شاید زمانی که دست بر سینه می گذارید و با سلام دادن به محضر رسول خدا(ص) وارد مسجدالنبی می شوید. داستان هایی از ذهنتان عبور کند و شما را به تاریخ صدر اسلام ببرد. مثل داستانی که استاد شهید مرتضی مطهری در داستان راستان نقل کرده است. این داستان را بسیاری از کسانی که پای منبرها می نشینند، شنیده اند. پیامبر وارد مسجد شد و دو گروه را دید که هر کدام حلقه ای در مسجد تشکیل داده اند؛ یک گروه مشغول عبادت و گروه دیگر درحال یاد دادن و یاد گرفتن. آنگاه رسول خدا(ص) فرمود این دو گروه کار خوبی می کنند ولی من برای دانا کردن فرستاده شده ام. آن حضرت با این جمله خود را وارد حلقه دوم کرد.
پیامبر اکرم در مسجدالنبی فقط به برپایی نماز جماعت اکتفا نمی کرد. یعنی این مسجد را هم مرکز فرماندهی، هم محلی برای راهنمایی مردم، هم ضیافتگاه و هم به عنوان محکمه قرار داد. بسیاری از فعالیت های اجتماعی و دینی در همین مسجد انجام می شد ولی برخی پایشان را در یک کفش می کنند و می گویند مسجد برای نماز خواندن است و نباید حرفی از دنیا در آن زد. بله. مسجد جای سخن گفتن درباره دنیا نیست ولی اگر مشکل دنیایی کسی در مسجد حل شود، یک پاداش معنوی برای او ذخیره خواهد شد. مگر یادتان رفته؟ هنوز یکی دو سال از کرونا نگذشته که دیدیم مردم ایران چگونه یک دل و یک دست با کمک های مومنانه در آن آشفته دوران بیماری کرونا به یاری محرومان و بیماران می شتافتند و محبت های خود را کرور کرور با وجود نیازشان به پای آنان نثار می کردند.
اصحاب صفه چه کسانی بودند؟
وقتی می گوییم مسجد لائیک نداریم، یعنی همین. وقتی مسجد به عنوان مرکزی برای رسیدگی به دردها و مشکلات مردم، محور می شود، گویی دوران طلایی مسجدالنبی و حضور پیامبر اکرم (ص) در دل ها زنده می شود. اگر یادتان باشد در گزارش قبلی از اصحاب صفه گفتیم؛ همان یاران پیامبر که تمام دارایی های خود را در هجرت به مدینه از دست دادند و برای یاری حضرتش، همه چیز خود را نثار کردند و اینگونه شد که به نوعی فقیر محسوب شدند و پیامبر (ص) آنان را گرامی داشت و جایگاهی در قسمت شمالی مسجد را به نام صفه در اختیار آنان گذاشت و مسلمانان هم هوای آنها را داشتند و برایشان غذا می آورند.
صفه در لغت به معنای سایه و همچنین به معنای سکو یا ایوان است و محلی مسقف و خارج از مسجد ولی متصل به مسجد بود که این افراد در آنجا سکونت گزیدند و مردم با دیدن آن ها که چگونه مظاهر دنیا را برای آخرت رها کرده اند، به تدریج نام اهل صفه و اصحاب صفه و حتی اصحاب الظله (سایه) بر آنان گذاشتند ولی رسول خدا (ص) به آنان لقب اضیاف الاسلام داد. یعنی مهمانان اسلام و چه لقب برازنده ای! برخی معتقدند آیه ۲۷۳ سوره بقره که گفتیم یک سوره مدنی هم هست، در شان افراد صفه نازل شده یا آیه ۵۲ سوره انعام و همچنین آیه ۲۸ سوره کهف. البته شما اگر در مسجدالنبی هستید، به دنبال این جایگاه نگردید، چون در حال حاضر محل دقیق آن مشخص نیست.
ای کاش مصطفی عقاد در فیلم محمد رسول الله(ص) قسمت صفه در مسجد النبی را به نمایش می گذاشت تا همچون سایر صحنه ها در ذهن ها ماندگار شودای کاش مصطفی عقاد در فیلم محمد رسول الله(ص) این بخش از مسجد را به نمایش می گذاشت تا همچون سایر صحنه ها در ذهن ها ماندگار شود. حالا امیدوارم مجید مجیدی اگر قصد دارد، قسمت های بعدی فیلم محمد (ص) را بسازد، حواسش به این قسمت از مسجدالنبی باشد و بتواند گوشه هایی از ایثار مسلمانان صدر اسلام را هنرمندانه به نمایش بگذارد.
