«الصلوة و السلام علیك یا محمد بن علی ایها التقی الجواد یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بك الی الله و قدمناك بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله»
حضرت امام جواد(ع) در آخر ماه ذیقعده سال 220 هجری در بغداد به شهادت رسیدند و مرقد منور و مطهر ایشان در كنار جدشان حضرت امام موسی كاظم (ع) در كاظمین قرار دارد.
آفتاب طلعت نهمین پیشوای شیعیان جهان حضرت امام محمد تقی جوادالائمه (ع) در روز دهم رجب (و به قولی در یازدهم رمضان) سال 195 هجری در مدینه از مشرق امامت و ولایت طلوع كرد.
نام ایشان محمد و لقبشان جواد و تقی و كنیه ایشان ابوجعفر میباشد پدر ایشان حضرت امام رضا (ع) هشتمین امام شیعیان و مادرشان سبیكه (یا خیزران) هستند.
ایشان در هنگام شهادت پدر بزرگوارشان 7 سال ( به روایتی 9 سال ) داشتند كه امامت و رهبری شیعیان بر عهده ایشان قرار گرفت و با وجود سن كم توانستند به تمام شبهات و سوالات مردم به خوبی پاسخ دهند و ثابت كنند كه امامت شیعیان به حق شایسته ایشان است .
جواد الائمه
در غم شهادت امامی به سوگ نشسته ایم كه در بیست و پنج سالگی به سوی اجدادش رخت بربست. مردی كه بیست و پنج سال، خورشید را به خجلت واداشت، بیست و پنج بهار را رویاند و شكوفاند و خود فروزان تر از خورشید، تابید و درخشید. و اینك، كودكان پژمرده و داغدار و گریان، بهانه گیران سایه دست هایی اند كه بر سرشان باران مهر ببارد و بر دامانشان گل عاطفه نثار كند. هم اكنون، پاره زخم های دلمان، سرباز كرده است و قناتی از غم، در قنوت نگاه مان جاری است. اینك، نِشتر درد به جام ها نشسته و غوغای رنج در انبوده دیدگان مظلوم، جا خوش كرده است. اینك، امام جواد (ع) به رحمت خدا پیوسته است و اهل ولا را به هجران خویش مبتلا ساخته است.
او با شهادتش دل های شیعه را سوزاند و ما را به سوگ نشاند. آری، كدام دیده است كه بر مظلومیت آن شهید جوان نگرید؟ سلام به امام محمدتقی (ع) كه جوادالائمه و امام جوادان و راد مردان و جوانمردان است.
سرود غم
آه... كه زهر، چه جگرها از آل رسول دریده و سوخته است. از امام مجتبی (ع) گرفته، تا حضرت كاظم و امام رضا (ع) و اینك، جگر امام جواد علیه السلام بر اثر مسمومیت با زهر، پاره پاره می شود. حضرت، در اتاقی دربسته و چشم انتظار جرعه ای آب، با رنج دست به گریبان است و جان می بازد و مثل پدرش، خورشید خراسان، غریبانه و با جگری پاره پاره به شهادت می رسد.
سلام بر او كه نامش با صلابت گره خورده است و شهادتش، آموزگار صبر و ایمان است. سلام بر نهمین فروغ امامت، حضرت محمدتقی (ع). بر پیشوایی كه «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش، و «علم» غنچه ای بود از گلستان وجودش، و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش. و اینك، دل های بیقرار در سوگ او سرود غم می خواند و منظومه اندوه می سراید. چشم ها در داغ جواد، خون می گیرد و هوای دیدگان ما، به یاد رنج امام محمدتقی (ع) بارانی است. یاران، شهادت نهمین امام بر همه تان تسلیت باد.
ولادت امام (ع)
امام محمدتقی (ع) در دهم رجب سال 195 ه . ق به دنیا آمد. نام آن حضرت محمد و كنیه او ابوجعفر و مشهورترین القاب او تقی و جواد است. نام مادر امام محمدتقی (ع) «سبیكه» است و امام رضا (ع) او را «خیزران» نامید. این بانوی گرامی از خاندان «ماریه قبطیه»، همسر رسول خدا (ص)، و در فضایل اخلاقی از برترین زنان عصر خویش بود.
