تهران-ایرنا- پس از رای عدم اعتماد مجلس به بنی صدر، سازمان مجاهدین خلق دست به ترور گسترده نسل اول انقلاب زد. فجیع ترین جنایت را شاید بتوان بمب‌گذاری در روز هفتم تیر ۱۳۶۰ در ساختمان حزب جمهوری اسلامی دانست که طی آن ۷۳ نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند. روایت این ترور بی‌سابقه در پی می‌آید.

به گزارش خبرنگار تاریخ واندیشه ایرنا، اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۷ تیرماه ۱۳۶۰ خود می نویسد: « یکشنبه هفتم تیر ساعت شش و نیم به بیمارستان قلب رفتم. حال آقای خامنه ای [ که دیروز در مسجد ترور شده بود] رضایت بخش بود. من را شناختند. کمی راحت شدم. بعد از ظهر در جلسه شورای مرکزی حزب شرکت کردم. بحث های مهمی در کار بود. از بیمارستان قلب خواسته بودند برای مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقای خامنه ای، کسی از مسوولان به آنجا برود. شب با احمدآقای خمینی در منزل بودم. آقای موسوی خوئینی ها هم آمد. درباره ریاست جمهوری بحث کردیم. از دفتر امام، آیت الله صانعی تلفن کرد و خبر داد در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجر شده و عده ای شهید شده اند. وحشت کردیم. جلسه مشترک نمایندگان مجلس و مسئولان اجرایی حزب بود. در تلفن های بعدی به اطلاع رسید که بمب در همان سالن، در حال سخنرانی آقای بهشتی منفجر شده است. در حالی که نزدیک به یکصدنفر از افراد موثر مملکت در آنجا حضور داشتند ساختمان ویران شده و همگی زیر آوار رفته اند. [امدادگران و مردم] مشغول بیرون آوردن شهدا و مجروحین هستند. خبر در همه شهر منتشر شده است. تا ساعت دو بعد از نیمه شب بیدار ماندم و مرتبا خبر می گرفتم. خبرها وحشتناک بود و حاکی از شهادت ده‌ها نفر بود. بالاخره خبر شهادت بهشتی کمرم را شکست. البته خبرهای ضد و نقیض، روزنه ای برای امید باز می گذاشت.»

دفتر حزب جمهوری اسلامی در خیابان سرچشمه

مجلس از اکثریت نیفتاد

عده ای از منتقدین از جمله برخی از نمایندگان نهضت آزادی در جلسات مجلس شرکت نمی کردند. تعدادی از نمایندگان مجلس در ۷ تیر شهید شده بودند. هاشمی رییس مجلس از نمایندگان خواسته بود به هیچ وجه به سفر غیرضروری نروند. ۱۰ تیرماه هر طور بود مجلس را به حد نصاب رساندند و مجلس تعطیل نشد.

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می نویسد: به حد نصاب رسیدن مجلس، موفقیت بزرگی بود. چون ۲۷ نماینده شهید و ۹ نفر مجروح شده بودند. گرچه جمعی از مجروحین از بیمارستان برای رفع کمبود به مجلس آمدند و این عمل، اثر مهمی داشت و دو نفرشان هم از تریبون صحبت کردند... بعضی ها صدای زنگ اعلان رسمیت مجلس را اعلان شکست ضدانقلاب تعبیر کردند. چون هدف آنها از کار انداختن قوای سه گانه بود.

پنهان کردن بمب در سطل زباله

به گزارش یونایتدپرس، انفجار هنگامی صورت گرفته است که بعضی از اعضای کابینه، مقامات رسمی حزب و نمایندگان مجلس ایران در جلسه ای هفتگی شرکت داشتند. یکی از ناظرین عینی گزارش می دهد که در این حادثه بیش از یک بمب منفجر شده است.

آسوشیتدپرس هم به نقل از خبرگزاری پارس نوشت: یکی از بمب ها در یک سطل زباله در نزدیکی محل سخنرانی آیت الله بهشتی در مقر حزب، کار گذاشته شده بود. به گزارش خبرگزاری های خارجی در این انفجار، آیت الله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور که بعد از آیت الله خمینی نیرومندترین مرد ایران به حساب می آمد به شهادت رسید.

برخی خبرگزاری های خارجی آیت الله بهشتی را قدرتمندترین مرد ایران بعد از امام خمینی(ره) ذکر کردند

به گفته ناظران، حجت الاسلام رفسنجانی پس از ایراد سخنرانی در دفتر حزب جمهوری اسلامی، محل را ترک کرده و از این حادثه جان سالم به در برده بود. همچنین محمدعلی رجایی و بهزاد نبوی، چند دقیقه قبل از انفجار بمب، از دفتر حزب رفته بودند.

به گزارش رویترز، پاسداران مستقر در اطراف ساختمان حزب اظهار داشتند حجت اسلام احمدخمینی قرار بود در این اجلاس حضور پیدا کند که خوشبختانه حضور نیافت.

