۱۹ اسفند ۱۳۷۷، ۰:۰۱
کد خبر: 5745933
T T
۰ نفر
سخنرانی رییس جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه فلورانس ( 2 ) # فلورانس ، ایرنا: 19 اسفند 1377 برابر با 10 مارس 1999 سید " محمد خاتمی "، رییس جمهوری اسلامی ایران در ادامه سخنان خود در جمع دانشگاهیان دانشگاه فلوارانس گفت : داستان پر جاذبه انسان شناســـی (انتروپولوژی ) فلسفی و ماجرای "معرفت نفس" و "خودشناسی"، چند شب طولانی از " هزار و یک شب تاریخ فلسفه " است.
وی، افزود : بعضی از این قصه ها در شرق و بعضی دیگر در غرب سروده شـده است، اما نکته مهم این است که قصه های شرقی جانب شرقی وجود و جــوهر انسان را توضیح می دهند و قصه های غربی جانب غربی و وجود او را. انسان ملتقـــای مشرق جان و مغرب عقل است.
خاتمی، اضافه کرد: انکـــار هر بخش از وجود انسان فهم ما را از معنای وجودی او، ناقص و نارسا می کند. در فهم معنای " شخص " نباید در دام اصالت فرد (اندیویدوالیسم ) یا اصالت جمع (کلکتیویسم ) فروغلتیم. گـــــرچه نظریه متفکران مسیحی زمینه ساز تولید مفهوم مدرن " فرد " شده است ، اما این سخن نباید به معنی ارتباط طبیعی میان این دو نظریه تلقی شود همچنان که به نظر من ، توجه عمیق به معنای "شخص" به عنوان مخاطب کلام قدسی، نسبتـــی با شخص گرایی (پرسونالیسم ) نیز ندارد.
وی، درادامه گفت : البته همه گفته اند که در جامعه مدرن ایـــــن فرد انسان است که ملاک و محور همه نهادها، قوانین و مناسبات اجتماعی قرار مــی گیرد و حقوق مدنی و حقوقی بشر درواقع حقوق همین "فرد" است. از طرف دیگــر جمع گرایی (کلکتیویسم ) که در مقابل اندیویدوالیسم مطرح شده است در حقیـقت از تکثیر همین مفهوم فرد حاصل شده است و لذا مبنای فلسفی هر دو یکی است و به این دلیل ما از موضع حکمت معنوی خود، تعارض میان لیبرالیسم فردگرایانه با سوسیالیسم جمع گرایانه را سطحی و عارضی می دانیم. نظریه "شخص" با بیان عرفانی اسلامی به خوبی قابل تفسیر و توجیه است. عارفان مسلمان انسان را یک عالم می دانند.
رییس جمهوری ایران اظهارداشت : اصالت انسان نه به دلیل فـردیت اوست و نه به دلیل جمعیت او. اصالت انسان به خاطر این است که او فقــــط اوست که مخاطب صدای قدسی است. با این خطاب است که جان او تعالی مــــی یابد و با تعالی جان او، جهان او نیز جهانی عادلانه و انسانی می شود.
خاتمی، گفت : هر کس سلوکی ولو کوتاه در سیر فلسفه از آغاز تاکنـــون بکند به وضوح حرکت دائمی متفکران را از قطب افراط به قطب تفریط مشاهـــده می کند.
آخرین حلقه از این حلقه ها مدرنیته است. کلمه مدرنیته که گویا مـدرن - ترین اصطلاح از گروه کلماتی است که از ریشه (modernus) لاتینی ساخته شده اند، ظاهرا نخستین بار در قرن 19 به کار رفته است. اما ریشه این کلمه، پنج قرن سابقه استعمـال دارد و فقـط در قرن 19 و 20 است که این کلمه شامل مفاهیم متعددی نظیر مفاهیم فلسفی، هنری، علمی، تاریخی واخلاقی می شود. وجه جامع همه این مفاهیم عبارت است از زلزله ای که در ارکان وجود و تفکر انسان در اواخر قرون وسطی اتفاق افتاد. زلزله ای که مدار حرکت انسان و جهان را عوض کرد.
وی اضافه کرد : انسان و جهان ( تاآنجا که متاثر از افکار انسان است ) در روزگار ما، نتیجه مدار " مدرن " پس از قرون وسطی است. این مـدار نو در آن زمانها " مدرن " نامیده می شد و امروزه ما آن را رنسانس می خوانیم. رنسانس حادثه ایست که ایتالیا در تحقق آن نقش تعیین کننده دارد و بـا اینکه تعداد بسیار زیادی کتاب و مقاله در توضیح و تشریـح آن حادثه عظیـم نوشته اند اما همچنان این نیاز وجود دارد که فیلسوفان و مورخان و دانشمندان در این باره فکر کنند و سخن بگویند.
خاتمی گفت: رنسانس همچنانکه بعضی ازمتفکران گفته اند، تنهاخواستار تجدید حیات فرهنک یونان نبود، آنچه مقصد اصلی رنسانس بود عبارت بود ازمطرح کردن دین با زبانی تازه و فکری جدید. رنسانس انسان دینی را به شکلی تعریف می کرد که به جای عزلت گزیدن از جهان به قصد تحقیر و سرکوب آن، به آن روی آورد.
وی افزود : وجود انسان دینی مورد قبول رنسانس ، بر جهـان گشــــوده است چنانکه جهان نیز آغوش خود را بر او می گشاید و گشایش و گشودگی متقابل جهان و انسان اصلی ترین نکته رنسانس است که با لذات حادثه ای است دینــی و برای حفظ و اصلاح و اشاعه دین و نه ضد و مخالفت آن. اما این حادثه عظیـــــم در ادامه سیر تاریخی خود، سرنوشتی کاملا مغایر با نیت اولیه خود پیدا کرد.
خاتمی گفت : گشایش جهان تبدیل به قهر و غلبه و سلطه بر آن شد. قـــهر و غلبه ای که محدود به طبیعت نماند و آتش آن دامن جوامع انسانی را نیز گرفت.
وی اظهارداشت : آنچه بعدها در تاریخ اجتماعی و سیاسی اروپا استعمار نام گرفت، نتیجه تسری نسبت سلطه جویانه انسان از طبیعت و علوم طبیعـی به انسان و علوم انسانی است و از اینجاست که نمی توان بدون اتخاذ موضعــی انسانی و اخلاقی، ماجرای مدرنیته را ملاحظه و مطالعه نمود.
(ادامه دارد)
۰ نفر