خدا رحمت کند شیخ محمودی شبستری شاعر قرن هشتم را که در وصف رسول خدا(ص) اینگونه سرود «ز احمد تا احد یک میم فرق است؛ جهانی اندر آن یک میم غرق است» یا رسول الله! الهی دورت بگردم. وقتی در زیارتنامه پیامبر می گوییم بابی انت و امی یا نبی الله یعنی الهی پدر و مادرم فدای تو و الهی که دورت بگردم. حالا که حاجی های مکه، اعمال خود را به پایان رسانده، بار سفر بسته و برخی عازم کشورهای خود هستند، کاروان هایی هم که به مدینه دوم معروف هستند، به پابوسی حرمَت در مسجدالنبی می آیند تا در این چند روز مانده به ماه محرم، آخرین توشه های معنوی را از حرمت برگیرند و راهی شهرهای خود شوند.
روز عید غدیر پارسال که توفیق حضور در حرم نبوی را داشتم، با یک پیام به سیدهای دوست و فامیل و همکار، دل هایی را شاد کردم و پاسخ های برخی جالب بود. چون یکی دو نفر پاسخ دادند گویی آن ها هم زائر رسول خدا(ص) بوده اند. پیامی که فرستادم این بود «در حرم نبوی سلام شما را به پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) رساندم» و همراه این متن تصویری از باب البقیع را با واتساپ فرستادم. تعداد مخاطبانی را که این پیام را برای آنان فرستادم، به یاد ندارم. شاید ۴۰ تا ۵۰ نفر ولی همه سیدهایی بودند که اگر در ایران بودم، تماس می گرفتم یا پیام می دادم یا به دیدنشان می رفتم.
در این روزهایی که میهمان رسول خدا(ص) بودیم، یا در حرمش به تلاوت قرآن مشغول بودیم یا برای ائمه بقیع زیارت جامعه کبیره می خواندیم یا مساجد داخل شهر مدینه و اطراف آن را زیارت می کردیم، مثل کوه احد و مزار عموی پیامبر، مسجد قبا، مسجد ذوقبلتین، مسجد غمامه، مسجد مباهله و همچنین مساجد هفتگانه که هر کدام برای خود فلسفه و شان نزولی دارد اما حرم پیامبر(ص) چیز دیگری است. برخی شیفته ستون ها و بنای بزرگ و زیبایی های آن می شوند و برخی به گوشه گوشه مسجد النبی نگاه می کنند و به صحبت های روحانی کاروان گوش می سپارند که این مسجد چه روزگاری را پشت سر گذاشته و چه آیاتی در آن نازل شده که در یک قسمت از این گزارش به برخی از این مطالب اشاره کردیم.
برخی از زائران توفیق ختم قرآن را در مدینه به ویژه در مسجدالنبی دارند؛ آن هم نه یک بار و دو بار که گاهی تا چند ختم قرآن ولی برخی از بزرگان تاکید دارند که نگاهی به مفاهیم آیات نیز داشته باشید تا کلام الهی در جانتان نفوذ بیشتری داشته باشد؛ هرچند تلاوت بدون تدبر هم بی اجر و ثواب نیست. اگر قرآن برنامه زندگی مسلمانان است، پس هر آیه از آن می تواند راهنمای پیروان حضرت محمد(ص) باشد در حالی که گاهی کلام خدا را تلاوت می کنیم ولی آیا می دانیم کجای زندگی باید آن را به کار بندیم. مثلا وقتی آیات امر به معروف را می خوانیم، آیا توجه داریم که کجا باید امر به معروف کنیم و کجا نباید یا وقتی آیات حجاب را با خود زمزمه می کنیم، آیا به حجاب همسر و دختران خود هم توجه داریم یا وقتی آیات ابتدایی سوره مطففین را می خوانیم، احتمال می دهیم که به عنوان یک بازاری ممکن است مصداق کم فروشی و گرانفروشی باشیم؟
گاهی که در صف های زائران مسجدالنبی در انتظار برگزاری نماز جماعت می نشستم، به آیاتی فکر می کردم که در این مسجد یا در شهر مدینه بر قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شده است. مثلا روز جمعه مردم مدینه به جای این که در نماز حاضر شوند و به خطبه های رسول خدا(ص) گوش فرا دهند، مشغول خرید و فروش می شدند تا این که سوره جمعه نازل شد و در آخرین آیه اینگونه مسلمانان را نهیب زد که ای پیامبر به آنان بگو خدا بهترین روزی دهنده است و آنچه در نزد خداست، بهتر از سرگرمی و تجارت است. نمی دانم اگر ما هم در زمان صدر اسلام زندگی می کردیم، پای خطبه های پیامبر می نشستیم یا مشغول خرید و فروش می شدیم.
