حج تمتع یا حَجة الاسلام یا حج واجب فرقی با هم ندارند و همان حجی است که اگر کسی در طول عمر خود شرایط آن را داشته باشد، واجب است یک بار به خانه خدا برود و اعمال حج را به جا آورد. حج تمتع شامل دو بخش است. یکی عمره تمتع و دیگری حج تمتع. شماید شما هم دیده باشید این روزها هر کسی که خبر از عزیمت به مکه مکرمه می دهد، دل های مسافران سال های قبل را هم با خود به حجاز می بَرد و هر هواپیمایی که از فرودگاه بلند می شود، دل های حجاجی را هم که سال های قبل به زیارت خانه خدا رفته بودند، از جا می کَند؛ به ویژه این روزها که سفرهای مدینه قبل به پایان رسیده و کم کم همه زائران عازم خانه خدا می شوند و هر روز از گوشی های تلفن همراه یا صفحه تلویزیون، صحنه هایی از احرام پوشان را می بینیم که به گرد خانه خدا می چرخند و در صفا و مروه صفا می کنند.
چند روز پیش شنیدم بعضی از حاجی های مشتاق که هنوز یک سال از حاجی شدنشان نمی گذرد، سور و ساطی چیدند و دیداری با هم تازه کردند و یاد ایام حج را در دل هایی که شوق و ذوق پرواز به سوی مکه و مدینه را دارند، زنده کردند. گزارشگر کاروان خوش بیان هم که از سادات است و هر چند روز یک بار فیلم ها و عکس های سال گذشته را در کانال ایتا برای همسفران بارگذاری می کند، قصد دارد در عید غدیر همه کاروانیان را دعوت کند تا دور هم جمع شوند و خاطرات سال گذشته را زنده کنند؛ ببینیم و تعریف کنیم.
زائران در عمره تمتع باید از ۲۴ چیز دوری کنند که بعضی از این مُحّرمات میان مردان و زنان مشترک است مثل عطر زدن یا نگاه کردن در آینه زائرانی که عمره تمتع به جا می آورند، ابتدا در میقات، نیت می کنند، لباس احرام می پوشند و راهی مکه می شوند و در این مدت باید از ۲۴ چیز دوری کنند که بعضی از این مُحّرمات میان مردان و زنان مشترک است مثل عطر زدن یا نگاه کردن در آینه و برخی نیز ویژه مردان است؛ مثل پوشیدن لباس دوخته یا پوشاندن سر یا قرار دادن سایه بر بالای سر درحالی پیمودن مسافت میان دو منزل مثلا از جحفه تا مکه و در نهایت برخی از محرمات فقط بر خانم ها حرام است مثل پوشیدن زیورآلات یا پوشاندن صورت با روبند.
معمولا روحانیون کاروان ها همه این مطالب را در جلسات متعدد برای زائران بیان می کنند تا زمانی که عازم خانه خدا می شوند، مشکلی نداشته باشند و علاوه بر این مطالب گاهی به نکاتی اشاره می کنند و نام آن را اسرار حج می گذارند که معروفترین اسرار حج همان روایتی است که امام سجاد (ع) به شبلی فرمود.
حدیث شبلی از نگاه آیت الله حسن زاده آملی
خدا رحمت کند آیت الله حسن زاده آملی را که در کتاب ۱۰ رساله، مضمون روایت امام سجاد (ع) را سرمشقی برای نویسندگان و سرایندگان به نثر و نظم اسرار حج دانسته و ترجمه آن را در کتاب خود نوشته است. موضوع از این قرار است شبلی به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام چهارم (ع) رسید که آن حضرت درباره حج پرسید و شبلی گفت اعمال حج را به جا آورده است. آنگاه امام یک یک اعمال را از شبلی سوال کرد که چگونه به جا آورده و شبلی در پاسخ هر سوال فقط می گفت «نه» و امام رمز و راز هر یک از مناسک حج را به او آموزش داد.
