۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۵:۱۹
کد خبر: 80925072
T T
۰ نفر
34 چهار روز مقاومت تكاوران نيروي دريايي در خرمشهردر آستانه انتشار

تهران - همزمان با نزديك شدن به روز نيروي دريايي - هفتم آذر- اثري با عنوان «تكاوران نيروي دريايي در خرمشهر» كه به دلاورمردي‌هاي نيروي دريايي اختصاص دارد منتشر مي‌شود.

كتاب «تكاوران نيروي دريايي در خرمشهر» نخستين اثر درباره خاطرات تكاوران نيروي دريايي است كه پس از سي‌سال نوشته شد. اين مجلد به خاطرات ناخدا هوشنگ صمدي يكي از تكاوران نيروي دريايي اختصاص دارد ، كه «سيد قاسم ياحسيني » آن را گرد آوري كرده است.

ياحسيني درباره اين اثر اظهار داشت: اگرچه تاكنون كتاب‌هاي مختلفي در قالب خاطره، خاطره شفاهي، تحليل تاريخي، رمان و شعر درباره خرمشهر نوشته شده است اما خرمشهر هنوز راز‌هاي ناگفته بسياري دارد كه به آن‌ها نپرداخته‌ايم.

وي اضافه كرد: يكي از اين راز‌ها حضور موثر، پررنگ و تعيين كننده تكاوران نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي است زيرا تنها كمتر از چند ساعت پس از شروع جنگ توسط صدام، گردان تكاوران نيروي دريايي به فرماندهي ناخدا «هوشنگ صمدي» شبانه از بوشهر راهي آبادان و خرمشهر شدند و تا روزي كه اين شهر سقوط كرد از آن دفاع كردند.

اين نويسنده درباره موضوع كتاب «تكاوران نيروي دريايي در خرمشهر» گفت: اين اثر روايتي از دفاع 34 روزه مردم خرمشهر و تكاوران نيروي دريايي ارتش در هفته‌هاي نخست هشت سال دفاع مقدس دارد كه از زبان ناخدا هوشنگ صمدي به صورت خاطرات شفاهي نوشته شده است.

صمدي در اين كتاب پس از سه دهه سكوت براي نخستين بار ناگفته‌هايي از رزم نيروي دريايي ارتش در خرمشهر را گفته است. تكاوراني كه جا دارد بيشتر به نگارش خاطرات آنان بپردازيم و ايثارگري‌هاي آنان را براي ثبت در تاريخ روايت كنيم.

ياحسيني اظهار داشت : اين اثر حاصل 45 ساعت مصاحبه با هوشنگ صمدي است كه خاطرات او را از سال‌هاي آغازين زندگي تا امروز كه بازنشسته نيروي دريايي ارتش است بازگو مي‌كند.

بخش عمده كتاب به خاطرات او از سقوط خرمشهر باز مي‌گردد. صمدي در اين دفاع 34 روزه 6 بار زخمي شد اما حاضر به بازگشت به عقب نشد. وي فرمانده گردان 600 نفري بود كه فقط 270 نفر آنان زنده ماندند.

در قسمتي از اين كتاب اينگونه آمده است: وقتي به واحد تكاوران رسيدم ساعت اداري تمام شده بود و تقريباً همه رفته بودند. بلافاصله آماده‌باش اعلام كردم. افسران و فرماندهان گروهان‏ها را جمع كردم و جلسه كوتاهي با آن‌ها گذاشتم و شروع جنگ و رفتن به خرمشهر را برايشان تشريح كردم. گفتم: «ماموريت گردان ما دفاع از خرمشهر است. ساده اما سنگين.!»

فراهنگ **1630**1588
۰ نفر