«سيد رسول بحرالعلوم» دلاورمردي است كه در دوران دفاع مقدس در بيشتر نقاط جنگ حضوري فعال داشته و در اين مدت هيجگاه جبهه را ترك نكرد.
او كه فرماندهي گردان 106 سپاه خرمشهر را عهده دار بود و به همراه همسرش در دوران 45 روز مقاومت خرمشهر حضور داشته به نقل خاطره اي از مقام معظم رهبري كه به گفته خودش جزو بهترين خاطرات او در دوران دفاع مقدس است، مي پردازد.
وي در گفت وگو با خبرنگار اجتماعي ايرنا مي گويد: «پس از اشغال قسمت اعظم خرمشهر توسط دشمن بعثي، نيروها در منطقه «كوت شيخ» و اطراف آن مستقر شدند، با توجه به مقاومت دليرانه نيروهاي ايراني، دشمن به خود اجازه نمي داد تا پس از عبور از روي پل خرمشهر به سمت «كوت شيخ» پيش روي كند و به تخريب پل ارتباطي بپردازد.
خرمشهر از شمال به اهواز، از جنوب به شط كارون و پس از عبور از شط به منطقه «كوت شيخ» مي رسد، از غرب به شلمچه و پس از آن به بصره عراق و از شرق نيز به شط كارون و پس از عبور به آبادان منتهي مي شود.
نيروهاي سپاه خرمشهر براي دفاع در برابر متجاوزين دست به ابتكاري جالب زدند.
آنها توپ 106 را بر روي سكوي بتوني در پشت منطقه «كوت شيخ» نصب كردند، تا آن زمان توپ 106 فقط بر روي جيپ ها نصب بود ولي به دليل خطا در شليك، پيشنهاد نصب آن بر سكوي بتوني را به « محمد جهان آرا » دادم و پس از موافقت وي، اقدام به اين كار شد.
پس از نصب قبضه هاي 106 ، بايد آنها از آتش دشمن در امان مي ماند، اين كار به عهده شهيد «غلام چنگلوايي» گذاشته شد، غلام سنگري محكم ساخت كه هيچ گلوله اي در آن بر قبضه ها كاري نبود به طوري كه لودر نيز مي توانست از روي سنگر عبور كند.
هنگام شليك توپ 106 در قسمت عقب آن آتش و گرد و خاك زيادي توليد مي شود، براي اطمينان از استحكام سنگر، به غلام گفتم، گودالي عميق در پشت هر قبضه ايجاد و آن را پراز آب كند.
توپ 106 به يك ديده بان نيز نياز داشت تا بتواند محل دقيق اصابت را اعلام كند، اين كار نيز بر عهده «صاحب عبود زاده » گذاشته شد.
پس از اصابت توپ ها به محل هاي مورد نظر و براي دسترسي به محل دقيق هدف بعدي بايد نقطه اصابت به ثبت مي رسيد.
صاحب محلي را براي ديده باني انتخاب كرد كه دقيقا نزديك شط كارون و روي ساختمان بلندي واقع بود و از آنجا مي شد تمام شهر را ديده باني كرد.
البته اين محل چندين بار توسط نيروهاي خودي به اشتباه هدف قرار گرفته بود.
** شناسايي نقاط مختلف كوت شيخ توسط عراقي ها
عراقي ها در يكي از ساختمان هاي شهر سنگري ساخته بودند و به وسيله سوراخي كه در آن ايجاد كرده بودند، بسياري از مناطق كوت شيخ را شناسايي و سپس هدف قرار مي دادند.
بيش از شش ماه تلاش كرديم اين سوراخ را مورد هدف قرار دهيم اما نشد و شليك ها به اطراف سنگر اصابت مي كرد و اين مسئله ما را بسيار ناراحت كرده بود.
** حضور مقام معظم رهبري در خرمشهر
تا اينكه مقام معظم رهبري كه در آن ايام نماينده امام (ره) در ستاد جنگ بودند، براي سركشي و تقويت روحيه رزمندگان به منطقه كوت شيخ آمدند يعني جايي كه فاصله آن تا مواضع دشمن فقط يكصد متر بود.
ايشان وارد ساختمان ديده باني شد، در آنجا صاحب از من خواست در حضور حضرت آقا شليكي انجام دهم.
