کتابی که به همت محسن احمدی در ۶ فصل نوشته شده و فصل اول آن با عنوان مقاله ها، شامل یادداشت هایی از استادان دانشگاه، فرهیختگان ایل قشقایی و بزرگان فلسفه و حکمت است حجم عمده ای از کتاب را به خود اختصاص داده است.
«حکیم جهانگیرخان قشقایی» در مقدمه کتاب با عناوینی همچون فقیه عالی شیعه، مشعل فقاهت، استاد مسلم همه علوم اسلامی، مصداق انسان کامل و «حُجت الحق» معرفی شده است.
ولادت جهانگیر در میان تیره جانبازلو از طایفه بزرگ دره شوری در سال ۱۲۴۳ هجری قمری( قرن دوازدهم) و زادگاهش را روستای کِزن از توابع بخش وردشت در شمال سمیرم نوشته اند.
پدرش محمد خان، جهانگیر را از کودکی به کار و زحمت عادت داده بود. برای کسب روزی حلال چوپانی می کرد. پدر ساز و سه تار هم برایش خریده بود و نی هم می نواخت.
داستان زندگی این خانزاده ایل و سفرش به ولایت اصفهان آن زمان معروف و شنیدنی است. تا امروز می شنیدیم و می خواندیم که جهانگیر در ۴۰ سالگی به اصفهان سفر کرد و تحول در وی رقم خورد اما در صفحه ۲۳۶ سرّ دلبران می خوانیم: او در سن ۳۰ سالگی هم سفرهایی به اصفهان نه به منظور تعمیر ساز و سه تار خود بلکه برای داد و ستد و معامله داشته است.
به هر روی، خانزاده قشقایی، زمانی که فصل تابستان و در میانسالی خود برای فروش دام به اصفهان می آید و ساز شکسته اش را با خود به همراه می آورد، به نزد یحیی ارمنی مقیم جُلفا می رود. او در همین لحظه متحول می شود و از همان کارگاه سازسازی به مدرسه صدر رفته و تا جایی پیش می رود که در صدر علوم معرفتی و دینی قرار می گیرد.
مقاله اول کتاب به مرحله اول زندگی و اندیشه ها به همراه مادر و خودداری از کوچ و تحصیل در مکتب خانه دهاقان و در مرحله بعد زندگی در ایل در اطراف ولایت سمیرم و بروجن اشاره دارد.
دوره طلایی و در حقیقت تحول در زندگی و افکار جهانگیر از همان سفر ۴۰ سالگی به اصفهان، دیدار و ملاقات با همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی که نام کامل او رضا قلی و متخلص به همای شیرازی بود) آغاز می شود.
فصل سوم یادنامه سر دلبران، به زیر ساخت های تفکر فلسفی جهانگیرخان پرداخته است. مکتب های فلسفی اصفهان و سپس تهران و در ادامه شکل گیری اندیشه های ناب عرفانی حکیم عشایر. برای مکتب اصفهان نام فرزانگانی همچون میرداماد، میرفندرسکی،ملاصدرای شیرازی و قاضی سعید قمی به چشم می خورد. همچنین جهانگیر خان از محضر استادانی همچون الهی قمشه ای و عبدالجواد حکیم میز بهره می برد.
مرحوم علامه طباطبایی درباره جایگاه این عالم دینی گفته است:« جهانگیرخان قشقایی یکی از نوادر دوران و نوابغ زمان بودند و صیت علم و فضیلتشان در همه حوزه های علمیه پیچیده بود.»
شهید مرتضی مطهری نیز در همین زمینه می گوید:« او در بزرگی، عشق به تحصیل به سرش افتاد و دنبال علم را گرفت تا آنجا که استاد مسلم فلسفه اصفهان گردید. مرحوم خان در معقول و منقول و عرفان به اتقان رسیده بود.»
حجت الاسلام علی فلاحیان در پنجمین یادنامه کتاب با عنوان الگوسازی برای نسل جوان از لقمان حکیم تا حکیم جهانگیر خان قشقایی مهمترین پیام زندگی این عالم مسلم مسلمان را بی توجهی به تعلقات دنیوی و در ادامه دانش آموختن در هر سن و سالی می داند و می نویسد: جمع زیادی از جوانان ما وقتی در کنکور رتبه خوبی نمی آورند ناامید می شوند، اما جهانگیرخان ثابت کرد حتی در ۴۰ سالگی هم می توان شروع به تحصیل کرد و به مراتب بالای علمی رسید.
در فصل بعدی کتاب، ایل سرافراز قشقایی و تاریخ آن معرفی شده و نوشته اند: رژیم طاغوت برای بقای خود پیوسته به سرکوب نظامی و فرهنگی ایل دست می زد و قشقایی ها را غارتگر و چپاولگر و دارای فرهنگ بدوی چوپانی معرفی می کرد اما می دانیم وقتی ایران در چنگ روباه پیر انگلیس و استعمارگران غرب افتاد حرف آخر را سرافرازان قشقایی زدند و دشمن را سرکوب کردند.
سال ۱۲۹۱ خورشیدی دولت مرکزی ایران، گستره کوچ قشقایی ها را که افزون بر ۳۵۰ کیلومتر وسعت داشت، «ولایت قشقایی» نامید.
باز نوشته اند، میرزای خان زاده حکیم از لحظه ورود به اصفهان تا دم مرگ لباس و کلاه محلی قشقایی بر تن داشت و در دوره ظلّ السلطان، حاکم وقت اصفهان بارها به وی نامه نوشت و برزگی وی را ستود.
جهانگیر تا پایان عمر امام جماعت نشد و مجرد بود چنانچه در صفحه ۱۱۸ سر دلبران آمده است: او به خواستگاری دختر عمه اش گلندام فرزند یوسف خان کلانتر دهاقان رفت. گلندام شرط همسری را شکستن سه تار دانست اما جهانگیر نپذیرفت و به حالت قهر رفت و این هر دو تا پایان عمر ازدواج نکردند.
فصل های بعدی کتاب شامل اشعار و شاگردان حکیم همچون حاج آقا رحیم ارباب، سیدابوالسحن اصفهانی، سید حسن مدرس و شیخ حسنعلی نخودکی است.
خانزاده ایل در نوسازی اندیشه های اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. زمانی که اسلام و تفکرات اسلامی در معرض حمله روشنفکران غربزده قرار داشت مرحوم جهانگیرخان نقش بارزی در ایجاد ساختار فکری اسلام با تربیت شاگردانی متدین و انقلابی همچون سیدحسن مدرس بر عهده گرفت.
جهانگیر سرانجام در سیزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۲۸ هجری قمری دار فانی را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان آرام گرفت.
میزا حسن خان انصاری از شاگردان حکیم به هنگام مرگ جهانگیر خان نوشت:«جهانگیر نزد خدای جهان شد».
کتاب سر دلبران که کتاب دیگری به همین نام اما با موضوع خانواده و سبک زندگی منتشر شده، از سوی انتشارات تکدرخت در ۳۳۰ صفحه چاپ شده که در چاپ اول ۲ هزار شمارگان داشته است.
/۶۰۲۶/۷۱۴۷