۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۱۳:۴۲
کد خبر: 80112298
T T
۰ نفر

عليرضا داونژاد؛ فيلمسازي قاعده گريز از نسل مياني

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۱۳:۴۲
کد خبر: 80112298
عليرضا داونژاد؛ فيلمسازي قاعده گريز از نسل مياني

تهران- سينماگران صاحب سبك و داراي يك امضاي مشخص در سينماي ايران چندان پرتعداد نبوده و اساسا سينماي كشورمان با كمبود سينماگر مولف روبه روست كه چرايي آن را بايد در پيچيدگي سينما به عنوان يك هنر-صنعت كه از هر يك از رشته هاي هنري تكه اي را در خود جاي داده،جستجو كرد.

'علیرضا داودنژاد' را با اندكی اغماض می توان جزو این گروه فیلمسازان جای داد كه از نوجوانی وارد سینما شده و به مرور صاحب دیدگاهی مستقل در این وادی شده است.

این هنرمند شانزدهم اردیبهشت سال 1333 در تهران به دنیا آمده و علاقه اش به عكاسی در نوجوانی او را به سوی این هنر كشاند.

در هیجده سالگی نخستین فیلمنامه اش با نام 'عطش' توسط ایرج قادری ساخته شد و داودنژاد به طور رسمی وارد سینمای حرفه ای شد.او پس از عطش چند فیلمنامه نوشت و راه را برای ساخت نخستین كار سینمایی اش باز كرد. نازنین ملودرامی متفاوت با فیلم های همدوره خود بوده و به لحاظ فیلمنامه یك سروگردن بالاتر از آنها به حساب می آمد.

داودنژاد پس از موفقیت نسبی فیلم اول خود در سال های پایانی رژیم شاهنشاهی دو فیلم شاهرگ و قدغن را ساخت كه هیچ یك با توفیق چندانی روبه رو نشدند.

پس از پیروزی انقلاب نیروهای تازه نفس و جوان به سراغ سینمای به گل نشسته به جای مانده از پهلوی رفته و جان تازه ای به رگ های آن دمیدند. داودنژاد از جمله این فیلمسازان بود كه با 'جایزه' و ' خانه عنكبوت' در دوگونه متفاوت طبع آزمایی كرد كه دومی بسیار موفق تر از اولی كه یك كمدی بی سروته بود،از كار درآمد.

خانه عنكبوت داستانی كهنه در رابطه با فرار چند مخالف انقلاب به شهری شمالی و درگیری های میانشان داشت اما آنچه كه فیلم را از نمونه های مشابه این فیلمساز متمایز می ساخت، داستان خوش ریتم و بازی های بسیار خوب گروه بازیگرانش بود كه بعدها به نقطه قوت ساخته های سینمایی داودنژاد تبدیل شد. پس از آن داود نژاد، به عادت همیشگی به نگارش فیلمنامه های فیلم های پرفروشی همچون 'تاراج و گردباد' پرداخت.

وی سپس بی پناه را به عنوان یك ملودرام سوزناك با پس زمینه اعتیاد و اثرات آن بر خانواده ها ساخت كه با وجود بهره گیری از كلیشه های نخ نما شده بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و نام سازنده اش را به عنوان كسی كه رگ خواب تماشاگر عام را در دست دارد،بر سرزبانها انداخت.

این فیلمساز پس از وقفه ای پنج ساله بهترین اثر سینمایی اش را با درونمایه اخلاقی-مذهبی تحت عنوان 'نیاز' روانه اكران كرد كه سینمای ایران در آن زمان را تكان داد.جالب اینكه داودنژاد فیلم فوق را پس از نوشتن فیلمنامه فیلم پرفروش 'عروس' ساخته و تبحرش را در گونه های مختلف سینما به اثبات رساند.

'نیاز' داستان دو نوجوان نیازمند به كار است كه كشمكش های میان این دو قصه را پیش برده و در نهایت با ایثار یكی از آنها به پایان می رسد.داودنژاد به خوبی مفاهیم اخلاقی و دینی را در قالب فیلمی 90 دقیقه ای جای داده و بدون توسل به شعار به بهترین شكل پیام ارزشمندش را به مخاطبانش منتقل كرد.

