۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۷:۱۸
کد خبر: 81953444
T T
۰ نفر

نقش آفرينان رضا خان و پسرش در برنامه خوشا شيراز

۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۷:۱۸
کد خبر: 81953444
نقش آفرينان رضا خان و پسرش در برنامه خوشا شيراز

شيراز- ايرنا- مهمانان اين هفته خوشا شيراز جعفر دهقان بازيگر نقش رضا شاه در سريال معماي شاه و حسين نورعلي بازيگر نقش محمدرضا شاه در اين سريال بودند.

در اين برنامه كه جمعه هر هفته از ساعت 9 تا 1:30 صبح به تهيه كنندگي هادي قندي و كارگرداني محمدجواد پوست پرداز از شبكه استاني فارس و شبكه سراسري شما پخش مي شود
جعفر دهقان در مورد سريال معماي شاه و نقش رضا شاه گفت:من قبلا هم در سريال سرزمين كهن نقش رضاشاه را بازي كرده بودم اما در آن سريال بسيار نقش كوتاهي بود.
او ادامه داد: اما اينكه در معماي شاه قرار شد كه نقش طولاني رضاشاه را بازي كنم با توجه به اينكه من نقش هاي متفاوت تاريخي و جنگ و در ژانرهاي مختلف را بازي كرده بودم بازي كردن نقش رضاشاه خيلي مشكل بود ،من در همان روز اول به آقاي ورزي كارگردان معماي شاه گفتم كه بازي كردن نقش رضاشاه بسيار كار سنگين و مشكلي هست.از اين مي ترسيدم كه از پس نقش برنيايم .من شنيده بودم كه رضاشاه پسرش محمدرضا را بسيار دوست داشت و هر كاري براي پسرش انجام مي داد ، من و حسين نورعلي هم سعي كرديم كه اين رابطه پدر و پسر را در نقش هايمان به خوبي نشان دهيم اما كار بسيار مشكلي بود.
حسين نورعلي:مردم شيراز واقعا مهمان نواز هستند.من به ايراني بودن خودم افتخار مي كنم.
قبلا چندتا همكاري با آقاي ورزي كارگردان سريال معماي شاه داشتم كه يك سريالي را بازي كردم به نام عمارت فرنگي كه زندگي دكتر فروغي و رضاشاه بود كه من در آن سريال نقش جواني هاي شاه را بازي مي كردم كه آقاي ورزي گفت كه به اميد خدا بعدا يك سريالي كار خواهيم كرد كه زندگي شاه باشد كه بعد از چند سال آقاي ورزي اين نقش را در معماي شاه به من پيشنهاد كرد كه واقعا برايم مثل يك دانشگاه بود.نقش بسيار سختي بود از ورودش از سوئيس به ايران و لحظه مرگش در قاهره ، نقشي بود كه حساسيت هاي خاص خودش را داشت و اگر همكاري هاي دوستان و همكاران پشت صحنه و گريمور و همكاري آقاي ورزي نبود اين نقش به خوبي شكل نمي گرفت.
حسين نورعلي: من در نقش شاه صداي خودم بود و دوبلور نداشتم اما هنر دوبله براي اينكه بتوانم صداي شاه را خوب درآورم خيلي به من كمك كرد.
جعفر دهقان: تجربه همكاري با محمدرضا ورزي خيلي خوب بود ، آقاي ورزي در كارشان خيلي سختگير و خيلي هم با دقت و وسواس كار را دنبال مي كردند ، معماي شاه كار بسيار مشكلي بود ، آقاي ورزي بسيار انسان خوب و دوست داشتني هستند و سخت گيريشان هم به خاطر بهتر شدن كارشان هست.
جعفر دهقان:اينكه چرا اين سريال حالا ساخته شده براي اين هست كه جوان ترها با تاريخ كشور آشنا شوند و حتما احساس نيازي بوده كه اين سريال ساخته شده.اين سريال در كنار واكنش هاي موافق با واكنش هاي مخالف و تندي هم مواجه شد مثلا خيلي از دوستان به من نقد مي كردند كه صحنه اي كه در دست رضاشاه يك بافوري داده بودند مي گفتند اگر اين صحنه نبود بهتر و قابل باورتر بود خيلي چيزها را مردم مي دانند و نياز به گفتن ان نيست من همان موقع به آقاي ورزي هم گفتم كه اگر مي شود اين صحنه را نگيريم اما آقاي ورزي تشخيص دادند و گفتند كه من مي خواهم اين كار را انجام دهم.
حسين نورعلي در مورد انتقادهايي كه از اين سريال شده گفت: هر كاري موافقان و مخالفان خاص خودش را دارد ما هر كاري را كه شروع مي كنيم و تاريخي و معاصر هست به هر حال حرف و حديث هايي هم در اين كار هست ولي وقتي شما به كاري كه مي كنيد اعتقاد داري به اعتقادت مي بالي.
