به گزارش خبرنگار ایرنا، شهید مطیعی نوزدهم تیر ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی در شهر سمنان به دنیا آمد. پدر بزرگوارش مرحوم حاج کریم از مداحان اهل بیت و مادرش از خانواده ای نجیب و با تقوا بود.
او از کودکی همراه پدرش به مسجد و جلسههای دعا می رفت، در مدرسه به دستور مرحوم قوّام مدیر مدرسه مهران طریقه وضو گرفتن و نماز خواندن را به سایر دانش آموزان آموزش میداد.
او که از سال ها قبل از انقلاب با ماهیت رژیم منحوس پهلوی آشنا شده بود، در حین انقلاب همراه سایر امت حزب الله فعالانه برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش میکرد.
این شهید والامقام پس از اخذ دپیلم در رشته ریاضی فیزیک، به سازمان عمران امام(ره) پیوست تا به محرومان کردستان خدمت کند، پس از مدتی به تشویق فرمانده سپاه بیجار، به سبزپوشان انقلاب اسلامی پیوست و در سمت جانشین سپاه بیجار مشغول به خدمت شد.
این شهید والامقام پس از ۱۷ ماه حضور فعال در جبهه نبرد حق علیه باطل سرانجام در درگیری با یک گروه ۲۰ نفری در گردنه بیجار در سن ۲۴ سالگی از ناحیه نخاع جانباز و پس از سه سال تحمل رنج فراوان در هفتم مهر ۱۳۶۴ به شهادت رسید.
پیکر مطهر شهید مطیعی در گلزار شهدای حضرت یحیی(ع) به خاک سپرده شد.
رفیق شدن با ویلچر
یکی از همرزمان شهید مطیعی نقل میکند: من و عباس سرباز پادگان قلعهمرغی بودیم، وقتی خبر مجروح شدنش را به من دادند. آمدم بیمارستان شهید مصطفی خمینی عیادتش. آرام و بی حرکت روی تختخواب دراز کشیده بود.
آن جا بود که فهمیدم قطع نخاع شده و باید تا آخر عمر روی ویلچر بنشیند. از اتاق آمدم بیرون. توی راهرو کمی گریه کردم و ساده لوحانه با خودم گفتم: «عباس شجاع یا به قول خودمون شیخ عباس با اون همه تحرکش چه جوری تا آخر عمر تحمل می کند روی ویلچر بشیند؟»
چند دقیقه ای گذشت. آمدم داخل اتاق. بیدار شده بود، لبخندی زد و خوش آمد گفت. کنارش نشستم. شرم داشتم چیزی بپرسم. خودش شروع کرد و از نحوه مجروح شدنش تعریف کرد و گفت: یک رفیق جدید باید بگیرم، پرسیدم رفیق جدید؟ رفیق جدید یعنی چه؟ گفت: یک رفیقی که شب و روز با هم باشیم، ویلچر، ویلچر سخت نیست؟ فکر نمیکنم اطاعت کردن از خداوند و صدمه دیدن در راه او سخت و ناگوار باشد.
قدردانی از مادر در دوره جانبازی
مادر شهید مطیعی نقل میکند: همسرم رفته بود ستاد پشتیبانی، گاهی می رفت کمکشان می کرد، آن جا مایحتاج جبهه را تهیه میکردند. یک کاسه آش برای پسرم بردم، بعد از جانبازی علاقه ام به او بیشتر شده بود، زمانی که پدرش خانه بود با من کاری نداشت، همه کارها را به تنهایی انجام می داد.
روزی پسرم گفت: «مادر! چرا این قدر به من می رسی؟» خب جوابم معلوم بود، برای همین چیزی نگفتم، رفتم آشپزخانه و برگشتم. آش را خورده بود، شروع کردم به عوض کردن ملافهاش.
باز گفت:« مادر! این قدر به من نرس.» گفتم:« من وظیفه خودم را انجام میدهم. تو هم اینقدر نگو.» لبخند زد و گفت:«آخر خسته می شوی. برای خودت می گویم.»
نذر روزه برای ماموریت شناسایی
یکی از همرزمان شهید نقل میکند: او بسیار معتقد و باتقوا بود، یادم میآید در اطراف دیواندره تحرک کومله- دموکرات به چشم می خورد. اطلاعات زیادی رسیده بود. عباس مطیعی در اطلاعات تناقض می دید و با فرستادن چند نفر از محلی ها به منطقه مشکل حل نشد.
