۲۳ فروردین ۱۳۹۴، ۱۳:۱۹
کد خبر: 81568175
T T
۰ نفر

شیمی درمانی معلم كهنوجی با نفس های دانش آموزان

۲۳ فروردین ۱۳۹۴، ۱۳:۱۹
کد خبر: 81568175
شیمی درمانی معلم كهنوجی با نفس های دانش آموزان

كرمان - ایرنا - میز و صندلی كلاس درس برایش بهترین سنگر مبارزه با سرطان است، مامن آرامش را مدرسه و نفس های دانش آموزان را بهترین و تاثیرگذارترین شیمی درمانی می داند.

به گزارش ایرنا روح انگیز كریمی با وجود غلبه بیماری بر تن دردمندش كلاس درس را تنها مسكن دردهایش می داند، او مصصم ایستاده تا با رها نكردن كلاس درس و فعالیتش در نبردی نابرابر انشاء الله پشت سرطان را به خاك برساند.

كریمی كه در كلاس دوم ابتدایی مدرسه شهید خلیلی شهرستان كهنوج تدریس می كند خودش را وقف مدرسه و دانش آموزانش كرده كه بر استفاده از مرخصی با وجود بیماری در ذهن خود خط قرمز كشیده است.

توصیف این معلم فداكار را شنیده بودم اما بسیار مشتاق بودم از نزدیك با این معلم دردمند اما عاشق آشنا شوم و امروز كه برای شیمی درمانی و ادامه درمان به كرمان سفر كرده، زمانی مغتنم بود تا او را ملاقات كنم.

شماره خانم كریمی رو از روابط عمومی اداره كل آموزش و پرورش كرمان گرفتم و برای مشخص كردن زمان یك دیدار با او تماس گرفتم چند دقیقه بعد صدای مردی از آن طرف خط شنیده شد اول فكر كردم شماره را اشتباه گرفتم بعد با شك و تردید پرسیدم همراه خانم كریمی و مرد جواب داد بله، بعد از سلام و احوالپرسی از او خواستم گوشی تلفن را به خانم كریمی بدهد و این نخستین ارتباط من با روح انگیز كریمی بود.

قرار مصاحبه ای را با او گذاشتم خانم كریمی قبل از شیمی درمانی اش را زمان مناسبی می دانست و من هم پذیرفتم.

عصر ساعت سه و نیم مقابل درمانگاه پارك كلینیك شهر كرمان؛ چشمم را در انبوه جمعیت چرخاندم در هجوم رفت و آمد بیماران باید حدس می زدم كه كدامیك از این افراد خانم كریمی است.

دستم به تلفن بود كه مجدد با او تماس بگیریم ناگهان حدسی قوی مرا به سمت خانمی با چادر مشكی كشاند كه با همسرش در گوشه ای از پیاده رو ساختمان پزشكان ایستاده بود چهره اش حكایت از درد و بیماری نداشت اما باید حدسم را به یقین تبدیل می كردم به سمتش رفتم نگاهش به سمت نگاهم امتداد پیدا كرد و در هم گره خورد.

تلاقی نگاهمان به من جسارت داد تا قدم هایم را تند تر و مطمئن تر بردارم به سمتش رفتم و پرسیدم سركار خانم كریمی؟ زن نیز چند قدمی به طرف من برداشت، دستش را به سویم دراز كرد و هر دو لبخند زدیم. شاید از این خوشحال بودیم كه حدسمان درست از آب درآمده و این دیدار نخست من با معلم مقاوم و فداكار كهنوجی بود.

همسر خانم كریمی كمی آنطرف تر ایستاده بود نگاهم را به سمتش متمایل كردم و باب آشنایی مان را با سلام و احوالپرسی باز كردم.

خودم را مجدد به خانم كریمی معرفی كردم و گفتم موضوع بیماری و البته فداكاری شما رو برای حضور در كلاس درس شنیدم حالا می خواهم از زبان خودتان بشونم كه چه بر شما گذشته و از كی متوجه بیماریتان شده اید؟

خانم كریمی بدون فوت وقت رو به من گفت: تابستان سال گذشته بود كه درد امانم را برید لذا به دكتر مراجعه كردم و دكتر برای تشخیص بیماری ام مرا به ماموگرافی هدایت كرد.