سیداحمدخمینی قرار بود به جلسه حزب بیاید که نیامد و جان سالم به در برد. موسوی خوئینی ها هم در جلسه حزب شرکت نکرد.

دو بمب بسیار قوی

خبرنگار روزنامه کیهان که حدود نیم ساعت پس از حادثه خود را به محل رسانده بود داستان را این طور روایت می کند: سقف بتونی دفتر مرکزی حزب به کلی فروریخته بود و دهها نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر مجروحین و شهدا که غرق خون و در حال انتقال به آمبولانس ها بودند را نمی شود شناخت. یکی از شاهدان عینی که به سختی می گریست به من گفت: آقای دکتر باهنر، نبوی، محمدهاشمی، میرسلیم و طاهری نماینده کازرون لحظاتی قبل از انفجار بمب، سالن را ترک کردند.

محمد منتظری ( اول از راست) 

در این لحظه بسیاری از مردم در جست و جوی آیت الله بهشتی بودند. یکی از پاسداران گفت آخرین بار ایشان و محمدمنتظری را مقابل در سالن دیده است؛ لیکن نیم ساعت بعد گفته شد که شیخ محمدمنتظری به شهادت رسیده است.

همچنین این سوال نیز برای مردم نگران مطرح بود که آقای رجایی نخست وزیر هم در جلسه حزب شرکت داشته است یا خیر؛ ولی در جریان عملیات امداد و نجات مجروحین و انتقال شهدا اعلام شد که آقایان رجایی، فخرالدین حجازی، آیت الله مهدوی کنی، حبیب الله عسگر اولادی، آیت الله قدوسی، حجت الاسلام موسوی خوئینی ها در جلسه دیروز شرکت نکرده اند.

بیمارستان های تهران که مجروحین حادثه را در خود بستری کرده بودند اعلام نیاز به خون به ویژه گروه خونی (o منفی) کردند که به دنبال آن مردم در مقابل این بیمارستان ها برای انتقال خون جمع شدند. چند شهید مجهول الهویه نیز به سردخانه منتقل شدند.

 در جست و جوی بهشتی

ماموران کمیته، سپاه، ارتش و مردم با بیل و کلنگ و حتی با دست مشغول کنار زدن خروارها خاک و تیرآهن و تکه های بتون و آسفالت سقف هستند تا اجساد شهدا و بدن مجروحین را بیرون بیاورند.

ده ها لنگه کفش، کیف، عمامه های سفید و سیاه و عینک لابلای ویرانه ها و بین صندلی های متلاشی شده به چشم می خورد. خیلی ها برای اطلاع از سرنوشت آیت الله بهشتی در حال تلاش بودند. حتی کسانی که تمام تنشان زیر خروارها آهن و بتون و خاک و خاشاک بود و فقط سرشان بیرون بود به محض اینکه می توانستند در زیر نورافکن های افرادی که به کمک آنها آمده بودند، اطرافشان راببینند، ناله کنان اولین سوالشان این بود که دکتر بهشتی چه شد؟ آیا سالم است؟ 

برخی مجروحین دیگر که از شدت درد در تب و تاب بودند شروع به شعار دادن می کردند و با صدایی که به سختی شنیده نمی شد فریاد می زدند: اسلام پیروز است.

آوار برداری از انفجار ۷ تیر 

گزارشگر کیهان ادامه می دهد، یکی از برادران رابط حزب در خوزستان که خود را دزفولی معرفی کرد را در بین جمعیت شناختم. او با صدایی لرزان و اندوهناک گفت: به اتفاق گروهی از برادران حزب  و تنی چند از شخصیت ها نماز مغرب و عشا را به امامت آیت الله بهشتی خواندیم. سپس پشت سر ایشان به سمت سالن کنفرانس حرکت کردیم. جلوی در سالن آقای بهشتی رو کرد به آقای محمد منتظری که در حال سیگار کشیدن بود و گفت: چقدر سیگار می کشی. سپس حجت الاسلام منتظری را به سوی خود دعوت کرد و شروع به صحبت کردن با او کرد. من به اتفاق دو تن از دوستانم تصمیم گرفتیم برویم بیرون و شام بخوریم. هنوز ده دقیقه از خارج شدن ما نگذشته بود که ناگهان صدای انفجار مهیبی را شنیدیم. با شتاب خود را به طرف درب شرقی حزب رسانیدم و مشاهده کردیم که سقف سالن کاملا فروریخته است.

نمایی از ساختمان حزب پس از بمب گذاری

قدرت انفجار به حدی بوده که تمامی سقف و بالکن سالن ویران شده و روی سر حاضرین سقوط کرده است. چند تن از مقامات انتظامی و سپاه نیز این مطلب را تایید کرده اند. سرهنگ وحید دستگردی رییس شهربانی جمهوری اسلامی گفت: مواد منفجره مورد استفاده ضدانقلابیون، فوق العاده قوی بوده است و معلوم نیست آن را چگونه داخل سالن کار گذاشته بوده اند. او در مورد علت عدم حفاظت از شخصیت ها و اماکن و نهادهای انقلابی هم گفت: حفاظت از شخصیت ها و نهادهای انقلابی به عهده شهربانی گذاشته نشده است. ما با جان و دل این وظیفه را می توانستیم عهده دار شویم.

