** امام، آیت الله كاشانی نبود
ایرنا: اختلافات شما با دولت موقت بر سر چه بود؟
غفاری: دولت موقت واقعا در اداره كشور ناتوان بود. من مصاحبه ای در نقد دولت بازرگان كردم كه خانواده ایشان وقتی آن را خوانده بودند زنگ زدند و از من تشكر كردند. گفته بودم آقای بازرگان دو خطای استراتژیك نابخشودنی داشت. یكی اینكه فكر می كرد سال 57، رونوشت همان سال 32 است. دیگر اینكه خود را مصدق می دانست و امام را كاشانی. در حالیكه كاشانی یك هزارم اقتدار و پایگاه ملی امام را نداشت و شاه در سال 32 طرفداران بسیاری در كشور داشت. اما وقتی امام به كشور آمد فقط 9 میلیون نفر به استقبال وی رفتند، موقع وفات ایشان هم 12 میلیون نفر از همه جای ایران آمدند و او را بدرقه كردند.
یادم هست تمام كوچه، پس كوچه های تهران پر از جمعیت بود. فقط در مسجد من، 2 هزار نفر كه از شهرهای دیگر آمده بودند شب را سپری كردند. همسایه ها برایشان شام آوردند.
سر جریان هویدا هم ما موافق نبودیم كه دادگاه وی عقب بیفتد. اگر می توانستند هویدا را از ایران فراری دهند دیگر آبرویی برای انقلاب نمی ماند. می گفتند چه انقلابی است كه زندانی خود را نمی تواند نگه دارد؟!
بلد هم بودند كه چگونه او را ببرند. آن موقع هنوز 2 ماه هم از پیروزی انقلاب نگذشته بود و این كار شدنی بود. اگر می بینید كودتای نوژه شكست خورد به خاطر این بود كه انقلاب كمی تثبیت شده بود ولی در زمان اعدام هویدا چنین چیزی نبود. البته الان از سال 95 داریم درباره سال 58 نظر می دهیم.
برخی می گویند هویدا زمان شاه كاره ای نبود؟ اما چه كسی بودجه كشور را تقسیم می كرد؟ وزرا را كه به مجلس معرفی می كرد؟ چه كسی به آقای ولیان رئیس تولیت مشهد كه بساط عیاشی اشرف پهلوی را فراهم می كرد پر و بال داده بود؟ وقتی یك سیستم راه باطل را می رود، همه افراد آن سیستم در آن دخلیند نه فقط یك نفر. آن هم فردی در جایگاه نخست وزیری چطور می تواند بگوید بی گناهم . هویدا می خواست خود را از هر جنایتی كه در زمان شاه رخ داده تبرئه كند.
** زبان نماینده ها باید باز باشد
ایرنا: نظرتان درباره مجلس چیست؟
غفاری: طبیعت انسان این است كه وقتی به چوب رسید دنبال كمر می گردد كه با چوب بزند به آن. شما به یك باغ خلوت بروید و یك چوب خشك خوش دست پیدا كنید؛ ببنید چنین حسی به شما دست می دهد. افرادی كه اینطور نیستند نادرند مثل امیر مومنان(ع). باید بر قدرت، نظارت كرد. چوب خشكی كه مثال زدم همان قدرت است.
پدر كشور را معامله گری در می آورد. فلان كس را بگذار فلان جا. آقای وزیر بهداشت فلان كس را بگذار مدیر فلان مركز، آقای وزیر كشور بهمان فرد را بگذار بهمان جا! رضا خان چرا از مدرس می ترسید ؛ چون مدرس اهل معامله نبود و وقتی اهل معامله نباشی زبانت باز است.
زیر نماینده به لحاظ مالی و اخلاقی نباید خیس باشد. نماینده ای كه زیر خودش خیس است تا حرف بزند، می گویند فلان مطلبت را می گوییم و ساكت می شود.اگر نماینده ای زیرش خشك باشد خشك مالی، اخلاقی، سیاسی و عقبه تاریخی. یعنی این ور و آن ور نپریده باشد. تكرار می كنم به قول رئیس دولت اصلاحات؛ تكرار می كنم: خیس مالی، اخلاقی و سیاسی و عقبه تاریخی نباشد، آن وقت زبانش باز است. اینكه امام می گوید مجلس در راس امور است منظورش چنین مجلسی است. مجلسی كه زبان نماینده هایش باز باشد.
