به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، ملک جوانبخت را روح و روان، از غمان اهریمن تیره و تار بود. سیاهی غم چنان او را در برگرفته بود که بیم آن میرفت که دروازههای کشور را به آمدن بهار شادمانیها فروببندد و فرمان ممانعت از آیین نوروز را صادر کند، در این میان شهرزاد میخواست تا با دمیدن بارقههای شادی، نور و امید به جان ملک، اهریمن را از جان او دور کند و چشمانش را به روشنایی مهر و پاکی بهاران بگشاید اما اهریمن بدخو از زبان ملک جوانبخت، درآمد که اگر شهرزاد و دیگر بانوان همراه نتوانند وی را به نیکویی، شادی و لبخند مجاب کنند تمامی آنان را به سیاهی سرد زمستان خواهد سپرد تا از یادها و خاطرهها محو شوند.
همراهان شهرزاد از هر سو میآیند تا او را در راهی که پیش رو دارد، یاری کنند و شهرزاد به همراه جمع بانوانی که هر کدام از خطه و اقلیمی با او گرد آمدهاند طی هزار و یک شب با قصههایی موسیقایی از نقاط مخلف سرزمین، تلاش میکنند تا مَلِک جوانبخت را با آیینها و مراسم بخش به بخش کشور آشنا کنند و تاثیر شادمانی را در پیوند مستحکم مردمی برای او بازگو کنند.
شهرزاد به همراه سایر بانوان همراهش هر شب آیین و مراسمی از یک بخش کشور را برای مَلِک اجرا میکند و با نمایش درآوردن آیینهای هر خطه و اقلیم تلاش میکند تا نشان دهد که شادمانی و برپایی آیینهای مردمی تا چه اندازه میتوانند در اتحاد، تولید، کشاورزی، آموزشِ کارزار و دشمن ستیزی و عشق به میهن اثرگذار باشد.
این روایت یادآور شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی با این مضون «طفلی به نام شادی، دیریست گم شده است/با چشمهای روشن براق/ با گیسویی بلند، به بالای آرزو/هر کس از او نشانی دارد، ما را کند خبر/این هم نشان ما:/ یک سو خلیج فارس، سوی دگر خزر» است.
این شعر روایتی از روزگار سخت و تلخی است که بر مردمان رفته است. گروه هنری بانوان «مهرگان» نمایش «هزار و یک شب» را به نویسندگی هادی حوری، کارگردانی و طراحی حرکات مهرنوش مهرینفر و با تهیهکنندگی مجید فلاحپور شامگاه جمعه- هفتم دی ماه- در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه برد و حرکات آیینی و فرم زیباییهای موسیقایی سرزمینمان همچون کُردی، لُری، آذری، کرمانجی، خراسانی، گیلکی، موسیقی جنوب و بندری را به نمایش گذاشت.
نمایشنامه «هزار و یک شب» متنی شاعرانه در بزرگداشت شادمانیهای مردمی دارد، در این نمایش، شهرزاد، از سرزمین ایران، برای پادشاه مَلِک، داستان میسراید و سرزمینی پر از رنگ، زیبایی و عشق را با اجرای حرکات فرم و آیینی، به تصویر میکشد.
در این نمایش که بر روایت موسیقایی و حرکات آیینی تاکید شده بود، این موسیقی به صورت پلی بک اجرا میشد و آیدا امیری مقدم نوازنده دف و نوشآفرین کشوری نوازنده کمانچه، بخشهایی از موسیقی نواحی را اجرا میکردند و بسیاری از بانوان مخاطب نیز با این موسیقی همراهی کرده و اشعار آنها را میخواندند.
تنها راوی (فرانک یوسفی) داستان نمایش را برای مخاطبان روایت میکرد و صدای شهرزاد (سمیرا حمزهزاده) و مَلِک (علی اسدی) به صورت پلی بک در جریان نمایش پخش میشد.
در بخشی از نمایش، ملک پس از دیدن و شنیدن روایتهای موسیقایی مختلف چنین بیان کرد؛ آنچه دیدیم همه در کسب روزی بود و چنانچه دشمنی در این مرزها یورش آورد، مردمان آنچنان به شادی مشغولند که هرگز توان ایستادن در برابرش را نخواهند داشت.
