۹ آبان ۱۳۹۴، ۸:۵۶
کد خبر: 81818553
T T
۰ نفر

محيط ‌زيست، از مهندسي منابع تا مهندسي منافع!

۹ آبان ۱۳۹۴، ۸:۵۶
کد خبر: 81818553
محيط ‌زيست، از مهندسي منابع تا مهندسي منافع!

تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش بحران هاي زيست محيطي را در ايران مورد بررسي قرار داده است.

اين گزارش كه بخش نخست آن در روز شنبه نهم آبان 1394 خورشيدي به قلم ارمغان زمان فشمي انتشار يافته ، مي افزايد: يزد را سرزمين قنات و قنوت و قناعت ناميده اند. شايد مردم اين شهر كويري، زودتر از مردم ديگر شهرهاي سرزمين كهن پارس، صداي زنگ خطر بحران آب را شنيده‌اند كه سال‌هاست روش درست برخورد با اين بحران را، دست‌كم در استفاده از جادوي اين سه واژه، سرلوحه زندگي خود قرار داده‌اند. اما مدتي است كه زنگ خطر، در مناطق ديگر ايران نيز به گوش مي‌رسد.
كارشناسان و دلسوزان، به ميدان آمده‌اند و سخن از بحران‌هاي زيست‌محيطي مي‌گويند كه عواقب‌شان به زودي دامنگير همه خواهد شد. در همين زمينه نخستين همايش ملي جامعه، منابع طبيعي، آب و محيط زيست، به همت انجمن جامعه‌شناسي ايران پنجم و ششم آبان ماه جاري در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار شد.
**نبود رشته جامعه‌ شناسي محيط ‌زيست در كشور
به گفته دكتر سيد محمدامين قانعي‌راد ـ رييس انجمن جامعه‌شناسي ايران، هدف از برگزاري همايش يادشده ايجاد گفت‌وگوي ملي در ميان نهادهاي تأثيرگذار در منابع طبيعي، آب و محيط‌زيست است. به همين منظور 20 سازمان از جمله سازمان حفاظت محيط زيست، وزارت نيرو، موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع، سازمان امور عشايري ايران، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، سازمان جنگل‌ها و مراتع كشور، انديشكده تدبير آب ايران، انجمن ايراني تاريخ، مركز بررسي‌هاي استراتژيك نهاد رياست جمهوري، مركز تحقيقات سياست علمي كشور، پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، شهرداري تهران و كرسي بازيافت آب يونسكو در دانشگاه تهران، به عنوان حاميان مادي و معنوي همايش وارد ميدان شدند كه البته جاي نهادهاي غير دولتي و سازمان‌هاي مردم‌نهاد در اين ميان، خالي بوده است.
دكتر قانعي‌راد مي‌افزايد: بر اثر نبود تعامل با دانشگاه‌ها و نگرش‌هاي فرابخشي، متأسفانه مشكلات و بحران‌هاي زيست‌محيطي و به ويژه بحران آب در كشورمان ايجاد شده است كه براي حل اين بحران‌ها بايد بتوانيم با استفاده از دانش، ميان دستگاه‌هاي اجرايي و سازمان‌هاي مردم‌نهاد، همگرايي ايجاد كنيم و جامعه مدني را در زمينه فعاليت‌هاي زيست‌محيطي، فعال سازيم.
وي تأكيد مي‌كند: سياست‌هاي محيط‌زيست بايد متناسب با ظرفيت‌هاي موجود در كشور و مشاركت بخش‌هاي غير دولتي و جامعه مدني و اجتماعات روستايي، عشايري و شهري، مورد بازبيني قرار گيرد تا بتوانيم به طرف الگوي حكمراني خوب حركت كنيم.
دكتر قانعي‌راد با انتقاد از نبود رشته‌ «جامعه‌شناسي زيست‌محيطي» در كشور مي‌گويد: پس از گذشت حدود 8 دهه از وجود رشته علوم اجتماعي در ايران، هنوز رشته جامعه‌شناسي زيست‌محيطي و حتي 2 واحد درسي با اين عنوان نداريم؛ در حالي كه در آسيا انجمن‌هاي جامعه‌شناسي زيست‌محيطي با سابقه 40 ساله وجود دارد.