** سیب زمینی اش را بگیرید اما به او رای ندهید
ایرنا: نگاهتان به تحولات سیاسی جامعه چیست؟
غفاری: ما به عنوان اصلاح طلب بر این موضع خود پابرجا هستیم كه كشور باید بر اساس موازین اصلاح طلبی اداره شود كه در راس آن، محترم دانستن تمام افرادی است كه در این سرزمین زندگی می كنند.
افراد تا وقتی كه شمشیر نكشیده و امنیت عمومی را به هم نزده اند آزادند نشریه و كتاب و غیره داشته باشند و نظام اسلامی هم موظف است آنها را اگر مخالف هم باشند تحمل كند. امنیت عمومی هم تعریف دارد و نمی توان هر عمل رقیب یا مخالف را، ضد امنیت تعریف كرد.
البته معتقد هم نیستم باید زیاد به احمدی نژاد پیله كنیم بلكه بایست به مردم پیله كرد. یكی از این مردم هم خود من هستم. مردم شایسته مسئولینی هستند كه دارند. مردمی كه با گرفتن یك گونی سیب زمینی یا یك چادر زنانه فریب می خورند و به كسی رای می دهند همان بهتر كه بگذاریم گول بخورند. ممكن است بگوئید خب اینها فقیر هستند ولی من می گویم شما سیب زمینی و چادر را هم بگیر ولی به آن شخصی كه اینها را می دهد رای نده.
اگر مردم با چهار تا سخنرانی و چند تا بگم بگم و وعده و وعید می روند به فردی رای می دهند حقشان همین است؛ بگذارید بروند این كار را بكنند.مردم باید بدانند هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد. چرا باید دنبال كسی بدوند كه با هویت مملكت بازی كرده است؟!
البته این منش آقایان در پخش سیب زمینی و چادر، كاملا خلاف آن چیزی است كه ائمه ما توصیه كرده اند. حضرت امیر(ع) به صراحت می فرماید: همه اقویا در چشم من ضعیف هستند تا بتوانم حقوق ضعفا را به راحتی از آنها بگیرم. تمام ضعفا هم در مقال دیدگان من قوی هستند تا بتوانم حقوق آنها را از اقویا بگیرم. علی(ع) همچنین در سفر به شهر انبار كه مركز ذخیره گندم عراق بود خطاب به مردمی كه مقابل اسبش می دویدند و هلهله می كردند فرمود این كار را نكنید كه دنیا و آخرت شما را با هم خراب می كند. این كار، شما را پیش دیدگان من حقیر و من را بر شما مستولی می كند.
مسئولین كشور هم باید بدانند باب عصمت بعد از 14 معصوم (ع) بسته شده است. ابوذر غفاری(س) روزی وارد مسجد پیامبر(س) شد و دید سلمان فارسی در صدر نشسته است.عصبانی شد و فریاد زد این عجم كیست كه بالای مجلس عرب نشسته است؟! بحث پیش آمد. خبر به گوش پیغمبر رسید. می گویند آنقدر سریع خود را به مسجد رساند كه عبایش به زمین كشیده می شد. جلوی جمع، سخن ابوذر را رد كرد و او را توبیخ كرد و فرمود: هیچ برتری بین انسان ها به خاطر رنگ، پوست، نژاد، جنسیت و قومیت نیست و ملاك صرفا تقواست. یعنی حتی ابوذر با آن مقام معنوی اش هم ممكن است اشتباه كند.
** به روحانی انتقاد دارم
** ایرنا: ظاهرا انتقاداتی به آقای روحانی دارید؟
غفاری: وقتی دولتی سر كار می آید باید به سمت انتخاب افرادی برود كه از نظر فكری و اجرایی با رئیس جمهور جدید همگام باشند. اگر قرار بود همان مدیركل ها، استاندارها و فرماندارها بمانند كه خب همان رئیس جمهور سابق می ماند دیگر؟! اصلا قانون اساسی ایران رئیس جمهور شدن یك فرد را محدود به دو دوره كرده كه آدمهای جدید با تفكرات تازه سركار بیایند و مدیریت بچرخد.
برای همین، بسیاری از افراد دولت قبل كه كارنامه روشن و قابل دفاعی ندارند از مصادر اجرایی كنار گذاشته نشده اند كه ما از این بابت متاسفیم.