طبق برخی روایات تاریخی نخستین فردی که اسلام آورد و مکانی در مدینه برای سکونت نداشت، جوانی از اهل یمامه به نام جویبر بود که چون جایی برای استراحت و زندگی نداشت، پیامبر(ص) به او اجازه داد تا شب ها در مسجد بخوابد اما مدتی بعد که تعداد مسلمانان جدید و بدون مسکن افزایش یافت، وضع مسجد از هر لحاظ دچار اختلال و آشفتگی شد تا اینکه آیه ۲۷۳ سوره بقره بر پیامبر(ص) نازل شد که مسلمانان را از خوابیدن در مسجد منع میکرد.
به همین دلیل پیامبر(ص) دستور داد که همه آنها به خارج از مسجد بروند و تمام خانههایی که درشان به سوی مسجد گشوده میشد، بسته شود، به جز در خانه علی(ع).پیامبر(ص) دستور داد، محلی را با شاخه درختان خرما بپوشانند و مسلمانان فقیر و مهاجری که در راه خدا همه چیز خود را از دست داده بودند، در آنجا از گرمای طاقت فرسا در امان بوده و همانجا زندگی کنند.
در روایات تاریخی آمده است، تعداد اصحاب صفه ثابت نبوده و تحت تأثیر شرایط مختلف کم و زیاد میشدند. گاهی بعضی از آنان ازدواج کرده یا به مسافرت عازم میشدند یا در جهاد شرکت میکردند و از آن جمع خارج میشدند اما بر اساس برخی روایات تعداد آنان در زمانهای عادی حدود ۷۰ نفر بوده و در برخی روایات تا ۴۰۰ نفر ذکر شده است. از مشهورترین افراد صفه می توان به ابوذر غفاری، سلمان فارسی، بلال بن ریاح، خباب بن ارت، حنظله بن ابی عامر، ابوعبیده عامر بن عبدالله بن الجراح، سعد بن ابی وقاص، کعب بن مالک انصاری، عبدالله بن مسعود، عمار، مقداد، ابوهریره اوسی و حذیفه بن یمان اشاره کرد.
سخنی از ابوذر در این زمینه نقل شده: من از اصحاب صفه بودم، وقتی شب میشد، در کنار خانه پیامبر(ص) حاضر میشدیم و پیامبر(ص) به میزبانی هر یک از اصحاب به صفه امر میکردند تا اینکه بیش از ۱۰ نفر باقی نمیماند که آنها را شخصاً پذیرایی میکردند و در موقع استراحت، میفرمودند که در مسجد بخوابید.
نگاهی فرا زمانی به مسجدالنبی
وقتی وارد مسجد النبی می شوید، در واقع به شهر مدینه النبی یا مدینه قدم گذاشته اید. چون مساحت این مسجد از کل مساحت شهر مدینه در قدیم بزرگتر است و به عبارتی ۱۰۰ برابر بزرگ تر از مدینه قدیم است. برخی زائران وقتی وارد مسجدالنبی می شوند، یک نگاه تاریخی به آن دارند که مثلا اینجا ستون توبه بوده که ابولبابه توبه کرد، اینجا محراب عثمانی است و اینجا ستون سریر است یا ستون حرس. بعضی هم برای ثواب بیشتر به دنبال مکان هایی از مسجد هستند که خواندن هر رکعت نماز، پاداش صد یا هزار برابری داشته باشد.
مثل محل روضه که الان شامل ۲۴ ستون از ستون های مسجدالنبی است و با سایر ستون ها از نظر ظاهری تفاوت دارد. در این میان برخی نگاهی فرازمانی دارند؛ چون معتقدند همانگونه که خدا از آخرین رسول خود به عنوان خاتم النبین یاد می کند که تا جهان برپاست، پیامبر دیگری نخواهد آمد، اسلام نیز برای همه زمان هاست نه فقط زمان پیامبر(ص).
بعضی از مردم ایران که صورت خود را با سیلی، سرخ نگه می دارند و هیچوقت از نیازهای خود دم برنمی آورند را می توان اهل صفه دانستمثلا همین اصحاب صفه را با زمان حال مقایسه کنید. ممکن است این سوال در ذهن برخی ایجاد شود که مگر الان هم اصحاب صفه داریم. بله. همان کسانی که طبق آیه ۲۷۳ سوره بقره صورت خود را با سیلی سرخ نگه می دارند و هیچوقت از نیازهای خود دم برنمی آورند. چرا راه دور برویم؟ بعضی از بانوان نیازمند که خرجی منزل را با همه مشکلات برای فرزندان خود تامین می کنند، گاهی استفاده از برخی امکانات اولیه را بر خود حرام می کنند و با پس اندازی ناچیز از اندک دارایی خود، یک قواره چادر تهیه می کنند و معتقدند همین چادر، ارثیه معنوی حضرت زهرا(س) است.