**درختان يا دودكش كارخانه‌ها؟!
دكتر حسام‌الدين آشنا ـ رييس مركز بررسي‌هاي استراتژيك نهاد رياست جمهوري، سخنان خود را با طرح اين پرسش‌ها آغاز مي‌كند: چه شد كه بحران محيط‌زيست ما را دربر گرفته، گزينه‌هاي پيش رو را محدود ساخته و جامعه سياست در تمامي اين مدت، واكنش درخوري نشان نداده است و در اين ميان علوم اجتماعي چه وظيفه و نقشي در تعديل يا رفع بحران، مي‌تواند داشته باشد؟
دكتر آشنا در بيان پاسخي براي پرسش‌هاي خود، مي‌گويد: بحران زيست‌محيطي امروز كه بر اثر چند فرآيند موازي پديد آمده است، بدون توجه به شاكله قدرت، قابل بررسي نيست. گفتمان و كارگزاران آن موفق شده‌اند مفاهيم توسعه و محيط‌زيست را از يكديگر جدا كنند. آنان مي‌گويند «از ميان صحت و سرعت و درخت و دودكش، تنها يكي را بايد انتخاب كرد. حالا شما درختان جنگل را مي‌خواهيد يا دودكش كارخانه‌ها را؟»
وي مي‌افزايد: انگاره خودكفايي كشاورزي، به ده‌ها دليل در زماني خاص، معنايي صادقانه داشت، اما فشار آوردن بر منابع محيط‌زيست در سال‌هاي اخير تنها ناشي از فرصت‌طلبي‌هاي سياسي بوده است. اگرچه از ميانه دهه 1370 وارد عرصه تحليل اجتماعي پروژه‌هاي عمراني شديم، اما جامعه‌شناسي انتقادي محيط‌زيست هرگز شكل نگرفته و علوم اجتماعي بيشتر در جهت همراهي با جريان توسعه فعاليت كرده است، نه در راه نقد سازنده آن، و از اين رو بلاهت مستتر در گفتمان «درخت يا دودكش» افشا نشده است.
**مهندسي منافع به جاي مهندسي منابع
دكتر حسام‌الدين آشنا با بيان اين كه متأسفانه علوم اجتماعي در كشور ما در محورهاي زيست‌محيطي كارنامه درخشاني ندارد، مي‌گويد: امروز در حالي نقد گفتمان «درخت يا دودكش» شدت مي‌گيرد كه زنگ‌هاي بحران محيط‌زيست از هر گوشه به گوش مي‌رسد. اكنون مشخص شده است آنچه خير عمومي جلوه داده مي‌شد، شايد همدستي يك يا چند سياستمدار منطقه‌اي يا ملي با يك يا چند شركت پيمانكاري و مشاوره‌اي بيش نبوده است. زمين‌هايي به بهاي اندك خريداري و مدتي بعد اعلام مي‌شد پروژه‌اي در محدوده آنها در حال انجام است و در نتيجه ثروت‌هاي بادآورده‌اي به دست مي‌آمد. شايد آنچه «مهندسي منابع» خوانده مي‌شد، در واقع «مهندسي منافع» بوده است.
رييس مركز بررسي‌هاي استراتژيك نهاد رياست جمهوري، مي‌افزايد: ما در مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست جمهوري نشان داديم با ورود چنان گفتماني به عرصه مسايل محيط زيست، مهندسي از علم به ايدئولوژي تنزل مي‌بايد و تار و پود منافع نهفته در آن آشكار مي‌شود. مايلم تأكيد كنم ميان مهندسي و ايدئولوژي مهندسي تمايزي آشكار وجود دارد، چرا كه مهندسي مي‌تواند كاركردي تخصصي و كارآمد داشته باشد، اما مهندسي ايدئولوژي مي‌تواند بر ذهن‌هاي مردم، روحانيت و جامعه حاكم شود، مسايل فني را تا سر حد ممكن پيچيده سازد و بناي عظيمي از مشروعيت را بر اين پيچيدگي‌هاي فني بنيان بگذارد.
هيمنه نقشه‌ها و فرمول‌ها براي پُر كردن خلأ ناشي از سلب وجود ساير تخصص‌ها به كار گرفته مي‌شود و دستور كار از «توسعه» به «پروژه» تقليل مي‌بايد. پنهان سازي تخريب‌ها، سركوب صداهاي معترض و لابي‌ها به كار مي‌رود تا مشروعيتي براي آغاز پروژه‌هاي ديگر شود. اين گونه است كه ابتدا تصميم بر بناي يك سد مي‌گذارند و سپس از كارشناسان علوم اجتماعي مي‌خواهند كه عواقب كار را بررسي و حل كنند!