میراث علمی امام محمدتقی (ع)
در دوران امام محمدتقی (ع) به علت فشار و خفقان حاكم بر جامعه، مردم با نوشتن نامه به امام و دریافت جواب از آن حضرت، با ایشان ارتباط داشتند. با این كه آن حضرت در 25 سالگی به شهادت رسیدند، علاوه بر مطالبی كه درباره اصحاب و یا كتب آنها از امام تقی (ع) روایت شده بیش از 220هزار حدیث پیرامون مسایل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد و 120 نفر از ایشان روایت كرده اند. شیخ طوسی(ره) 113 تن از راویان حدیث امام تقی (ع) را بر شمرده است. از این مقدار حدیث كه از آن امام نقل شده می توان به عظمت علمی و احاطه ایشان بر مسایل فقهی، تفسیری، عقیدتی و دعا و مناجات پی برد. این احادیث از سوی دیگر كمالات اخلاقی آن حضرت را آشكار می سازند. بخش عمده روایات فقهی امام را باید در نامه هایی كه در پاسخ اصحاب به بلاد مختلف اسلامی فرستاده اند جستجو كرد.
شاگردان مكتب امام محمدتقی (ع)
امامان پاك، همچون پیامبر گرامی پیوسته در تعلیم و تربیت مردم می كوشیدند. آنان، در تمامی اوقات ملتزم به راهنمایی و تربیت مردم بودند. رفتار و گفتار و معاشرت و حتی هر گوشه از زندگی روزمره آنان، آموزشگر كسانی بود كه با آنان تماس داشتند؛ هر كس درهر وقت با آنان می نشست برایش ممكن بود كه ازاخلاق و دانش آنان بهره مند شود و اگر سؤالی داشت، می توانست مطرح كند و پاسخ آن را بشنود. اما از آنجایی كه حكومت می كوشید مردم با امام جواد (ع) به طور آزاد تماس نداشته باشد، اصحاب و شاگردان و راویان امام جواد (ع) بسیار محدود بودند؛ به عنوان نمونه، اصحاب و شاگردان و راویان قریب 120 نفرند و این گویای آن است كه در زمان آن گرامی تماس مردم با ایشان تا چه اندازه محدود بوده است. ولی در عین حال در میان همین افراد معدود، چهره های درخشانی همچون علی بن مهزیار، زكریا بن آدم و محمد بن اسماعیل وجود داشتند.
اعلام شهادت امام رضا علیه السلام
امیة بن علی می گوید: هنگامی كه امام رضا (ع) در خراسان بودند، من در مدینه می زیستم و به خانه ی امام جواد (ع) رفت و آمد داشتم. معمولاً بستگان امام برای عرض سلام می آمدند. یك روز امام جواد (ع) به اطرافیان خویش فرمودند: به بانوان فامیل بگویید كه برای عزاداری آماده شوند. روز بعد بار دیگر امام جواد علیه السلام به آنان گوشزد كرد كه برای عزاداری آماده شوند. پرسیدند برای عزای چه كسی؟ فرمودند: عزای بهترین انسان روی زمین. مدتی بعد خبر شهادت امام رضا (ع) آمد و معلوم شد همان روز كه امام جواد (ع) فرموده بود «برای عزاداری آماده شوید»، امام رضا (ع) در خراسان به شهادت رسیده است.
نجات همسایه
«علی بن جریر» می گوید: خدمت امام جواد ع) شرفیاب بودم. گوسفندی از خانه ی امام (ع) گم شده بود. یكی از همسایگان را به اتهام سرقت آن، كشان كشان نزد امام آوردند. حضرت فرمود: وای بر شما! او را رها سازید. گوسفند را او ندزدیده است. هم اكنون گوسفند در فلان خانه است؛ بروید گوسفند را بیاورید. به همان خانه ای كه امام (ع) فرموده بودند، رفتند و گوسفند را یافتند و صاحب خانه را به اتهام دزدی دستگیر كردند، اما او سوگند یاد می كرد كه گوسفند را ندزدیده است. او را نزد امام علیه السلام آوردند. فرمود: وای بر شما! بر این شخص ستم كردید، گوسفند خودش به خانه او وارد شده و او اطلاعی نداشته است. آن گاه امام (ع) برای دلجویی مبلغی به او عطا كردند.