مثلا امام پرسید زمانی که به میقات فرود آمدی، آیا نیت کردی که جامه گناه را از خود به در آوردی و جامه طاعت بپوشی و شبلی گفت نه. امام پس از پرسیدن چند سوال درباره نیت و احرام و تلبیه به شبلی فرمود که تو احرام نبستی و داخل میقات نشدی و لبیک نگفتی. گویی امام چهارم دست شبلی را می گیرد و تمام اعمال حج را با هم مرور می کنند و پس از این که شبلی از ظاهر مناسک حج می گوید و درباره باطن اعمال حج اظهار بی اطلاعی می کند، امام کلاس درس برای او می گذارد و اسرار حج را برای او بیان می کند.
یک حج صحیح داریم و یک حج مقبول؛ صحیح بودن اعمال و مناسک ظاهری حج عمل کردن به همان شرایطی است که در رساله های مراجع آمده و دیگری قبولی اعمال معنوی حج است که اسرار حج نامیده می شودحج مقبول و حج صحیح
اگر بخواهم تمام روایت زین العابدین را نقل کنم، بی برو برگرد، بیشتر زائران به قبولی اعمال و مناسک خود شک می کنند و اگر امید و رجای بندگان به فضل و کَرم خدا نبود، هیچکس به قبولی حج خود امیدی نداشت. البته علمای اخلاق معمولا قبولی اعمال را به دو بخش تقسیم می کنند؛ یکی صحیح بودن اعمال و مناسک ظاهری حج که شرایط آن در رساله های مراجع آمده است و دیگری قبولی اعمال معنوی و باطنی که اسرار عرفانی حج نامیده می شود.
برخی زائران می گویند اگر خدا توفیق دهد و همین حج ظاهری را انجام دهیم، کلاهمان را بالا می اندازیم ولی برخی به دنبال اعمال ظاهری حج، تلاش می کنند تا اسرار باطنی حج را نیز مدنظر داشته باشند و حجی مقبول را ذخیره آخرت خود کنند.
شبلی را رها می کنیم و همراه با کاروان آقای خوش بیان به مسجد الحرام می رویم؛ همان کاروانی که با ۸۶ زائر وارد مکه شد و زائران این کاروان هنگام ورود به مسجد الحرام، سجده شکر به جا آوردند. اگر بخواهید وارد حرم شوید، باید احرام ببندید و رعایت کنید آنچه را که باید رعایت کنید. کسی که در این سرزمین پا می گذارد، مُهر بندگی بر دل خود زده و تسلیم پروردگار است و دیگر بهانه نمی آورد که چرا باید لباس احرام بپوشم یا چرا در آینه نگاه نکنم و ده ها چرای دیگر.
اینجا؛ همه بنده اند؛ نه فقط در این «وادی مقدس» که در همه جا و در لحظه لحظه زندگی خود، چون و چرا نمی کنند؛ نه مثل کسانی که پرچم لا اکراه فی الدین بلند کرده و خود را بنده می دانند ولی چون اسب سرکشی هستند که لجام بندگی را برنمی تابند و هر جا که منافع خود را در خطر ببینند، می گویند حق انتخاب داریم، مثل همان ها که شعار زن سر می دهند و قوانین بندگی را تا جایی رعایت می کنند که به نفعشان باشد و چه زیبا فرمود سیدالشهدا که الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم دین لقلقه زبان کسانی است که خود را بنده دنیا کردند.
لبیکی برای همه عمر
الهی! دورت بگردم، نکند من هم جزو افرادی باشم که گفتی یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا؟ الهی! آمدم که تمرین بندگی کنم و تو راه و رسم زندگی و بندگی را در هم تنیدی و گفتی پا در جای پای رسولم بگذارید ولی برخی تسلیم هوای نفس شدند و در بزنگاه های زندگی به بیراهه رفتند. یکی گفت من زن و بچه دارم و برای آسایش بیشتر خانواده خود تن به رشوه داد. دیگری گفت من بدهکارم و با ربا بیچاره شد و یکی هم به خاطر حفظ جایگاه و مقام خود، چشم هایش را بر روی تبعیض ها بست.
