سینمای ایران به فرش قرمز نیاز ندارد/ كیارستمی سینماگری جهانی

تهران - ایرنا - جوزپه تورناتوره كارگردان ایتالیایی برنده اسكار كه با «سینما پارادیزو» معیارهای سینمای واقع گرا را در جهان تغییر داد، جمله معروفی دارد كه می گوید: اگر دنبال سرگرمی هستید به سینمای آمریكا نگاه كنید، اگر فلسفه می خواهید آن را در آثار اروپایی جستجو كنید و اگر معنای واقعی زندگی را خواستارید، سینمای آسیا را به خاطر داشته باشید.

به گزارش روز دوشنبه خبرنگار سینمایی ایرنا، هنر سینما از آن دست محصولات ذهن خلاقه و زیبایی شناس انسان است كه بر خلاف دیگر هنرها، در بدو پیدایش خود به هیچ عنوان داعیه زایش تفكر، خاستگاه فلسفی و نحله های فكری و غوطه خوردن در جریان های روشنفكری را نداشته و تنها و تنها بر یك ادعا استوار است بود و آن سرگرم ساختن مخاطبانش. بی هیچ اغراقی نیز باید اعتراف كرد كه با تمام سیر تحول و تطور این هنر صد و چند ساله و تجربه های تلخ و شیرینی كه پشت سر گذاشته است، این هنر كماكان بر فلسفه نخستین خود (مبحث سرگرم كنندگی مخاطبان) وفادار بوده؛ اما به هر حال نتوانسته از كنار حلاوت غلتیدن به دامنه های فلسفی، فكری و زیبایی شناسانه معرفتی به سادگی بگذرد و خوشبختانه باید اذعان كرد كه در این سهیم شدن تجربه هنر هفتم جهان با معیارهای فلسفی و بنیان های فكری، تجربه های بسیار موفق و جریان سازی را نیز از خود به جا گذاشته است.

اما نكته بسیار جالب توجه كه در آرای قاطبه منتقدان، كارشناسان، نظریه پردازان و دست اندركاران این هنر بازتاب دارد، نحوه تبلور نحله های فكری جاری و ساری در این هنر در نقاط مختلف جهان است كه این مساله درست عكس دیگر هنرهای به وقوع پیوسته است.

به زبان ساده تر وقتی مكتبی مانند سوررئالیست (فراواقعی) در هنر نقاشی بروز و ظهور پیدا كرد، مبانی زیبایی شناسانه و پایه های فكری و منطقی این مكتب با حضور در كشورهای جهان از قاره های مختلف و مواجهه با فرهنگ ها و جهان بینی های متفاوت، بدون تغییر باقی ماند و هر نقاشی كه به سمت مكتب سوررئالیست حركت كرد، تمام تلاش خود را به كار بست تا مانع از تغییر در چارچوب و قوانین این مكتب شود ؛ اما در سینما این گونه نبود.

سینما به عنوان هنری مدرن زمانی چشم به جهان گشود كه دیگر شاخه های هنری اغلب تجربیات فكری، فلسفی و بنیادین خود را پشت سر گذاشته بودند و به همین دلیل دیگر نیازی نبود تا این هنر مانند موش آزمایشگاهی به بستری برای تجربه های نوین فلسفی و فكری جدید بدل شود و خود دست به تجربه های جدید زد.

اما این بار مانیفست های (دكترین ) سینمایی با ورود به كشورهای صاحب سینما مانند نظریه دیگر هنرها، به صورت بی چون و چرا مورد پذیرش سینماگران قرار نگرفت و هر یك ، بنابر فرهنگ، نگرش و جهان بینی اقلیم خود به پذیرش یا كنار گذاشتن جریان های نوین سینمایی پرداختند.

گویا جسارت بشر در تحقق یكی از بزرگترین رویاهایش در جهان هنر (خلق جادوی تصویر متحرك) به او این قدرت را داده بود كه با اتكا بر فضای فرهنگی و اعتقادی و فلسفی خود، یا دست بر پذیرش جریان جاری سینمای جهان بزند و یا با اتكا بر خصوصیات فرهنگی كشور خود به جریان سینمایی خاص آن خطه دست پیدا كند.