داستان طلبكاری
در اعلام الوری و ارشاد مفید روایت شده است كه شخصی گفت: حضرت رضا (ع) كه از دنیا رفت، من چهار هزار درهم از او طلبكار بودم. كسی جز من و خود ایشان، از این موضوع اطلاع نداشت. حضرت جواد (ع) پیغام داد كه: فردا صبح پیش من بیا. فردای آن روز خدمت ایشان رسیدم. فرمود: پدرم از دنیا رفت و تو چهار هزار درهم از آن جناب طلبكاری. من با تعجب عرض كردم آری. سپس ایشان گوشه فرش را كنار زد؛ زیر آن مقداری دینار (سكه طلا) بود، به من داد. قیمت آن دینارها به اندازه طلب من، یعنی دقیقا معادل چهار هزار درهم آن زمان بود.
شفای بیمار
محمدبن عمیر بن واقد رازی می گوید: روزی با برادرم، كه مبتلا به تنگی نفس شدیدی بود، خدمت حضرت جواد (ع) نشسته بودم. برادرم از بیماری خود به امام (ع) شكایت كرد. امام فرمود: خدا تو را از این درد شفا داد. هنگامی كه از خدمتشان مرخص شدیم، ناراحتی اش كاملاً برطرف شده بود و تا زمانی كه فوت كرد، به آن درد مبتلا نشد.
درست به اندازه
احمد بن حدید، نقل می كند كه یك بار با گروهی برای انجام مراسم حج می رفتیم. ناگهان راهزنان، راه را بر ما بستند و اموالمان را غارت كردند. وقتی به مدینه رسیدیم، حضرت امام جواد (ع) را در كوچه ای ملاقات كردم. همراه ایشان به خانه آن بزرگوار رفتم و ماجرا را برایشان باز گفتم. حضرت دستور دادند مقداری پول و لباس برایم آوردند. آنگاه فرمود: پول را میان همراهانت، به همان میزان كه دزدها از آنان برده اند، تقسیم كن. من آن پول ها را كه بین دوستان و همراهان تقسیم كردم. دیدم درست به همان اندازه ای بوده است كه دزدها برده اند، نه كمتر و نه بیشتر.
خورشید سپهر عدل و داد
خورشید سپهر عدل و داد است جواد سرلوحه دفتر رَشاد است جواد
در جود و سَخا كسی به پایش نرسد چون مظهر جود حق جواد است جواد
مظهر داد
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت
می خواست كه فریاد كند تشنه لبم از سوز جگر طاقت فریاد نداشت
خطبه كوكب درخشان
شایعه منقطع شدن نسل امامت از امام رضا (ع)، كه ساخته گروهی به نام «واقفیه» بود، تا آنجا پیش رفت كه به ساحت قدس امامان تهمت آلوده دامنی زدند و گفتند: چون رنگ چهره امام جواد (ع) گندمگون است، فرزند امام رضا علیه السلام نیست و برای این كه ثابت شود او فرزند امام رضا (ع) است باید او را نزد قیافه شناس ها ببریم.بدین ترتیب با گستاخی، امام جواد (ع) را كه در آن وقت حدود دو سال داشت، نزد قیافه شناس ها بردند. آنان به محض دیدن امام به سجده افتادند و خطاب به كسانی كه امام را آورده بودند، گفتند: وای بر شما! چگونه این كوكب درخشان و نور منیر را بر امثال ما عرضه می دارید؟ به خدا قسم، او از نسلی پاك و پاكیزه و از اصلاب طاهر و مطهّر است. او از ذریه علی بن ابیطالب (ع) و رسول اللّه صلی الله علیه و آله است. او را ببرید و بر این كار خود استغفار كنید. در این هنگام، امام جواد علیه السلام با فصاحتی بی مانند فرمود: ستایش مخصوص كسی است كه ما را از نور خود و با دست خود آفرید و از میان خلقش ما را برگزید و امین خود قرارداد. ای مردم، من محمد فرزند امام رضایم... آیا در نسب چون منی شك كرده، بر من و پدرم افترا می بندید؟... من ظاهر و باطن همه را می دانم و نیز می دانم چه آینده ای درانتظار شماست.