درحالی که مشغول تماشای مسجدالنبی بودم، با خود فکر می کردم که روزی چند بار نام پیامبر را می آوریم و بر آن حضرت درود و صلوات می فرستیم و چه افتخاری بالاتر از این که خدا هم بر او درود می فرستد و از مومنان می خواهد که بر او صلوات بفرستند. امام صادق (ع) درباره این آیه فرمود: صلات از سوی خدا بهمعنای رحمت، از سوی فرشتگان بهمعنای تزکیه و تهذیب و از سوی مردم بهمعنای دعاست و اینگونه شد که بعد از هر نماز سه بار بر آن حضرت صلوات می فرستیم.
اگر شما هم جزو کسانی باشید که مقدمات نماز به ویژه اذان و اقامه را قبل از نماز می خوانید، روزانه دست کم ۱۶ بار نام پیامبر را می آورید. در تشهدهای نماز هم ۲۷ بار نام محمد(ص) را بر لب جاری می کنیم و روزی پنج بار هم در سلام های نمازهایمان به نبی اعظم(ص) سلام می دهیم. اگر اهل صلوات فرستادن در قنوت و رکوع و سجود هم باشید که دیگر حساب آن از دستمان خارج می شود. یک بار به بهانه ماه شعبان، فضیلت های صلوات را برشمردیم و سفارشی از امام خمینی (ره) را درباره ضرورت توجه به روح صلوات را بیان کردیم.
گاهی در مسجدالنبی به یاد این آیه می افتادم که خدا تا زمانی که پیامبر در میان مردم باشد، آنها را عذاب نخواهد کرد و یکی هم اگر اهل استغفار کردن باشند. به همین دلیل حضرت علی (ع) درباره این آیه فرمود «در روی زمین دو امان از عذاب خدای سبحان وجود داشت که یکی از آن دو برداشته شده؛ پس بر شما باد به التزام به دیگری؛ اما آن امانی که برداشته شد، رسول خداست و اما آن امانی که باقی است، استغفار کردن است.» نمی دانم منافقان زمان پیامبر چگونه برای جبران گناهان خود توبه نمی کردند و دست به دامان رسول خدا(ص) نمی شدند در حالی که خدا وعده داده بود که اگر توبه کنند و رسول اکرم هم برای آن ها طلب آمرزش کند، خدا را آمرزنده و مهربان می یافتند.
این آیه، یعنی آیه ۶۴ سوره نساء را در زیارتنامه رسول خدا (ص) هم می خوانیم خدایا تو در کلام مجیدت به پیامبر گفتی «اگر آنان آنگاه که به خود ستم میکنند نزد تو بیایند و از خداوند طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز برای آنها طلب آمرزش کند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت» سپس خطاب به رسول اکرم میگوییم ای پیامبر عزیز! من نزد تو آمدهام در حالی که از خدا آمرزش میطلبم و در حالی که از گناه گذشتهام پشیمانم، من به وسیله تو که بنده صالح خدا هستی و میتوانی برای من دعا و استغفار کنی به سوی خدا که هم پروردگار من است و هم پروردگار تو رو آوردهام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بیامرزد.
