرگترین تاثیر ترامپ در کاخ سفید را میتوان در سطح ژئوپلیتیک ارزیابی کرد؛ ترامپ وعده صلح در اوکراین و به طور مبهمی صلح در خاورمیانه را داده است؛ در حالی که ادعا میکند رژیم صهیونیستی «حق دفاع از خود» را دارد.
مشکل اروپاییها این است که خاورمیانه برای منافع آنها حیاتی است زیرا کشورهای عربی در کنار روسیه و آمریکا بزرگترین تامینکننده نفت و گاز جهان هستند؛ علاوه بر این، هشدارها مبنی بر خطر تبدیل شدن سریع یک جنگ در خاورمیانه به یک درگیری اتمی جهانی به گوش میرسد.
متاسفانه تنها چیزی که تقریبا قطعی است این است که مردم رنجدیده فلسطین با حق سرزمین و کشور به رسمیت شناخته نخواهند شد و تراژدی فلسطین احتمالا ادامه خواهد داشت.
در مورد اوکراین، اقدام احتمالی ترامپ برای ایجاد صلح اگر چه به سود روسیه نیز خواهد بود اما برای اروپا مطلوب خواهد بود؛ اروپایی که در سطح نظامی ناتوان است و به طور متناقضی جنگافروز ظاهر شده است. از زمان اعلام استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱، درگیریها با روسیه توسط توسعهطلبی نظامی ناتو به رهبری دولتهای آمریکا با رضایت منفعلانه دولتهای اروپایی دامن زده شده است.
حضور ناتو پشت دروازههای روسیه و تظاهر به این که معتقد است این چالش تهدیدی برای مسکو نیست، یک خطای استراتژیک جدی بود. بنابراین جنگ در اوکراین باید و میتوانست از ابتدا اجتناب شود. جنگ در اوکراین هرگز اتفاق نمیافتاد اگر اوکراین تحت ریاست جمهوری «ولودیمیر زلنسکی» با حمایت سایر کشورهای اروپایی برای عضویت در ناتو اصرار نمیورزید؛ ناتو که نه یک سازمان اقتصادی برای توسعه پایدار است، نه انجمنی برای پیشرفت و حقوق مدنی، بلکه یک سازمان نظامی است که پیشتر در صربستان، کوزوو، افغانستان و عراق عملکرد نامطلوبی داشته است.
بنابراین، چتری که در دوران ریاست جمهوری بایدن دوباره در اروپا مستقر شده بود، پس از انتخابات برچیده شد و به نظر میرسد که ریاست جمهوری جدید ترامپ، آغاز دوباره چالشها در روابط فراآتلانتیک باشد.
نظر شما