شاید بتوان اصحاب صفه را به زبان امروزی به افراد زیر خط فقر معنا کرد؛ همان کسانی که با گران شدن مرغ و گوشت و روغن و شیر و بالارفتن اجاره خانه ها، هر روز فاصله شان با مرفهان بی درد و کسانی که خوی اشرافی دارند و مانور تجمل هم افتخارشان، بیشتر می شود. به نظر شما کسی که نمی تواند یک پراید مدل ۸۰ بخرد، بالای خط فقر است؟ آیا آن کسی که برای پرداخت اجاره خانه خود، هر ماه این کلاه و آن کلاه می کند تا اول ماه بتواند از خجالت دیگران دربیاید، جزو اصحاب صفه نیست؟
بعضی افراد می گویند، اصحاب صفه را فقط می توان در زمان پیامبر (ص) و در کتاب های تاریخی پیدا کرد و از آن بخشش و ایثارهای مسلمانان خبری نیست در حالی که باید بگوییم آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم. اگر دوران پیروزی انقلاب و زمان جنگ تحمیلی را به خاطر داشته باشید، هیچوقت فراموش نمی کنیم که چگونه همین مردمی که وضع مالی خوبی نداشتند، به فکر دیگر برادران و خواهران خود در گوشه و کنار کشور شب و روز نداشتند و رسانه های آن زمان فقط بعضی از این ایثارگری ها را به تصویر کشیدند. حکایت پیرزنی که همه دارایی خود را تقدیم جبهه ها کرد یا آن زن روستایی که فقط سه عدد تخم مرغ داشت و آن را برای رزمندگان فرستاد، نمونه هایی از ایثار مردم ایران بود.
شاید حضرت امام خمینی (ره) همین ایثارگری ها و ازخودگذشتگی های مردم ایران را به ویژه در دوران جنگ دیده بودند که با جرات مدعی شدند ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین و حسین بن علی (صلوات الله و سلامه علیهما) میباشند.
در زمان پیامبر مردم به شکل های مختلف به اصحاب صفه کمک می کردند. مثلا رسول خدا (ص) بعد از نماز، مردم را به صدقه و انفاق تشویق می کرد و از طرف دیگر بخشی از درآمدها و غنیمت های جنگی را به آنان می داد یا اگر برای آن حضرت، غذایی می آوردند، میان اهل صفه توزیع میکرد.
گاهی نیز پیامبر چند نفر از اصحاب صفه را بعد از نماز عشا به منزل خود می برد و به نمازگزاران هم سفارش می کرد به اندازه توان خود، اصحاب صفه را مهمان کنند. نکته جالب توجه این است که کمک های رسول خدا (ص) به این گروه از نیازمندان تا هنگام وفاتشان ادامه داشت. البته مشکلات مالی آن ها به تدریج کاهش یافت و برخی نیز امکان سکونت در جایی مناسبتر را یافتند.
بعضی از مفسران معتقدند تمامی آیات مدنی که در آنها به صدقه، مساکین، فقرا و انفاق اشاره شده، به شکلی با ساکنان صفه مربوط استزمانی که امام حسین (ع) به دنیا آمد، مادرش، حضرت زهرا از پیامبر سوال کرد که آیا برای فرزندش عقیقه بدهد که رسول خدا فرمود نه، ولی موی سرش را بتراش و هم وزن آن را به بینوایان و مساکین اهل صفه، صدقه بده. برخی از منابع تاریخی، تعداد اهل صفه را تا ۴۰۰ نفر دانسته اند.با توجه به فقر شدید اهل صفه، برخی صفه را خانه صدقه گیران تعریف کردهاند و بعضی از مفسران معتقدند تمامی آیات مدنی که در آنها به صدقه، مساکین، فقرا و انفاق اشاره شده، به شکلی با ساکنان صفه مربوط است.