دكتر آشنا تأكيد مي‌كند: علوم اجتماعي مي‌تواند به عنوان علومي رهايي‌بخش، وارد فرآيند توسعه شود. اگر ما دانشگاهيان در حوزه‌هاي سياستگذاري سخن نگوييم، غير دانشگاهيان خوشحال مي‌شوند. سكوت ما به معناي جا خالي كردن براي افراد فرصت‌طلب است. گسست دانشگاه، دولت و جامعه، عاقبتي خوش‌تر از آنچه امروز بر سر محيط‌زيست كشور ما آمده است، ندارد و درمان بيماري‌هاي محيط‌زيست ايران و بحران‌هاي مشابه آن، جز با هم افزايي انتقادي دانشگاه، دولت و جامعه امكان‌پذير نيست و ورود هرچند ديرهنگام علوم اجتماعي به اين عرصه، مي‌تواند آغازي براي آينده‌اي پايدارتر باشد و پيش از آن كه عبرت تاريخ شويم، ما را نجات دهد.
**محيط ‌زيست، امانتي در دست انسان
دكتر محمد جعفري ـ رييس دانشكده منابع طبيعي دانشگاه تهران، با اشاره به اين كه اين نخستين همايشي است كه درباره ارتباط علوم اجتماعي با محيط‌زيست برگزار مي‌شود، مي‌گويد: قرآن، از كساني كه حيوانات و گياهان را از ميان مي‌برند، با عنوان مفسد في الارض ياد مي‌كند و همچنين توصيه مي‌شود كه امانت‌ها را به اهلشان بسپاريد، كه بايد پرسيد چه امانتي بالاتر از تخصص وجود دارد؟ آيا ما منابع طبيعي را به افراد كارشناس اين رشته سپرده‌ايم؟ چرا بايد كميسيون كشاورزي مجلس را كساني تشكيل بدهند كه تخصصي براي پيوستن به كميسيون‌هاي ديگر ندارند؟ در تمامي دولت‌هاي بعد از انقلاب، سازمان حفاظت محيط‌زيست به افراد غير متخصص سپرده شده است، به عنوان مثال، مسئول منابع طبيعي يكي از شهرستان‌ها، فوق‌ديپلم مكانيك است!
دكتر جعفري با ذكر روايات و احاديثي درباره اهميت محيط‌زيست مي‌افزايد: 3 چيز آدم را به زمين مي‌زند، تكبر، حسادت و حرص. ما منابع طبيعي‌مان را حريصانه ديده‌ايم و از آنها به عنوان يك امانت، بسيار بد نگهداري كرده‌ايم و از اينرو در مقابل نسل‌هاي آينده حرفي براي گفتن نداريم.
وي خاطرنشان مي‌سازد: ما بيش از حد سياست زده شده‌ايم و منابع طبيعي را فداي مسايل سياسي كرده‌ايم. حرف‌هاي كارشناسان بايگاني مي‌شود و كسي به آنها توجهي نمي‌كند. ما درباره ريزگردها، ده‌ها نامه به مسئولان نوشته‌ايم اما دريغ از يك جواب! يك سال و نيم است كه هنوز به ما وقت نداده‌اند كه دست كم برويم و از نزديك با آنان صحبت كنيم. تا زماني كه در مسائل زيست‌محيطي بازنگري اساسي انجام ندهيم و به طور قانونمند از افراد متخصص در اين خصوص استفاده نكنيم، مشكلي حل نخواهد شد.
**شباهت بحران آب با بيماري قند
مهندس سيد محمد بهشتي ـ رييس پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري، سخنراني خود را با بيان مطلبي رندانه آغاز مي‌كند: من از اين كه بحران آب در ايران قرار است تا سال 1420 خورشيدي ادامه داشته باشد خوشحالم، زيرا اگر اين بحران طي يك يا چند سال برطرف مي‌شد، آن را به شيوه‌اي از سر مي‌گذرانديم، اما طولاني مدت بودن آن، ما را ناگزير از يك تغيير رويكرد جدي مي‌كند. در اين مسير ممكن است ابتدا با اوقات تلخي، كساني را به عنوان مقصر اعلام كنيم و آنها نيز ساكت شوند و حرفي نزنند؛ همان طور كه در حال حاضر ما خبر بحران آب و ابعاد آن را به طور مستقيم از مسئولان مرتبط با آن نمي‌شنويم. به همين دليل، دستگاه‌هاي ديگر نيز مسأله را جدي نگرفته‌اند و من در جلساتي كه در رابطه با بحران آب تشكيل مي‌شود، هنوز همان روند گذشته را مي‌بينم.