تجربه ناموفق تولید فیلم سینمایی 'خلع سلاح' در یكی از جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی سابق كه زیان مالی هنگفتی هم به وی در مقام تهیه كننده نیز وارد كرده بود ، داودنژاد را به سمت ساخت فیلم 'عاشقانه' سوق داد. ملودرامی عاشقانه كه برپایه یك مثلث شكل گرفته و به طور كامل از فرمول های كلیشه ای پیروی می كرد. فیلم با وجود توقیف موقت و اصلاحیه های فراوان در اكران عمومی با استقبال مردم روبه رو شد و بخشی از ضررهای خلع سلاح را جبران كرد.

در نیمه دوم دهه هفتاد اتفاق مهمی در زندگی سینمایی این كارگردان كهنه كار رقم خورد كه سبكی منحصر به فرد را برایش به ارمغان آورد.وی با بهره گیری از خانواده خود به عنوان بازیگر و عواملی نه چندان پرتعداد در پشت دوربین به ساخت فیلم های كم هزینه و تا حدودی شخصی دستزد كه نخستین آن با نام مصائب شیرین با استقبالی غیرمنتظره روبه رو شد.

یك درام خانوادگی كه محوریت آن را پسر و دختری درآستانه بلوغ تشكیل داده و داستان را به شكلی نیمه مستند به پیش می برند.آنچه كه فیلم را از دیگر فیلم های روی اكران متمایز می كرد،لحن شوخ و بامزه فیلم در كنار بازی های به شدت واقعی نابازیگرانش (به استثنای محمدرضا داودنژاد)است كه دیگر هیچ گاه در فیلم های بعدی تكرار نشد.'مصائب شیرین' بحث های حاشیه های بسیاری هم هنگام اكرانش به وجود آورد كه در نهایت به گذاشتن شرط سنی و قید آن در ویترین سینماهاهای نمایش دهنده یاد كرد كه تا آن زمان بی سابقه بود!

وی این سبك فیلمسازی را كه به مذاقش بسیار خوش آمده بود در فیلم های بهشت از آن تو وبچه های بد تكرار كرد كه به دلایل مختلف از جمله تكرار ایده های جذاب و ضعف در شخصیت پردازی به بن بست رسیده و داودنژاد را به سمت فیلم های تجاری از جنس'هشت پا'

و 'ملاقات با طوطی' برد كه جز شكست -تجاری و هنری- نتیجه دیگری برایش نداشت.

داودنژاد پس از این دو فیلم بار دیگر به سینمای خانوادگی جمع و جور و كم هزینه اش بازگشت و با 'هوو' به موفقیتی غیر قابل انتظار دست یافت كه بخش عمده ای از آن به بازی عالی 'رضا عطاران' در نقش اصلی آن بازمی گشت. وی در ساخت فیلم فوق از قواعد كلاسیك و بعضا دست و پاگیر سینما فاصله گرفته و روایتی دلنشین و عاری از جلوه گری های مرسوم از داستانی ساده اما جذاب ارایه كرد كه در عین حال باورپذیری اش نیز خدشه دار نمی شود. با این حال این فرمول اختصاصی در فیلم تیغ زن با همان گروه بازیگران جواب نداد و پادرهوا بودن قصه و شخصیت ها به شدت مخاطب را آزار می هد.

آخرین ساخته به نمایش درآمده از این فیلمساز،'مرهم' است كه چه در نمایش های جشنواره ای و چه در اكران عمومی با ستایش های بسیار روبه رو شد. داودنژاد این بار نیز به مانند بی پناه به سراغ معضلی به نام مواد مخدر -البته این بار از نوع صنعتی اش- رفته و به رابطه عاطفی مادربزرگ و نوه جوانش در دل آن پرداخته است. رابطه ای به شدت ملموس و باورپذیر كه بخش عمده ای از نیروی خود را از سبك روایی فیلمساز گرفته است. وی در راستای همان سینمای خانوادگی از مادربزرگ خود -كبری حسن زاده- كه سابقه بازیگری هم نداشته، بهره فوق العاده ای گرفته و مخاطبانش را حیرت زده كرده است.نكته مهم مرهم نگاه عاری از نصیحت داودنژاد و كاملا بی طرفانه اوست كه آن را برای مخاطب اصلی اش(نسل جوان) دلنشین هم كرده است. پایان خوش فیلم با وجود اندك گل درشتی اش، تحمیلی از كار درنیامده و مخاطب را با امید روانه درهای خروجی سالن سینما می كند.

فراهنگ**9173**م.ج**
۰ نفر