مرور کتاب؛

شب‌های روشن «داستایفسکی»

۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۹
کد خبر: 83438150
شب‌های روشن «داستایفسکی»

ارومیه- ایرنا- کتاب «بیاض گئجه‌لر یا شب‌های روشن»، نوشته «فیودور داستایفسکی/Fyodor Dostoyevsky» به همّت «حسین واحدی» نویسنده و روزنامه‌نگار جوان ارومیه‌ای طی سال ۱۳۹۶ در انتشارات «بوتا» برای اولین‌بار در ایران به زبان ترکی به چاپ رسید.

این کتاب با عنوان اصلی«Belye Nochi » یک داستان عاشقانه از خاطره‌های یک رویاپرداز می باشد که توسط «یوسف عظیم‌زاده» ترجمه شده است؛ داستان این رمان کوتاه مانند بیشتر داستان‌های «داستایفسکی» از زندگی خود او الهام گرفته؛ داستانی که اگر زندگی‌نامه «داستایفسکی» را خوانده باشید، می‌دانید که وی به نحوی آن را زندگی‌ کرده است.

داستان «شب‌های روشن» در مورد جوان رویاپردازی است که تنهایی را به خوبی درک می‌کند. کسی که سال‌ها به تنهایی زندگی می‌کرد و مانند دیگر شخصیت‌های اصلی «داستایفسکی» با مردم عادی متفاوت است. این جوان ۲۶ ساله مدام تنهایی خود را با شهر «سن‌پیترزبورگ» تقسیم و با دیوارها و دروپنجره‌های شهر در دل می‌کرد و ادعا داشت بهتر از هرکسی آنان را می‌فهمد.

شخصیت اصلی رمان، یک روز وقتی با دلی خوش آواز می‌خواند و به سمت خانه می‌رفت، متوجه چیزی می‌شود: «زنی کنار راهم ایستاده، به جان‌پناه آبراه تکیه داده بود. بر طارمیِ جان‌پناه آرنج نهاده بود و پیدا بود که به آب تیره خیره شده است. کلاه زردرنگ بسیار قشنگی بر سر داشت با روسریِ توری سیاه دلفریبی روی آن». در ادامه متوجه می‌شود که زن در حال گریه کردن است و به هیچ‌وجه متوجه حضور او نیست. جوان ناخودآگاه به سمت دختر(ناستنکا) کشیده می‌شود و طی یک اتفاق با او آشنا می‌شود. آنان برای روز بعد قرار ملاقات می‌گذارند، داستان زندگی خود را برای همدیگر تعریف می‌کنند.

در «شب‌های روشن» قهرمان بی‌نام داستان، فردی حساس با روحیاتی لطیف و شاعرانه است که در سن پیترزبورگ در میانه‌ی سده‌ی نوزدهم زندگی می‌کرد که فردی خیال‌پرداز و غرق در رویاست. «داستایفسکی» برای خلق این شخصیت نیازی ندارد زیاد از روح و روان خودش دور شود. در واقع اگر تنها چند سالی در زندگی شخصی «داستایفسکی»  به عقب برگردیم، به منبعی می‌رسیم که سرچشمه‌ی تمامی عناصری است که در شب‌های روشن می‌بینیم. در دوران جوانی «داستایفسکی» دنباله‌ای از ستون‌ روزنامه‌ها با عنوان «وقایع سن پیترزبورگ» چاپ می‌شد که او ترکیبی از مشاهده‌ها و تفسیرهای خودش از زندگی شهری را برای این روزنامه‌ها می نوشت.

ابتدا بهتر است نگاهی به پس زمینه‌ی زندگی «داستایفسکی» داشته باشیم. او در سال ۱۸۲۱ در مسکو  متولد شد و وقتی هفده سال داشت، پدرش او را برای تحصیل به سن‌پیترزبورگ فرستاد تا مهندس نظامی شود. پس از فارغ‌التحصیلی و کمی فعالیت در کارهای مهندسی، تصمیم گرفت فعالیتش را در مسیر نوشتن دنبال کند. او فردی خیال‌پرداز بود و گرایش شدید به رمانتیک داشت. با اینکه «داستایفسکی» از نوشتن به خاطر پول متنفر بود اما می‌دانست که برای ساختن زندگی با شرایطی مطلوب لازم است برای شروع، آثار ادبی قابل توجهی بنویسد. ۲۶ سال داشت که در روزنامه‌ی سن‌پیترزبورگ شغلی به او پیشنهاد شد. قطعاتی کوتاه و موضوعی همچون طرحی از شخصیت افراد مشهور، ‌نگاهی به کتاب و تئاترهای آن دوران و دیدگاه‌های شخصی‌اش در مورد رخدادهای آن زمان را برایشان می‌نوشت.

با رشد پیش‌زمینه‌هایی از اگزیستانسیالیسم که داستایفسکی به آن روی می‌آورد. او بسیاری از این عناصر و تجربه‌ها را در طرح و ساختار داستان‌های بعدی‌اش از جمله شب‌های روشن به کار گرفت. برای نمونه در این داستان‌ها داستایفسکی در ابتدا یکی از ویژگی‌های شخصیتی خودش را آورد و سپس در طول داستان به تشریح آن پرداخت. برای نمونه در شب‌های روشن با خیال‌پرداز بودن راوی همراه هستیم.

