تحولاتی كه هر روز در خاورمیانه شكل جدیدی به خود می گیرد، دیپلماسی ایالات متحده را نیز بشدت درگیر خود ساخته است. سیر تحولات عربی بویژه در سوریه، به گونه ای پیش رفت كه بسیاری از بازیگران منطقه مجبور شدند در محاسبات خود تجدید نظر كنند. ایالات متحده نیز با توجه به تحولات سوریه و ناكامی در سقوط دولت این كشور، همچنین اتفاقاتی كه در شرق آسیا در حال رخ دادن است مجبور شده آرامشی نسبی را در خاورمیانه حاكم كرده، با فراغ بال بیشتری به قدرت گیری چین و مهار آن بپردازد.
این سیاست جدید آمریكا خود را در توافق در باره حل دیپلماتیك مساله سوریه، همچنین گفتگو بر سر برنامه صلح آمیز هسته ای ایران و رسیدن به یك توافقنامه اولیه نشان داده است. اما این سیاست جدید نارضایتی هایی از سوی شركای منطقه ای این كشور به دنبال داشته كه باعث تنش های لفظی بین آن ها با ایالات متحده شده است.
از طرفی، برخی مسائل قدیمی و البته اساسی، در منطقه وجود دارد كه ایالات متحده نمی تواند آن ها را حل نشده رها كند. مهم ترین این مسائل، مساله فلسطین و گفتگوهای سازش است.
بنابراین باید گفت كه در این فضای جدید، ایالات متحده به دنبال مدیریت فضای بحرانی در خاورمیانه و ایجاد ثباتی نسبی با توجه به تغییرات رخ داده در معادلات منطقه ای است.
حضور در شرق و مهار چین نیز تغییر ثقل سیاست آمریكا را در پی داشته است.
البته این نكته را باید در نظر داشت كه چرخش نگاه ایالات متحده به شرق به این معنا نیست كه این كشور از دخالت های خود در خاورمیانه دست بكشد و از این منطقه خارج شود، بلكه همانگونه كه مقام های كاخ سفید نیز بارها اعلام كرده اند، خاورمیانه همچنان در كانون توجه ایالات متحده قرار خواهد داشت.
اگر به سیاست نگاه به شرق و كنترل چین توسط ایالات متحده نیز نظر افكنیم خواهیم دید كه یكی از مناطقی كه محل درگیری های آتی ایالات متحده با چین خواهد بود، همین خاورمیانه است. بنابراین منطقی نیست كه باراك اوباما دخالت های كشورش در این منطقه را فراموش كرده صرفا به شرق آسیا نظر كند.
در این چارچوب پیچیده و چند وجهی بحران ها در خاورمیانه است كه شاهدیم 'چاك هیگل' وزیر دفاع آمریكا، به منطقه می آید و با مقام های سعودی و قطری دیدار می كند و به آن ها تضمین هایی در رابطه با تامین امنیتشان از جانب ایالات متحده و كمك به جلوگیری ایران از دستیابی به سلاح هسته ای می دهد.
'جان كری' وزیر امور خارجه آمریكا نیز روز چهارشنبه بیستم آذر ماه، به منطقه آمد و تلاش كرد گفتگوهای سازش را به نتیجه برساند. این سفر در ادامه سفرهای قبلی كری و گفتگو با مقام های رژیم صهیونیستی و نیز دولت خودگردان است.
با توجه دقیق تر به سفر 2تن از مهم ترین مقام های كاخ سفید به خاورمیانه می توان به نوع تعهدات و دغدغه های ایالات متحده در قبال این منطقه پی برد.
از یك طرف ما شاهدیم كه چاك هیگل به خاورمیانه می آید و تمركزش را بر گفتگو با مقامات سعودی و قطری می گذارد؛ 2 كشوری كه بیشترین نقش را در مساله سوریه و ادامه بحران در این كشور دارند. این همزمان است با بحث ها در رابطه با گفتگوهای ژنو2 برای حل مسالمت آمیز مساله سوریه.
عربستان سعودی با هرگونه توافقی كه اسد را در قدرت نگه دارد مخالف است و با حمایت از گروه های افراطی كه در سوریه در حال جنگ هستند در عمل مساله سوریه را به یك بحران همه گیر تبدیل ساخته است. به عبارتی، عربستان سیاست «یكی به نعل، یكی به میخ» را در پیش گرفته است. از یك طرف تمایل خود را برای شركت در كنفرانس ژنو2 نشان می دهد و از طرف دیگر در عرصه عمل از گروه های افراطی حمایت كامل می كند.