مهربانی پیامبر خدا(ص)، حرص و جوش خوردن های حضرت برای رنج مسلمانان، ناراحتی رسول خدا(ص) از ایمان نیاوردن منافقان و غم و اندوه حضرت برای بی ایمانی کافران و ده ها آیه دیگر که نشان از قلب رئوف و مهربان پیامبر می دهد با سنت های الهی پیوند می خورد که ای پیامبر مهربانی ها خودت را به خاطر کافران به هلاکت نیانداز. چون نمی توانند به خدا آسیبی بزنند یا در جایی دیگر فرمود کفر آنان تو را ناراحت نکند؛ چرا که در نهایت حساب و کتاب آنها با خدا خواهد بود. هر بار که این آیات را در محضر رسول خدا(ص) مرور می کنم، به پیامبر خود می بالم و نمی دانم آنان که با آتش زدن قرآن و توهین به پیامبر اعظم(ص) می خواهند نور اسلام را خاموش کنند، چه در سر دارند در حالی که قرآن به آنها وعده داد که نور خدا را نمی توانید خاموش کنید.
به یاد سخنان امام خمینی (ره) افتادم که می فرمود پیغمبر اکرم این طور بوده است که حتی کفار را هم وقتی ملاحظه می فرمود که این ها مسلمان نمی شوند، غصه می خورد بر آن ها، که چرا این ها باید مسلمان نشوند و بعد به آن شقاوت ها و به آن عذاب ها برسند... آنقدر پیغمبر غصه می خورد به این که این مردم هدایت نمی شوند که خدا به او تسلیت می فرماید فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذاالحدیث اسفا. قضیه، قضیه ایمان است نه قضیه گرفتن یک جایی و سلطه پیدا کردن به یک کشور. قضیه، این است که ایمان بیاورند.
گاهی دلم برای مسجدالنبی و حرم رسول خدا(ص) می سوزد که چه کسانی خود را خادم الحرمین می دانند در حالی که سال ها امام جماعت مسجدالنبی بودند ولی با افتخار اعلام می کنند که به پیامبر حتی یک بار سلام نداده اند. گاهی برخی سوال می کنند وهابی ها چه هیزم تری به شما فروخته اند که کینه آن ها را به دل دارید. شاید فارغ از پاسخ های کلامی و منطقی همین یک استدلال کافی باشد که عبدالعزیز بن باز مفتی اعظم وهابیان که بسیاری از فتواهایش خلاف قرآن و سنت پیامبر است، گفته که ۴۰ سال در مدینه مسجدالنبی نمازخواندم ولی هنوز به پیامبر سلام نداده ام.
کلاس های وهابی ها در مسجدالنبی هم دیدنی بود. یک پیرمرد وهابی که به زبان فارسی هم تسلط داشت، از زائران می خواست تا بنشینند و قرآن را یاد بگیرند ولی کسی اجازه سوال کردن نداشت. برخی از کلاس ها هم با شاگردانی انبوه تشکیل می شد که تشخیص تعداد زائران از طلبه های وهابی مشخص نبود. یک بار که مشغول عکس گرفتن از حرم پیامبر بودم یک وهابی با گفتن حرام حرام مرا از عکس گرفتن منع کرد. وقتی علت را پرسیدم گفت به جای عکس گرفتن قرآن بخوان! این وهابی آیات رحمت للعالمین بودن پیامبر را مثل بلبل تلاوت می کرد ولی وقتی به آیات دیگری از قرآن درباره رسول خدا(ص) اشاره کردم، در نهایت گفت شما را چرا مفاتیح می خوانید!
یک بار گفتم اگر می توانستیم روزی را برای تولد یا وفات حضرت ابراهیم علی نبینا و علیه السلام تعیین کنیم، بهانه ای می شد تا رسانه ها و شخصیت ها به این مناسبت به ویژگی های آن حضرت بپردازند ولی وقتی می بینم مناسبت های فراوانی مثل ولادت، مبعث، هجرت و وفات برای رسول خدا داریم و هنوز در شناخت پیامبر مهربانی ها اینقدر فقیر هستیم، چه باید کرد؟ اگر فقط داستان راستان شهید مطهری یا سنن النبی مرحوم علامه طباطبایی را در این مناسبت ها مطالعه کرده و درس های رسول خدا را بخشی از سبک زندگی خود قرار می دادیم، جامعه ای داشتیم که به مدینه النبی نزدیک بود و اخلاق نبوی در جامعه حکمفرما بود.
خاطرات مسجد رسول خدا(ص) و مدینه النبی بسیار است که در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت ولی با سخنی از سعدی شیرازی این گزارش را به پایان می برم که سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی، عشق محمد(ص) بس است و آل محمد(ص).
نظر شما