چند روز بعد از انجام ماموگرافی و نتیجه آزمایشات به پزشك معالجم مراجعه كردم چرا دروغ بگویم خیلی نگران بودم قلبم در سینه آرام و قرار نداشت تا زمانی كه نتایج ماموگرافی را به دكتر نشان دادم فكرهای جور و واجور ذهنم را آشفته كرده بود.

برای ویزیت به مطب دكتر رفتم و منتظر ماندم انتظاری كشنده! بالاخره منشی دكتر اسمم را صدا زد و من لرزان به سمت مطب دكتر حركت كردم، دكترم وقتی جواب آزمایش ها و ماموگرافی ام را دید گفت حدسم همین بود متاسفانه شما دچار سرطان سینه شده اید. نفس در گلویم حبس شد این چه مصیبتی است! اینكه چه باید بكنم یا چه می شود بر سر فرزندانم چه می آید فكرم را حسابی مشغول كرده بود.

بعد از اینكه به خود آمدم، صحبت های امیدوار كننده دكتر، افكار منفی را از ذهنم دور كرد.

آن روز خیلی برایم سخت گذشت باید طبق دستور پزشك شیمی درمانی را شروع می كردم. روزهای آخر شهریور بود كه كم كم با خودم كنار آمدم و تنها به خدا توكل كردم.

با آنكه می توانستم به دلیل بیماری ام از مدرسه مرخصی بگیرم ولی این كار را نكردم. خواستم با وجود دانش آموزانم خودم را تسلی بدهم من دانش آموزانم را دوست دارم و نفس هایشان را بهتر از هر شیمی درمانی می دانم.

وی می گوید: تاكنون دو مرتبه مورد عمل جراحی قرا گرفته ام اما نتوانسته از انگیزه و توانم بكاهد.

روح انگیز كریمی گفت: بعد از عمل جراحی اول، امیدوارانه و با انگیزه روز اول مهر در كلاس درس حاضر شدم ولی بعد از گذشت مدتی از سال تحصیلی، بیماری و درد رهایم نكرد، پزشك از من خواست از محل كارم مرخصی بگیرم.

وقتی به دور ماندن از كلاس و بچه فكر می كردم ناراحتی سراپای وجود را فرا می گرفت، تصمیمم را گرفتم من بدون بچه های نمی توانستم زندگی كنم.

فكر مرخصی را از ذهنم پاك كردم و تصمیم گرفتم با امید به آینده به كارم ادامه دهم بعد از آن روز هرگز در كلاس درس احساس بیماری و درد نكردم.

وی كلاس درس و بودن با دانش آموزان را مسكنی قوی برای مقابله با بیماریش می داند و می گوید چگونه می توانستم دانش آموزانی را كه با هزار امید و آرزو به من دل بسته اند را رها كنم؟

معلم مقاوم كهنوجی به انجام اولین شیمی درمانی خود اشاره كرد و گفت: در حالی كه پزشكان از من خواستند تا پنج روز استراحت كنم ولی دلم طاقت نیاورد و روز بعد با تمام وجود به كلاس درس رفتم.

آن روز را هیچگاه فراموش نمی كنم نگاه و رفتار بچه ها تغییر كرده بود آن روز احساس كردم شور و شوق آموختن دانش آموزانم از من هم بیشتر شده.

وی ادامه داد: انرژی كه آن روز دانش آموزانم به من دادند برای همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند.

روح انگیز كریمی آهی كشید و گفت: با وجود اینكه دانش آموزانم پسر بودند اما آن روز حرف هایی زدند كه هر كدام ارزش صد بار شیمی درمانی را برای من به ارمغان آورد و مرا هر روز با تمام توان به كلاس درس كشاند!

وی 35 ساله، متاهل و دارای دو فرزند پسر است.

كریمی همسرش را كشاورز معرفی می كند و تنها نگرانی اش تامین هزینه های درمان بیماری اش است.

او می گوید گاهی برای ادامه درمان از آشنایان و اقوام پول قرض می گیریم.

وی تاكنون چهار مرتبه مورد عمل جراحی و دو بار توسط شیمی درمان مورد معالجه قرار گرفته است.

كریمی می بایست ماهانه به غیر از ویزیت، آزمایش و عكس و ماموگرافی، برای هر آمپول 200 هزار تومان هزینه كند.

تنها درخواست این معلم دردمند كهنوجی كمك مسوولان برای تامین هزینه های درمانش بود.



گفت و گو از نجمه حسنی



3029/3028