در سفر اخیرم به گرگان، بچه های اصلاح طلب ابراز نگرانی می كردند كه كسی كه در سال 88 تمام تلاشش را برای رئیس جمهور شدن احمدی نژاد به كار برده، چرا الان باید معاون سیاسی یا فرماندار باشد؟!
توصیه شخصی ام به آقای روحانی این است كه برای حفظ سمت و سویی كه به آن معتقد است افرادی را در پست های كلیدی نگمارد كه نه تنها به اصلاحات معتقد نیستند بلكه مخالفند. در كشورهای آزاد هم كسی كه تفكر رئیس جمهور را قبول ندارد سر مشاغل حساس نمی گذارند.رئیس جمهور به سمت آرای خود بیایند و مدیران خود را منطبق با پایگاه رای دهندگانش انتخاب كنند. این درخواست ما از ایشان است.
** من امام را دارم شما هر كس را می خواهید داشته باشید
ایرنا: مخالفان شما چه می گفتند؟
غفاری: نمی دانم. بگذارید مثالی بزنم. فردی در كارخانه بود كه 40 سانتی متر ریش گذاشته بود و هیچ كاری نمی كرد. از او پرسیدم بابت چه، حقوق می گیری؟ گفت: بابت عضویت در شورای اسلامی كارخانه. من این را تا به حال جایی نگفته بودم ولی اكنون می گویم.ایشان دائما در مجلس بود و نمایندگان را علیه من تحریك می كرد. حتی اینقدر برای شكایت از من به دادگاه ویژه روحانیت رفته بود كه یكبار دادگاه مرا خواست و گفت: آقای غفاری ما می دانیم این دعوا سیاسی است. ولی از بس كه اینها به آینجا آمده اند و علیه شما شكایت كرده اند خسته شده ایم. مخالفت ها با من زیاد بود. گاهی مخالفین خود را بعد از ساعت 14 جمع می كردم و می گفتم شما مدام به دادگاه روحانیت و مجلس می روید و علیه من می زنید. سراغ هر كس دیگر هم می خواهید بروید ولی من امامی ( خمینی(ره)) دارم كه رئیس این كشور است.
** شعری حماسی از فخرالدین حجازی
ایرنا: این شعر فخرالدین حجازی است، از نمایندگان مجلس اول شورای اسلامی: «معینفر مقاوم چو پیلان مست/ به این سوی و آن سوی میبَرد دست/ كه ناگاه غفاری خشمگین/ برآورد دستانش از آستین/ بِزُد مشت بر كله چاق تن/ كه خون از سرش گشت فواره زن»؟
غفاری: خدا رحمتش كند. به خودش هم گفتم دروغ محض است. به او گفتم اگر منظورت از غفاری من باشم خلاف شرع كرده ای. ولی پاسخ داد منظورم غفاری قره باغ است نه شما.
ایرنا: صباغیان طی آن 30 دقیقه سخنرانی در مجلس اول چه گفت؟
غفاری: همه چیز را زیر سوال برد. هر چه ما به عنوان خط امامی می گفتیم را رد كرد. آن موقع مسائل كشور خیلی پیچیده بود. مساله نفاق بود، نارآمی های كردستان بود و غیره. نهضت آزادی در این مسائل از ما دموكرات تر برخورد می كرد. مثلا یكی از نمایندگان به اصفهان رفته بود و به همه چیز انقلاب توهین كرده بود و 4 تا بچه به وی حمله كرده بودند. نهضت آزادی این ها را به پای امام و نظام اسلامی گذاشته بود. آن موقع 85 درصد مجلس مخالف صباغیان و تنها عده قلیلی با وی موافق بودند.
** تذكرم به مسیح مهاجری
ایرنا: انتقادی هم به مسیح مهاجری كرده بودید؟
غفاری: یادم هست حدود 20 سال قبل آقای مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی مصاحبه ای با من كرده بود. برای عكس مصاحبه، تصویری از من در اوایل انقلاب كه در حال كوهپیمایی بودم و مسلسل بزرگی هم بر دوش داشتم را به صورت بزرگ چاپ كرده بود. به او گفتم آقای مهاجری الان دیگر اسلحه ارزش نیست و جو ضد اسلحه است.اكنون بیان و قلم ارزش دارد. شما می خواستی با انتشار این عكس از من تعریف و تمجید كنی اما این چه دوستی خاله خرسه ای است؟ البته با وی شوخی داشتم. اول انقلاب اسلحه برداشتن دل شیر می خواست.