مبارزه با موسیقی مبتذل
مأمون هنگام تزویج دخترش به امام جواد (ع)، مجلسی ترتیب داد و از مطرب و آوازخوانی به نام «مخارق» دعوت كرد تا امام را بیازارد. مخارق به مأمون گفت: اگر ابوجعفر علیه السلام كم ترین علاقه ای به امور دنیوی داشته باشد، مقصود تو را تأمین می كنم. سپس در برابر امام جواد علیه السلام نشست و با صدای بلند شروع به نواختن عود و آواز خوانی كرد. امام علیه السلام به او و اطرافیانش توجه نكرد. بعد از مدتی سكوت، سربرداشت و به مخارق فرمود: از خدا بترس ای دراز ریش! دراین لحظه، ناگهان عود و بربط از دست وی افتاد و دستش فلج شد. وقتی مأمون سبب فلج شدن دستش را پرسید، گفت: زمانی كه ابوجعفر (ع) فریاد بركشید، چنان هراسان شدم كه دیگر به حالت عادی باز نمی گردم.
امام جواد (ع) تثبیت كننده اصل امامت
از آنجایی كه رسیدن به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهر بین گروهی از مردم قابل توجیه نبود، پرسش های دشوار و پیچیده ای مطرح می كردند تا به خیال خام خود، حضرت امام جواد علیه السلام را در میدان رقابت علمی شكست دهند. اما امام جواد (ع) با پاسخ های روشن از این آزمون ها سربلند بیرون آمده، هرگونه تردیددرمورد امامت خود را از بین برد و اصل امامت راتثبیت كرد. از این رو در زمان امام هادی (ع) این موضوع مشكلی ایجاد نكرد؛ زیرا برای همه روشن شده بود كه در برخورداری از این منصب الهی، خردسالی تأثیری ندارد.
نفی حكومت های ستمگر
امام جواد (ع) در موارد بسیار، علاوه بر این كه دلایل صلاحیت خویش را برای رهبری جامعه برمی شمردند، بر نااهلی و شایسته نبودن دو حاكم وقت، مأمون و معتصم، اصرار داشت و با شیوه های مختلف گفتاری و رفتاری این را به مردمان می فهماند. چون مأمون نتوانسته بود قداست اما را خدشه دار كند و تمام اقدامات خود را نافرجام می دید، تصمیم به قتل آن حضرت گرفت. امام جواد (ع) همزمان دو كار می كرد: ایشان در كنار تبیین و تثبیت امامت خویش، صلاحیت حاكمان ستمگر را نفی، و متناسب با اوضاع سیاسی ـ اجتماعی نارضایتی خود را در برابر حكومت جور به دیگران گوشزد می كرد و انزجار خود را از ستم و ستم پیشگان در گفتار و كردار به گوش مردم می رساند. به فرموده مقام معظم رهبری، امام جواد علیه السلام به رغم دوران كوتاه زندگی اش نمودار و نشانه مقاومت است. او با تمام وجود با قدرت مزدور و ریاكار مأمون مقابله و معارضه كرد و هرگز قدمی عقب نشینی نكرد. امام (ع) تمام اوضاع دشوار راتحمل كرد و با همه شیوه های ممكن به مبارزه ادامه داد.
ای امام
ای مقدس ترین مرد پاك، ای امام، فریاد كن، ای پرستوی پرواز كرده از شهر ظلمت ای جواد؛ و فراموش مكن كه ملتی سر در هوای عشق تو داردو با یاد و نام تو از گمراهی و جهل به سوی نور پرواز می كند. اوج می گیرند تا پرندگان بام حرم پدر بزرگوارت شوند. پدری كه گرچه خود غریب و غریبانه به سرمی برد اما خورشید حرمش گرمابخش دل های خستگان و درماندگان است. ای چشمه جوشان عشق، ای طنین عدل و ایمان و ای مشعل فروزان تمام تاریخ، جلوه كن و با جلوه گری ات سیمای پرطراوت اسلام را رونق ببخش. ای رهبر رهپویان روشنایی، توسل به تو، توسل به حضرت رضاست. ای بلبل سخن سرای باغ ایمان، پرهیزگار پند دهنده، نیای آفتاب و نسیم فرح بخش معنا، اگر چه در هاله ای از زمان فرو رفته ای و بودن با تو، بر ایمان آروزی دست نایافتنی است، اما نام و یاد فداكاری هایت همچنان كتاب ره گشای زندگیمان است و زنجیر اتصال به امام و ولایت. یا جوادالائمه، تو آن گل خوشبوی برگزیده ای كه هر صاحبدلی تو را به سینه جان خویش می آویزد و عطر و بوی حیات از تو می شنود.
