بیروت – ایرنا – امروز دوازدهم آذر ۱۳۹۸ خورشیدی، لبنان به ظاهر و موقت، آرام است. زیبایی و آرامش این کشور، سخت ترین دل ها را هم نرم و آرام می کند. اما برای افراد و طبقه فقیر لبنان و مهاجران سوری و فلسطینی های فقیرتر ساکن آن، چنین آرامشی معنا ندارد.

روز دهم آذر ماه ۹۸ دوباره وارد لبنان شدم که سال های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۵ به عنوان خبرنگار ایرنا در آن فعالیت کردم و شاهد رخدادهای ریز و درشت و شاد و غمناکِ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این کشور بودم؛ رخدادهایی مانند مبادله ی اسیران میان رژیم صهیونیستی و حزب الله، جنگ سی و سه روزه ی آن رژیم علیه این حزب و ترور رفیق حریری نخست وزیر لبنان.

پیامدهای آن جنگ و این ترور برای سرزمین کوچک شرق مدیترانه که روزگاری سوییس یا پاریس یا عروس خاورمیانه بود،  ویرانگر است؛ سرزمینی که هر گونه امکاناتی که بتوانید تصور کنید در آن دیده می شد.

آب گرم و سرد از همه ی شیرهای آبِ منازل و مغازه ها و ساختمان های مسکونی و تجاری جاری بود و برق شبانه روزی برای مردم فراهم. آنان نیازی به چراغ نفتی نداشتند و برای آشپزی کسی مجبور نبود به مناطق دور برود تا برای تهیه سیلندر گاز، ساعت ها در صف بایستد.

ساختمان های مرتفع کنار ساحل مدیترانه با بالکن های وسیع، بازارهای جذاب و آباد، جاده های آسفالت و با کیفیت که وسایل نقلیه امروزی (مدرن) روی آن ها در آمد و رفت بودند، چمن های سبزرنگ مرتب و پیاده روهای تمیز، در جلو چشم و زیر پای رهگذران و گردشگران خارجی، ظاهر می شد.

صبح یکشنبه هنگامی که وارد فرودگاه بین المللی رفیق حریری بیروت شدم، هنوز روز از نیمه نگذشته بود. هوای بالا و درون این شهر، اندکی نمناک و گرفته و تیره بود. تنها چیزی که می توانستم آشکارا و روشن ببینم خورشیدی بود که در آن موقع روز مانند گوی زردرنگ شناوری، پرتوهای خود را بر همه چیز می افکند.

با تاکسی به دفتر ایرنا در میدان «جندولین» مقابل قصر ریاض الصلح یکی از رییسان جمهوری سابق لبنان و  نزدیک سفارت کویت در این کشور که رسیدم، لحظه هایی به پیرامون خود نگاه کردم، چشم روی چشم گذاشته و به گذشته ی لبنان فکر کردم و آن را با وضع امروزش سنجیدم.

عصر روز بعد جلیقه ی خبرنگاری را پوشیدم، قلم و کاغذ در دست، برای مشاهده و نگارش، به محله های مختلف شهر بیروت پایتخت فرهنگی جهان عرب رفتم. بوی نامطبوع حاصل از آتش زدن لاستیک یا تایر خودروها برای ایجاد راه بندان هنوز به مشام می رسید و ذهن و اعصاب را ناآرام می کرد. لبنان این روزها با ماه ها و سال های گذشته اش فرق می کند.

هر بازدید کننده، گردشگر و خبرنگاری هنگام مشاهده وضع امروز لبنان با حقایقی تلخ روبرو می شود و احساس غم و اندوه قلبش را فرا می گیرد.

سه دسته از همنوعان ما (گروه فلسطینی ها و سوری ها و فقیران جامعه ی لبنان) زیر فشار فقر و کمبود و تبعیض و ترحم زندگی می کنند، در حالی که برابری و برخورداری از حداقل حیات (حق مسکن، شغل و رفاه نسبی) از حقوق انسان است.

این گروه ها نمی توانند از تمام حقوق انسانی خود بهره ببرند زیرا به یقین یک نظام، ساختار و سیاست هایی و رهبران و مسوولانی با طرح ها، برنامه ها و رفتارهای نادرستشان آن ها را از حقوق اولیه شان محروم کرده اند. خود خواهی و نادانی آدمی است که به او اجازه می دهد حقوق هم نوعانش را زیر پا بگذارد و حیات یا زندگی آنان را قربانی تکبر و جهل خود کند.

در محله کولا در بیروت از یک لبنانی فقیر که راننده ی یک دستگاه «ون» کهنه و قدیمی بود، پرسیدم: ماجرا و قضیه لبنان چیست؟ جواب داد: تفاهم نیست، دعوا است. گفتم: دعوای چه کسی با چه کسی؟ و در باره ی چی؟

گفت: میان ملت و دولت تفاهم نیست. بیشتر مردم لبنان از فساد، حیف و میل اموال عمومی و از عملکرد سوء بیشتر مقام ها و مسئولان ناراضی و نسبت به آن ها بدبین و بی اعتماد شده اند و از این رو پرچم اعتراض و تغییر را برافراشته اند.