توجه ویژه پیامبر به اصحاب صفه
داستان اصحاب صفه به اینجا ختم نمی شود. فاصله طبقاتی در آن زمان پیامبر را رنج می داد؛ به ویژه خودنمایی اشراف و ثروتمندان بی درد مدینه در برابر اصحاب صفه. پیامبر(ص) همواره به آنان سرکشی میکرد و نان، خرما و مواد غذایی برایشان میبرد و بیشتر اوقات با آنان همنشین شده و غذا میخورد.
هنگامی که پیامبر(ص) به مسجد میآمد و صحابه فقیرش مثل خباب بن ارت، عمار بن یاسر و صهیب به آن حضرت ملحق میشدند، بزرگان قریش با خود میگفتند «اصحاب محمد را ببینید، مشتی گدای بینوا، چگونه ممکن است خداوند این گدایان را بر ما بزرگان برگزیند و به راه حق هدایت گرداند؟ اگر محمد میخواهد، ما در مجلس ایشان حاضر شویم، باید با آنها نشست و برخاست نکند.»
آیا امروز هم اصحاب صفه داریم؟
پس از این سخنان بود که آیه ۵۳ سوره انعام بر قلب مبارک رسول خدا(ص) نازل شد و به این افراد هشدار داد و از آن پس، پیامبر(ص) بیش از گذشته به اصحاب صفه توجه داشت. امروز نیز این فاصله طبقاتی در خودروهای گران قیمت، ویلاهای اشرافی که به آن لاکچری هم می گویند یا خودنمایی چهره ها در فضای مجازی که فخرفروشی و ثروت های خود را به نمایش می گذارند یا دور دور کردن ثروتمندزاده هایی با خودروهای فراقیمتی در خیابان های تهران، دردی است که از درد فقر و فلاکت سخت تر است و سخت تر از آن ادعای این اشراف زادگان است که هیچوقت طعم فقر و گرسنگی را نچشیده اند و هنگامی که با خودروی خود کسی را زیر می گیرند، گردن فرازانه با کبر و غرور می گویند دیه اش را می دهیم.
نمونه ای از این فاصله را می توان در بانک ها دید. اخیرا گزارشی دیدم که چگونه وام های میلیاردی به جیب مدیران و کارمندان بانک ها می رود؛ به گونه ای که ۱۶۲بانک درحدود هزار میلیارد تومان وام به کارکنان خود به ویژه به مدیران ارشد داده اند، در حالی که مردم برای دریافت وام با سود ۲۳درصد و بازپرداخت پنج ساله آن هم با مبالغی درحدود ۱۰۰ میلیون تومان باید کلی مصیبت بکشند. نمونه های دیگر را می توان در خودروهای شاسی بلند نمایندگان مجلس یا عبور از خط ویژه مسئولان یا نورچشمی هایی دید که تصور می کنند همه مشکلات را می توانند با پول بخرند ولی غافل از آن هستند که مردم می بینند آنچه را باید ببینند.
رسول خدا (ص) در همین مسجد، فقرا و مستمندان را بیشتر از ثروتمندان و مرفهان دردنچشیده تحویل می گرفت و امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب نیز به این سیره نبوی اقتدا کرده اندبگذریم. سخن از مسجدالنبی ما را به چه جاهایی که با خود نبُرد ولی اگر با همین نگاه، نقطه به نقطه این مسجد را با ذره بین امروزی ببینیم، متوجه می شویم که درمان بسیاری از دردها ممکن است. مردم ایران همه مشکلات و بی پولی ها را تحمل می کنند و حاضرند جان و مالشان را فدای انقلاب، این یادگار امام خمینی (ره) کنند ولی نمی توانند چشم های خود را در برابر تبعیض ها و بی عدالتی ها ببندند.
رسول خدا (ص) در همین مسجد، فقرا و مستمندان را بیشتر از ثروتمندان و مرفهان دردنچشیده تحویل می گرفت و امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب نیز به این سیره نبوی اقتدا کرده اند ولی چرا برخی مسئولان حاضر نیستند، نام فرزندان خود را در همان مدارسی بنویسند که پابرهنگان و صاحبان اصلی انقلاب ثبت نام می کنند یا چطور حاضر می شوند فرزندان دلبند خود را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بفرستند در حالی که برخی از مردم این کشور محتاج نان شب خود هستند، مساله ای است که باید پاسخگو باشند.