هشدار به ستمگران
فراخوان جامعه به مقابله و معارضه با ستم و به طور كلی ایجاد روحیه ستم ستیزی درجامعه از جمله اقدامات مهم رهبران الهی و آسمانی است. چرا كه تا جامعه به چنین درك و فهمی نایل نیاید از خود تحركی نشان نمی دهد. یكی از اهداف پیامبران، تبیین عدالت و راه های تحقق آن است. موضع ستم ستیزی امام محمدتقی علیه السلام ، هم درگفتار و هم در عمل، كاملاً آشكار است؛ به عنوان نمونه آن گرامی درباره سمتگران و سزای آنان، چنین هشدار می دهد: «روز اجرای عدالت برای ستمگر سخت تر از روز ستمكاری برای ستمدیده است». در پرتو این گفتار، امام علیه السلام نه تنهانفرت و انزجار خود را بیان می كند، بلكه هشداری به همه ستمگران می دهد كه روز به كیفر رساندن آنان به مراتب سخت تر از روزی است كه آنان در پناه قدرت چند روزه و موقتی خویش، بر مظلومان و ضعیفان ستم می كنند.
طرح شهادت امام
از آنجایی كه موقعیت سیاسی، نفوذ اجتماعی و فعالیت های گسترده امام جواد (ع) از نظر معتصم و دست اندركاران حكومت پنهان نبود، وی پس از استقرار در مسند خلافت و بیعت گرفتن از مردم، بلافاصله به سراغ امام جواد علیه السلام رفت و درصدد كنترل ایشان برآمد. امام را به بغداد فراخواند و وی را تحت نظر قرارداد تا از گسترش نفوذ سیاسی ـ اجتماعی امام علیه السلام جلوگیری كند. اما با نافرجام ماندن سیاست كنترل، درصدد به شهادت رساندن امام برآمد. از این رو نخست درباریان را واداشت تا حضرت را متهم به قیام علیه حكومت كنند. اما با شیوه هایی كه امام در پیش گرفت، این طرح نقش بر آب شد. سرانجام درعین ضعف و ورشكستگی سیاسی ـ اجتماعی، از نارضایتی همسر امام بهره بردند و او را عامل اجرای نقشه شوم معتصم ساختند. دستگاه ظلم و قساوت، امام را در سن 25 سالگی در بغداد به شهادت رساند و شیعیان را در سوگ نشاند.
كوه صبر
فرزند رضای غریب! توانم رفته است و شكیبایی ام تمام شده است. رنج و اندوهی كشنده سراسر وجودم را فرا گرفته است. ای كوه صبر، ای آنكه صدای گرمت هدایت گر یاران بود و سینه آرامت خانه تهی دستان. ای آنكه از شاخه های سبز گفتارت گل های سرخ می رویید، با قدم هایت سپیده از راه می رسید، از سایه سار نگاهت، هزاران دل به میهمانی باران می شتافت و خورشید به ضیافت آسمان آبی باغ می رفت، اندوه فراق تو تا قیامت خوراك من است. پس ازتو كدام مژه با خواب آشنا می شود. هر لحظه زخم فراق تو تازه تر می شود رنج فقدانت التیام نمی پذیرد.
سایه جود
قاف سیمرغ حقیقت هستی و بود تقی علیه السلام است قاف تا قاف جهان در سایه جود تقی علیه السلام است
بحر گردون گر چه غرق گوهر آمد سر به سر قطره ای از آب تیغ گوهر اندود تقی علیه السلام است
سلامی به زلالی ایمان
سلامت باد اماما. ای جلوه روشن صداقت و ایثار. سلامی به صراحت حق، به روشنایی یقین و به زلالی ایمان. سلام بر تو كه بركت دستانت، پایگاه توحید را از لوث اصنام پاكیزه كرد؛ سلامی به پاكی عفاف و صفای صبح. سلامت باد ای امام همام، ای محبوب نیلگون امامت. سلامی به صفای جبهه های نور، به عطر عبادت رزمندگان و به حرارت عشق سنگرنشینان. سلامت باد، ای آبروی دو عالم، ای جواد، ای تقی، ای فرزانه ترین فریاد تشیع سرخ. سلامی به حرارت شوق، به روشنی شفق و به قداست اشك سرخ.
687/
شهرری - تهران بزرگ - حضرت جوادالائمه (ع) كه از سرچشمه علم و معرفت الهی سیراب بودند در دوران امامت خود شاگردان بسیاری در راه دین اسلام تربیت كردند.