۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۳:۵۲
کد خبر: 82312437
T T
۰ نفر
مادر شهيد مدافع حرم: محمدرضا آسماني بود و بايد مي رفت

تبريز- ايرنا- مادر محمدرضا فخيمي، شهيد مدافع حرم، با بيان اينكه رفتار و سكنات محمدرضا از همان دوران بچگي طور ديگري بود انگار كه او به اين دنياي خاكي تعلق نداشت، گفت: محمدرضا آسماني بود و بايد در راه دفاع از حريم اهل بيت به آسمان بازمي گشت.

به گزارش ايرنا، با گذشت 38 سال از پيروزي انقلاب اسلامي اكنون كه در اين آب و خاك با آرامش و در امنيت كامل زير پرچم اسلام زندگي مي كنيم، مديون خون شهداي هشت سال دفاع مقدس و شهداي حرم هستيم آنها جان دادند تا دشمنان نظام و اسلام نتوانند بر خاك اين مرز و بوم قدم نهند.
شهيد محمدرضا فخيمي، دلير مرد ۲۴ ساله از اهالي شهرستان هريس و ساكن تبريز بود كه در مواجهه با تكفيري هاي جبهه النصره در حلب سوريه به شدت زخمي و پس از ماندن دو روزه در كما، به فيض عظيم شهادت رسيد و ۲۸آذر 1394 در گلزار شهداي وادي رحمت آرام گرفت.
با اين نگاه، پاي سخنان خانواده شهيد مدافع حرم 'محمدرضا فخيمي هريس' نشستم تا گوشه اي از زندگي اين شهيد بزرگوار را به نگارش دربياورم.
مادر شهيد فخيمي به خبرنگار ايرنا گفت: از همان دوران كودكي كه به چهره محمدرضا نگاه مي كردي معصوميت و نورانيت خاصي داشت؛ او فرشته اي بود كه خدا به ما داده بود.
پورحسين ادامه داد: هر بار كه وارد خانه مي شدم غيرممكن بود به پايم بلند نشود و عرض ادب نكند و هر بار كه من ناراحت مي شدم او مي گفت مادر تو بزرگ و عزيز مني و وظيفه من است كه به تو احترام بگذارم.
اين مادر شهيد افزود: محمدرضا از همان دوران كودكي نسبت به انجام كارهاي خير و كمك به بي بضاعتان حساس بود و حتي در دوران دوم دبستان پول تو جيبي هايش را جمع كرده و به مدير مدرسه جهت خريد لوازم مورد نياز به دانش آموزان بي بضاعت مي داد.
پدر اين شهيد مدافع حرم نيز گفت: محمدرضا از همان دوران علاقه خاصي به تلاوت قران داشت و در سن شش سالگي توانسته بود چند جز از آيات قران كريم را حفظ كند و معاني آيات قرآن را به زبان هاي مختلف فارسي، آلماني و تركي و فارسي ياد بگيرد.
رسول فخيمي ادامه داد: در هر هيات حسيني و مجالسي كه محمدرضا و برادرش مهدي حضور مي يافتند مردم از اين هوش و ذكاوت فرزندانم به وجد مي آمدند و از اينكه در سن كم توانسته اند اين گونه به آيات قراني مسلط شوند آنها را تحسين مي كردند.
پدر شهيد فخيمي افزود: محمدرضا پس از گذراندن دوران تحصيل توانست با رتبه خوب از كنكور سراسري قبول شود كه من درخواست كردم در انتخاب رشته كنكوري خود پزشكي را انتخاب كند كه در پاسخ از من درخواست كرد اجازه دهم در آزمون ورودي دانشگاه امام حسين (ع) شركت كند.
وي ادامه داد: محمدرضا توانست در اين آزمون قبول شود و دو سال دوره افسري در مقطع كارداني را با موفقيت به اتمام رساند و پس از آن به شيراز اعزام و يك سال نيز دوره زرهي را در آنجا گذراند.