حال بار دیگر با این مقدمه بد نیست تا جمله تورناتوره كه در مقدمه این نوشتار ذكرش رفت را با یكدیگر مرور كنیم، جایی كه او گفته بود: اگر به دنبال سرگرمی هستید به سینمای آمریكا نگاه كنید و اگر فلسفه می خواهید آن را در فیلم های اروپایی جستجو كنید و اگر خواستار معنای واقعی زندگی هسنید، سینمای آسیا را به خاطر داشته باشید.

سینما از آن دست هنرهایی است كه به واسطه ابزار مدرن ارتباطی در زمانه حاضر تجربه لمس فضاهای متفاوت آن برای هر مخاطبی امكان پذیر شده است و امروز كم هستند مخاطبان هنر هفتم كه تنها و تنها تجربه دیدن آثار سینمایی یك كشور یا در نهایت یك قاره را داشته باشند و درست به همین دلیل است كه مخاطبان سینمایی با اراده و اتكا بر تفكر و همچنین سلایق خود می توانند نوع سینمای مورد علاقه خود را انتخاب و جریان تولیدات آن را دنبال كنند.

برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر و حضور آثار سینمایی كشورهای مختلف نیز بستر دیگری برای تجربه آثار متفاوت سینماگران جهان است كه این بار فرصت همكلامی و گفت و گو با آنها را نیز به سبب حضور آن سینماگران در این رخداد فراهم می كند.

البته این دست گفت و گوها زمانی شكل متفاوت و لذت بخشی به خود می گیرد كه هر ایرانی می تواند با افتخار به درخشش سینماگران و آثار سینمایی كشورش در تمامی جشنواره های بین المللی، با پشتوانه و دلگرمی بیشتر به بحث و چالش با سینماگران بین المللی بپردازد.

حضور «ایتالو اسپینلی» مدیر بخش آسیایی جشنواره فیلم رم در بخش بین الملل سی و سومین جشنواره فیلم فجر، مجال مناسبی بود تا با وی به عنوان یكی از سینماگران و فعالان این عرصه كه از سال 1385 هجری خورشیدی به شكل مستمر در این رویداد حضور داشته و همچنین در برخی دیگر از جشنواره های سینمایی ایران به عنوان میهمان حاضر بوده ، درباره سینمای ایران، جایگاه جهانی آن، نحوه انتخاب آثار ایرانی برای حضور در فستیوال های جهانی و البته رویكرد و واكنش مخاطبان جهانی به آثار سینمایی كشورمان به گفت و گو بپردازیم.

حاصل گپ و گفت اختصاصی خبرنگار سینمایی ایرنا با ایتالو اسپینلی را در ادامه از خاطر می گذرانید.



** س: آقای اسپینلی، صحبت با شما درباره سینمای ایران بسیار ساده است، شما در 9 سال اخیر به شكل مستمر در جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور داشتید (از 2006 میلادی - 1384 هجری خورشیدی ) و به عنوان مدیر بخش آسیایی جشنواره فیلم رم، مسئول انتخاب فیلم های ایرانی برای این رویداد هستید... پس اجازه بدهید گفت و گو را این گونه شروع كنیم كه تعریف شما از سینمای ایران چیست؟



- سینمای ایران... سینمای ایران... سینمای ایران... (مكث می كند و لبخندی می زند)... ببینید نمی خواهم به رسم یك گفت و گوی ژورنالیستی دنبال پاسخ های پیچیده باشم. مردم ایران مثل ایتالیایی ها بسیار صمیمی و خودمانی هستند و من هم می خواهم در تعریفم از سینمای ایران همین طور با شما و خوانندگان تان خودمانی باشم. به نظر من سینمای ایران ساده اما عمیق است (Iranian cinema is simple but profound) .

من خودم از مخالفان سینمایی هستم كه تنها و تنها به سرگرم سازی مخاطبان می پردازند؛ همچنین نمی توانم حضور این سینما را نادیده بگیرم؛ اما می توانم به عنوان یك سینماگر و فعال در این عرصه انتخاب كنم كه به چه نوع فیلم هایی علاقه دارم. سینمای ایران و فیلم های آن جزو آثار سینمایی مجبوب است ، این مساله را در بسیاری از جشنواره ها و رویدادهای سینمایی جهان كه در آنها حضور داشتم بیان كرده ام.