نمی دانم همسفرانم که مسیر جحفه تا مکه را با هم طی می کردیم، غرق در چه اندیشه هایی بودند؟ یکی استاد دانشگاه، یکی پزشک متخصص، دیگری حجره ای در بازار داشت و برخی هم آردهایشان را الک کرده و الک هایشان را هم آویخته بودند و پس از ۳۰ سال خدمت و ۱۵ سال چشم انتظاری راهی خانه خدا شده بودند؛ همان ها که ریال ریال پول های خود را از راه حلال جمع کردند و گفتند اگر زنده بودیم که تکلیفمان را انجام می دهیم و حج واجب را به جا می آوریم و اگر ملک الموت فرصت نداد، جواب خدا را می دهیم که ما ثبت نام کردیم ولی نوبت به ما نرسید و چه بسیارند کسانی که سال ها در نوبت بودند ولی به مراد خود نرسیدند.
بعد از سال ها انتظار برای لبیک گفتن و دیدن خانه خدا، حالا می خواهیم به صاحب خانه چه بگویبم؟ دیگران را نمی دانم ولی در این اندیشه ام که چگونه در این وادی مقدس عرضه بدارم، خدایا شرمنده ام که ادعای بندگی کردم ولی زمان آزمون، بهانه آوردم و خودم را توجیه کردم! آنان که مرد میدان بودند پا در عرصه جهاد گذاشتند و تو نیز هوایشان را داشتی و به قول امیرمومنان (ع) درِ ویژه ای برای آنان به سمت بهشت باز کردی و برخی را هم که به انتظار شهادت نشسته بودند با آزمون های جانبازی و اسارت برگزیدی ولی امثال من که می خواهند بهشت را به بهانه دو دستی تقدیمشان کنی، بهای جنگ و جانبازی را نفهمیدند و آن را با معیارهای دنیایی اندازه گیری کردند. برخی هم چشم های خود را بستند و فرزندانشان را برای تحصیل راهی فرنگ کردند ولی ندیدند که برخی برای قوت لایموت زندگی، هشت شان گروی نُه شان است، شاید هم دیدند ولی خودشان را به ندیدن زدند.
چرا می گویند مسجد الحرام؟
مسجد الحرام یعنی خدا کعبه را مورد توجه قرار داده و احترام کرده استبگذریم. وارد حرم می شویم. می پرسید حرم کجاست؟ مرحوم علامه طباطبایی با استناد به آیات قرآن می نویسد حرام از ماده حَرَم و به معنای مورد احترام است و مسجد الحرام یعنی خدا کعبه را مورد توجه قرار داده و احترام کرده است و به همین منظور بعضی از ماه ها را هم حرام کرده و به وسیله حکم به وجوب حج در آن ماه ها، بین ماه های حرام و بیت الحرام ارتباط برقرار کرده است.
ورود زائران به مسجد الحرام آدابی دارد که حاج آقای قدرتی برای زائران کاروان بیان کرد. مثلا می گفت مستحب است از میقات تا مکه را لبیک بگویید که گاهی در مسیر حرم غرق در گذشته خود می شدم ولی امیدوار بودم به رحمت بیکران صاحبخانه. گاهی که این شعر عراقی را زمزمه می کردم، به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند که برونِ در چه کردی که درون خانه آیی؟ شرمسار می شدم ولی به هر حال هر مسلمانی که تا اینجا آمده، باید وارد حرم شود تا اعمال عمره تمتع را به جا آورده و سپس از احرام خارج شود. به زائران کاروان نگاه می کنم که با قدم های کوچک و آهسته وارد مسجد الحرام می شوند و به یکدیگر التماس دعا می گویند. شاید می خواهند به این حدیث عمل کنند که دعای هر کس برای دیگری به اجابت نزدیک تر است. چون با زبانی دعا می کنند که مرتکب گناهی نشده است.