من به همراه مطیعی به دیواندره رفتیم تا اطلاعات و اخبار را با شناسایی خودمان تطبیق دهیم که نتیجه خوبی هم به دست آوردیم. دوباره به بیجار برگشتیم. ۲ روز بعد می خواستم به سنندج بروم. از مطیعی خواستم که همراه من بیاید، ولی گفت: من نمی آیم، چون روزه دارم و ممکن است روزه ام باطل شود. به او گفتم: مگر روزه قضا داری. مطیعی در جواب گفت: چند روز پیش که به دیواندره رفتیم، برای شناسایی نذر کردم، اگر ماموریت با موفقیت به پایان برسد سه روز رو زه بگیرم. الحمدلله که ماموریت خوبی بود و من هم روزه گرفتم.
خودداری از رفتن به آلمان برای درمان
خانواده شهید مطیعی میگویند: عباس با معلول شدنش پا به یک زندگی جدید گذاشت، پزشکان از معالجه اش ناامید شده بودند، ۲ پزشک که با هم برادر بودند به نام پروفسور سمیعی که یکی در آلمان بود و دیگری در ایران، به مداوای بیماران می پرداختند. آن برادری که در ایران بود، مجروح ها را عمل می کرد و اگر در ایران امکان درمان نبود به آلمان نزد برادرش می فرستاد.
از طرف سپاه نامه ای به پروفسور سمیعی نوشته شد و در آن نامه تاکید شد:« برای سلامت عباس مطیعی در هر کجا از کره خاکی که ممکن است کوتاهی نکنید. هزینه اش را می پردازیم.»
پروفسور سمیعی با دقت فراوان به معاینه عباس پرداخت و نقطه به نقطه، دست، کمر و پا را معاینه و علامت گذاری کرد و به عباس گفت:« در حال حاضر درمانی به نظرم نمی رسد، ولی چون روی شما تاکید دارند، شما را به آلمان می فرستیم برای فیزیوتراپی.»
عباس گفت: آقای دکتر ممکن است که خوب بشوم. دکتر سمیعی جواب داد: نه. ولی در آلمان وسایل فیزیوتراپی خوبی وجود دارد.
عباس گفت :«من آلمان نمی روم. وقتی امیدی به خوب شدن نیست، چرا این همه خرج روی دست دولت بگذارم؟»
تلاش برای یادگیری زبان انگلیسی در دوره جانبازی
گاهی حالش بد می شد. بین نفس کشیدن و شهادت روزگار می گذراند، ولی هیچ گاه دست از تلاش برنمی داشت. در بین پرستاران خانمی بود به اسم «فاطمه» که خیلی به جانبازان رسیدگی می کرد و مسلط به زبان انگلیسی بود.
عباس در یکی از روزهای ملاقات از برادرش خواهش کرد که یک دفترچه دوخط انگلیسی برایش تهیه کند تا در موقع بیکاری از خانم پرستار انگلیسی یاد بگیرد.
هفته ای ۲ بار دیالیز می شد. در سمنان دستگاه دیالیز نبود، به همین دلیل عباس به همراه پدرش به تهران رفت. یک روز که برای دیالیز به بیمارستان رفته بودند، دکتر دانش به پدر شهید مطیعی گفت :« کلیههای عباس اندازه عدس شده، دیگر دیالیز جواب نمی دهد. هفته دیگر او را برای معاینه نزد من بیاورید.» اشک در چشمان حاج کریم(پدر عباس) موج می زد. عباس با پدرش دوباره به سمنان برگشتند. شب جمعه بود. عباس از پدر خواهش کرد که به گلزار شهدا حضرت یحیی(ع) برود، چون مراسم دعای کمیل بود. به محض ورودش آقای محمد ناظمیان مداحی خودش را قطع کرد و گفت: «خدایا، این جانباز انقلاب را شفا بده » جمعیت همه یکصدا آمین گفتند. عباس سرش را پایین انداخت، مثل این که قبول نداشت که جانباز است.