هنر سینما قصه گویی است اما تفاوت آن با ادبیات در این مساله است كه ادبیات در روایت قصه به تمام جزئیات اهمیت می دهد اما سینما به دلیل استفاده از درام، تنها به روایت آن دسته از جزییاتی اهمیت می دهد كه بتواند در رساندن قصه به هدفش موفق باشد.

اینكه هدف یك فیلم سینمایی چیست، مساله ای كاملا مشخص است؛ در كنار آنكه آن فیلم تلاش می كند تا با جذابیت های تصویری و كیفیت، مخاطبانش را سرگرم كند در ضمن از ذهن و قدرت تفكر آنها به عنوان مزرعه ای برای كاشتن گیاه تفكر هم بهره می برد.

به همین دلیل است كه سینمای ایران را بسیار دوست دارم. چرا كه سینماگران ایرانی در فیلم های خود علاوه بر آنكه مخاطب را با قصه شان سرگرم می كنند، مانند یك باغبان حرفه ای، گیاهی را در ذهن مخاطب قرار می دهند كه تا مدت ها آنها را در فكر آن اثر سینمایی، هدف، نگاه و فلسفه اش قرار می دهند.



** س: می توانم بگویم كه تعریفی كه كردید، مشخص كننده معیارهای شما برای انتخاب فیلم های ایرانی جهت حضور در جشنواره بین المللی فیلم رم است؟



- من نظر شخصی ام را درباره سینمای ایران گفتم و وقتی به جشنواره می رسیم باید به این مساله توجه داشته باشیم كه هر رویدادی برای خود معیارها و قوانینی دارد.

جشنواره بین المللی فیلم رم هم دارای قوانین است كه تفاوت در روایت اثر سینمایی، كارگردانی خلاقانه، نگاه خاص و ویژه آثار سینمایی به داستان و همچنین كیفیت و استانداردهای آن فیلم مهمترین معیارهای انتخاب فیلم برای حضور در این جشواره است.

ببینید جشنواره فیلم رم، فرش قرمز ندارد و مانند بسیاری از جشنواره های بین اللملی در عرصه سینما به فكر «نمایش» دادن نیست! شعار ما در جشواره كیفیت است و در آن شعار تاكید می كنیم كه سینمایی كه كیفیت بالایی داشته باشد به فرش قرمز برای معرفی نیاز ندارد و البته سینمای ایران در این جایگاه قرار می گیرد.

شاید باور نكنید اما ما مخاطبانی در این جشنواره داریم كه طی سال با ما در ارتباط هستند و همواره پیش از جشنواره از ما می پرسند كه چه فیلم ها، كارگردانان و هنرمندانی از ایران در این دوره جشنواره حضور دارند و وقتی ما دلیل این پرسش ها را از آنها می خواهیم به ما می گویند كه دوست دارند با مطالعه درباره آن فیلم ها، داستان شان و كارگردانان و هنرمندانی كه در آن آثار حضور دارند به تماشای فیلم بنشینند.

تمامی فیلم های حاضر در جشنواره رم بعد از اكران در جلسه ای به پرسش و پاسخ دعوت می شوند و در این جلسه هم شاهد حضور هنرمندان و منتقدان هستیم و هم مردم عادی؛ در همین گفت و گوها است كه ما متوجه می شویم كه سینمای ایران و تولیداتش، در زمانه حاضر مخاطبان خاص خود را در جهان دارد.



** س: به عنوان یك متخصص حرفه ای در زمینه سینما و ارتباط 9 ساله با سینمای ایران، مهمترین ویژگی فیلم های ایرانی و سینمای ایران را در چه مساله ای می دانید؟



- سینمای ایران و هنرمندان آن، اهل تقلید نبوده و به نبال ترسیم فضای ذهنی و هنری خود در آثارشان هستند. قصه فیلم های ایرانی قصه مردم همین كشور با تمام خوبی ها و تلخی هایش است. این شكل از سینما كمتر در بین كشورهای صاحب سینما دیده می شود.

به عنوان مثال در سینمای اروپا و با كنار گذاشتن آثار تجاری (سینما بدنه و گیشه) داستان و یا فضای فكری و فلسفی موجود در فیلم ها بسیار شبیه به هم هستند و مهم نیست این فیلم در اسپانیا، تولید شده یا فرانسه، آلمان، ایتالیا یا ایرلند.