به نظر می رسد یكی از اهداف سفر هیگل راضی كردن عربستان برای دست كشیدن از حمایت گروه های افراطی در سوریه باشد. هدف دیگر نیز به توافق هسته ای ایران و كشورهای 1+5 و دادن تضمین هایی به مقامات سعودی مبنی بر بی خطر بودن برنامه هسته ای ایران بر می گردد.
عربستان بشدت از این توافق ناراضی است و خشم خود را نیز پنهان نكرده است. این مساله یكی دیگر از محورهای گفتگوهای هیگل با مقامات سعودی و همچنین با مقامات قطری بود.
در سفر به قطر، هیگل تاكید كرد كه آمریكا به قراردادهای سیاسی-امنیتی با شركای منطقه ای خود پایبند است و در این رابطه پیمان امنیتی بین دو كشور را تمدید كرد تا اطمینانی باشد برای مقامات قطری از «به اصطلاح» تعهدات آمریكا به شركای منطقه ای این كشور.
هیگل رایزنی هایی نیز با این كشور در رابطه با مساله سوریه داشت. نباید فراموش كرد كه قطر یكی از طرف های اصلی درگیر در مساله سوریه است كه نقشی تاثیر گذار در ادامه بحران یا حل آن دارد.
در كنار سفر هیگل به عربستان و قطر با محوریت مساله سوریه و توافق هسته ای ایران و 1+5، جان كری نیز سفری دوباره به منطقه دارد تا همزمان گفتگوهای سازش را به پیش برد.
هفته قبل نیز جان كری سفری به منطقه داشت و سعی كرد در گفتگو با مقام های دو طرف، گفتگوهای سازش را كه از سه سال قبل به تعویق افتاده است، بار دیگر به جریان اندازد.
مساله فلسطین و نبود بهبود در این زخم كهنه اسلامی-عربی در منطقه باعث شده هر زمان این مساله به عنوان یك چالش در منطقه و یكی از عوامل اصلی بحران ها در خاورمیانه درآید. بنابراین حل این مساله همواره دغدغه كشورهای مختلف چه در منطقه و چه در بیرون از منطقه بوده است. اما كارشكنی های رژیم صهیونیستی هر بار باعث شده گفتگوها و توافقات سازش با شكست روبرو شود.
تحولات اخیر در منطقه و سیاست نگاه به شرق آمریكا باعث شده بار دیگر مساله فلسطین در صدر دستور كارهای خاورمیانه ای دولت اوباما قرار گیرد.
مقام های كاخ سفید بخوبی می دانند تا زمانی كه مساله فلسطین به سرانجامی نرسد آمریكا نمی تواند از حضور سیاسی-نظامی خود در منطقه خاورمیانه بكاهد و ممكن است هر لحظه آتش آن دامن ایالات متحده را بگیرد.
البته این نكته را نیز نباید از نظر دور داشت كه مساله فلسطین یكی از ابزارهایی است كه همواره حضور آمریكا را در منطقه تضمین كرده است و به نظر می رسد كه مقام های آمریكا از باز بودن همیشگی این پرونده (البته به شكلی كه قابل كنترل باشد) ناخشنود نیستند.
آنچه در زمان حاضر مساله فلسطین را برای مقام های كاخ سفید در صدر اولویت های خاورمیانه ای قرار داده، وضعیت بغرنج فلسطینی هاست كه ممكن است انتفاضه یا جنگی دیگر را در پی داشته باشد.
بنابراین می توان گفت كه دیپلماسی كنونی ایالات متحده در خاورمیانه 2 ضلع اصلی دارد؛ یك ضلع آن به مساله سوریه و ایران و نارضایتی های اعراب حاشیه خلیج فارس بر می گردد، ضلع دیگر آن نیز به مساله فلسطین.
در این چارچوب است كه دیپلماسی خاورمیانه ای ایالات متحده در قالب دیپلماسی «رفت و برگشت» جان كری و دیپلماسی «تقویت اعتماد های متقابل» منطقه ای چاك هیگل خود را نشان می دهد.
از مهدی جوكار
تحقیق**م.ج**1358
تهران-ایرنا-گروه تحقیق و تفسیر خبر- سفر اخیر 'چاك هیگل' به عربستان و قطر، و سفر دوباره 'جان كری' به خاورمیانه نشان می دهد كه آمریكا با چالش های مختلف و متعارضی در منطقه روبروست كه سعی دارد آن ها را در وضعیت كنونی در جهت تامین اهداف حداكثری خود مدیریت كند.