به گزارش روز یکشنبه ایرنا، هرچند برخی منتقدان داخلی در تلاشند تا کارشکنیها و یکجانبهگرایی دولت دونالد ترامپ در آمریکا را به معنی مرگ توافق هستهای یا برجام و ناکامی سیاست خارجی دولت به تصویر بکشند، اما سیاست خارجی دولت تدبیر و امید پایهگذار برخی روندهای اساسی در سیاستهای منطقهای و فرامنطقهای با یکپارچگی در ساختارهای اوراسیایی از جمله اتحادیه اقتصادی اوراسیا است و همچنین روح برجام در زیرپوست تحولات اساسی در تفکرات و نگرشهای راهبردی متحدان سنتی آمریکا از اروپا گرفته تا کشورهای خلیج فارس به سمت تقویت همگراییهای اوراسیایی در جریان است؛ تحولاتی که ثمرات آن در آینده با تقویت جایگاه ایران در ساختارهای نظم جدید بینالمللی پدیدار خواهد شد.
در حالی که اروپا و آسیا از حیث روابط و تعاملات بخصوص از جنبه یکپارچگی اقتصادی به هم نزدیکتر می شوند، دیگر کفایت نمی کند که ایران را صرفا کشوری غرب آسیایی بدانیم بلکه باید نقش و جایگاه ایران را از منظر اوراسیا مورد ارزیابی قرار داد. ایران بطور سنتی به عنوان کشوری خاورمیانه ای (غرب آسیایی) در نظر گرفته شده اما از جنبه های بسیاری این تعریف مربوط به قرن بیستم است. با نزدیکتر شدن اروپا و آسیا و رشد سریع تبادلات اقتصادی در دو دهه گذشته و ضرورت ایجاد یک نظم سیاسی جدید، دیگر نمی توان ایران را صرفا کشوری خاورمیانه ای در نظر گرفت بلکه عوامل محرک روابط دوجانبه ایران با کشورهای اروپایی و آسیایی بطور فزاینده ای دارای ابعاد "اوراسیایی" است که مطابق با روندهای نوظهور اقتصادی و الزامات سیاسی یک قاره چندقطبی شکل می گیرند.
پایگاه خبری بورس و بازار در همکاری با دانشگاه ملی سنگاپور و موسسه خاورمیانه، با انتشار یک رشته مقالات تخصصی درباره نقش و جایگاه ایران در چهارچوبهای نوظهور اوراسیایی نوشت: نظمی که زمانی بر اساس برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا شکل گرفته بود اکنون در حال رنگ باختن و افول است. هرچند ادغام اوراسیایی همچنان مستلزم تعهدی به همکاری بین المللی و جریانهای فرامرزی کالا، افراد و سرمایه است اما چنین فعالیت هایی ممکن است در چهارچوب یک "منطقه گرایی" جدید ادامه یابد که در واقع به معنی رد جهانی سازی با اولویت محور فراآتلانتیک بود. این چهارچوب جدید اوراسیایی همچنین با نگرش متفکران راهبردی ایران سازگار است که همواره استدلال کرده اند که ایران نه به خاورمیانه بلکه به "غرب آسیا" تعلق دارد که جایگاهی بین اروپا و آسیا است.
بررسی روابط سیاسی و اقتصادی ایران در متن و چهارچوب جدید اوراسیایی روشن می سازد که برخلاف تصور غالب درباره ژئوپلتیک خاورمیانه، آمریکا بطور فزاینده ای به یک بازیگر حاشیه ای در این منطقه تبدیل می شود.
از دوجانبه گرایی تا چندجانبه گرایی ؛ جایگاه ایران در پروژه های اوراسیایی چین
ایران به علت موقعیت جغرافیایی و رابطه مثبت و سازنده با چین، جایگاه بالقوه محوری در برنامه های اوراسیایی چین را به خود اختصاص میدهد. شی جین پینگ رئیس جمهوری چین در ژانویه ۲۰۱۶ کمتر از یک هفته پس از آغاز اجرای رسمی توافق برجام به کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله عربستان، مصر و ایران سفر کرد که این مساله نشان دهنده تعهد پکن به شریکان چین در منطقه ای بود که اهمیت آن در آمال ژئوپلتیک چین رو به افزایش است.