ما فرصتي براي مؤاخذه يكديگر نداريم. اگر ابعاد بحران به آن شكلي كه من شنيده ام باشد، ما بسياري از فرصت‌ها را از دست داده ايم و نبايد فرصت باقي‌مانده را نيز با جستجوي مقصر از دست بدهيم.
مهندس بهشتي با بيان اين كه بحران آب در تمامي كمربند بياباني جهان اتفاق افتاده است، مي‌افزايد: اثرات بحران آب مانند بيماري قند، در ابتدا نامحسوس است، اما ناگهان بروز مي‌كند و از ميان آنها بهار عربي و داعش و مسايل به ظاهر نامربوط ديگر بيرون مي‌آيد كه مي‌بينيم تمامي آنها در كمربند بياباني جهان اتفاق افتاده است.
در همين كمربند بياباني در كشور آمريكا كه محدوده كاليفرنيا و آريزونا را در بر مي‌گيرد، دولت مشغول خشك كردن پارك‌ها است و به شهرونداني كه چمن‌كاري‌هاي جلوي خانه‌هايشان را خشك كنند، جايزه مي‌دهد. آن وقت ما همچنان جشن درختكاري مي‌گيريم و فكر مي‌كنيم هنوز بايد به روال گذشته عمل كنيم و گويي ملتفت اين موضوع نشده‌ايم كه بحران آب در كشورمان، تا چه حد جدي است!
**رفتارهاي شكارگرانه و پرستارانه
رييس پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري با اشاره به ابعاد فرهنگي مسايل زيست‌محيطي مي‌گويد: در اروپا، هم منابع زيستي، بالفعل است و هم موانع زيستي. در سرزمين ما منابع و موانع زيستي بالقوه‌اند، يعني زلزله و سيل اتفاق مي‌افتد، اما نمي‌دانيم چه موقع و با چه شدتي است. از اين رو راه حل و فصل معماهاي زيستي در ايران، نمي‌تواند با راه حل‌هاي اروپا يكي باشد. آنها بايد از موانع بالفعل عبور كنند و منابع بالفعل را به چنگ بياورند، اما ما بايد هنر از قوه به فعل در آوردن منابع و هنر پيش بيني موانع را داشته باشيم. ايران در طول تاريخ همواره با همين الگو توانسته است مسايل خود را حل و فصل كند. امروزه در كشور ما تكنولوژي و تحول وجود دارد، اما مبتني بر الگوهاي غربي است.
مهندس بهشتي در توضيح مطلب مي‌افزايد: الگوي زيست در اروپا، الگوي «شكارگري» است، اما در ايران اين الگو «پرستاري» است كه مي‌تواند محيط را قابل زيست كند. «رفتار شكارگرانه» يعني حفر چاه‌هاي عميق و «رفتار پرستارانه» يعني خطر قنوات.
در اروپا وظيفه شما در قبال اكوسيستم اين است كه مراعات آن را بكنيد اما در ايران رفتار شما بايد مبتني بر اكوسيستم باشد. محيط ما مستعد زيست است، نه مساعد زيست. رفتارهاي اشتباه ما فقط باعث تخريب محيط‌زيست‌مان مي‌شود، زيرا همه راه حل‌هاي ما شكارگرانه است و روي منابع بالفعل حساب مي‌كنيم. همه آموخته‌هاي ما درباره محيط‌زيست، شكارگرانه است و با توجه به اين موضوع ما چقدر تخصص مواجهه با شرايط خاص سرزمين خودمان را داريم؟
**نگاه چند وجهي به محيط‌ زيست
رييس پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري در بيان راهكارهايي براي بحران زيست‌محيطي در ايران مي‌گويد: بايد رويكرد جديدي مبتني بر حال و هواي كشورمان در علوم گوناگون ايجاد كنيم. ما به تازگي به اين سرزمين نيامده‌ايم و اخيراً دچار خشكسالي نشده ايم. ايران سرزميني كهن با سابقه خشكسالي‌هاي متعدد است. ايرانيان 12 هزار سال سابقه يكجانشيني دارند و بايد ببينيم در طول اين سال‌ها، پيشينيان ما چگونه زيسته‌اند؟ هنر ما بايد بهره‌گيري از نگاه حِكَمي باشد، يعني ذوجنبتين نگاه كردن و در عين حال يكپارچه ديدن موضوع كه در گذشته وجود داشته است. اما متأسفانه در دوره‌هاي جديد و در نظام آكادميك، تنها كاري كه به ما ياد نداده‌اند، همين نگاه حِكَمي داشتن است.