در خیابان ها و محله های اطراف بئر حسن، الغبیری و صبرا، در جنوب بیروت، مردان پیر و زنان سیاهپوش فلسطینی و سوری و کودکان فقیری دیده می شوند که برخی از آنان، نشسته و ایستاده دستفروشی و از رهگذران گدایی می کنند.

یک سوری مهاجر از گرانی روزافزون و تشدید مشکلات معیشتی در لبنان شکایت داشت و امیدوار بود که به زودی به میهن خویش بازگردد.

آن گونه که دوشنبه شب شبکه رادیویی و تلویزیونی المنار لبنان گزارش کرده است ظرف ۴۸ ساعت گذشته ۲۸۹ پناهنده سوری از مرز زمینی جدیده به کشورشان (سوریه) بازگشتند که از این تعداد، ۸۷ زن، ۵۵ مرد  و ۱۴۷ کودک بودند.

در زمان حاضر یک میلیون و ۵۰۰ هزار مهاجر و آواره ی سوری و حدود ۵۰۰ هزار پناهنده ی فلسطینی در اردوگاه ها و محله های فقیرنشین شهرهای مختلف لبنان در موقعیت و شرایط نامناسب اقتصادی زندگی می کنند.

بدون هیچ تعصبی اگر عینک تیزبین واقع نگری را جلو چشمانمان قرار دهیم، متوجه می شویم که وضع بد معیشتی پناهندگان فلسطینی، مهاجران سوری و طبقه ی فقیر لبنان می تواند برای ما نشانه باشد؛ نشانه ای که ما را از خواب بی توجهی و بی اعتنایی به شرایط و سرنوشت همنوعان و هم کیشانمان بیدار کند.

رژیم صهیونیستی بذر نادانی، خشونت و تعصب و نژادپرستی خود را در فلسطین پاشیده و آن را پرورش داده و نتیجه اش آوارگی میلیون ها فلسطینی است که بیش از ۵۰۰ هزارشان در لبنان به سر می برند. در اثر سیاست جنگ افروزی آن رژیم و حمله ی روزانه به مناطق کرانه باختری و نوار غزه و بازداشت و کشتار، هر ماه شمار پناهندگان فلسطینی به کشورهای عربی افزایش می یابد.

گاهی ریشه های تعصب و نادانی از خاکی به خاک دیگر منتقل می شود و رشد می کند و گریبانگیر دیگر دولت ها هم می شود. برخی بی تدبیری ها، سیاست ها و برنامه های متعصبانه در بعضی از کشورهای عربی در کنار دخالت های غیر قابل توجیه قدرت های بیگانه مانند آمریکا، وحدت یک ملت که خواهان اصلاح بود و شعار "الشعب یرید اصلاح النظام" سر می داد، در هم می شکنَد و مطالبات انسانی و حقوق بشری و قیام آرام و مشروعشان را نادیده می گیرد و به خشونت می کشانَد و زمینه و فرصت را برای دهشت افکنان (تروریست های) تکفیری فراهم می کند و جنگ داخلی راه می افتد.

در اثر این جنگ، جامعه و کشور می رفت که در آستانه تجزیه قرار بگیرد، هزاران تَن کشته و صدها نفر زخمی و میلیون ها شهروند سوری آواره می شوند که یک میلیون و ۵۰۰ هزارشان به لبنان آمده اند و شماری از آنان گدایی و طلب ترحم می کنند؛ فقر و ترحمی که روح انسان را مانند آتش می سوزانَد. جمعیت زیادی از مهاجران سوری نیز، گرفتار مشکلات معیشتی در لبنان هستند و بر مشکلات اقتصادی کشور میزبان افزوده اند.

وضع طبقه فقیر لبنان نیز چنین است. برای یک جامعه و حکومت، وجود طبقه ی فقیر که هر ماه فقیرتر می شود بی آبرویی است و این بی آبرویی باید مسئولان آن جامعه و حکومت را وحشت زده و شرمسار کند اما آن ها اغلب معنای واقعی گرسنگی و فقر  و ترحم را بخوبی درک نمی کنند.

آنچه مردم به ویژه طبقه فقیر لبنان را در قالب لشکر ناراضیان بسیج کرده و اعتراض های مردمی را شکل داده است، مساله ی منزلت و کرامت است، مساله تحقیر و حساب نشدن به عنوان یک انسان و کمبود احترام است و همین مطالبه ی منزلت و احترام است که موجب اعتراض و ناآرامی می شود و در صورت ادامه می تواند آینده ای نامشخص و نامعلوم را در صحنه سیاسی رقم بزند.

آلبر کامو نویسنده ی فرانسوی عرب تبار در کتاب وقایع نگاری های الجزایر، ترجمه هانیه رجبی، نشر چشمه سال ۹۸، ص ۵۰ می نویسد : «هنگامی که مظلوم (طبقه ی فقیر جامعه) به نام عدالت سلاح به دست می گیرد، گامی بزرگ به سمت خشونت و بی عدالتی بر می دارد و این قانون تاریخ است». چاره کار تغییر ساختار و احیای منزلت و احترام و اعتماد اجتماعی است.

امید می رود که اعتراض های مردم لبنان با همه تلخی هایش به نهادینه شدن نفی خشونت و نفی فقر و نفی ترحم از جانب همه به ویژه مقام هایش منجر شود و کاستن از فشاری که به قشرهای ضعیف وارد می شود، اولویت نخست آنان در دولت آینده شان باشد.