هرچند روابط ایران و چین اغلب از منظر نیاز چین به نفت یا رقابت بین چین و آمریکا ارزیابی شده است، اما ایران همچنین نقش روشن و مهمی در طرح های اوراسیایی چین دارد که در واقع سامانه ای از ارتباطات نهادی و زیرساختی اقتصادی بین چین با آسیای مرکزی، خاورمیانه (غرب آسیا) و اروپا است.
پروژه موسوم به "ابتکار کمربند و جاده" چین یکی از بلندپروازانه ترین پروژه های اقتصادی زیرساختی و ژئوپلتیک قرن ۲۱ است که ایران نیز جایگاه مهمی در آن دارد. ایران یکی از درگاه های اصلی کریدور اقتصادی چین – آسیای مرکزی – غرب آسیا است که در واقع یکی از مسیرهای شکل دهنده شبکه ای از پیوندهای زمینی در راه ابریشم جدید است. موقعیت راهبردی ایران در این طرح بسیار آشکار است چرا که بطور بالقوه امکان دسترسی چین به سرتاسر بازار خاورمیانه را فراهم می سازد. با قرار گرفتن ایران در چهارچوب نظم نوظهور اوراسیایی، چین به موقعیت منطقه ای قویتری دست خواهد یافت.
در این حال هر چند خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم های ثانوی آمریکا علیه ایران تا حدی ادغام و ورود ایران به ساختارهای نوظهور اوراسیایی را آهسته کرد، اما در عین حال موجب اولویت یافتن روابط دوجانبه تهران با پکن شد. کارشناسان میگویند که تهران به منظور کسب حداکثر منافع از این نظم نوظهور بین المللی باید برای ادغام در ساختارهای نهادی، اقتصادی و زیرساختی تلاش کند؛ ساختارهایی که چین به تنهایی یا در ارتباط با روسیه و سایر قدرت های منطقه ای در حال توسعه و ارتقای آنها بوده است. به بیان دیگر یکی از هدف های ایران در میان مدت تا بلند مدت باید استفاده از رابطه مثبت خود با چین برای تحکیم موقعیت محوری خود در نظم نوظهور اوراسیایی باشد.
سازمان همکاری شانگهای؛ نهادینه سازی جایگاه ایران در اوراسیا
سازمان همکاری شانگهای از زمان پایه گذاری در سال ۲۰۰۱ آمالی در زمینه گشودن مسیرهای ادغام اقتصادی بین چین و روسیه با جمهوری های آسیای مرکزی داشته است. در سال ۲۰۱۷ نیز هند و پاکستان به عنوان اعضای این سازمان پذیرفته شدند. ایران در سال ۲۰۰۵ به عضویت ناظر این سازمان درآمد و درخواست رسمی برای عضویت کامل داده است بخصوص که ایران سازمان همکاری شانگهای را وزنه و مرکز ثقلی در برابر تلاش های آمریکا برای تقویت نقش آن کشور در آسیای مرکزی و شرقی می داند.
در این شرایط و بخصوص پس از خروج آمریکا از برجام، به نظر می رسد که علاقه ایران به سازمان همکاری شانگهای جدی تر شده چرا که این سازمان نمونه ای از چندجانبه گرایی در برابر یکجانبه گرایی آمریکا است.
عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای از این لحاظ حائز اهمیت است که این سازمان چهارچوبی برای همکاری های نهادینه ایجاد می کند که در واقع ستون فقرات همکاری های اوراسیایی آینده خواهد بود. چین و روسیه هر دو نظر مساعدی با پیوستن ایران به این سازمان دارند و برخی کارشناسان نیز تاکید کرده اند که عضویت آینده ایران در این سازمان می تواند یک تاثیر دومینویی داشته باشد و ضمن جذب سایر کشورهای خاورمیانه به این سازمان، ایران را در جایگاه رهبری در توسعه این سازمان در جهت جغرافیایی غربی قرار دهد و در بهترین حالت به سکو و محملی برای گفت وگو بین ایران با سایر کشورهای منطقه خلیج فارس تبدیل شود.