** بن لادن زنده است
ایرنا: به نظر شما اسرائیل یاسر عرفات را به قتل رساند؟
غفاری: بعید می دانم. چرا بكشد؟ عرفات دیگر ضرری برای آنها نداشت. یك عنصر بی ضرر را چرا بكشند؟! من به مرگ صدام حسین و امام موسی صدر هم مشكوكم و قتل اسامه بن لادن را كه اصلا باور نمی كنم.
ایرنا: چرا؟
غفاری: برای اینكه سیاست بی پدر و مادر است. می دانید این دیالوگ مال كیست؟
ایرنا: خیر.
غفاری: مال هارون الرشید است پدر مامون.' الملك عقیم' یعنی حكومت پدر و مادر نمی شناسد. داستان هم از این قرار بود كه یك روز هارون الرشید امام موسی كاظم(ع) را به دارالخلافه دعوت كرد. هارون الرشید خود، امام را بغل كرده و از اسب پایین آورد و به نوكرانش اجازه این كار را نداد. كفش های امام را جفت كرد و دو زانو مقابل او نشست و به صحبتهای ایشان گوش داد. وقتی هم كه می خواست برود، هارون زانویش را پلكان كرد تا امام پایش را روی آن بگذارد و از اسب بالا رود. وقتی حضرت رفت. مامون( پسر هارون الرشید) پرسید: پدر این مرد كه بود كه اینقدر به او احترام گذاشتی؟ تا كنون ندیده بودم كسی را اینطور تكریم كنی! هارون گفت: این موسی بن جعفر است؛ بزرگمرد روزگار و فرزند رسول خدا(ص). خلافت، حق اینهاست و ما آن را غصب كرده ایم. مامون پرسید خوب اگر خلافت حق اوست چرا آن را به وی پس نمی دهی؟ هارون گفت: الملك عقیم! حكومت فرزند و پدر و مادر نمی شناسد. تو كه پسر من هستی اگر به خلافت من چشم داشته باشی گردنت را می زنم چه برسد به دیگری!
من معتقدم بن لادن قطعا زنده است؛ وگرنه چرا گفتند جسد او را به دریا ریخته ایم؟ اگر او را كشته بودند جنازه اش را بیرون می آوردند و صدها فیلم و عكس از آن نشان می دادند و آن را چماقی علیه دیگران می كردند.
اما راجع به نویسنده كتاب معمای هویدا یعنی عباس میلانی باید بگویم كه كتابش را از ابتدا تا انتها خوانده ام. ایشان هیچ اطلاعی از داخل كشور نداشته و صرفا داستان سرایی كرده است. خود من آن موقع در بطن تمام حوادث كشور بوده ام. بینی و بین الله كمتر كسی آن موقع از آنچه در كشور می گذشت بیشتر از من اطلاع داشت، حتی آقای هاشمی و دیگران.
ایرنا: چرا چنین ادعایی می كنید؟
غفاری: برای اینكه در همه حوادث بوده ام. اولین هواپیمایی كه بعد از نشستن هواپیمای امام در روز 12 بهمن، از باند فرودگاه برخاست حامل من بود. این اتفاق برای سه روز بعد از پیروزی انقلاب است.
از 21 تا 24 بهمن نخوابیده بودم. بعد از سه شب به خانه آمدم و افتادم. تازه خوابم برده بود كه دیدم تلفن خانه مرتب زنگ می زند و دست بردار هم نیست. گوشی را برداشتم. خدا رحم كرد كه به شخص آنسوی تلفن دری بری نگفتم.
صدای آنسوی گوشی با صلابت گفت: آقای هادی غفاری سلام علیكم. من مرتضی مطهری هستم. امام گفتند از جانب ایشان به شما بگویم الساعه بروید و آبادان را تحویل بگیرید. گفتم چطوری، باند فرودگاه كه بسته است؛ وقتی امام آمد سنگ آوردند و تمام باند را بستند؛ آقای مطهری گفتند شورای انقلاب دستور داده باند را باز كنند؛ همین الان هواپیما آنجا منتظر شماست. گفتم چشم.
به مادرم گفت من می روم آبادان، به خانمم بگو امام گفت و هادی هم گفت چشم. در فرودگاه تیمسار مدنی هم بود. او را همراه خود بردم. ایشان بعدا از ایران رفت ولی آدم محترمی بود و من حتی یك مصاحبه اهانت آمیز از ایشان علیه انقلاب ندیدم. آقای مدنی را به عنوان اولین استاندار خوزستان معرفی كردم. شهید علم الهدی را هم رئیس كمیته انقلاب اسلامی.
