محمد عسلي در يادداشت خود به برخي افراد كه كار روزنامه نگاري را به صورت حرفه اي دنبال نمي كنند و شناختي از رسانه ندارند، انتقاد كرده است.
متن اين يادداشت چنين است:پسري كه پدر را كشت، مادري كه دخترش را خفه كرد، خواستگاري كه بر صورت دختر دلخواهش اسيد پاشيد، مردي كه دختربچه جواني را دزديد و پس از آزار و اذيت خفه كرد، سارقي كه در حين فرار به سوي صاحبخانه آتش گشود و هزاران تيتر وحشتآفرين صفحات حوادث روزنامهها كه از نظر قضات و قانونگذاران تشويش اذهان عمومي تلقي نميشود. اما در واقع تشويش اذهان عمومي است و متأسفانه خواننده بسيار دارد.
سؤال: آيا چاپ صفحات حوادث كه اعصاب و روان خوانندگان را جريحهدار ميكند و تصوير كشتارها و تجاوزات در رسانههاي صوتي تصويري تنوير افكار عمومي تلقي ميشوند يا تشويش اذهان عمومي؟
قانون مطبوعات در فصل دوم با عنوان «رسالت مطبوعات» در ماده 2 بند الف آورده است: «رسالتي كه مطبوعات در نظام جمهوري اسلامي بر عهده دارد، عبارت است از:
الف- روشن ساختن افكار عمومي و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم در يك يا چند زمينه مورد اشاره در ماده 1٫٫٫»
قانون مشخص نكرده است كه تنوير افكار عمومي در چند يا يكي از موضوعات سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، نظامي يا غيره باشد، بلكه تنوير افكار عمومي موضوعات مختلفي كه مردم با آن سر و كار دارند و يا به نحوي تصميمات و وقايع بر زندگي آنها تأثيرگذار است را در بر ميگيرد.
با اين وصف و بر اساس فصل سوم با عنوان «حقوق مطبوعات» كه در ماده 3 بدين نحو شرح داده شده: «مطبوعات حق دارند نظرات، انتقادات سازنده، پيشنهادها، توضيحات مردم و مسئولين را با رعايت موازين اسلامي و مصالح جامعه درج و به اطلاع عموم برسانند.»
تبصره- انتقاد سازنده مشروط به دارا بودن منطق و استدلال و پرهيز از توهين، تحقير و تخريب ميباشد.
پس نقد و انتقاد از عملكرد دولتمردان، مديران و هر نهاد دولتي و بخش خصوصي اصالتاً پذيرفته شده و با شروطي جايز است.
اما متأسفانه هنوز مطبوعات ما به نحو حرفهاي و به صورت مستدل و مستند به آمار و ادله يا به آن ورود نكردهاند و يا اينكه معمولاً نقدها به دليل عدم دسترسي به اطلاعات شفاف و آمار ابتر است.
چه بايد كرد؟
آيا رسالت مطبوعات براي ايفاي وظايف پذيرفته شده از طرف مديران مسئول با اخذ اجازه از ديگران كه معمولاً مصدر امورند عملي است و يا ما گرفتار خودسانسوري شدهايم كه مبادا براي پاسخگويي به دادگاه احضار شويم؟
ناگفته پيداست كه ترسي بيجهت بر مطبوعات ما سايه انداخته كه جاي بحث فراوان دارد.
يكم اينكه بسياري از دستاندركاران مطبوعات اعم از مديران مسئول يا صاحبان امتياز از بد حادثه اين مسئوليت را پذيرفتهاند و بعضاً با مسئوليت خود در برابر مخاطبان ناآشنايند.
انگيزههاي تجاري و مالي، تمايلات شهرتطلبي، داشتن نردباني براي ارتقاي مشاغل سياسي، از جمله محركهاي تشويق براي اخذ پروانه و سرمايهگذاري در انتشار مطبوعات است.