هفته بعد به دستور پزشک معالجش به تهران رفتند. دکتر پس از معاینه متعجب شد. با پزشکان دیگر پشت دستگاه رفت و گفت «واقعاً عجیبه» حاج کریم گفت:« آقای دکتر چی شده؟ حرف بزنید. »
دکتر دانش همانطور که به دستگاه نگاه می کرد، گفت: کلیه های عباس داره خوب می شود و تنها علت خوب شدنش اعتقاداتش است و یکبار دیگر بیشتر به دیالیز احتیاج ندارد.»
شهید مطیعی در وصیتنامه خود گفته است: خدایا! این لباس تقوی و زره محکم الهی را بر تن هر کسی نرود بر تن ما کن تا ما هم جزو جهادگران در راه تو به حساب آییم.
در بخشی دیگر از وصیتنامه این شهید والامقام آمده است: ای امت دلاور شهیدپرور! ای مادران جوان از دست داده و ای پدران پیری که فرزندانتان را چون اسماعیل به قربانگاه فرستادید! خواهران و برادران شهدا! صبر کنید و تمام این مشکلات را با جان و دل پذیرا باشید که مشتی محکم است بر دهان یاوه گویان و مزدوران داخلی و استکبار جهانی. مولای متقیان علی علیه السلام می گوید:«الصبر ثمره التقوی: صبر ثمره ایمان است. »
نقش رزمندگان استان سمنان در دوران دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار ایرنا، دوران هشت ساله دفاع مقدس برگ افتخاری در دفتر غیرت و مردانگی ایرانیان رقم زد، مردم استان سمنان با اعزام تعداد قابل توجه رزمندگان به این نبرد، جزو سه استان برتر در تقدیم بیشترین تعداد شهید در کشور است؛ مدالی که از هر رنگی بالاتر و آرمانی جاودان را یادآور است.
رزمندگان سلحشور و دلیر ایران اسلامی طی هشت سال دفاع مقدس بیش از ۱۰۰ عملیات محدود نیمهگسترده و گسترده انجام دادند و با مدیریت تحسینبرانگیز نظامی و پرورش قوای رزمی توانستند با قاطعیت از تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران دفاع کنند.
نیروهای اعزامی از استان سمنان نیز در ۵۵ عملیات شامل ۲۴ عملیات توسط سپاه و بسیج، ۱۱۰ عملیات توسط لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار ارتش و ۲۰ عملیات توسط جهادسازندگی، شرکت و نقش فعال و اثرگذاری را ایفا کردند.
جمعیت استان سمنان در سال ۱۳۵۵ حدود ۲۸۹ هزار و ۴۶۰ نفر و کمتر از یک درصد از جمعیت کشور بود که با توجه به جمعیت آن زمان استان، تقدیم سه هزار شهید بیانگر این مدعاست که مردم این خطه تمامقد برای دفاع از انقلاب در صحنه حضور داشتند.
جنگ تحمیلی در دهه ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ اتفاق افتاد و اگر ملاک محاسبه جمعیت کل کشور و استان سمنان را در سال ۱۳۶۵ قرار دهیم، میتوان گفت جمعیت کل کشور در سال ۶۵ حدود ۴۹ میلیون و ۴۴۵ هزار نفر و جمعیت استان سمنان نیز در آن سال ۴۱۷ هزار ۳۵ نفر بود.
مقایسه آماری فوق چنین نشان می دهد که در کل کشور بر اساس جمعیت سال مورد اشاره، معادل ۴۴ صدم درصد یعنی یک نفر در ۲۲۶ نفر به فیض شهادت نائل آمدند، این رقم در استان سمنان ۶۹ صدم درصد یعنی یک نفر در هر ۱۴۵ نفر جمعیت استان بود.
سمنان به تناسب جمعیت کشور و شهدا، یک و هفت دهم برابر میانگین کشوری شهید تقدیم میهن کرده است و بیش از ۹۷ درصد از شهدا مربوط به دفاع مقدس هستند و همه این سروقامتان و مدافعان وطن در خطوط مقدم و مناطق جنگی به شهادت رسیدند.
مقایسه آماری شهیدان بسیجی استان سمنان با کشور نشان میدهد که از مجموع یک میلیون و ۹۳۰ هزار بسیجی رزمنده در کشور، ۹۵۰ هزار نفر به شهادت رسیدند و معادل چهار و ۹ دهم درصد کل رزمندگان و سهم استان سمنان از شهدای بسیجی یکهزار و ۵۷۴ نفر است که معادل پنج و چهار دهم درصد رزمندگان استان محسوب میشود.