ایرنا: شهید علم الهدی با امام جمعه فعلی مشهد نسبتی داشت؟
غفاری: نه. اصلا. شركت نفت را تحویل گرفتیم از دست شاخه حزب توده در آبادان كه خیلی هم قوی بود.
** 26 بار ترور شدم
ایرنا: آقای اسدالله بادامچیان عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی، چندی پیش در مصاحبه ای با خبرآنلاین گفته بود'آمریكاییها همین طوری با ما دشمنند و این همه از موتلفه را شهید كردند؟ اینها دلیل دارد. چون موتلفه كار میكرد. چرا لاجوردی؟ چرا بهشتی؟ چرا افراد دارای مواضع تند افراطی مثل آقای خوئینیها، آقای غفاری یا افرادی مثل اینها را ترور نكردند؟ چون مواضع آنها به نفع آمریكاییهاست'. نظرتان در این باره چیست؟
غفاری: من 26 بار ترور شدم ولی نگذاشتیم چندان رسانه ای شود. جای گلوله در بالای سینه من وجود دارد ولی من با امثال شهید مطهری فرق می كردم و می توانستم از خود در مقابل اسلحه دفاع كنم. من دوره چریكی دیده بودم و همین الان كه پیرمرد هستم، شما نمی توانید مشت مرا باز كنید. از دو طبقه ساختمان به راحتی پایین می پریدم. قهرمانان شنای كشور هم قادر نیستند مثل من شنا كنند. در آب رود كارون كه 80 كیلومتر در ساعت سرعت داشت شنا می كردم. با شهید چمران در لبنان آموزش چریكی دیده بودیم.
سال 58، 59 و 60 سه بار ترور شدم. جلوی مسجدم و درب خانه ام. توسط همین منافقین هم ترور شدم. بعد از آن همین طور. یادم هست حوالی سال 70 در مشهد بودم كه رضا سیف( ظاهرا رضا سیف اللهی فرمانده وقت نیروی انتظامی) به موبایلم زنگ زد و گفت هر جا هستی به خانه ای امن برو و چند هفته ای هم آفتابی نشو. چند برنامه ترور شما كشف شده و سوءقصد در این هفته قطعی است. من بعدا با برخی از این دستگیر شدگان صحبت كردم آنها گفتند چون حامی امام بودید ما شما را فاشیست می دانستیم و می خواستیم شما را بكشیم. مرتبط با حزب بعث عراق هم بودند.
اما ادعای بادامچیان دروغ مسلم است. شهید بهشتی كی موتلفه ای بود؟!
شهید بهشتی كه با این ها شاخ به شاخ بود. یادم هست در مدرسه حقانی كه خود در آنجا درس می خواندم، بر سر مطالب دكتر علی شریعتی بین آنها بحث شد و صدایشان بالا رفت. آقای مصباح شدیدا مخالف شریعتی بود. شهید بهشتی موتلفه را یاران انقلاب می دانست ولی روشش دموكرات بود. همین طور شهید مطهری.
** برای دیدن امام به نوفل لوشاتو نرفتم
ایرنا: چطور؟
غفاری: مطهری، بهشتی و امثال من با ترور مخالف بودیم؛ چون مقلد امام بودیم و ترور مخالف فتوای ایشان بود و آن را حرام می دانست. حتی در كشتن حسنعلی منصور نیز امام به موتلفه ای ها اجازه این كار را نداد و آنها رفتند و از آیت الله میلانی مجوز شرعی گرفتند.
ایرنا: شما از خود امام درباره حرمت ترور سوال كردید؟
غفاری: می خواهی مرا تخلیه اطلاعاتی كنی؟!( باخنده). قبل از انقلاب، من چرا به پاریس رفتم. این را به شما بگویم كه برای دیدن امام نرفتم. آن موقع من از دست ساواك فراری بودم. به سوریه رفته بودم. دوستانی كه الان برخی از آنها زنده هم هستند با هزار و یك واسطه از من خواستند كه فتوای ترور یك مستشار آمریكایی كه آدم فاسدی بود را از امام بگیرم و اصرار بسیاری در این باره كردند. دانه درشت هم بود.
من برای همین به پاریس رفتم. ولی هرچه به امام اصرار كردم ، از تبهكاری این مستشار گفتم، قبول نكرد و گفت بنده به هیچ عنوان فتوای ترور نمی دهم.
