۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴
کد خبر: 81338527
T T
۰ نفر
هويت شناسي فرهنگي جوانان در شاكله جامعه شناسي بومي

اروميه - ايرنا - روزنامه آراز آذربايجان در صفحه فرهنگي شماره روز دوشنبه خود با انتشار مقاله اي با عنوان 'هويت شناسي فرهنگي جوانان در شاكله جامعه شناسي بومي' به قلم 'علي رزم آراي' به بررسي عوامل موثر بر هويت فرهنگي و اجتماعي نسل هاي جوان پرداخته است.

در اين مطلب مي خوانيم: هويت فرهنگي و اجتماعي نسلهاي جوان در تعامل با جامعه بخصوص در ارتباط با نسلهاي گذشته شكل مي گيرد و هويت پيدا مي كند.

هويت هاي فرهنگي زنده و پويا همواره ميراث هاي فرهنگي خود را از نسلي به نسل ديگر انتقال مي دهند. معمولا جامعه هايي كه توانمندي انتقال فرهنگ و هويت خود به نسل هاي جديد را نداشته باشند مي ميرند و از آن چيزي جز اثري در كتاب هاي تاريخي باقي نخواهد ماند.

هر بومي داراي عناصر فرهنگي و هويتي معين و مشخصي است كه در گذار تاريخي همان جامعه شكل گرفته است.

مشخصه هاي اصلي هويتي هر فرهنگي همان احساس تعلق نسبت به زبان، ادبيات، شعر و موسيقي و بطور كلي وفاداري به سنت هاي فرهنگي همان جامعه است.

اما پرداختن به اين مسأله در محيط هاي علمي و دانشگاهي كشور نو است و بيش از يك دهه بيشتر سابقه ندارد شكاف نسلي به معني وجود تفاوت‏هاي دانشي، گرايشي و رفتاري مابين دو نسل جوانان و بزرگسالان به خصوص در بعد هويتي بطور وسيع تري در ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي هر جامعه اي را تحت تأثير خود قرار مي دهد.

به نحوي كه هويت، احساس تعلق خاطر به فرهنگ، ارزش و فرهنگ بومي در نسل ها كه موجبات همبستگي اجتماعي يك جامعه اي را مهيا مي سازد سبب تفاوت، وتعارض فرهنگي هويتي مي گردد.

ازاين رو شناخت مقوله تفاوت هاي هويتي نسل هاي گذشته و جديد در هر جامعه اي اقدامي اساسي و ضروري به حساب مي آيد.

آيا نسل جوان اروميه اي به اندازه نسل هاي گذشته اين مرز و بوم احساس تعلق به فرهنگ و هويت بومي خود (اروميه اي) دارد؟

يا بعكس نسلهاي جديد تعلق خاطر خود را به فرهنگ ديرين خود را از دست داده اند و بي هويت شده اند؟ محققين در جهان غرب با بررسي بر روي جنبش هاي دانشجويي دهه 1960 بيان مي كنند كه علت رفتارهاي غيرمعمول و متفاوت جوانان، وجود فاصله نسلي بين آنهايي است كه قبل و بعد از جنگ جهاني دوم متولد وبزرگ شده اند.

به نظر آنان كساني كه پس از جنگ جهاني دوم بزرگ شده اند در دنيايي زندگي مي كنند كه كاملا با دنياي قبل از آن متفاوت است به طوري كه شرايط نسل قبل از جنگ هرگز تكرار نخواهد شد.

اين محققين در اين باره سه نوع جامعه را از هم متمايز مي كنند: 1- جوامعي كه دگرگوني آن كند است، بنابراين هر فرزندي كه زاده مي شود آينده خود را به طور كامل در وضعيت حال والدين خود و والدين بزرگ خود مي بيند و مي داند كه وضعي مشابه آن ها در انتظار اوست، در چنين جامعه اي فرهنگ نسل گذسته بدون تغيير به نسل بعد منتقل مي شود.

2- جوامعي با دو نسل متفاوت، والدين و فرزندان به ناچار در دو دنياي متفاوت زندگي مي كنند در اين صورت انتقال فرهنگي از نسل گذشته به نسل بعدي بسيار ناقص صورت مي گيرد و فرهنگ گذشته نمي تواند عينا ادامه يابد و پاسخگوي نيازهاي نسل جديد باشد.

درچنين وضيعتي نسل جديد براي يادگيري سبك زندگي و وضع مناسب حال و آينده خود به اعضاي ديگر هم نسل رجوع مي كند و آن را الگو و سرمشق زندگي خود قرار مي دهد.