همگام با بسیجیان، حضور پاسداران به عنوان فرماندهان و همرزمان آنان در جبهههای جنگ بسیار چشمگیر بود. به طوری که طبق آمارهای موجود تعداد ۳۱۶ نفر از پاسداران استان سمنان یعنی به ازای هر پنج نفر یک نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و طبق آمار رسمی اعلام شده، تعداد سه هزار و ۱۰۰ نفر از اعضای داوطلب تحت امر جهاد در طول دفاع مقدس به شهادت رسیدند که با توجه به تناسب آمار کشور، معادل یک و نیم درصد آمار کل شهدای کشور میشود.
نگاهی به آمار رزمندگان و شهدای استان سمنان
شمار شهدای جهاد در استان سمنان به حدود ۱۱۳ نفر میرسد که معادل چهار درصد از آمار کل شهدای استان را تشکیل میدهد و بر پایه گزارشها، آمار شهدای جهاد استان با ۱۱۳ نفر معادل سه و ۶ دهم درصد از کل شهدای جهاد کشور را شامل میشود که بیش از سه برابر میانگین کشوری را به خود اختصاص داده است.
از سه هزار شهید استان سمنان، ۲۲۰ نفر ورزشکار و ۹۶ شهید در عرصه بهداشت و درمان به فیض شهادت رسیدند و ۷۰۰ نفر از رزمندگان جبهههای جنگ حق علیه باطل که از این حوزه عازم نبرد شده بودند نیز به جایگاه والای جانبازی نائل آمدند.
از مجموع ۹۶ شهید بهداشت و درمان دفاع مقدس استان سمنان، یک شهید پزشک بود، ۶ شهید نیز بهداشت و پزشکیار، ۵۶ شهید امدادگر، ۹ شهید حامل مجروحان، ۹ شهید راننده آمبولانس و ۱۸ شهید نیز بهداشتیار و عضو کادر بهداشت و درمان رزمندگان دفاع مقدس بودند که به شهادت رسیدند.
شمار کل جانبازان استان سمنان هفت هزار و ۲۰۰ نفر است که از این تعداد یکهزار و ۸۰۷ نفر از جانبازان استان را جانبازان شیمیایی تشکیل میدهند. ۲۰۷ نفر دارای بیش از ۲۵ درصد جانبازی هستند.
طبق گزارشها، در کشور به ازای هر ۱۲۴ نفر یک نفر جانباز و در استان سمنان به ازای هر ۵۸ نفر یک نفر در دوران دفاع مقدس جانباز شدند و استان سمنان بیش از ۲ و یک دهم برابر میانگین کشوری جانباز دارد و همچنین یکهزار و ۷۴۷ نفر از این جانبازان بیش از ۲۵ درصد جانبازی دارند.
برنامهریزی برای دومین کنگره شهدای استان سمنان در بهار ۱۴۰۳
سمنان به عنوان یکی از استانهای سرآمد دوران دفاع مقدس و جزو سه استان دارای بیشترین تعداد شهدا به نسبت جمعیت برای پاسداری از کیان نظام جمهوری اسلامی، به منظور تحقق منویات رهبر معظم انقلاب در زمینه جهاد تبیین و مقابله با جنگ ترکیبی و تهاجم فرهنگی دشمنان وارد میدان شده است و برگزاری هشت اجلاسیه در هشت شهرستان استان سمنان برنامهریزی شد تا در نهایت هشت اجلاسیه به دومین کنگره سه هزار شهید در بهار سال ۱۴۰۳ مزین شود.
برگزاری اجلاسیه شهدا در هر شهرستان استان سمنان در واقع اقدامی برای معرفی شهدای هر شهرستان به نسل امروز آن شهرستان است که در نهایت تمامی مردم استان سمنان و دیگر استانها در نقاط مختلف کشور در «کنگره سههزار شهید استان سمنان» با تمامی شهدا و خط مشی و سیره این بزرگواران همیشهجاودان بیش از پیش آشنا شوند تا راه بر توطئه دشمنان سد شود.