حسين نورعلي:يك سري اسنادي وجود دارد ، يك سري از افراد و محققين ما هستند كه دكتراي اين كار را دارند و در اين زمينه تجربه دارند براي همين اين اسناد را جمع آوري كردند و بر اساس همين اسناد اين فيلمنامه نوشته شد ، لحظه به لحظه نگارش شد و چندين بار فيلمنامه سريال معماي شاه بازنويسي شد آقاي ورزي تمام ديالوگ ها را چك مي كرد كه اگر ما اين ديالوگ را مي گوييم اين موضوع سنديت دارد ، حتي در لباس و گريم و بيان شخصيت ها آقاي ورزي بسيار دقت و وسواس داشتند و محققين هم تحقيق كردند و فيلمنانه را نوشتند و من هم به عنوان بازيگر طبق فيلمنامه جلوي دوربين رفتم و نقش را بازي كردم.
حسين نورعلي : نقش شاه ،نقشي بود كه خيلي چالش داشت در سن هاي مختلف بود هر لحظه يك اتفاقي برايش مي افتاد ، خانواده چه تاثيري رويش مي گذاشتند ، سَران چه تاثيري روي او مي گذاشتند.
جعفر دهقان: حسين نورعلي براي نقش شاه گاهي شش ساعت زير گريم مي نشست تصورش هم خيلي مشكل هست .
حسين نور علي : من عاشق بازي كردن در نقش هاي مختلف هستم عاشق تجربه كردن هستم و سختي اين كار فقط با عشقي كه به كارم دارم برايم قابل درك بود ، هم هنر دوبله و هم بازيگري هر دو برايم مقدس و دوست داشتني هستند.
حسين نورعلي : من متولد سال 53 هستم در تهران به دنيا آمدم ، مادرم اهل شمال و پدرم كُرد هست.
جعفر دهقان : من متولد سال 39 هستم.
جعفر دهقان : من در جشنواره امسال يك كاري دارم به نام يتيم خانه فيلمي از آقاي طالبي كه خارج از بخش مسابقه هست.
حسين نور علي: من هنوز درگير سريال معماي شاه هستم ، سكانس هايي هست كه بايد انها را بازي كنم فكر مي كنم تا تابستان سال آينده طول بكشد ، دوبله كار هم با خودم هست.با بازي در معماي شاه در كارهايم وسواس و حساسيت بيشتري دارم اينكه كارهاي آدم ها چقدر مي تواند در زندگيشان تاثير بگذارد.
جعفر دهقان:با توجه به اينكه اخيرا نقش هاي تاريخي من زياد ديده مي شود مثل سريال مختارنامه و معماي شاه، مردان آنجلس ، حضرت يوسف از بازي كردن در نقش هاي تاريخي هيچ هراسي ندارم و هيچ وقت در يك قالب نقش هايم را بازي نمي كنم و هر كدام از نقش ها شخصيت ها و ويژگي هاي خاص و متفاوت خودشان را دارند .من مثل بعضي از دوستان كه با رابطه به سينما و تلويزيون مي آيند به دنياي بازيگري نيامدم من از ده سالگي و زير نظر بهترين اساتيد بازيگري ايران از قبل از انقلاب كارم را در تهران با تئاتر شروع كردم.من از بچگي عشقي نسبت به بازيگري داشتم كه آن را دنبال كردم و تا به حال هم شخصيت ها و كاراكترهاي مختلف و متفاوتي را بازي كردم من حدود چهارتا كار تاريخي داشتم كه هر چهارتا كار هم به چشم آمد و به خاطر اين بود كه همه ي اين سريال ها گروه خوبي داشت و همه در اين سريال ها به خوبي بازي كردند نه فقط من ، من هميشه مي گويم خوش به حال بازيگري كه كارگرداني دارد كه بازيگرشان را دوست دارند و به او اعتماد مي كنند همين دوست داشتن و اعتماد، انرژي و نيرويي به بازيگر مي دهد كه باعث مي شود بازيگر هر چه توانايي دارد را ارئه دهد.
جعفر دهقان:دهه ي فجر را به همه تبريك مي گويم ، در سال 57 شور و نشاطي كه براي ورود امام به كشور در اين ده روز وجود داشت فوق العاده بود.من تقريبا 21 سالم بود كه انقلاب شد.
جعفر دهقان:تمام سكانس هاي سريال معماي شاه را دوست دارم و من برايش زحمت كشيدم من سكانس خداحافظي رضا شاه را كه از كشور مي رفت و به پسرش مي گفت حواست به اطرافت باشد و نذار سران ارتش با هم متحد شوند من آن سكانس را خيلي دوست داشتم كه در كاخ سعد آباد تصويربرداري شد.
حسين نورعلي:سكانسي كه من خيلي از آن خاطره دارم مرگ شاه در قاهره بود وقتي اين سكانس تمام شد يك كودكي عجيبي در من به وجود آمد كه بعد از سكانس بلند شدم و گريه مي كردم و تمام بدنم يخ كرده بود ، رفتم اقاي ورزي را بغل كردم مثل كودك چهار ، پنج ساله اي كه پدرش را بغل مي كند ، و تمام بچه هاي پشت صحنه با من همزاد پنداري مي كردند ، اين سكانس ، سكانس خيلي عجيبي بود.
1876