چرا فقط سه آرزو؟
عظمت کعبه و رحمت الهی، زبان هر زائری را بند می آورد و بهترین چیز، گریه و بغض است. حواسمان به سفارش هایی بود که هنگام دیدن خانه خدا برایمان گفته بودند. مثل پایین انداختن سر از هنگام ورود به مسجدالحرام تا زمانی که چشممان به جمال کعبه روشن می شود یا بیان سه آرزو و دعا هنگام دیدن خانه خدا. این حدیث پیامبر را شنیده بودم که فرمود هر کس دنیا و آخرت را میخواهد، آهنگ این خانه کند، همانا بندهای به آنجا نیامده و از خداوند دنیا را نخواسته، مگر آنکه بدان دست یافته و خداوند حاجت او را برآورده ساخته است و نیز از خداوند آخرت را طلب نکرده، مگر آنکه پذیرش این درخواست را برای وی ذخیره کرده است».
چرا فقط سه دعا؟ برآورده کردن یک دعا یا صد دعا چه تفاوتی برای خدای ارحم الراحمین دارد؟ مگر اهل بیت (ع) نفرمودند که دعای مومن دست کم یکی از سه فایده را دارد؛ یا برای او ذخیره میشود یا در دنیا برآورده میشود یا بلایی را که میخواست به او برسد، از وی میگرداند و امام صادق (ع) فرمود روز قیامت که می شود خدا می گوید ای بنده من! تو مرا خواندی و من اجابتت را به تأخیر انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان است. پس مؤمن آرزو میکند که برای ثواب آن دعاهایش ای کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمیشد.
پس تا جایی که ممکن است دعا می کنیم. دعا برای پدر و مادر، دعا برای خانواده و فامیل و همسایه و دوست و آشنا، دعا برای همه مسلمانان. ورد زبان برخی از زائران سلامتی و ظهور امام زمان (عج) بود. بعضی هم برای جانبازان و بیماران سفارش می کردند. از دعاهای برخی هم می شد فهمید که دختر دم بخت یا جوان بیکار دارند. البته منافاتی هم نداشت که بگوییم برای همه جوانان دعا می کردند.
تو خود حجاب خودی
با همین نگاه ارحم الراحمینی دعاگوی کسانی بودم که موقع خداحافظی التماس دعا داشتند و از طرف دیگر برای کسانی دعا می کردم که امنیت و آزادی امروز خود را مرهون فداکاری های آنها بودیم، برای رهبرم که همچون پدری مهربان به فکر جوانان و ایثارگران و خانواده های شهداست و برای مسئولانی که شبانه روز به دنبال رفع مشکلات مردم هستند و کسی هم آنها را نمی شناسد؛ نه آنها که فقط جلوی دوربین ظاهر می شوند و آمار گل و بلبل می دهند.
بگذریم. زائران کاروان خوش بیان از همان لحظه ای که با لباس احرام وارد مکه شدند، حال و هوای دیگری داشتند و خیلی مواظب بودند تا مبادا مرتکب یکی از ۲۴ عملی شوند که بر مُحرم حرام است. مثلاً زمانی که کلید اتاق را در هتل دانه الماسیه تحویل گرفته و سوار آسانسور شدیم، ناخودآگاه یکی از زائران، خودش را در آینه آسانسور دید و ناگهان متوجه حرمت آن شد. چون جزو نخستین کاروان هایی بودیم که وارد این هتل می شدیم، خادمان هتل هنوز روی آینه های آسانسور را نپوشانده بودند و از فردای آن روز با سفره یک بار مصرف آینه ها را پوشاندند و زائران کاروان های بعدی با خیال راحت از آسانسورها استفاده می کردند.
اگر همیشه این حالت احرام را در زندگی داشتیم، شاهد این همه دادگاه های شلوغ و چندین میلیون پرونده قضایی نبودیمبا خود می گفتم اگر همیشه این حالت احرام را در زندگی داشتیم، شاهد این همه دادگاه های شلوغ و چندین میلیون پرونده قضایی نبودیم؛ اینقدر کلاهبرداری و اختلاس و ارتشا در سازمان ها و وزارت خانه ها صورت نمی گرفت و فرزندان طلاق را در راهروهای دادگاه های خانواده نمی دیدیم. مشکل من، خود من است و حالا باید برای تمرین لبیک گفتن، خودم را زیر پا بگذارم و توجهم فقط به معبود باشد و به دور کعبه بچرخم. به قول حافظ میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست؛ تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز.