آقای انواری از موتلفه هم كه بعد از ترور منصور در دادگاه گفت كه امام نقشی در كشتن منصور نداشت. امثال آقای بادامچیان و عبدخدایی افرادی متدین و مسلمان بودند ولی نتوانستند فتوای ترور منصور را از امام بگیرند و سراغ آقای میلانی رفتند. البته احمد توكلی هم آن زمان بود كه در قد و قواره اینها نبود.
ما ابتدا مقلد آقای حكیم و خویی بودیم ولی وقتی آوازه آقا روح الله (امام خمینی) را شنیدیم و مواضع ایشان را دیدیم، مرجعمان را عوض كردیم و حلالمان حلال ایشان و حراممان حرام ایشان شد.
حتی پدر شهیدم كه آقای خویی و حكیم را از نظر سطح علمی قبول داشت از آقای خمینی تقلید كرد. امام با این ترورها مخالف بود. اكنون نیز موتلفه حق ندارد بگوید ما ضد آمریكایی بودیم و ترور شدیم ولی بقیه نشدند. شما اصلا جایی به یاد می آورید كه امام از نواب صفوی یاد كرده باشد!؟ با اینكه نواب آدم بسیار متدین و زلالی بود، ولی امام به ایشان فتوا نداد. بروید این را از آقای عبدخدایی بپرسید. ایشان از موتلفه ای های عملیاتی بود و وقتی بچه بود، ترور كرد. امام با هیچ تروری موافق نبود.امام به صراحت به انواری گفته بود این ترور، شما را تضعیف می كند و همه تان را می گیرند و قلع و قمع می كنند و هیچ فایده ای هم ندارد.
** اشكال آقا مصطفی به درس امام
یادم هست نوجوان كه بودم به همراه پدرم سر درس امام رفتیم. از همان موقع فضول بودم و می خواستم از همه چیز سر دربیاورم و حرفهای قلمبه سلمبه می زدم. امام شروع به درس دادن كرد اما آقا مصطفی اشكالی را به درس ایشان گرفت. امام توضیح داد اما آقا مصطفی دوباره اشكال دیگری به همان مبحث گرفت. دوباره امام توضیح داد اما آقا مصطفی سه باره اشكال دیگری را مطرح كرد. امام گفت صبر كن خانه كه رفتیم با هم می نشینیم درباره این موضوع بحث می كنیم اما آقای مصطفی با آن صدای قطورش گفت: آقا بلد نیستی بگو بلد نیستم دیگر چرا می گویی در خانه بحث می كنیم. بگو می خواهم شب مطالعه كنم و جواب شما را بدهم. امام خنده اش گرفت و گفت: چشم مطالعه می كنم و جوابش را به شما می گویم. همه از این رابطه پدر و پسری خنده شان گرفت. امام با مصطفی بسیار دوست بود ولی رابطه پدری و پسری شان سر جای خودش بود.
** نفر اول كنكور سراسری شدم
ایرنا: وضعیت درسی تان چطور بود؟
غفاری: 7 سالم بود ولی كلاس سوم ابتدایی بودم. مادرم آنقدر با من ریاضی كار كرده بود كه وقتی در بدو ورود به مدرسه از من امتحان گرفتند گفتند می تواند كلاس پنجم هم بنشیند و درس ها را كاملا بلد است. اما مادرم گفت همان سوم خوب است. سال 1346 هم نفر اول كنكور سراسری شدم . خودم هم خبر نداشتم تا خانمی در خیابان یقه مرا گرفت و روزنامه را نشان من داد كه عكسم در صفحه اول آن چاپ شده بود. به رشته الهیات رفتم. من زبان انگلیسی و عربی را خیلی خوب بلدم. در هاید پارك لندن هم تمام نطق هایم به انگلیسی بود. مصاحبه ام با بی بی سی نیز انگلیسی بود. البته انگلیسی را به زور پدرم یاد گرفتم كه شرح آن در این گفت و گو نمی گنجد.
** پدرم در دادگاه به شاه بد و بیراه گفت
ایرنا: اولین بار چه زمانی امام را ملاقات كردید؟
غفاری: مدتی قبل از آن خاطره ای كه درباره درس امام تعریف كردم. در مدرسه فیضیه بودیم یك مرتبه یك روحانی كه یك سر و گردن از همه بلندتر بود از مدرسه بیرون آمد و همه دورش جمع شدند. پدرم گفت برویم آقا روح الله آمد. امام ما را دید و گفت آمیرزا ملا حسین حال شما چطور است؟ آن موقع به روحانیون باسواد، ملا می گفتند. آخوندهایی كه از نظر علمی پر بودند ملا خوانده می شدند.