وجود چنين مشكلات و مصائبي ناشي از نقص قانون مطبوعات در جهت شناخت دقيق متقاضيان و انگيزههاي آنان است. زيرا اينكه هر كسي بدون تواناييهاي علمي و حرفهاي لازم نتواند صاحب نشريه شود محدوديت و سلب آزادي افراد نيست، بلكه مصونيت بخشيدن به ارتباط مخاطبان با مطالب نشريات است وقتي يك مديرمسئول در طول ساليان دراز حتي يك مطلب با نام خود قلمي نكرده و توان نوشتن نداشته باشد. چگونه ميتواند مسئوليت و پاسخگويي خود را در قبال نوشتههاي ديگران و دستاندركاران نشريه پذيرا باشد و به صورت حرفهاي بر عملكرد كاركنانش نظارت كند؟ جز آنكه آهسته بيايد و آهسته برود تا به اهداف اقتصادي يا مقبوليت دولتي برسد؟
اگر بناست مطبوعات ركن چهارم، يا قوه چهارم باشند ميبايد داراي اقتدار و اختياراتي باشند كه مهمترين آن آشنايي به وظايفشان و تجربه كاري و حرفهاي بودنشان است.
در چنين شرايطي است كه ميتوان پشتوانه مردمي مخاطبان خاص و يا عام را به خود جلب نمود. در اصل 24 قانون اساسي آمده: «مطبوعات در نشر مطالب آزادند مگر آنكه مخل به مباني اسلام يا حقوقي عمومي باشد….»
آزادي از ديدگاه اسلام همان ظهور اراده مشروع است كه كمتر از آن استفاده كردهايم.
اهميت يك مطبوعه در ارزيابيهاي دقيق عالمانه و بيطرفانه به ميزان تأثيرگذاري آن در ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي، هنري، اجتماعي، ورزشي يا موضوعات ديگر است. چه بسا يك مقاله يا تحليل و يا گزارش در جهت حفظ منافع ملي و يا تخريب آن تأثيرگذار باشد.
سؤال اين است: چه كساني و با كدام معيارها عملكرد و مندرجات مطبوعات را ارزيابي يا ارزشگذاري ميكنند؟
براي تفكيك دوغ از دوشاب چگونه از مخاطبان نظرخواهي ميشود؟
آيا تاكنون از نويسندگان، شاعران، منتقدان ادبي و هنري و جامعه هنرمندان در خصوص يك روزنامه يا نشريه ادبي – هنري نظرخواهي شده است؟
متأسفم كه بگويم خير!
و اما بعد.
اينكه گفته ميشود مطبوعات بويژه روزنامهها اخبار و مطالب را كپي ميكنند و همه مثل همند هم ناشي از ناواردي و غير حرفهاي بودن ماست.
براي ارتقاي سطح كيفي و كمي مطبوعات ميبايد نگاه يكسويه و يك جانبه كمي را كنار گذاريم و به عمق ژرف عملكردها شنا كنيم زيرا نه صرفاً ميزان سوابق مطبوعاتي ملاك قضاوت و وظيفهشناسي است و نه هر پيشكسوتي كارنامه قبولي دارد «چرا كه گويند زاغ سيصد سال بزيد و عقاب را عمر بيش از سي نباشد»
در جامعه امروز راستي و درستكرداري بهاي سنگيني دارد، اما به بهاي آن ميارزد اگر ايماني در كار باشد و انگيزه خدمت صادقانهاي.
ما همه مسئول و پاسخگوي عملكرد خود هستيم، اما عملكردها همانند ظروف مرتبطه آثار عمل ديگران را نيز با ما شريك ميكند و بسياري از مواقع تفكيكپذير نيستند. پس به يكديگر تذكر دهيم و عيب و حسن يكديگر را به روشي معقول به يكديگر منتقل كنيم تا كليت مطبوعات در افكار عمومي به عنوان يك پشتوانه مردمي و فرهنگي سياسي پذيرفته شوند.ك/1
1876/ 5054
صاحب امتياز و مدير مسوول روزنامه عصر مردم با آوردن نمونه هايي از چند تيتر، پرسيده است كه چاپ چنين مطالبي آيا موجب روشن شدن افكار عمومي يا موجب برهم خوردن آرامش جامعه مي شود؟