مهندس بهشتي در بيان مثالي براي اين موضوع مي‌گويد: منطقه الموت قزوين، شرايط طبيعي ويژه‌اي دارد، زيرا منطقه‌اي كوهستاني و پُر آب است كه زمين مناسب كشاورزي كم دارد. تا 60-50 سال پيش، اين منطقه جاده درست و حسابي هم نداشت و انتقال محصولات كشاورزي از آنجا كار دشواري بود. از طرفي اين منطقه در بازه زماني اواخر زمستان و اوايل بهار، دچار تغييرات فصلي شديد مي‌شود و كاشت برخي محصولات را دچار مشكل مي‌كند. در چنين منطقه‌اي كاشت محصولي مانند گيلاس اشتباه است، زيرا گيلاس خاك را پوك مي‌كند، شكوفه‌هاي آن با تغييرات شديد آب و هوايي، يخ مي‌زنند و اگر به موقع به دست مصرف‌كننده نرسد، مي‌گندد. اما كاشت فندق، به صرفه است، زيرا ريشه‌هاي درخت فندق، به اصطلاح خاك را به هم مي‌دوزد، عجله‌اي در برداشت آن وجود ندارد و وقتي گل مي‌كند كه فصل نوسانات آب و هوايي گذشته است. مشخص است كه اگر سياست اشتباهي در اين منطقه پيش گرفته شود، به دفع جمعيت آنجا مي‌انجامد.
وي تأكيد مي‌كند: خوشحالم كه تغيير رويكردها در مسائل زيست‌محيطي آغاز شده است، اگرچه هنوز زمان لازم است تا به جايي برسيم كه عمر مديريت سياستمداران ما از عمر عوارض اقدامات آنها كمتر نباشد. ما همچنان مي‌خواهيم در اين سرزمين زندگي كنيم و از اينرو بايد آن را قابل زيست نگه داريم و روش‌هاي‌مان را از شكارگري به پرستاري بازگردانيم!
**كارخانه قانون‌سازي
محمدرضا خباز ـ معاون سابق امور تقنيني معاونت پارلماني نهاد رياست جمهوري، با اشاره به تأثيرات مثبت ارتباط حكومت و شهروندان، مي‌گويد: نحوه تعامل اين 2 با ساير سازمان‌هاي اجتماعي، نحوه اتخاذ تصميمات مهم را مشخص مي‌كند. متأسفانه هنوز سهم همفكري و مشاركت‌هاي عمومي و تكاپو در شبكه‌هاي اجتماعي، در مقابله با مشكلات و چالش‌هاي دهه‌هاي اخير، ناچيز است و ما به اصلاح سياست‌ها، بازتعريف نقش‌ها و توضيح مجدد حوزه اقتدار، نياز داريم.
خباز مي‌افزايد: يك حكمراني خوب و مؤثر، مشاركت جو، اجتماع محور، شفاف و پاسخگو، يكسان نگر و منصف، اثربخش و قانونمدار است. بايد ببينيم در سال آخر برنامه 5ساله پنجم، چه ميزان از اهداف ما محقق شده است. مشاركت مي‌تواند هم هدف باشد و هم ابزار، اما 3 پيش‌نياز لازم دارد؛ اول تمركز زدايي و تقويت حوزه‌هاي استاني محلي، دوم، رسميت دادن به حضور بخش خصوصي و نيروهاي اجتماعي و سوم، تنوع بخشيدن به سازوكارهاي حكمراني.
محمدرضا خباز با اشاره به چند دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي در كارنامه خود، مي‌گويد: متأسفانه مجلس ما تبديل به كارخانه قانون‌سازي شده است. بايد توجه داشت كه رشد و پيشرفت‌هاي اقتصادي، مستلزم حاكميت قانون است، اما فراواني قانون و قانون‌هاي متضاد و دست و پاگير، فقط باعث افزايش مشكلات زيست‌محيطي مي‌شود. استفاده از بخشنامه‌هاي فراوان، اهميت قانون را كاهش مي‌دهد و انباشت قانون مشكلي را حل نمي‌كند. در كشورهاي پيشرفته هرگاه قانون جديدي تصويب مي‌شود، 2 قانون كهنه از رده خارج مي‌شوند، زيرا هدف نهايي، احترام به قوانين و مقررات است. از آنجا كه مجلس، به مثابه ريل گذار است و دولت بايد قطار پيشرفت را از روي اين ريل‌ها به حركت در آورد، اگر ريل‌ها به شكلي نامناسب نصب شود، دولت نيز مشكل پيدا مي‌كند.
*منبع : روزنامه اطلاعات
**گروه اطلاع رساني**1893**9131