ایرنا: پدر شهیدتان آیت الله حسین غفاری چطور به رحمت خدا واصل شد؟
غفاری: سال 1353 روز آخری كه ایشان را دیدم وقتی بود كه برای ملاقات به زندان رفته بودم. از بس شكنجه اش كرده بودند روی دوپای خود راه نمی توانست برود و ایشان را كشان كشان پیش من آوردند. تمام بدنش پر از زخم شده بود.
ایرنا: به شما چه وصیتی كرد؟
غفاری: گفت هادی من بدنم دیگر تحمل این همه شكنجه را ندارد و این آخرین دقایق عمر من است. از این لباس( روحانیت) هیچ وقت بیرون نیا، اگر این كار را كردی بدان من از تو راضی نخواهم شد. آقا روح الله( امام) را تنها نگذار. به خداوند پشت نكن. دست مردم را بگیر و در نبود من به مادرت برس و نگذار سختی بكشد. بعد هم او را بردند و ساعاتی پس از آن به ما گفتند فوت شده است.
ایرنا: علت شكنجه شدید پدر شما چه بود؟ ایشان ظاهرا فقط 8 سال محكومیت داشت؟
غفاری: پدرم علنا به شاه بد می گفت و ترسی به دل راه نمی داد. اسناد مكتوب آن هم در مركز اسناد انقلاب اسلامی است. دادگاهش در ماه رمضان بود. به رئیس دادگاه كه مشغول روزه خواری علنی بود گفت اگر دستم در دستبند نبود گردنت را مثل سگ می زدم تا بفهمی مخالفت علنی با حكم خدا یعنی چه؟ بدانید كه رضاخان را انگلیس سر كار آورد و همانها هم او را بردند. محمد رضا را هم آمریكایی ها آورده و همانها هم خواهند برد. دادگاه به 8 سال حبس محكومش كرد.
** به جای یك دقیقه سكوت، یك دقیقه فریاد بزنید
ایرنا: در تشییع جنازه بابی ساندز هم حضور داشتید؟
غفاری: هم ایشان، هم كی ران دوهرتی ، دیگر فعال برجسته ارتش آزادیخواه ایرلند. با شناسنامه و پاسپورت جعلی به انگلستان رفتم. بچه های شاخه نظامی جنبش بابی ساندز به من پیام داده بودند كه بدون حضور تو این مراسم را انجام نمی دهیم و من به آنجا رفتم و بابی ساندز را به اتفاق فرد دیگری در قبر گذاشتیم. تشییع جنازه كی ران دوهرتی هم بسیار شلوغ بود و شاید 50 هزار نفر آمده بودند. طرفداران بابی ساندز و كی ران دو هرتی افرادی كاتولیك و به شدت مذهبی بودند. سخنور آنها در این مجلس نیز دختر خانمی بود كه یك فولكس استیشن داشت. دوست ایرانی ام اسماعیل كه دانشجوی آنجا بود به شوخی گفت این را ببین! هادی غفاری آنهاست!
دختر خانم با صدای بلند گفت 'ما به نشانه اعتراض به نظام خانم مارگارت تاچر یك دقیقه سكوت اختیار می كنیم. تا این را گفت، گفتم اسماعیل قلاب بگیر. از قلاب بالا رفتم و بلندگو را از این خانم گرفتم و به انگلیسی گفتم: چرا یك دقیقه سكوت؟! چند وقت است تاچر به من و شما سكوت تحمیل كرده است؟ یك دقیقه فریاد بزنید مرگ بر تاچر مرگ بر تروریست. جمعیت همین را فریاد زد طوری كه خیابان های اطراف می لرزید. بعد هم شاخه نظامی این گروه مرا تحت الحفظ به لندن برد.
ایرنا: مصاحبه ای هم با بی بی سی داشتید؟
غفاری: بله. در لندن از این شبكه تماس گرفتند و درخواست مصاحبه كردند. سفیرمان در انگلستان گفت مواظب باش اینها پدرسوخته بازی در می آورند. گفتم من از آنها زرنگ ترم، نگران نباش.