3- جوامعي كه دگرگوني هاي بسيار شديد در آن روي مي دهد، به طوري كه نسل گذشته در وضع جديد نمي تواند الگوي نسل جديد باشد و براي تداوم و حيات خود ارزش ها و هنجارهاي گذشته خود را بر مبناي فرهنگ نسل بعد تجديد و اصلاح كند و دست به اجتماعي شدن مجدد بزند و بسياري از الگوها و ارزش ها را از فرزندان خود ياد بگيرد.

هر چه در يك جامعه تغييرات اجتماعي سريع تر و عميق تر روي دهد فاصه بين دو نسل والدين و فرزندان بيشتر مي شود.

قرائت ديگر در اين مورد، نسل را يك ضرورت بيولوژيكي نمي داند بلكه آنرا يك موجوديت فرهنگي اجتماعي مي داند، ظهور تفاوت نسل هاي اجتماعي به تغييرات سريع اجتماعي و سرعت آن مربوط مي شود؛ در شرايطي كه تغييرات كند و آهسته باشد، اساسا يك نسل مجزا و تازه ظاهر نمي‌شود.

زماني كه وقايع زياد اجتماعي با سرعت رخ مي نمايند نسل ها به لحاظ آگاهي تاريخي اجتماعي متمايز مي شوند، مي شود از تفاوت نسلي صحبت نمود.

در اين قرائت دوراني از تغييرات سريع فرهنگي را علت پديده شكاف نسلي دانسته مي شود كه در آن تفسيرهاي سنتي و ميراث هاي فرهنگي بر جاي مانده از نسل هاي گذشته از سوي نسل جديد به چالش كشيده مي شود.

رويكرد فكري در اين قرائت مبتني بر تحليلي تاريخي و ذهني از پديده شكاف نسلي به دست مي دهد كه تأكيد اصلي آن بر روي تجارب ويژه، آگاهي و ذهنيت نسلي به عنوان موجبات اصلي تضاد پايدار در افكار و ارزش‌ها در سطح نسل‌هاست.

در باره شكاف و تفاوت نسلي در ايران نظرهاي متفاوتي وجود دارد: 1- ديدگاه كساني كه به شكاف نسلي در ايران اعتقاد دارند، اين دسته از انديشمندان معتقدند كه مدرنيته و تحولات سريع اقتصادي اجتماعي، فرايند جهاني شدن، تغييرات جمعيتي، تأثير نخبگان و انقلاب اسلامي از يك سوي و عدم پاسخگويي مناسب نظام سياسي اجتماعي كشور را از عوامل بوجود آورنده اين مساله ذكر مي كنند.

در اين خصوص عده‌اي خوشبينانه به شكاف نسلي مي نگرند و آن را تحول اساسي و پيشرفت براي جامعه مفيد مي‌دانند، اما انديشمنداني ديگر شكاف نسلي در جامعه را موجب بحران هويت و گسست جوانان از تاريخ و فرهنگ ديني و ملي ارزيابي مي كنند.

2- ديدگاه دوم، ديدگاه كساني كه بين دو مفهوم تفاوت نسلي و شكاف يا گسست نسلي تفاوت قائل هستند واعتقاد دارند تفاوت‌ نسلي ناشي از پديده‌هاي بيولوژيك و روان‌شناختي است و متفكران اجتماعي نيز معتقدند كه تفاوت‌هاي نسلي امري طبيعي است و همچنين نمي‌توان تفاوت ها را شكاف يا گسست نسلي تفسير كرد.

3- ديدگاه سوم، ديدگاه كساني است كه مسئله اصلي را گسست فرهنگي مي‌دانند نه گسست نسلي. آن‌ها نيز شكاف نسلي را نه يك مسئله فرهنگي اجتماعي بلكه يك مسئله بيولوژيكي و ناشي از مقتضيات سني مي‌دانند.

4- ديدگاه چهارم مربوط به عده اي از انديشمنداني است كه با بيم و اميد به پديده شكاف نسلي نظر دارند و معتقدند شرايط فعلي اگر درست مديريت نشود پتانسيل گسترش تفاوت نسلي تا سرحد شكاف نسلي را دارد.

در جمع بندي بايد گفت كه همه جامعه شناسان چه جامعه شناسان كلاسيك و چه جامعه شناسان معاصر يا به تفاوت نسل ها و يا شكاف نسل ها اعتقاد دارند.

در خصوص جوامعي نظيرجامعه ايران و جوامع شهري چون اروميه به شكل اخص، بايد مدل و الگويي بومي تر ارائه گردد.

در هرحال توجه به مؤلفه هاي بومي در مدل داخلي روند و روالي بغرنج تر و پيچيده تري خواهد داشت!

*رسانه ها* 7125/581