سپس داستایفسکی این تیپ شخصیتی را در قهرمان داستان شب‌های روشن ادامه می‌دهد. ریزعنوان اصلی این داستان، رمانی احساسی از خاطره‌های یک خیال پرداز بود. سبک و حالت داستان بسیار شبیه نوشته‌هایش برای ستون‌های روزنامه است. برای مکان داستان هم «داستایفسکی» معابر و محیط آن را کاملاً از ستون‌هایی که برای روزنامه‌ نوشته بود، گرفته است.

بنمایه «خیال‌پردازی» راوی به خوبی در داستان کار شده است، نه تنها در کلمه‌ها و نوشتار ادبی اثر بلکه در کل فضای داستان به خوبی احساس می‌شود. عنوان شب‌های روشن اشاره به این دارد که در سن پیترزبورگ به خاطر موقعیت جغرافیایی‌اش، طی ایامی از سال، شب‌ها هیچ وقت کاملاً تاریک نمی‌شود. این‌ها به صورت زمان و حالتی جادویی و رمانتیک ظاهر می‌شود و این آثار رمانتیسیسم به‌صورتی استادانه در نثر «داستایفسکی» جریان پیدا می‌کند.

مواجه شدن و آشنایی راوی داستان با «ناستنکا»، یک دیوانگی ناشی از احساسات شدید را در او ایجاد می‌کند که توصیفی است از تنهایی جوانی که بیشتر اوقاتش را در انزوا و خواندن کتاب می‌گذراند. او از بی‌قراری رنج می‌برد و نمی‌داند چرا بی‌قرار است. سرشار از اشتیاق است بدون اینکه دلیلش را بداند. ما ممکن است این را تب بهاری ساده‌ای بپنداریم و از آن به راحتی بگذریم اما برای این جوان مساله عمیق‌تر و پیچیده‌تر از این‌هاست. برای این شخصیت خیال‌پرداز این مساله  و مشکلی است که در کل روزهای سال درگیر است، بیشتر مساله‌ای روحی و روانی است تا اینکه مشکلی مقطعی باشد. اگر می‌توانست ذهنش را روی واقعیت زندگی متمرکز کند، زندگی راحت‌تر و مفیدتری داشت. با این حال آشفتگی احساسی‌اش تجربه‌هایی را برایش رقم می‌زند که دیگر هیچ وقت دوباره تکرار نخواهند شد.

او در ملاقات و هم صحبتی‌اش با «ناستنکا»، کل روح و قلبش را به پایش می‌ریزد. با شور و اشتیاق  راوی از بروز هیجاناتش گرفته تا عشقی متمرکز و استوار با او همراه می‌شویم. این دختر او را از افراط و نداشتن اعتدال نجات می‌دهد. وقتی که به او می‌گوید: «ببین، تمام چیزی که درباره‌ی خیال‌پردازی‌ات به من گفتی، کاملاً نادرست است. می‌خواهم بگویم کلا هیچ ارتباطی به تو ندارد. تو حالت خوب می‌شود. تو در واقع شخصی کاملاً متفاوت از آنی هستی که خودت توصیف کردی. اگر زمانی عاشق شدی، امیدوارم خداوند در کنارش به تو آرامش عطا کند. برای عشقت چیزی آرزو نمی‌کنم، چون او با تو خوشحال خواهد بود».

با توجه به سبک داستایفسکی، «شب‌های روشن» در فراخوانی و نشان دادن رمانتیسیسم و حتی حس شادی و سرور حالتی غیرمعمول دارد. داستان نشان می‌دهد که «داستایفسکی» نگران این بوده است که پروازی دور و از فرای پرداختن به دنیای واقعی می‌تواند مساله‌ساز باشد. راوی در ارتباطش با «ناستنکا» به شخصیتی تبدیل می‌شود که دیگر فانتزی‌ها و خیالاتش بر او و زندگی‌اش چیره نمی‌شود، بلکه می‌داند چگونه از آن‌ها برای بهتر شدن زندگی‌اش استفاده کند. با توجه به شواهد تاریخی می‌توان گفت خود «داستایفسکی» در زندگی شخصی‎اش با چنین چالشی روبه رو بود و با وارد شدن به دنیای ادبیات این مساله را در داستان‌هایش مطرح کرد. او از اولین نوشته‌هایش در ستون روزنامه‌ها گرفته تا شب‌های روشن سعی کرد تا از تجربه‌هایش تا حد ممکن بهره ببرد. «داستایفسکی» هیچ‌گاه دوباره حس و حالت غزل‌گونه‌ای که در شب‌های روشن می‌بینیم را در آثارش ترسیم نکرد. تنش میان احساسات خلاقانه و خیال و رویای در حال فرسایش، مضمونی است که در تمامی کارهایش برجسته است و حضوری پررنگ دارد.

«حسین واحدی» نویسنده و روزنامه‌نگار ارومیه‌ای از سال ۱۳۸۹ فعالیت روزنامه‌نگاری را با همکاری با مجله آفتاب آذربایجان آغاز کرد و از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ دبیر بخش ترکی دوهفته‌نامه‌ی شهامت بود.

وی در سال ۱۳۹۱ اولین کتابش با نام «سئوگی یولچولاری / مسافران راه عشق» را چاپ کرد و در سال ۱۳۹۵ چاپ و ترجمه‌ی رمان «یابانچی / بیگانه» را به پایان رساند.

۹۹۳۹/۳۰۷۲

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha