افغانستان و پاکستان، سایه سنگین تردیدها و اختلافها(بخش 1)
#
کابل، خبرگزاری جمهوری اسلامی 17/03/85
خارجی.افغانستان.پاکستان.
در مرکز شهر کابل پایتخت جمهوری اسلامی افغانستان در نزدیکی کاخ ریاست
جمهوری محلی به نام میدان "پشتونستان" قرار دارد که این میدان برای مردم
این شهر محلی آشناست.
این میدان نه تنها برای مردم عادی از شهرت لازم برخوردار است، بلکه در
تاریخ سیاسی کشور محل پر تنش میان افغانستان و پاکستان بوده است.
میدان پشتونستان برای سیاستمداران و زمامداران پاکستان، یک محل منفور
است، در زمان ریاست جمهوری "محمد داوود"( 1352 تا 1357خورشیدی )، جدایی-
طلبان پاکستان هر سال در این میدان جمع می شدند و با برپایی جشن، خواهان
ایجاد پشتونستان مستقل در منطقه می شدند.
سیاستمداران پشتون هر دو کشور همواره خواهان ایجاد پشتونستان واحد در
مرزهای شرقی و جنوبی کشور بودند که از منطقه "مهمند اجنسی" پاکستان آغاز
و تا مرز "چمن" در جنوب افغانستان ادامه می یافت.
اختلاف افغانستان و پاکستان در دوران حکومت داوود اوج گرفت و بعد از وی
تاکنون نیز ادامه دارد.
در این میان سایه تردیدها، اختلافها و سوء ظن ها میان دو کشور را می توان
از تاسیس پاکستان در سال 1947 میلادی تا عصر اتمی این کشور همواره مشاهده
کرد و فراز و نشیب های آنرا بر صفحه تاریخ تاریک منطقه دید.
روابط این دو کشور همسایه مسلمان که دارای طولانی ترین مرز مشترک نیز
هستند، در عمر 59 ساله کشور پاکستان همواره با فراز و نشیب های فراوانی
همراه بود و هیچگاه از یک نقطه محدود دوستی پیش نرفته است.
در 25 سال اخیر هر بار مقام های دو کشور از بهبود روابط و ذوب شدن یخها
سخن گفته اند، بلافاصله یک حادثه بر امیدها سایه افکند و باز دور تسلسل
اختلاف و اتهام ها آغاز شده است.
از سال 1948 میلادی تا زمان تهاجم ارتش سرخ شوروی سابق به افغانستان در
سال 1979 میلادی، مسایل مرزی بر روابط پاکستان و افغانستان سایه افکنده
بود.
پس از آن تا زمان سقوط حکومت " نجیب الله" در سال 1992 در افغانستان،
علاوه بر اختلاف های مرزی، حمایت اسلام آباد از گروه های مجاهدین که علیه دولت
کابل مبارزه می کردند، بر تنشها و بحران بی اعتمادی ها میان دو کشور ابعاد
گسترده تری بخشید.
پیروزی مجاهدین در سال 1992 نتوانست تنش میان دو کشور را حل کند هر چند
تعدادی از گروهها که از حمایت پاکستان برخوردار بودند قدرت را در کابل و
سایر شهرهای افغانستان بدست گرفته بودند.
حمایت اسلام آباد از " گلبدین حکمتیار" رهبر "حزب اسلامی افغانستان" و
سپس گروه طالبان، بر اختلافها، دشمنی ها و کینه ها بین دو کشور ابعاد وسیع-
تری بخشید.
حمایت پاکستان از حکمتیار باعث شد که بخش اعظم شهر کابل ویران و ارتش
ملی و پلیس ملی در میان گروههای مجاهدین تقسیم و یا به کلی منحل و نابود
شود.
این امر باعث نفرت عمیق میان دولت وقت افغانستان بـه رهبری " برهان-
الدین ربانی" که جبهه "شورای نظار" را رهبری می کرد به پاکستان شد.
ادامه تنش ها باعث شد که شماری از مردم تابستان 1374 خورشیدی به سفارت
پاکستان در منطقه "کارته پروان" کابل حمله کنند و سفیر را کتک بزنند و
و یک دپیلمات پاکستانی را نیز به قتل برسانند.
جمعیت معترض، اموال سفارت را غارت و ساختمان را به آتش کشیدند، پاکستان
سفارت خود را تعطیل و برای مدتی روابط دپیلماتیک دو کشور قطع شد.