به هر روی روابط خوب ایران با پکن می تواند عاملی در افزایش سطح ادغام ایران در نظم اوراسیایی نوظهور باشد. هرچند خروج آمریکا از برجام تاثیر منفی بر نیروی مثبت ایجاد شده از سال ۲۰۱۶ داشته اما ایران باید به تلاش خود برای عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای ادامه دهد. رایزنی برای ادغام بیشتر در نظم چندجانبه اوراسیایی، یکی از بهترین راهکارهای ایران برای کاهش عدم توازن در روابط دوجانبه فعلی با چین خواهد بود.
در عین حال، افزایش علاقه چین به منطقه خلیج فارس و توسعه پروژه کمربند و جاده میتواند ایجاد کننده فرصت های جدید اقتصادی و همچنین محملی برای ادغام زیرساختی و گفت وگو باشد و در نهایت منجر به ظهور و ارتقای یک ساختار امنیتی جایگزین با حضور ایران و همسایگان باشد.
روسیه و ایران در اوراسیا
روسیه درصدد ایجاد مرکزیتی برای این کشور به عنوان ایجاد کننده نظم در سیستم کلان منطقهای (macro-regional) اوراسیا است که این مساله به باور کارشناسان یک بعد اوراسیایی به روابط ایران و روسیه میبخشد. رابطه ایران – روسیه در اوراسیا نمایش دهنده عناصر پیچیده ای از آمال ژئواکونومیک، الزامات امنیتی و پروژه های گستردهتر است.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه در مجمع اقتصادی سن پترزبورگ در ژوئن ۲۰۱۶ از قصد مسکو برای ایجاد و آغاز یک "مشارکت بزرگ اوراسیایی" سخن گفت که چهارچوبی برای ادغام سیاسی، امنیتی و اقتصادی کلان منطقه ای در برگیرنده کشورهای اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کشورهای همسود (CIS) بعلاوه چین، هند ، پاکستان و ایران خواهد بود.
مشارکت بزرگ اوراسیایی که بطور متداول از آن به عنوان "اوراسیای بزرگ" هم یاد می شود، نمایش دهنده تلاشهای مسکو برای قرار دادن خود در جایگاه یک "نظم_ساز " (ایجاد کننده نظم) در سیستم کلان منطقه ای اوراسیا است. مفهوم اوراسیای بزرگ هرچند هنوز تا حدودی دارای ابهام است اما در گفتمان سیاست خارجی روسیه بطور کلی بیانگر روندهای ژئوپلتیک و ژئو اکونومیکی است که متحدکننده روسیه، چین و کشورهای پساشوروی و بطور بالقوه در کنار مغولستان، پاکستان، هند و ایران خواهد بود و در واقع یک چالش بنیادین در برابر نظم بین المللی لیبرال تحت رهبری آمریکا ایجاد خواهد کرد.
در چهارچوب سیاست خارجی اوراسیایی روسیه، ایران موقعیت ممتازی به عنوان یک سنگر مهم دربرابر نفوذ غرب و یک شریک امنیتی همفکر دربرابر تحمیل معیارهای لیبرال غربی دارد. ایران همچنین نقش مهمی در مباحث سیاست خارجی روسیه درخصوص ایجاد یک اتحادیه ژئوپلتیک با قدرتهای بزرگ در پهنه خاکی اوراسیا و ایده "چهارضلعی اوراسیایی" متشکل از چین، روسیه، هند و ایران را به خود اختصاص می دهد.
ایران از دیدگاه روسیه صرفا یک کشور در خاورمیانه نیست بلکه موقعیت مهمی از لحاظ جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی در مرزهای جنوبی "خارج نزدیک" روسیه دارد. بُعد اوراسیایی روابط روسیه – ایران نشان دهنده تداوم و ادامه سیاست خارجی روسیه با تمرکز بر حفظ روابط با منطقه همسایگی جنوبی و تعامل و گفتگو درخصوص موضوعات منطقه ای از دریای خزر گرفته تا مسائل افغانستان است. برای ایران نیز، روسیه نقش مهمی در تلاشهای این کشور برای مقابله با فشارهای آمریکا از طریق مشارکت در پروژههای منطقهای غیرغربی در اوراسیا دارد.