این خودخواهی چه به روزگار آدمی آورده است! با این که حضرت فاطمه (س) فرمود خدا نماز را وسیله ای برای پاک کردن دل ها از تکبر قرار داده، این حال و روزمان است و اگر اهل نماز و عبادت نبودیم، چه می کردیم! اگر مرگ دیگران را نمی دیدیم و تصور می کردیم همیشه در دنیا خواهیم بود، با دیگران چگونه رفتار می کردیم!
گویا قاعده طلایی انصاف برای برخی ارزش آهن قراضه را هم ندارد. چون آنچه را برای خود دوست دارند، برای دیگران دوست ندارند و آنچه را برای خود نمیپسندند، برای دیگران تجویز می کنند. چرا راه دور برویم؟ از صنعت خودروسازی بگیرید تا قیمت های مسکن و اجاره خانه یا بهره برداری برخی بانکی ها از تسهیلات و وام های آنچنانی. کاش یکی از همین سنگ هایی را که بر شیطان می زدیم، نگه می داشتیم و بر آینه خودپرستی و خودخواهی هایمان می زدیم. شنیده بودم که آینه کاری در حرم امام رضا (ع) و سایر مکان های مقدس هم بر همین اساس است. یعنی به جای استفاده از آینه های صاف و یک دست در دیوارهای حرم و رواق ها از آینه های مشبک و شکسته استفاده می کنند تا مبادا زائران تصاویر خود را به صورت یک انسان کامل ببیند بلکه در محضر امام باید خود را کوچک و خردشده دید تا مبادا دچار خودخواهی شویم و تصور کنیم که برای خودمان کسی هستیم.
تمرین بندگی در عمل
به طواف برمی گردیم. همه با لباس سفید احرام به گرد خانه خدا می گردند و هر بار که به حجر الاسود می رسند، دست راست خود را برای بیعت با خدا بلند کرده و تکبیر می گویند. دعاهایی هنگام هفت دور چرخیدن که به آن شوط گفته می شود، سفارش شده، به ویژه این آیه که ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه. هر زائری با زبان قال و با زبان حال در حال مناجات و راز و نیاز است. سیاه و سفید، زن و مرد، کوچک و بزرگ، آسیایی و آفریقایی، روستایی و شهری، باسواد و بی سواد و هر که مسلمان است، دریایی مواج از بندگان را تشکیل می دهند که یک دل و یک صدا فقط خدا را صدا می زنند و برخی هم به دنبال حجت خدا می گردند.
جالب است که در میان این همه زائر، کسی نمی پرسد چرا باید هفت بار به دور خانه خدا بگردیم یا چرا باید هفت بار صفا و مروه را طی کنیم و صدها چرای دیگر. چرا که همه بنده ایم و قبول کرده ایم که بنده به حرف مولایش گوش می کند. نگاه نکنید بعضی از مدعیان آزادی را که قیافه روشنفکری به خود گرفته و می گویند لا اکراه فی الدین و با مشتی شبهه و شک ذهن و فکر جوانان را هدف قرار داده اند. امروز هم برخی با شعارهای حمایت از زن و آزادی به دنبال ترویج بی دینی و بی غیرتی هستند تا به خیال خود، بی و بند و باری و بی حجابی را ترویج کنند.
نمی دانم اگر روزی روزگاری گذر این افراد به خانه خدا بیافتد، چگونه حجی به جا می آورند؟ مثلا آیا می گویند احرام اجباری نداریم و با همان لباس تکبر و شهرت وارد بیت الله خواهند شد و آیا همسران آن ها می توانند به هر شکلی که دوست دارند به گرداگرد کعبه بچرخند؟ شاید بعضی بخندند که ای بابا اگر این افراد به فروع دین مثل حج و نماز و امر به معروف اعتقاد داشتند که بذر شبهه در اصول دین را در جامعه نمی پاشیدند و اگر بتوانند منکر قیامت و نبوت و توحید هم می شوند.