شهرزاد نیز در پاسخ به او گفت؛ در اینها بسیار حرکات و تمرینات برای آمادهسازی جسم و جان جوانان برای کارزار پنهان است و ما با دل و جان آمادهایم تا آنها را به ملک نشان دهیم.
ملک نیز پس از تماشای بخشهای دیگری از موسیقای سرزمینمان گفت؛ هر چند اگر چنین جنگاورانی در این مُلک باشند، از آن رو که دلهایشان با چیزی در این خاک وابسته نیست، چه بسا به طمع زمین و زراعت بیشتر، به دشمن پناه ببرند و با او یکی شوند.
شهرزاد به امید طلوع بهاران دوباره بر سرزمینش بود و تلاش کرد تا روایتی از عشق را به همراه موسیقی اقوام بیان کند.
ما همسفران تمام آبهای زلال جهانیم
در بخشی از «هزار و یک شب» چنین روایت شد؛ بسیاری از ما، از عشق میترسیم، از اینکه صدای دیگری را در خویش بشنویم، میترسیم، از خودمان میپرسیم چگونه میتوانیم ترانههای تنهاییمان را با کسی زمزمه کنیم، وقتی که از خویش درگریزیم اما تمامی ما نیاز داریم که عاشق باشیم و از خود بپرسیم آیا این همان چیزی نیست که تمام فرصتهایمان را برای رسیدن به او از دست دادهایم؟ ما دخترکان ماه مهتابیم، دخترکان یقین بزرگی که از عشق برگرفته است، ما همسفران تمام آبهای زلال جهانیم که باران عشق در آن جاری است. ما جان جان جهانیم، ما ابری و بارانیم، ما شور ترانه و تندریم، ما زنیم.
شهرزاد در ادامه، با موسیقی مردمان جنوب قصهای سرود که رسم انتظار میشناسند و شور عاشقانه آغاز میکنند.
هر چند که در این شبها و روایت داستانها، شهرزاد با کمک دیگر زنان همدمش هر لحظه بیم دارند که در اثر مجاب نکردن مَلِک و تاثیرنگذاشتن این آیینها بر او، جانشان را از دست بدهند اما مَلِک در این مدت خود دلباخته شهرزاد میشود و هنگامی که معانی اتحاد، عشق، انتظار، میهنپرستی، مردمداری و دینباوری را در این آیینها درمییابد، فرمان به فتح شادمانی و گشایش دروازهها برای ورود بهار و برگزاری آیینهای نوروزی میدهد و این سرزمین مملوء از شادی میشود و غم از این سرزمین رخت برمیبنند.
زنان همواره بخش مهمی از بدنه فعال جامعه هستند، نمایش «هزار و یک شب» نیز نمادی از جامعه اکنون ماست؛ زنانی میتوانند با نقشآفرینی خود و حمایت سایر اقشار در عرصههای مختلف فرهنگی و هنری به خصوص موسیقی شور و شادی را به جامعه بازگردانند.
در بخش تئاتر و نمایشهای ایرانی نیز چند سالی است بانوان هنرمند با حمایت و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلاش میکنند تا بعضی از آیینها، رسوم سنتی و هنرمندانه ایران را به همراه موسیقی زنده حفظ کرده و به نمایش بگذارند و آن را به خصوص به بانوان و نسل جدید معرفی کنند.
شیدا زمانیانراد، زهرا جلیلی، شادی رضوانی، آیدا حقیقتطلب، پگاه پازوکی، افسانه سادات شریعتپناهی، کیمیا یزدانی، درسا سادات موسوی، ملیکا بیات، مولودسادات حاجی میر، مژده مسکنی، نگین صدقگویا، تینا، بیتا بهرامی غلامی، نقشآفرینان نمایش «هزار و یک شب» بودند.
این گروه نمایشی علاوه بر اینکه اجراهای موفقی را به صورت مستقل و همکاری با گروههای موسیقی مختلف در فرهنگسرای نیاوران و تالار وحدت به نمایش گذاشته است، با اجرای نمایش «هزار و یک شب» در اکسپوی ۲۰۲۰ دبی نیز به عنوان نماینده رسوم و آیین ایران معرفی شد.
نظر شما