گفتمان روسیه درخصوص اوراسیای بزرگ بر توان بالقوه ایران برای کسب نقشی محوری به عنوان یک کانون مرکزی قدرت و یک پل جغرافیایی برای ارتباط اوراسیا با خاورمیانه و جنوب آسیا تاکید دارد که این مساله میتواند فرصتها را برای تجارت فراقارهای گسترش دهد. در این ارتباط، دریاچه خزر نقشی مرکزی در آمال تهران و مسکو برای توسعه طرح "کریدور ترانزیت بینالمللی شمال – جنوب" دارد؛ طرحی که هدف از آن اتصال اوراسیا به خلیج فارس و جنوب آسیا از طریق شبکهای از خطوط آهن، جاده و مسیرهای کشتیرانی است و این طرح از زمان توافق روسیه و هند و ایران در این خصوص در سال ۲۰۰۲ تا کنون به آرامی پیشرفت کرده است. علاوه بر طرح کریدور ترانزیت بینالمللی شمال – جنوب، راهبرد توسعه روسیه در دریاچه خزر متکی به زیرساختهای بنادر ایران و شبکههای جادهای و راهآهن ایران برای گسترش صادرات روسیه به سمت بازارهای خلیج فارس و جنوب آسیا است. در این ارتباط راهاندازی بخش قزوین – رشت در خط آهن قزوین – رشت – آستارا در مارس ۲۰۱۹ یک تحول مهم در اتصال ایران و روسیه از طریق جمهوری آذربایجان بود. کریدور ترانزیت بینالمللی شمال – جنوب این ظرفیت بالقوه را دارد که مرکزیت ایران را در فرایندهای ژئوپلتیک و ژئواکونومیک شکل دهنده اورسیا تقویت کند.
در همین چهارچوب، توافق تجارت آزاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا با ایران به عنوان فرصتی برای مقابله ایران با تحریمهای آمریکا مورد ارزیابی قرار گرفته است. این توافق از زمان اجرایی شدن در اکتبر ۲۰۱۹ تا کنون منجر به افزایش تجارت غیرنفتی ایران با روسیه، قزاقستان و ارمنستان شده است. علاوه بر این، منطقه آزاد تجاری "مقری" ارمنستان در مرز با ایران میتواند به عنوان مرکزی برای صادرات مجدد کالاهای ایران به درون اتحادیه اقتصادی اوراسیا عمل کند. به باور کارشناسان، توافق تجارت آزاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا با ایران از لحاظ نمادین حائز اهمیت زیادی است بخصوص با توجه به اینکه روسیه درصدد است تا اتحادیه اقتصادی اوراسیا را به عنوان جایگزینی دربرابر یکپارچگیهای تحت رهبری غرب ارتقا دهد.
همکاریهای امنیتی منطقهای
در سرتاسر اورسیا، همگرایی منافع امنیتی و نگرانی مشترک در خصوص بیثباتی در آسیای مرکزی، منطقه خزر و قفقاز و همچنین افغانستان موجب ایجاد زمینههای پایدار همکاری بین ایران و روسیه شده است. ایران و روسیه در اهداف امنیتی حفظ ثبات منطقهای و محدود کردن حضور نیروهای فرامنطقهای یا بخصوص نیروهای "ناتو" در منطقه و اطراف منطقه موضع مشترکی دارند.
در این ارتباط تعاملهای سازنده ایران و همکاری در زمینه نگرانیهای روسیه در مسائلی مانند جنگ داخلی تاجیکستان در دهه ۱۹۹۰ و همچنین مناقشه قرهباغ موجب درک و تلقی مثبت روسیه از سیاست خارجی ایران در اوراسیا شده است. تلاش ایران برای تثبیت موقعیت خود به عنوان یک شریک امنیتی همکار در اورسیا یکی از پایههای روابط با روسیه و کل منطقه بوده است که حتی سابقه آن به پیش از آغاز ایده مشارکت اوراسیای بزرگ میرسد. ایران از زمان کسب عضویت ناظر در سازمان همکاری شانگهای در سال ۲۰۰۵ این سازمان را محملی برای ارتقای روابط دوجانبه با روسیه و چین و همچنین کشورهای آسیای میانه تلقی کرده است. همپوشانی منافع و نگرانیهای ایران و روسیه درخصوص ضرورت ایجاد ثبات در افغانستان و همچنین الزامات امنیتی مشترک، زمینه مشترک و پایداری برای همکاری ایران و روسیه در اوراسیا فراهم کرده است.