اما سینمای ایران در كنار آنكه روایت فیلم و بستر وقوع داستان ها در همین كشور ریشه دارد، دارای لایه های متعددی است كه مخاطبان را مجذوب خود می كند.

لایه های نخست همان شكل ساه قصه گویی برای سرگرمی مخاطب است اما بطن اتفاقات و یا برخی دیالوگ های فیلم، مخاطب را به فكر فرو می برد و او را مجبور می كند تا به زندگی خودش نگاهی سریع بیاندازد و ببینید آیا او هم در چنین وضعیتی گرفتار شده است و آیا اگر در چنین موقعیتی باشد همان رفتاری را انجام می دهد كه قهرمان فیلم به دنبال آن است...

این دست از تجربیات در سینمای اروپا كمتر دیده می شود و اغلب فیلم ها از چارچوبی خاص و شیوه ای مشخص برای پیشبرد داستان های خود بهره می برند. باز هم خودمانی به شما می گویم كه سینمای تا این حد قانونمند را دوست ندارم و همین روایت ضد قانون و آوانگارد (خط شكن) سینمای ایران است كه من را تا این حد به خود نزدیك كرده است.

اغلب سینماگران ایرانی قصه منحصر به فرد خود را دارند و به همین دلیل نزدیكی داستان فیلم ها به زندگی واقعی ایرانی ها و تجربه عمومی موقعیت ها در فیلم های مختلف است كه باعث شده مخاطبان ایرانی سینمای قصه گوی كشورشان را تا این حد حمایت كنند. البته در این میان استثناهایی هم وجود دارد...



** س: منظور شما از این استثناها...



- ببینید، آقای عباس كیارستمی فیلمساز بزرگ و جهانی است و همیشه برای من سوال بوده كه چرا این فیلمساز كه آثارش در جهان با اقبال مخاطبان مواجه می شود در ایران نتوانسته مانند دیگر كشورها با مخاطبان گسترده ای فیلم هایش را اكران كند.

تنها پاسخی كه برای این پرسش دارم به لحن داستان ها و زبان روایت فیلم های آقای كیارستمی باز می گردد. او به دلیل آنكه به سینماگری جهانی بدل شده است، داستان و لحن فیلم هایش هم شكل جهانی گرفته اند و از معیارها و فضاهای قصه گویی متداول در سینمای ایران فاصه گرفته است؛ به همین دلیل فیلم های او در خارج از ایران با استقبال بیشتری مواجه می شوند تا در خود ایران.

به نظر می رسد كه مخاطب ایرانی نوع داستان گویی در سینمایی كه به آن علاقه مند است را انتخاب كرده و آن را به هنرمندان و كارگردانان نیز انتقال داده، برای همین حتی وقتی با فیلمی كه به تقلید از اثر دیگری ساخته می شود و متعلق به آن كارگردان نیست مواجه می شوند با آن ارتباط برقرار نمی كنند و به حمایت از آن نمی پردازند.

وقتی آقای فرهادی با فیلم جدایی (جدایی نادر از سیمین) اسكار گرفت، چند فیلم در ایران توسط دیگر كارگردانان با آن فضا و روایت ساخته شدند ما مورد توجه مردم قرار نگرفتند؛ چرا كه مردم سینمای آقای فرهای را می شناسند و می دانند فیلمی كه از كارگردان دیگری و با تقلید از فضای فیلم های او ساخته شده است نمی تواند پاسخگوی سلیقه سختگیرانه آنها باشد و به همین دلیل اعتراض خود را با عدم حمایت از فیلم بیان می كنند.

مخاطبان سینمای ایران در كمتر كشوری پیدا می شوند، آنها با شناختی كه از كارگردانان كشورشان دارند می دانند كه فیلم او باید دارای چه كیفیت و نگاهی باشد و برای همین وقتی آن كارگردان در ساخت فیلمی، قدرت همیشگی اش را نشان نمی دهد؛ پیش از آنكه مورد نقد كارشناسان و منتقدان قرار بگیرد توسط خود مردم و رویكرد آنها به فیلم مورد نقد قرار می گیرد و متوجه آسیب های فیلم خود می شود.

فراهنگ**9266**1601**
۰ نفر