پس از این حادثه دولت ربانی از پاکستان عذرخواهی کرد و حاضر به پرداخت
غرامت شد، روابط شکننده میان دو کشور بار دیگر آغاز شد.
روابط شکننده همچنان ادامه داشت تا سپتامبر 1996 میلادی شهروندان کابل
شاهد عقب نشینی اجباری گروههای مجاهدین بر اثر فشار گروههای مسلح طالبان
از پایتخت بودند، بسیار تیره تر شد.
پس از سقوط کابل، شورای شش نفره طالبان به ریاست"ملامحمد ربانی" که اکثر
اعضای آن از قوم پشتون "درانی" ساکن جنوب افغانستان بودند، توسط "ملا محمد
عمر" رهبر گروه طالبان برای اداره این شهر منصوب شدند.
دولت ربانی که کابل را ترک کرده بود به صورت آشکار دولت پاکستان را
متهم به تجهیز و حمایت مالی از گروه طالبان کرد.
طالبان ،پس از تصرف کابل قواعد سختی را اعمال کردند، مدارس دخترانه را
تعطیل و زنان را از کار در بیرون از خانه منع و مردان را مجبور به گذاشتن
ریش بلند کردند.
پلیس مذهبی طالبان،فعالیت رسانه هارا در کابل تعطیل و تلویزیون را جعبه
شیطانی اعلام کردند و مانع از ادامه پخش برنامه های تلویزیون ملی شدند،
تماشای فیلم از طریق ماهواره و ویدئو در افغانستان ممنوع گردید.
معمای پیدایش طالبان در افغانستان حل نشده و تحلیلگران نیز نتوانستند
این معمای "نوظهور" را به درستی حل کنند ولی اغلب مردم اعتقاد دارند و
شواهد تاریخی نشان می دهد که "نصرالله بابر" وزیر پیشین کشور پاکستان
بوجود آورنده اصلی این گروه است.
مقامات افغان بر این عقیده هستند که این گروه توسط طلاب جوان مذهبی که
در مدارس دینی جنوب افغانستان به ویژه پاکستان درس می خواندند بوجود آمد.
همزمان با آغاز حکومت طالبان، پاکستان درصدد انتقال مواد غذایی و
کالاهای تجاری خود از طریق افغانستان به آسیای میانه برآمد و از این دولت
جدید استقبال کرد.
برای این منظور"نصرالله بابر" با رهبر طالبان دیدار کرد و یک انبار
بزرک سلاح و مهمات متعلق به حکمتیار که در کنترل نظامیان پاکستان بود را
در اختیار آنها قرار داد و متعاقب آن 30 کامیون محموله تجاری را از مسیر
قندهار به عشق آباد پایتخت ترکمنستان صادر کرد.
"منصورآچک زی" یک فرمانده محلی مجاهدین مانع عبور کامیون های پاکستانی
به آسیای میانه شد و باج خواست که به تشویق اسلام آباد، طالبان این فرمانده
را کشتند.
سه ماه پس از تصرف شهر قندهار توسط طالبان، یکهزار و 200 تن طلاب علوم
دینی که در مدارس پاکستان مشغول تحصیل بودند به این گروه پیوستند و آنان
طی چهار ماه، 12 ولایت افغانستان را با کمترین تلفات تصرف کردند.
پاکستان بعد از سقوط کابل،دولت طالبان را به رسمیت شناخت و روابط سیاسی
تا سال 2001 میلادی هنگام سقوط کابل ادامه داشت.
پس از سقوط حکومت طالبان، هسته های مقاومت محلی این گروه در مرزهای شرقی
و جنوبی افغانستان تشکیل شد و با انجام جنگهای نامنظم درصورت احساس خطر
به پاکستان فرار می کردند.
افغانستان،ابتدا این موضوع را جدی نگرفت و به کاهش قدرت گروههای داخلی
پرداخت و پس از خلع سلاح گروههای مسلح قدرتمند، حملات طالبان دوباره در
شرق و جنوب کشور افزایش یافت.
این مساله بار دیگر باعث اعتراض دولت کرزی شد که تنش سیاسی میان اسلام-
آباد و کابل را به دنبال داشت.
ادامه دارد ...
آساق/2281/332/1443/1513