برای روسیه، مفهوم اوراسیای بزرگ در راستای ارتقای جهان چندقطبی و گذار به سمت یک نظم بینالمللی با محوریت نهادهای اقتصادی و امنیتی غیرغربی مانند سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا قرار دارد. ایران نیز مطابق این گفتمان روسیه درباره جهان چندقطبی نگرشی در خصوص نظم جهانی با افزایش قدرت و محوریت کشورهایی مانند روسیه، چین، بزریل و هند به عنوان مراکز قدرت منطقهای و از این طریق کاهش تمرکز قدرت در غرب دارد. در نتیجه، تعاملهای دوجانبه و چندجانبه ایران با روسیه در اوراسیا معطوف به ارتقای معیارها و هنجاری جایگزینی در منطقه و فراتر از آن به منظور به چالش کشیدن پایه و اساس نظم بینالمللی غربی است.
بطور خلاصه، ثبات نسبی روابط ایران و روسیه در اوراسیا در ۳۰ سال گذشته به علت مداومت در تبعیت از هنجارهای ضمنی برای احترام به منافع یکدیگر و کاهش رقابت و نیز همکاری درخصوص چالشهای امنیتی مشترک بوده است.
محوریت ایران در سیاستهای نوظهور اوراسیایی اروپا
رهبران اروپایی بخصوص در پی سیاستهای چند سال اخیر دولت دونالد ترامپ در آمریکا، تاکید و اولویت بیشتری بر سیاست خارجی اروپایی قرار دادهاند. در این میان تجربه توافق هستهای با جمهوری اسلامی ایران که کشورهای اروپایی با وجود کارشکنیهای آمریکا درصدد حفظ آن بودهاند، هم آمال و خواستها و هم کاستیهای دیپلماسی اروپایی را عیان ساخته است. در حالی که اروپا در حال ارزیابی مجدد از نقش خود در جهان است، ممکن است در نهایت خود را در وضعیتی بیابد که بیشتر به ایفای نقش در چهارچوبهای اوراسیایی با کمرنگ شدن اتحاد با آن سوی اقیانوس اطلس بپردازد. این درحالی است که ایران هم در تغییر و تحول تفکرات راهبردی اروپایی و هم در زمینه آمادهسازی رهبران اروپا برای دنبال کردن منافع خود در چهارچوب اوراسیایی نقش و جایگاهی محوری دارد.
اروپا از طریق نبرد دیپلماتیک برای حفظ برجام درسهای ژئوپلتیک را به شیوه سختی آموخته است و رهبران اروپایی در این ارتباط همچنین مجبور شدهاند که تلاش خود را در جهت چندجانبهگرایی تشدید کنند و ایران جایگاهی مهم در آمادهسازی اروپا برای دنبال کردن یک دیپلماسی فعالانهتر در چهارچوب اوراسیایی داشته است. با توجه به اهمیت توافق برجام برای اروپا فراتر از یک توافق هستهای، جای تعجب نیست که تبعات خروج یکجانبه آمریکا از برجام تاثیر زیادی بر تفکرات و نگرشهای راهبردی اروپا داشته است.
به اعتقاد کارشناسان، این مساله دو تاثیر مهم بر سیاستهای اروپا داشته است. از یک سو رهبران اروپاییها را مجبور کرده که در مشارکت فراآتلانتیک بازنگری کنند و از سوی دیگر تلاش برای حفظ برجام، رهبران اروپا را وادار ساخته که یک رابطه کاری جدید درباره مساله هستهای با روسیه و چین ایجاد کنند.
