امشب به یمن آمدنت تمام آینهها قد میكشند. ابرها همه باران میشوند تا بیواسطه گونههای بهشتیات را ببوسند.
با آمدنت، عشق به مهمانی خانههای فراموش شده میرود و سقف خانهها ستارهپوش میشوند.
نگاه تقویمها در یازدهمین روز شعبان پر از بهار میشود و كتاب خاطرات دنیا، بوستانی میشود عطرافشان.
همه نام تو را میدانند. همه تو را میشناسند. تو فرزند حسینی ، تو از تبار قافله عشقی.
تو شبیهترین غنچهها به بهاری، تو شبیهترین شكوفهها به پیامبری صلیاللهعلیهوآله . بیجهت تو را ای علی اكبر (ص) پیامبر دوباره ننامیدهاند.
نام تو در خون همه گلبرگهای زیبا جریان دارد. همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه میگیرند ، نارنجها، ابرها، بادها و گنجشكها...
گنجایش هستی از این بیش نیست و این همه از نام توست در مدینه. به رنگ همیشه میآید تا گامهای جوان امّا جامانده را به خدا بكشاند و دستهای پر تحرّك امّا درمانده را به دامان سبزنیایش برساند.
... تا رعناییِ خویش را به پای برترین محبّت نهد و شكفتگی خویش را فدای والاترین عشق نماید.
تو آمده ای تا پا در ركاب پدر، فضای بسته شب را به مذلت بیفكنی، تا تشعشعی دلنواز وزیدن بگیرد.
آمده ای تا ندای سبز عرفان را در شریانهای زیست بپراكنی و رگههای شفاف قرآن را حتّی از سكوتت هم بشنویم.
حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی تو، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب، از شكوه وجودت، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان، انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.
تو كوثرنشان حیدرینسبی هستی كه در جمال لم یزلیات، آیینهداری پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله را میكنی.
پشت این آیینه هزار جلوه، وجود صیقل یافتهای است كه بیش از همه، بر حقیقت پنهان محمدی صلیاللهعلیهوآله نزدیك است.ك/4
8122/1744/
خمين - در كوچه باغهاي كهنسال زمين، آسمانيترين عاشقانههاي يك جوان است كه جاري است و در جسم خاموش شب، ياد دوبارهاي از خورشيد مهرانگيز پيامبر روان است .