۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ۱۸:۰۱
کد خبر: 81592084
T T
۰ نفر

پدرم چون مرواريد صدف كعبه

۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ۱۸:۰۱
کد خبر: 81592084
پدرم چون مرواريد صدف كعبه

مشهد - ايرنا - وقتي به انجام كاري همت مي گمارم بي اختيار يا علي(ع) را زمزمه مي كنم، نام او چون پدر تكيه گاه من است پدري كه مظهر و نماد مردانگي و انسانيت، مهر و عطوفت است.

13 رجب المرجب بود كه خانه حق، فاطمه بنت اسد را در آغوش گرفت تا حرمخانه تولد علي بن ابيطالب(ع) باشد و آنگاه پس از سه روز كه ملائك فاطمه را ياري كردند تا فرزند خويش را به دنيا آورد، از مكه بانگ ياعلي برآمد كه پسرعم پيامب (ص) جمال خويش را نمايان كرده است.

تا صدف كعبه شكافت و مرواريدش درخشيد مكه سراسر شور و شعف شد، فاطمه بنت اسد به بيرون از سراي حق گام نهاد و اطراف را از نور جمال پسر ابوطالب روشن كرد و علي(ع) همچون گلي زيبا در آغوش مادرش به روي جهان لبخند زد.

علي(ع) پا به اين دنيا گذاشت، قلب عاشقان ايزد متعال را محسور كرد، عدالت و مهرورزي اش به آنجا رسيد كه به نماد و مظهر مهرباني و ايثار مبدل شد و پدر تمامي آفريدگان پروردگارش لقب گرفت.

آري او علي(ع) همان جانشين بر حق پيامبر اسلام است كه اسوه عدالت، مردانگي، معرف والاترين الگوي شهامت و ديانت در تاريخ جهان بوده و سالروز طلوعش در آسمان امامت و ولايت به واسطه مردانگي، مهرورزي و عدالت بي مثالش به نام 'روز پدر' نامگذاري شده است.

ميلاد امام علي(ع) مزين به نام بزرگداشت پدرهايي است كه يا در كنار ما و يا در زير خاك خفته اند.

در اين روز پدرهاي زنده از سوي فرزندان بوسه باران مي شوند و پدرهاي خفته در خاك تنها اشك را بر صورت و يك دنيا حسرت را بر دل فرزندانشان باقي مي گذارند.

آري آنكه در خاك خفت پدر پير من است، پدري پاكتر از آب روان، پدري سبزتر از سرو بلند، به خدا نزديكتر... و آنكه حياتم را به او مديونم پدر پير من است، پدري روشنتر از چراغ خانه ام، مهربانتر از باران، لطيفتر از گل بهار و به علي (ع) نزديكتر.

پدرم، اي بهار من! من از تبار سبز توام، در پناه لطف و عطوفت تو رشد كرده ام و در سفر پرفراز و نشيب زندگي به هر سو كه رفته ام كلامت راهگشايم بوده است.

پدرم، هماره پژواك خنده تو از شادترين كنج خانه گوشم را نوازش مي دهد و با آمدنت خانه دوباره روشن مي شود. وقتي هواي حوصله ابري است به آغوش گرمت پناه مي برم تا تو چشماني پر از عشق به من ببخشايي و آفتاب وجودت دل هراسان و خاموشم را روشني بخشد.

پدرم، صداي خسته تو را هنگامي كه با كليدهاي تجربه در دست به خانه بازمي گردي به ديگر صداها ترجيح مي دهم و تويي كه جايت هماره در خانه انديشه من است.

پدرم، خوب مي داني كه هميشه تكيه گاهم بوده اي و در سايه ات آسوده و با افتخار به آسمان نگاه كرده ام و طنين صداي دلنشينت تا ابد در گوشم زنگ مي زند.

پدرم، يكي از بهترين نعمتهاي خداوند اين است كه مي توانم پدر صدايت كنم. خوشبختي وقتي است كه قلب پدرم بتپد، خوشبختي وقتي است كه گفتن ياعلي به من قوت بخشد. پدر و علي(ع) زيباترين نامهاي دنيا است كه هيچ مترادفي ندارد.

پدرم، صداي گامهايت به من آرامش مي دهد حتي وقتي با صداي عصا هم آواز مي شود، دنياي مردانه ات غمگين است اما شادي من از تو است، گاهي دليل زخمت بوده ام و گاهي رنجيده از اخمت شده ام اما خوشبختم كه پدر صدايت مي كنم.

پدرم، چون علي(ع) شاهزاده همه زندگي من هستي، پايان خوش قصه پرغصه يتيمي هستي كه چشمانش در حسرت پدر نمناك است.

پير يا جوان بودنت، خندان و اخمو بودنت، زنده بدون يا نبودنت فرقي نمي كند فقط پدرم و مايه دلگرميم هستي چون مولا علي(ع).

نويسنده: ميترا عبدالهي

7489/1539/1858