روسیه که بطور سنتی نقطه تمرکز سیاست امنیتی اروپا بوده است بطور فزایندهای بطور تهاجمی و اختلالآمیز رفتار کرده و رابطه با مسکو تاثیر مهمی بر تفکرات راهبردی در اروپا در چند سال داشته است. در همین حال، چین نیز به عنوان قدرتی ظهور کرده که نه تنها تاثیرات فزایندهای بر رویدادهای جهانی دارد بلکه همچنین از طریق سرمایهگذاریهای راهبردی در حال نفوذ بر اروپا است. از سوی دیگر مشارکت اروپا با متحد سنتی خود آمریکا در آن سوی اطلس رو به سردی و تنش بوده است.
اروپا در همین راستا به یک توافق تجاری جدید با ژاپن دست یافت که اوایل سال ۲۰۱۹ اجرایی شد و بزرگترین منطقه آزاد تجاری جهان را ایجاد کرد.
تمایل و خواست اتحادیه اروپا برای تقویت روابط با کشورهای آسیایی در سند راهبرد سال ۲۰۱۸ در خصوص ارتباط دادن اروپا و آسیا خود را نشان داد. ایده نزدیکتر ساختن اروپا و آسیا موجب شده است که توجه بیشتری به آسیای میانه معطوف شود. زمانی که اتحادیه اروپا راهبرد جدید خود برای آسیای مرکزی را در سال ۲۰۱۹ اعلام کرد، تاکید کرد که این منطقه "سنت یک قرنی در کنار هم آوردن اروپا و آسیا داشته است" و کشورهای این منطقه "از زمان کسب استقلال این نقش را برای منطقه احیا کردهاند" .
از این لحاظ، اتحادیه اروپا در حال سرمایهگذاری روی منطقهای است که اروپا، روسیه، خاورمیانه (غرب آسیا) و آسیا را به هم پیوند میدهد.
هر چند انتظار میرود که مشارکت اروپا با آمریکا همچنان یکی از اصول سیاست امنیتی اروپا باقی بماند اما هماهنگی اروپا با آمریکا به مجموعه کوچکتری از موضوعات محدود خواهد شد، اما روابط دو طرف در خصوص مسائلی مانند ایران و خاورمیانه دچار واگرایی بیشتری خواهد شد.
در این پویایی جدید، ایران نیز نقشهایی برای ایفا کردن خواهد داشت. از دیدگاه اروپایی، رابطه با ایران عمدتا تحت تاثیر ملاحظات امنیتی قرار دارد و حفظ ثبات در منطقه یکی از هدفهای اصلی اروپا است. با این حال ایران از طریق توافق هستهای در شکل گستردهتری بر تفکرات اروپایی تاثیرگذار بوده است. ایران به شیوههای مهمی در مرکز جهانبینی در حال تغییر و "اوراسیایی" در حال شکلگیری اروپا قرار دارد.
به بیان کلی، میتوان گفت که ما شاهد یک چهارچوب نوظهور اوراسیایی هستیم که میتواند به اروپا انعطافپذیری بیشتری برای پیشبرد منافع امنیتی و اقتصادی آن در عین تقویت چندجانبهگرایی بدهد.
بندر چابهار ؛ ایران و آینده سیاستهای اوراسیایی هند
ایده همکاری و تعامل با ایران از منظر تحولات و همگراییهای اوراسیایی در سپهر سیاست خارجی هند مساله تازهای نیست. هرچند تحریمهای آمریکا موجب تضعیف معاملات هند با ایران در بخش انرژی شده اما راهبردهای هند برای گسترش اتصالات و بههمپیوستگیها از طریق بندر چابهار ایران، برای پیشبرد منافع دهلینو در اوراسیا (بخصوص افغانستان و آسیای مرکزی) طراحی شده است.
یکی از اولویتهای مهم سیاست خارجی هند بحث پروژههای ترانزیت و بههم پیوستگی (CONNECTIVITY) در همسایگی این کشور است که در رابطه با ایران اهمیت بخصوصی دارد. ابتکار "کمربند و جاده" چین بطور حتم در این مساله نقش داشته اما سابقه این قبیل ایدهها در هند حتی به پیش از ابتکار چینی بازمیگردد و در سمت غرب هند منجر به مباحثی در خصوص اتصالات دریایی و زمینی برای تقویت روابط اقتصادی هند با اوراسیا شده است. چنین مباحثی دربرگیرنده روابط با ایران، افغانستان و عمان در کنار کشورهای آسیای مرکزی و روسیه است. اما نقش ایران در آمال و برنامههای اوراسیایی هند نقشی مهم و محوری است که ارتقای بندر چابهار هم در این زمینه اهمیت زیادی دارد. مسیر هند به اوراسیا از ایران میگذرد.