اين كار را نكردم اما به شهيدان 'مرتضي كاظمي'، 'مرتضي پورحيدري' و 'مجيد خياط زاده' گفتم، شليك با 106 را آنها انجام دهند.
مجيد گفت، الان استرس داريم، اگر در حضور نماينده امام (ره) گلوله ها اشتباه رود و به ديده باني برخورد كند، چه كنيم؟
گفتم: اشكالي ندارد، شليك كنيد.
در اين ميان پس از قرار دادن گلوله ها، قبضه تنظيم و سپس شليك صورت گرفت.
گلوله ها از بالاي ساختمان ديده باني به فاصله خيلي كم رد شد بنابراين تصور كرديم، گلوله الان به آن اصابت خواهد كرد.
گلوله پس از شليك و عبور از بالاي ديده باني به داخل شط اصابت كرد.
در اين حين صاحب از پشت بي سيم به من گفت: سيد خراب كردي، گلوله ات گنديده بود و افتاد داخل آب.
چند ثانيه از اين پيغام نگذشته بود كه صداي الله اكبر صاحب بلند شد، از پشت بي سيم به صاحب گفتم صاحب، چه شد، دوباره فرياد الله اكبر و لا اله الا الله صاحب شنيده شد.
پس از اتمام تكبير، صاحب گفت، سيد گلوله اي كه درون آب افتاد يك دفعه بصورت اژدر عمل كرد، از درون آب بيرون آمد و با همان قدرت، داخل آن سوراخ در سنگر عراقي ها اصابت كرد.
همان سوراخي كه تو چند ماه تلاش كردي از بين ببري اما موفق نشدي، سنگر به كلي منهدم شد.
در اين لحظه بود كه گفتم، نمي دانم چه حكمتي در كار بوده. شليك ها در اين شش ماه فقط تا 12 متري اين سنگر اصابت مي كرد حالا در محضر نماينده امام (ره) رو سفيد شديم.
با خود فكر كردم شايد ايشان زماني كه گلوله به درون آب افتاد، دعايي خواندند كه درست فكر كرده بودم ايشان در ادامه صحبت هاي خود به اين مساله اشاره كردند.
** دعاي سه همرزم براي اصابت توپ 106 به سنگر عراقي ها
رفتم پاي قبضه و سه يار خود را ديدم كه زانوي غم بغل گرفته اند از ماجراي انهدام سنگر عراقي ها خبر نداشتند.
مانند بچه يتيم ها كه تازه يكي از والدين خود را از دست داده باشند، در گوشه اي نشسته بودند، با خنده گفتم، گلوله تو آب افتاد كه افتاد، چيزي نشده، چرا ناراحت هستيد؟
مرتضي گفت، تو هم وقت گير آوردي و حالا چه وقت خنده است؟
ماجراي اصابت گلوله را توضيح دادم، پس از آن هر سه با خوشحالي فراوان خدا را شكر كردند.
از آنها سوال كردم، چه دعايي كرديد كه گلوله شما به هدف اصابت كرد.
** خدايا خودت آبروي ما را حفظ كن!
مرتضي پور حيدري پاسخ داد: به خدا گفتم، پدرم اسير است، ما دو برادر هستيم كه پا به راه تو گذاشته ايم، مادر ما نيز در خط مقدم براي رزمندگان آشپزي مي كند، خودت آبروي ما را حفظ كن.
مرتضي كاظمي هم پاسخ داد: به خدا گفتم، من تازه فرمانده قبضه شده ام، بر ما مپسند كه آبروي ما جلو فرمانده برود.
پس از آن از مجيد سوال كردم كه متوجه شدم در حال خواندن نماز شكر است، بعد از نماز سر خود را پايين انداخت و گفت: حضرت زهرا(س) را قسم دادم.
گفتم: چرا حضرت زهرا (س) ؟
مجيد گفت: مگر نمي داني نام حضرت زهرا (س) مشكل گشاست.»
اجتمام**1880 ** 1418
تهران- ايرنا - وقتي گلوله هاي توپ 106 پس از شليك و عبور از بالاي ديدگاه به داخل شط اصابت كرد، صاحب از پشت بي سيم گفت: سيد خراب كردي، گلوله ها گنديده بود و افتاد داخل آب.