نرسس شامیریان، پدر ادوین در تظاهرات و قیام های مردم اوایل انقلاب اسلامی بر ضد رژیم سلطنتی شركت كرده و در اثر برخورد گلوله زخمی شده آسیبی درمان ناپذیر یافته بود. با این حال به عنوان مكانیك متخصص خودروهای سنگین بارها به جبهه به ماموریت رفته و در حین شهادت فرزندش در سال 1363 نیز در جبهه بود. خانم ژنیك، مادر ادوین با مراقبت از سه فرزند خود در خانه در انتظار بازگشت شوهر و فرزندش بود.
در تشییع پیكر ادوین شامیریان هزارن هموطن ارمنی و مسلمان شركت كردند كه در میان آنان نمایندگان شورای خلیفه گری ارامنه تهران، وارتان وارتانیان و آرداوازد باغومیان نمایندگان ارامنه تهران و شمال و اصفهان و جنوب در مجلس شورای اسلامی آقای عابدینی سرهنگ ارتش جمعی از ارتشیان، شوراهای كلیساها و اعضای انجمن های ارامنه حضور داشتند.
مراسم مذهبی تدفین در كلیسای «مترجمان مقدس» به ریاست اسقف اعظم ارداك مانوكیان خلیفه ارامنه تهران برگزار شد. پدر روحانی پس از مراسم مذهبی در خطبه خود به موضوع شهادت پرداخت و آن را عالی ترین نوع ایثار انسانی شمرد و والدین و بستگان شهید ادوین را تسكین و دلداری داد. سپس تابوت پیكر این شهید با نواختن گروه موزیك نظامی به دنبال گروه پرچمداران با حمل بر دوش مردم تا خیابان اصلی دماوند و در محله نارمك برده، سپس با آمبولانس به آرامگاه ارامنه «نوربوراستان» تهران منتقل شد و در جایگاه ویژه شهیدان به خاك سپرده شد.
در آرامگاه، آرامائیس نرسیسیان از سوی شورای خلیفه گری، وارتان وارتانیان و یرواند آودیان و در پایان نیز سرهنگ عابدینی سخنانی در خورد ایراد نمودند.
در شبانگاه روز خاكسپاری، اسقف اعظم آرداك مانوكیان خلیفه ارامنه تهران، وارتان وارتانیان نماینده ارامنه تهران و شمال و آرامائیس نرسیسیان رئیس شورای خلیفه گری برای عرض تسلیت به دیدار خانواده شهید رفتند. مراسم هفتمین روز شهادت او در 4 سپتامبر در كلیسای «مترجمان مقدس» برگزار شد.
شهید ادوین شامیریان در 17 اوت 1967 در تهران به دنیا آمد. در دوره ابتدایی و راهنمایی در مدرسه ارامنه «نائیری» تهران تحصیل كرد. سپس در دبیرستان ارامنه «آ.سوقومونیان» تهران ادامه تحصیل داد و بلافاصله پس از آن به خدمت سربازی رفت. پس از گذراندن دوره آموزشی سربازی برای خدمت به لشكر 58 اعزام شد، سپس به لشكر 84 و پس از آن به لشكر جبهه میمك و سرانجام...
** وصیتنامه شهید ادوین شامیریان
«به نام خداوند بخشاینده كه نان روزانه ما را می دهد و یك روز ما را از این دنیا می برد.
این نامه را به پدر و مادرم می نویسم كه برای زندگی و خوشبختی من سال ها شب و روز زحمت كشیدند. پدر و مادر عزیز، می خواهم آن روز كه این نامه را به شما تحویل می دهند فرا نرسد، اما نمی توان در مشیت الهی تردید كرد. نمی توان بر احتمالات تیز تكیه كرد اما من امیدوارم كه این احتمالات در مورد من به وقوع نپیوندد اما در این حالت نیز ناراحت نشوید. از شما خواهش می كنم كه زیاد ناراحت نشوید زیرا غیر از من برادر دیگری نیز دارم كه می توانید به او بیشتر تكیه كنید تا به من. من اگرچه خوشحالم اما از اینكه نتوانسته ام برای شما مفید باشم غمگینم و امیدوارم به بزرگی شما مرا ببخشید. به خواهرانم بگویید كه آنها را دوست دارم و تا ابد دوستشان خواهم داشت، سعی كنید تا آنجا كه می توانید به خدا ایمان داشته باشید و همه چیز را در وجود خدا خلاصه كنید و مانند دخترهای این دور و زمانه نباشید، مخصوصا حال كه برادر بزرگتری بالای سر ندارید. به برادرم بگویید كه از این به بعد بار سنگینی بر دوش تو گذاشته شده است. به او بگویید كه مثل من نباشد، بلكه خودش را وقف نیازهای خانواده بكند و آنچه برای خود می خواهد نخست برای خانواده خود بخواهد. با شعری پایان می دهم كه امیدوارم شما را تسكین دهد.
یادگارهای به هم آمیخته و خرد شده
به یاد داشته باشید كه در این سنگر می میرم
به هیچ كس از مرگ من چیزی نگویید
نمی خواهم مادرم احتضار سنگینم را ببیند
نمی خواهم پدرم چشمان بازم را ببیند.»
دریافتی (1) *** ل.ا ** 1418
تهران - ایرنا - ادوین شامیریان 20 ساله یك برادر و سه خواهر كوچكتر از خود داشت. او پس از اعزام به خدمت و در حین انجام خدمت سربازی با اشتیاق داشتن تحصیلات عالی در كنكور ورودی دانشگاه ها شركت كرد و در رشته پزشكی پذیرفته شد. او در انتظار روشن شدن وضع خود بود كه در جبهه میمك به شهادت رسید.