** زمان اعزام به سوريه
مادر شهيد فخيمي اظهار كرد: در سال 1393 يعني يك سال قبل از رفتنش به سوريه براي دريافت پاسپورتش اقدام كرد و در آن موقع به دلم گذاشته شد كه شهيد خواهد شد.
وي افزود: سال 1394 بود كه يك روز ظهر محمدرضا برخلاف روزهاي ديگر كه ساعت 15 به خانه مي آمد، ساعت 12 ظهر خوشحال و خندان به خانه آمد؛ وقتي از او دليل اين زود آمدن و خوشحالي اش را پرسيدم، پاسخ داد' براي زيارت حضرت زينب (ص) عازم سوريه هستم'.
مادر شهيد گفت: بعد از اينكه ساعت و مكان اعزام اعلام شد، از من اجازه خواست و گفت' مي خواهم رضايت تو هم باشد تا بتوانم به راحتي به اين سفربروم'؛ به محمدرضا گفتم تو را به حضرت زينب (س) مي سپارم آن بزرگوار از مهمانانش خوب پذيرايي مي كند.
وي افزود: محمدرضا با شنيدن اين سخنان اظهار كرد' مادر با اين حرف مرا خيلي خوشحال كردي؛ سلام ات را به حضرت زينب (س) مي رسانم واز آن حضرت برايت صبر مي خوام' و واقعا هم حضرت زينب به من صبر عظيمي عنايت فرمود، زيرا كه در روزهاي معمولي محمدرضا اگر لحظه اي دير به خانه مي آمد نگران مي شدم ولي در اين سفر صبر زيادي براي دوري و فراق ش داشتم.
پدرشهيد نيز در خصوص زمان اعزام شهيد گفت: دوروز بود كه از زيارت اربعين حسيني ار كربلا برگشته بودم كه محمدرضا اعلام كرد براي دفاع از حرمين به سوريه مي رود.
وي اضافه كرد: به او گفتم من تازه از سفر برگشته ام، مدتي صبر كن كه پاسخ داد' پدر مگر خودت بارها در دعاهاي توسل و زيارت عاشوراهايي كه مي خواني نمي گويي كه اگر آنروز در كربلا بودم به خاندان امام حسين (ع) كمك رساني مي كردم؛ امروز حرم مطهر خواهر و فرزند امام حسين (ع) در دست دشمنان افتاده و وظيفه ماست كه براي دفاع از حرمين شرفين عازم اين سفر شويم'.
وي با اشاره به اينكه آذر ماه سال 1394 محمدرضا را بدرقه اين سفر كرديم، گفت:هنگام خداحافظي با برادر كوچكش حرف هاي درگوشي زد كه بعدها فهميدم به مهدي سپرده است كه من ديگر باز نخواهم گشت، مراقب پدر و مادرمان باش، اين رفتن برگشتي نخواهد داشت.
پدر شهيد فخيمي اظهار كرد: موقع رفتن به ما سپرده بود كه به كسي نگوييم محمدرضا كجاست و در تماس هايي كه با ما خواهند داشت نپرسيم كجاست و به اين چند جمله سلام حالم من خوب است بسنده خواهد شد.
وي افزود: محمدرضا هر شب دعاي عهد مي خواند و امكان نداشت كه روزي دعاي عهد را ترك كند و طبق گفته همرزمانش خواندن دعاي عهد و زيارت عاشورا را هرگز ترك نكرد.
وي ادامه داد: چند روزي بود كه محمدرضا با ما تماس نگرفته بود و مادرش بي قراري مي كرد. انگار مي دانستيم خبري در راه است.
وي گفت: در اداره نشسته بودم و منتظر خبري از محمدرضا بودم كه برادر كوچكم با من تماس گرفت و گفت محمدرضا كجاست كه پاسخ دادم بايد در پيرانشهر باشد و او گفت باز هم داري پنهان مي كني. من مي دانم محمدرضا كجاست. او الان مجروح شده و در حال انتقال به منزل تان است. تا ظهر به خانه مي رسد.
پدر شهيد فخيمي اظهار كرد: به برادرم گفتم نگو زخمي شده من خودم از ابتداي انقلاب در صحنه بودم و 74 ماه در جبهه ها حق عليه باطل جنگيده ام و در خانواده خود 15 شهيد در راه اسلام و نظام فدا كرده ايم . مي دانم كه خبر شهادت فرزندم را با اين بهانه به من اطلاع مي دهي .
مادر شهيد در خصوص حال وهوايش در آن ايام مي گويد: دو روز قبل از شهادت محمدرضا در دلم آشوب بود؛ در خواب هايم محمدرضا را ميديدم و صبحي كه قرار بود پيكرش را به تبريز بياورند، بعد از نماز صبح خواب از چشمانم پريده بود و منتظر خبري از پسرم بودم.
وي ادامه داد: بعد از نماز صبح ديگر نتوانستم بخوابم؛ پسر دومم را بيدار كردم و گفتم مهدي جان بيدار شو صبحانه ات را بخور و نخواب. بايد خود را براي حضور مهمانان آماده كنيم، امروز از محمدرضا خبري مي رسد.
وي افزود: چند ساعت بعد كه عموي محمدرضا به خانه آمد و گفت محمدرضا جانباز شده است، گفتم نه او مجروح نشده، شهيد شده است و من مي دانم؛ دستانم را به سمت آسمان بلند كردم و گفتم خدايا شكر كه از ما هم قرباني قبول كردي.
مادر شهيد فخيمي تاكيد كرد: اگر محمدرضا به نحو ديگري جان مي باخت، ظلم در حق او بود.
خبرنگار: مينا بازگشا
6120