هر کس خودش به خوبی می داند که چقدر به دنبال هوای نفس و خواهش های دنیایی است و برای رسیدن به آرزوهای دنیایی اش حاضر است، احکام الهی را زیرپا بگذارد و به شکلی هم وجدان خود را آرام کند و در واقع شیطان کارهای شیطانی این بندگان نافرمان را درنظرشان زیبا جلوه دهد. قرآن هم که معیار داده است. بل الانسان علی نفسه بصیره
وجب به وجب این مسجد، یادگارهایی از خلیل الله و فرزندش و از حبیب الله و دامادش دارد. از مقام ابراهیم بگویم یا حجر اسماعیل؟ از حجر الاسود بنویسم یا از ملتزم و حطیم و مستجار؟ از کعبه ای بنویسم که خدا به پیامبرش دستور داد این خانه را از هر آلودگی و شرک پاک کن؛ همانگونه که به ابراهیم علی نبینا و علیه السلام گفته بود و حضرت علی(ع) پا بر دوش پیامبر(ص) گذاشت و بالای کعبه رفت و بتها را پایین انداخت. اگر بخواهم از کعبه بنویسم به سایر مناسک حج نمی رسیم و این مطلب را به زمانی دیگر و امی گذاریم.
چند روز بعد از به جا آوردن عمره تمتع و قبل از مناسک حج تمتع اعلام کردند که قرار است یکی از کارشناسان بعثه مقام معظم رهبری به هتل الماسیه بیاید و تصور بیشتر زائران هتل شامل چندین کاروان از استان های اصفهان، مرکزی، تهران و خوزستان این بود که این جلسه هم مثل بقیه جلسات است و لابد می خواهد همان مطالبی را مطرح کند که روحانیون کاروان ها در ایران گفته بودند یا در روزهایی که در مکه اقامت داشتیم، همین کلاس ها را برگزار کرده بودند اما این کلاس فرق داشت؛ خیلی هم فرق داشت.
حاج آقای ابوطالبی، روحانی جوان و به روز حدود یک ساعت در نمازخانه هتل برای زائران مرد و زن درباره اماکن مسجدالحرام صحبت کرد. یعنی روایتگری کرد و از همان ابتدا هم گفت که جلسه آشنایی با مکان های مسجد الحرام حدود یک ساعت طول می کشد و بعد از آن هر کسی خواست، می تواند جلسه را ترک کند اما جذابیت این حاج آقا و روش کلاسداری او باعث شد تا کسی جُم نخورد و فقط بعضی مواقع که خسته می شدند از این پا به آن پا می شدند. ابوطالبی که خیلی هم رنگی تعریف می کرد (کنایه از جذابیت گفتاری و شکل بیان نکات) و جلسه بانشاط و زنده ای برگزار کرد، از تصاویر هم بهره می گرفت و توضیحاتی را هم چاشنی تصاویر می کرد که بزرگ و کوچک از نکات استفاده می کردند و اگر سوالی هم برای زائران مطرح می شده، ابوطالبی با صبر و حوصله به تک تک سولات جواب می داد. بعضی زائران هم بعد از جلسه به طرح سوالات خود پرداختند و ابوطالبی ضمن پاسخگویی، شبهه زدایی هم می کرد.
طواف مستحب به چه قیمتی؟
برخی زائران به این روحانی جوان می گفتند ای کاش زودتر این مطالب را می گفتید تا هنگان به جاآوردن عمره تمتع، بهره بیشتری ببریم ولی واقعیت این بود که محدودیت هایی که به بهانه کرونا ایجاد شده بود، زائران را از برخی مکان ها محروم می کرد؛ از حجر الاسود گرفته تا مستجار و حتی گرداگرد خانه خدا که ماموران حرم فقط کسانی را به حرم راه می دادند که لباس احرام بر تن داشتند و بقیه زائران را که با لباس معمولی قصد انجام طواف مستحب را داشتند به طبقات بالا هدایت می کردند. بگذریم از این که برخی از زائران هم یاد گرفته بودند تا با لباس احرام این تحریم عربستان را دور بزنند که روحانیون و مدیران کاروان ها زائران را از این کار منع می کردند. برخی از زائران هتل را می دیدم که هر روز لباس احرام به تن کرده و عازم خانه خدا می شدند و هر بار که می گفتم سفارش کردند این کار را نکنید، قبول نمی کردند و می گفتند ما که تا اینجا آمده ایم، به هر قیمتی هم که شده برای اموات و دوستان و سفارش شدگان طواف به جا می آوریم. خدا قبول کند!