کاری ندارم که مسجدالنبی۷۱ در یا ۸۱ در دارد یا دارای ۲۷ قبه متحرک در سطح است که به طرز زیبا و به شکل دایره ساخته اند و وزن هرکدام به ۸۰ تن می رسد ولی مسجدالنبی را دقیق ببینید و به جای این که ستون های آن را بشمارید یا محو تماشای باز و بسته شدن چترهای آن شوید، پای منبر و محراب رسول خدا بنشینید یا از روحانی کاروانتان درباره محراب سلیمانی، محراب تهجد، خانه حضرت زهرا(س) یا ستون های مُخلّقه، قرعه، سریر، حرس، حنانه و تهجد سوال کنید که داستان این ستون ها چه بوده است یا در مقابل حرم رسول الله (ص) بنشینید و آیاتی را بخوانید که در این مسجد بر قلب نازنین رسول خدا (ص) نازل شد و آن حضرت با تلاوت این آیات، به مسلمانان نشان داد که هیچ چیزی عامل برتری کسی بر دیگری نیست مگر تقوای الهی؛ چه از اشراف زادگان باشد و چه از پابرهنگان؛ چه از ثروتمندان باشد و چه از مستمندان.
اگر کسی آیه ۱۲۸ سوره توبه را که در همین مدینه نازل شده، با جان و دل بخواند، متوجه می شود که چرا به رسول خدا (ص) می گویند پیامبر مهربانی ها؛ پیامبری که رنج و سختی مومنان برای آن حضرت دشوار است ولی چه باید کرد با تفکر وهابی ها که مسجد را فقط محلی برای نماز و قرآن خواندن می دانند؟ اگر بعد از اقامه نمازهای جماعت و تشییع اموات، دیدید که چگونه حلقه های آموزش قرآن به نام های مختلف برگزار می کنند، بدانید که فقط به ظاهر قرآن توجه دارند و اگرچه ممکن است شباهت هایی در کلاس های تفسیر آن ها مانند حلقه های معرفتی مساجد خودمان دیده شود که وجه تشابه آن حلقه وار بودن آن است ولی اگر از معنای آیات بپرسید، فرار رو به جلو می کنند یا به خاکی می روند. بنابر این بحث با آنان نیز فایده ای ندارد و آقای خوش بیان یعنی مدیر کاروان هم چه در تهران و چه در مدینه سفارش کرد که بحث کردن با آنان بی فایده است. چون نه شما از اعتقاد خود کوتاه می آیید و نه آنان حاضرند از خر شیطان پیاده شوند.
در همان چند روزی که توفیق خواندن نماز جماعت در مسجد النبی را داشتم، گاهی بعد از نماز به حلقه هایی سر می زدم که مشغول آموزش قرآن بودند. آموزش که چه عرض کنم! همان تصحیح قرائت حمد و سوره که در حرم ها و مکان های مذهبی خودمان هم برپا می شود. البته در کلاس های مسجدالنبی که معمولا بعد از نمازهای جماعت برگزار می شود، تفسیر و خوشنویسی هم برپاست. بالای سر هر یک از اساتید این حلقه ها مشخصات کلاس و استاد نوشته شده و یکی از این اساتید که دید مشغول عکس گرفتن هستم و از طرف دیگر به دنبال مشتری می گشت، با دست اشاره کرد و از چشمانش می توانستم بخوانم که می خواهد بگوید تشریف بیاورید تا به شما قرآن یاد بدهم.
گاهی مثل بچه آدم می نشستم و هنگام تلاوت حمد و سوره به مخارج حروفش توجه می کردم ولی گاهی هم دست و پا شکسته سوالاتی می کردم تا ببینم چند مرده حلاجند که بعضی با متانت پاسخ می دادند و بعضی کلا سوال را برنمی تابیدند. در یکی از این کلاس ها که استاد محترم، اسم زائران حرم نبوی را با خطی خرچنگ قورباغه در یک سررسید قدیمی یادداشت می کرد و اسم کشور آنها را هم در مقابل آن می نوشت، به یاد دوران کودکی افتادم که ایام تابستان به کلاس های تقویتی می رفتیم و معلم از همان چند شاگرد که مشخص بود چند نفر هستند، حاضر غایب می کرد و آن گاه می خواست که درس روز گذشته را مرور کنند.
یکی از این اساتید که ظاهرا شهره آفاق هم هست و در اینترنت به راحتی می توان پیدایش کرد، با لحنی عربی به زبان فارسی صحبت می کرد و هر وقت در پاسخ دادن کم می آورد، به شوخی عصایش را بالا می آورد و مثلا تهدید می کرد که جمع حاضر نیز می خندیدند ولی از پاسخگویی طفره می رفت. چون حرف حق جواب ندارد.