قرارداد توسعه بندر چابهار در جریان دیدار نارندرا مودی نخستوزیر هند به تهران در ماه مه ۲۰۱۶ نهایی شد. اما با خروج آمریکا از برجام هرچند آمریکا معافیتهایی درخصوص چابهار درنظر گرفت اما این پروژه در صحنه عمل بخوبی پیش نرفت. با این حال دولت مودی مصمم است تا به هر شکلی که شده به توسعه بندر چابهار ادامه دهد.
محمد راستاد معاون وزیر راه و شهرسازی جمهوری اسلامی ایران نیز در همین ارتباط با بیان اینکه در حال حاضر خروج هندیها از پروژه مطرح نیست و تمایل طرفین به فعالسازی قرارداد اصلی ۱۰ ساله است، تاکید کرده که در حال حاضر روند فعالیت بندر چابهار بسیار خوب است و اگر نسبت آماری که با سایر بنادر کشور در شرایط کرونا مقایسه کنیم میانگین رشد این بندر از همه بالاتر است.
هند در همین ارتباط اقدامات دیپلماتیک را نیز برای اتصال زمینی چابهار به افغانستان و آسیای مرکزی و همچنین اتصال دریایی آن به عمان در دست اقدام دارد.
به هر روی، کارشناسان بر این باورند که آینده روابط هند و ایران تا حد زیادی با حوزه اوراسیا درهم آمیخته و هرچند پیشرفت کار میدانی همانند بسیاری از پروژههای بزرگ منطقهای آهسته است اما به سمت هدف مورد نظر در حرکت است. پروژه بندر چابهار و نقش کلیدی آن در چهارچوبها و ساختارهای ترانزیتی منطقه، قوامبخش جایگاه هند در آینده اوراسیایی ایران است.
گرایش کشورهای خلیج فارس به سمت بازیگران اوراسیایی
تقویت روابط و مشارکتهای ایران با روسیه و چین و احیای روابط با اتحادیه اروپا پس از برجام همچنین موجب شده است که متحدان سنتی ایالات متحده آمریکا در منطقه خلیج فارس به سمت تقویت روابط و همکاریهای خود با بازیگران اوراسیایی حرکت کنند. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دریافتهاند که اتکای بیش از حد به آمریکا برای امنیت یک راهکار قابل اعتماد و واقعبینانه نیست.
هماکنون این کشورها برای تامین نیازهای اقتصادی و امنیتی خود بطور فزایندهای به سمت اوراسیا در حال چرخش هستند و از این منظر رقابت بین ایران و کشورهای خلیج فارس برای حضور در ساختارهای اوراسیایی میتواند در شکل مثبت خود به تقویت همگرایی و امنیت جمعی در این منطقه هم منجر شود.
به بیان دیگر، ایران و کشورهای خلیج فارس میدانند که چهارچوبهای اوراسیایی فرصتهای بزرگی برای پیشبرد منافع ملی فراهم میسازد. در همین حال رویکرد و تمایل قدرتهای اوراسیایی - شامل سه کشور اروپایی طرف برجام، روسیه و چین - برای تعامل سازنده و متوازن با ایران و کشورهای خلیج فارس بر خلاف رویکرد خصمانه و تنشآفرین آمریکا در قبال این منطقه، فضایی برای پیشبرد راهحلها و چهارچوبهای جدید همگرایی منطقهای و فرامنطقهای فراهم میکند و این خوشبینی و امیدواری وجود دارد که پس از دههها بازی با حاصلجمع صفر تحت تاثیر گفتمان آمریکایی، کشورهای منطقه در سالهای آینده تحت تاثیر فرایندهای اوراسیاگرایی وارد تعامل و رقابت سازنده با حاصل جمع مثبت با ایران شوند.