در همان روزهایی که عمره تمتع را به جا آوردیم در کانال واتساپی گروه زائران این اطلاعیه را گذاشته بودند که برخی از رفتارهای زائران باعث بازداشت یا حساسیت پلیس کشور میزبان شده است؛ مثل فیلمبرداری از کعبه و خواندن همزمان سرود و یا نوحه، خصوصا سرود سلام فرمانده یا گرفتن تصاویر مختلف و یا نوشته سمت کعبه مثل اعلامیه فوت، کاغذ و عکس. همچنین بحث کردن با ماموران و اشاره به سمت ماموران نظامی و اداری یا حضور برخی زائران با لباس احرام صوری و کاملا مشهود به قصد ورود به مطاف.
با این که مدیران کاروان ها بارها اعلام کرده بودند که برای زیارت خانه خدا به طبقات دوم و سوم بروید ولی برخی زائران سنگ خود را به سینه می زدند و می گفتند فقط باید در مسجد الحرام زیارت کنیم. البته کسانی که در طبقات دیگر طواف می کردند، باید چند برابر کسانی که به گرد کعبه می گشتند، مسیر طولانی تری را طی کنند ولی تشت رسوایی این افراد زمانی که از بام افتاد که تصاویر این زائران صوری با زیرپوش و جوراب در فضای مجازی دست به دست می شد و نشان می داد برخی زائران در حالی حوله احرام بر دوش انداخته بودند که فراموش کرده بودند جوراب های خود را دربیاورند.
به هر حال اگر عبادت و دعا در هر کدام از مکان های ویژه مسجد الحرام مقدور نبود، کمترین کار این بود که به کعبه نگاه می کردیم که آن هم عبادت است یا مشغول نماز و تلاوت قرآن می شدیم و خوشا به حال زائرانی که موفق به یک یا چند ختم قرآن در مکه و مدینه شدند.
نمی خواهم ناامیدتان کنم ولی مروری بر روایت امام سجاد(ع) درباره اسرار حج دل هر زائری را خالی می کند که حج ما کجا و حج امام کجا! زین العابدین درباره لبیک به شبلی گفت آیا زمانی که تلبیه می گفتی، نیت کردی که خود را برای اطاعتی آماده کنی و از هر گناهی بازداری که شبلی گفت نه. آنگاه امام سجاد (ع) فرمود پس تلبیه نگفته ای. امام باقر (ع) هم به ابابصیر فرمود حاجی کم است ولی فریاد بسیار است و آیت الله جوادی آملی با بیان همین روایت، گفت اگر کسی می خواهد ببیند حج او قبول است یا نه، ببیند بعد از برگشت از بیت الله دست به گناه دراز می کند یا نه.
دوباره امام سجاد (ع) از شبلی درباره ورود به مسجدالحرام پرسید که آیا کعبه را دیدی و نماز خواندی و زمانی که شبلی پاسخ مثبت داد، امام سوال کرد آیا نیت کردی که بر خود هر گونه عیب اهل ملت اسلام را حرام کنی و شبلی دوباره گفت نه. امام دوباره پرسید آیا هنگام ورود به خانه خدا قصد خداوند سبحان کردی و از غیر او بریدی که شبلی گفت نه و امام سجاد (ع) آب پاکی را ریخت روی دست شبلی که نه داخل مکه شدی و نه داخل حرم. سیدالساجدین از طواف، سعی صفا و مروه و وقوف در مقام ابراهیم هم پرسید و در ادامه فرمود: آه آه کسی که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است؟