۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴
کد خبر: 81535925
T T
۰ نفر
به خود می بالم كه نامم به اسم یك قهرمان مزین است

مهاباد - ایرنا - فرزند سرلشكر خلبان شهید خالد حیدری نخستین شهید خلبان دوران دفاع مقدس گفت: اگرچه سایه مهر و محبت پدر شهیدم بر سر من كمرنگ بود اما آفتاب افتخاراتش كه تمام ایران اسلامی را فراگرفته موجب شده تا به خود ببالم كه نامم به نام قهرمانی همچون پدرم مزین است.

طلا حیدری روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار كرد: زمانی كه پدرم به شهادت رسید من دو ماهه بودم و تنها خاطره ام از پدر عكسها، یادگاری ها و خاطراتی بود كه از زبان مادر و اطرافیانم در این 32 سال بازگو می شد و من با این خاطرات هر لحظه به یاد پدرم زندگی كرده و همواره منتظر بودم كه برگردد.

خلبان سرافراز شهید خالد حیدری، 31 شهریور سال 59 در نخستین ساعات آغاز جنگ تحمیلی در هنگام بازگشت از یك ماموریت برون مرزی در خاك عراق و در استان العماره دچار سانحه هوایی شد و به شهادت رسید و پس از گذشت 32 سال پیكر مطهر وی در منطقه كوت عراق پیدا شد و به میهن اسلامی بازگردانده شد.

وی گفت: زمانی كه خبر رسید كه پیكر مطهر پدرم تفحص شده و قرار است كه به وطن بازگردانده شود یكی از شیرین ترین لحظات زندگیم بود زیرا پس از 32 سال انتظار می توانستم پدرم را ببینم و بویش را احساس كنم.

طلا افزود: زمانی كه در مرز شلمچه در انتظار ورود پیكر تفحص شده پدرم بودم چشمهایم را بستم تا حضور پدرم را در كنار خود احساس كنم و به راستی نیز حضور وی را با تمام وجودم احساس كردم، در آن لحظه احساس كردم پدرم با قامت رعنایش در لباس خلبانی با لبخندهای زیبایش از مرز وارد وطن شد و با قامت های استوارش به طرف من آمد و دستهای پرمهر و محبتش را بر سرم كشید و من نیز بر پای مباركش بوسه زدم.

طلا گفت: با نزدیك شدن تابوتش به احترام وی جلوی آن به جای پدرم بر خاك وطن بوسه زدم و حس كردم كه دیگر سالهای بی قراری ام به اتمام رسید، انتظارم به سر آمد و پدرم به منزل بازگشت، در این لحظات شیرین به پدرم گفتم پرستوی عاشق خوش آمدی، خسته نباشی دلاور، سفرت طولانی بود اما پرافتخار، این افتخار مباركت باد.

فرزند شهید حیدری افزود: در كنار تابوت پدرم نشستم و با او به درد دل پرداخته به وی گفتم باباجان هواپیمای تو آتش گرفت، تو یكبار سوختی اما من در این 32 سال از غم دوری تو هزاران بار سوختم، با آمدنت شعله های دل سوخته من را در فراقت خاموش كردی اما خاكستر زیادی از آن برجای مانده، زخم های قلبم را ترمیم كردی اما جای آنها تا ابد باقی است.

وی گفت: در این 32 سال بهترین لحظه و خاطره زندگیم زمانی بود كه در تابوت پدرم را گشودند و من برای اولین بار از نزدیك توانستم پدرم را ببینم و لمسش كنم و بر تك تك استخوان های از هم باز شده پدرم بوسه بزنم و گرمای وجودش را احساس كنم و به آرزوی كودكیم كه همانا دیدن وی بود برسم.

وی افزود: بابای خوبم آسمان را دوست دارم چون شعار تو به عنوان یك خلبان همواره این بود كه بلند آسمان جایگاه من است. ای ققنوس همیشه جاودان پرواز در آسمان اوج گرفتن آرزویت بود به همین خاطر آسمانی شدی و خدایی، همچون نامت خالد جاودانه گشتی، این اسطوره ای از دیار دلاورمردان آسمانی داستان شجاعتت بر تارك تاریخ ایران عزیز برای همیشه می درخشد و جاودان است.

شهید سرلشكر خلبان خالد حیدری یكی از تیزپروازان نیروی هوایی ارتش بود كه در ساعت پنج بعد از ظهر 31 شهریور سال 59 همراه با تیم Alfa redˈ از پایگاه سوم شكاری نوژه، مامور بمباران پایگاه هوایی كوت در استان میسان عراق بود.

وی در این عملیات پیروزمندانه و غرور آفرین، پایگاه هوایی كوت عراق را بمباران كرده و در هنگام بازگشت هواپیمایش مورد اصابت یك فروند موشك سام قرار گرفت و در رودخانه دجله سقوط كرد و به همراه كمكش شهید محمد صالحی به شهادت رسید.

پیكر مطهر این شهید بزرگوار به همراه 16 شهید دوران دفاع مقدس كه هفت نفر از آنان خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی بودند در سال 91 وارد كشور شده و در كنار یادمانی كه در ورودی شهر مهاباد نصب شده به خاك سپرده شده است.

شهرستان مهاباد در جنوب آذربایجان غربی و 116 كیلومتری مركز استان واقع شده است.

6185/6008
۰ نفر