در ادامه اين يادداشت به قلم محمود صباغي مي خوانيم: ديدار تيم ملي اميد ايران با ژاپن بار ديگر براي چند دهمين بار ثابت كرد كه ورزش بطور كلي و فوتبال بطور اخّص، با سر و صدا و شعار و مديريت تحميلي و برنامه هاي سليقه اي و حضور تصميم گيران غير فوتبالي بكلّي بيگانه است.
بار ديگر ثابت شد كه روزمره گي در ورزش و نداشتن استراتـژي مشخص حتي در كوتاه مدت جز بن بست راه بجائي نخواهد برد. به زبان ساده تر، اگر تصميم گيران فوتبال ما، 40 سال پيش يك نقشه راه براي فوتبال ترسيم كرده و اجراء ميشد، امروز به موفقيّت مي رسيد و تيمي داشتيم كه مي شد برازنده المپيكش دانست. جمعه گذشته باز هم به ' اگر'ها رسيديم. اگر مدير مثلآ فنّي يك تيم فكر و ذكر و انرژي و وقت خود را براي جنجال سازي و مسائل خارج از حوزه مسئوليت خود صرف نكند و بجاي پرداختن به مشكلات جدّي زير مجموعه اش با ادبياتي كوچه بازاري بيهوده و بي پروا بر طبل انتقادهاي بي پايه و اساس نكوبد و بخيال پوشش ضعف هاي خود، بدنبال تحقير كساني نرود كه اتفاقآ توانائي هاي اثبات شده اي در سطح جهاني دارند و مربيان شناخته شده و قابل احترامي هم هستند، نتيجه چنين نبود.
اگر كادر مربيگري بدنبال اين نقيصه برود كه تيمي كه داعيه حضور در المپيك دارد، چگونه ممكن است كه فوتباليستش توان يك شوت درست و حسابي بطرف دروازه حريف نداشته باشد؟ اگر در فوتبال گل زدن ملاك برد و باخت قراردارد – كه دارد - پس چگونه بازيكن مثلآ ملي ما قبل از اينكه در انديشه پيروزي تيم كشورش باشد، دنبال هنرنمائي و جلب توجه دلالاني باشد كه احتمالآ در گوشه و كنار زمين چمن مي پلكند؟ و انگار نه انگار كه فوتبال يك ورزش جمعي است و ' گل زدن' هم از بايدهاي اصلي اش.
در اين ميانه كسي نپرسيد چرا يك تيم جوان كه مثلآ از بهترين فوتباليست هاي سراسر كشور منتخب شده اند، در پشت محوطه جريمه حريف سر در گم مي ماند كه چه بايد بكند و اصلآ يادش مي رود كه در فوتبال مقوله اي بنام 'گل' وجود دارد؟ اگر مربي تيمي كه انصافآ هم ارج و قربي در افكار عمومي و رسانه ها دارد، در بزنگاه حساسّ قطر، نه تنها مشورتي از مربي كار بلد تيم ملي بزرگسالان نمي گيرد، بلكه حتي اجازه حضور او را هم در تمرينات تيم ملي اميد نمي دهد، چه انتظاري از ديگر مربيان باشگاهي مي توان داشت؟
اگر رئيس هميشه خندان فدراسيون فوتبال بجاي تشكيل كميته بررسي شكست هاي نامعقول قطر، تنها به صدور بيانيه اي اكتفا كند كه در آن از زحمات بيدريغ!؟ دست اندركاران تيمي قدرداني شده كه از اجراي ابتدائي ترين قواعد فوتبال زمين هاي خاكي جنوب تهران هم ناتوان بود و انگار نه انگار كه بهترين تداركات و اردوها برايشان فراهم بوده، غيراز انگشت حيرت به دندان گزيدن چه بايدمان گفت؟
اين يادداشت مطلقآ به وادي مسائل فني و استراتـژي تيمي وارد نشده كه در حيطه مسئوليت كارشناسان فن قرار دارد. تنها به اين نكته كليدي اشارتي كوتاه كرديم كه مشكل فوتبال ما ساختاري است. قبل از آن كه در جستجوي راهي بود تا در تورنمت هاي معتبر جهاني بدون فوتبال بازي كردن هم كه شده، گلي زده شود بايد در پي استفاده از نيروي انساني كاربلد و آشنا به علم روز فوتبال بود كه تنها نياز اصلي ماست. مربيان وطني بايد با اين واقعيت – اگرچه تلخ - كنار بيايند كه فاصله زيادي بين دانش فوتبالي آن ها و مربيان كشورهاي مطرح صاحب سبك وجود دارد. بايد بپذيرند كه نفي توانائي ها و زير سئوال بردن دانش مسلّم مربيان شناخته شده و كار بلد، راهي منصفانه و درست براي مطرح كردن و توجيه شكست هاي پي در پي آنان نيست تا آنجا كه وقتي از فلان مسئول تيم اميد علت ناكامي را مي پرسند، در جواب به مربي تيم ملي حمله مي كند كه پول زياد مي گيرد و در جام جهاني چهارم شده و عباس آقا هم بلد بود چهارم شود! و..... .
ده ها بار گفتند و گفتيم و باز مي گوئيم كه فوتبال ايران نياز به خانه تكاني مبنائي دارد. سال ها است كه مسير حركت اين ورزش به بيراهه كشيده شده (پيروزي هاي مقطعي و اتفاقي نيز از منظر شانس و اقبال توجيه شدني است) و اصرار بر ادامه آن جز انلاف منابع مالي و سرخوردگي ملي و يآس از پيروزي در مسابقات جهاني نتيجه ديگري نخواهد داشت. فوتبال را طرحي نو در اندازيد.
* منبع: پايگاه خبري الف
** اول ** 1337
تهران - ايرنا- پايگاه خبري الف در يادداشتي نوشت: روز جمعه گذشته باورمان شد كه آرزوي حضور تيم فوتبال ايران در المپيك ديگر يك روياست. رويائي دست نيافتني كه جمعه 44 ساله شد.