با كلی بلندگو و دكور و لامپ به آنجا آمدند. سوال اولشان این بود كه چرا با پاسپورت جعلی به كشور ما آمده اید؟ گفتم : اگر پاسپورت می دادید با جعلی نمی آمدم. ولی می دانم وقتی من نمی خواهم سر به تن شما باشد، شما هم به من اجازه ورود نمی دهید. بدانید اگر به ملتی پاسپورت ندادید پاسپورت ها جعلی می شود ولی از بین نمی رود.
پرسید: در خصوص حضور شما و دخالت در امور داخلی یك كشور دیگر چه توجیهی دارید؟ گفتم: همان توجیهی كه حضور 200 ساله شما در ایران دارد؟ برای چه در دوره قاجار در ایران بودید؟!
گفت: هدف شما از این سفر چیست؟ گفتم : آینده همه چیز را روشن می كند.
آنها ترسیدند. هر چه پرسید، به روش خودشان پاسخ دادم. آخر میكروفن را سمت من برگرداند و گفت می شود شما از من سوال كنید.
**وقتی تیر ناصرالدین شاه به شكار نخورد
ایرنا: سوال آخر؛ از اهالی محل كه سوال كردم گفته اید از چاپلوسی خوشتان نمی آید. چرا؟
غفاری: یكی از مشكلات اصلی كشور چاپلوسی است كه ریشه در تاریخ ما دارد.
دو حكایت برایتان تعریف می كنم. می گویند ناصرالدین شاه كله پاچه را خیلی دوست داشت. در صدر مجلس می نشست و اول، مغز آن را می خورد و بعد هم مقداری از بناگوشش. بعد خطاب به اطرافیان می گفت پاچه ها مال شما؛ آنها را بخورید تا بتوانید خوب پاچه خواری كنید. اصطلاح پاچه خواری از آنجا زبانزد شده است.
یا ناصرالدین شاه به شكار رفته بود و تیرش به شكار نخورده بود. شعرای دربار شروع به غزل سرایی درباره تیراندازی وی كردند. به صدر اعظمش گفت این پدر سوخته ها را ببین! تیر اصلا به شكار نخورده ولی چه به به و چه چهی می كنند! این بار تیر دیگری به سمت شكار زد ولی عمدا طوری زد كه به شكار اصابت نكند ولی باز هم به به و چه چه شاعران درباره شكار ملوكانه شروع شد.
مرحوم دكتر شریعتی هم می گوید در دربار سلطان محمود غزنوی 4 هزار 'راس' شاعر وجود داشت. در تاریخ آن دوران می خوانیم كه وقتی محمود غزنوی به شكارگاه می رفت اگر تیرش به شكم حیوان می خورد یك غزل می سرودند. اگر به امعا و احشایش می خورد غزلی دیگر و متناسب با امعا و احشای حیوان. اگر هم به شكار نمی خورد غزل می سرودند كه حیوان بیچاره مورد رافت ملوكانه قرار گرفت و زنده ماند!
با این تفاصیل، شخصی را می شناسم كه هواشناسی اش خیلی خوب است و جهت باد را بسیار خوب تشخیص می دهد. موقعی كه آقای هاشمی قدرت زیادی داشت همه اش دنبال او بود.
ایرنا: اسم نمی آورید؟
غفاری: نه. نمی خواهم غیبت كنم؛ فعل حرام است. بالاخره مردم پشت سر ما نماز می خوانند. حق نداریم با حیثیت مردم بازی كنیم.
ولی این شخص بعد كه دید از خانه آقای هاشمی بوی كباب نمی آید جهت خود را عوض كرد.
**به عنوان سوال آخر، می توانید نتیجه انتخابات سال آینده ریاست جمهوری را پیش بینی كنید؟
روحانی مجددا رئیس جمهور می شود.
سیام 3081**1449 **مصاحبه كننده : ناصر غضنفری ** انتشاردهنده : امیر كاردان راد
در بخش پایانی مصاحبه با ایرنا؛
هادی غفاری: نماینده ای كه اهل معامله نباشد زبانش باز است / امام با هیچ تروری موافق نبود
۲۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۴:۳۶
کد خبر:
82267287
تهران- ایرنا- عضو مجمع نیروهای خط امام در بخش پایانی مصاحبه با ایرنا از مخالفت صددرصدی امام با هر گونه ترور سخن می گوید. هادی غفاری همچنین از دلیل سفر خود به پاریس می گوید.