سرهنگ مصحفی رییس پلیس تهران نیز درباره شدت این حادثه گفت: اولین جسدی که دیدم متعلق به شخصی بود که تکه تکه شده بود و در نزدیکی در  سالن افتاده بود.

ساعاتی بعد از انفجار، خبر شهادت آیت الله بهشتی تایید شد.

ساعت ۹ و نیم صبح فردای حادثه، گروهی از پاسداران انقلاب در حالی که مچ پای شهید بهشتی را روی دستان خود بلند کرده بودند و خود را به ده‌ها هزار نفری که در اطراف پزشکی قانونی تهران در حال عزاداری بودند، رساندند.

امدادرسانی ضعیف

مرتضی محمدخان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که از این انفجار جان به در برده است واقعه را چنین شرح می‌دهد: شهید بهشتی هم پشت همین میز نشسته بود. مدت کوتاهی از شروع جلسه نگذشته بود که بمب عمل کرد و دفتر حزب منفجر شد، در ردیف جلوی من محمد منتظری نشسته بود، باغانی و قندی هم در اطراف من بودند. جواد سرافراز، در ردیف پشت من بود. وقتی بمب منفجر شد ما نخست یک دود زردی‌ را دیدیم. در آن شرایط همه قرآن می‌خواندند و ناله هم شنیده می‌شد ولی بیشتر همه قرآن می‌خواندند و شهادتین می‌گفتند، صداها به تدریج کمتر می‌شد، و بعد هم از بالا مثل اینکه یک جرثقیل آوردند که این طاق یک‌تکه را بردارند.

جرثقیل نتوانست سقف را بلند کند و زنجیرش پاره شد و دوباره این طاق افتاد روی آوار، البته در این شرایط افراد در لابه‌لای صندلی‌ها قرار گرفته بودند. عبدالکریمی نماینده لنگرود، که در حال قرائت قرآن بود، در همین شرایط شاید با افتادن مجدد طاق، شهید شد. از بعضی دوستان دیگر هم صداهایی می‌آمد، بعداً متوجه شدم که تقریباً سرم روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا داشت به لقاءالله می‌رفت. صداها، از هزاران نفری که روی پشت‌بام ایستاده بودند شنیده می‌شد، که هیچ کاری هم از دستشان برنمی‌آمد. گویا در فضای روی طاق گرد و خاک بوده، این‌ها با پاشیدن آب، قصد رفع کردن گرد و خاک را داشتند، غافل از اینکه این کار تمام منافذی که برای تنفس ما وجود داشت مسدود می‌کرد. با حدود ۴ ساعت، احساس کردم که مقداری راه تنفس ایجاد شد و دست چپم را از زیر خاک بردم بالا و دست مرا پیدا کردند.

شهید بهشتی در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی

 اشرف بروجردی همسر غلامعلی معتمدی معاون وزیر کار در دولت شهید رجایی و از شهدای هفتم تیر به ایرنا گفت: محمد منتظری زنده و از زیر آوار از مردم درخواست کمک می کرده است. اما شخصی که قصد کمک داشته از روی ناشی گری با دریل می خواسته آوارها را سوراخ کند که دلر وارد بدن محمد منتظری شده و او را نیز به شهادت رسانده است. 

عامل انفجار که بود؟

متهم اصلی بمب گذاری شخصی به نام محمدرضاکلاهی صمدی است. او از اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق بود. کلاهی توانست به عنوان متخصص تجهیزات صوتی در حزب جمهوی اسلامی مشغول به کار شود.

او پس از بمب گذاری، سالن را به بهانه خریدن بستنی برای شرکت کنندگان ترک کرد و سوار بر موتورسیکلت از محل گریخت. دو بمبی که او در محل حزب کار گذاشته شده بود دقایقی بعد سالن را متلاشی کرد.

محمدرضا کلاهی صمدی

کلاهی سپس به عراق گریخت و سال ها بعد به هلند رفته و با نام مستعار علی معتمد پناهنده شد.

او در ۲۴ آذرماه ۱۳۹۴ در سن ۵۶ سالگی، در هلند توسط دو مرد ناشناس با شلیک چند گلوله کشته شد. پسر و همسر معتمد به پلیس هلند گفتند او همان محمدرضاکلاهی صمدی معروف است.

منابع:
روزنامه کیهان ۸ تیرماه ۱۳۶۰
جعفر شیر علی نیا. روایتی از زندگی و زمانه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی. نشر سایان
داود علی بابایی. بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ انتشارات امیدفردا

برچسب‌ها