۲ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۴۶
کد خبر: 82395110
T T
۰ نفر
حماسه 2 بهمن 57 اروميه، سرآغاز جنگ مسلحانه انقلاب اسلامي

اروميه- ايرنا- 2 بهمن 57 نماد غيرت، شجاعت و ظلم ستيزي مردم اروميه و سرآغاز جنگ مسلحانه انقلاب اسلامي است؛ مردمي كه به فرماندهي مجاهد نستوه، حجت الاسلام والمسلمين غلامرضا حسني تيري زهرآگين بر پيكره حكومت ستمشاهي وارد كردند.

به گزارش ايرنا اروميه نخستين شهر كشور بود كه قبل پيروزي انقلاب اسلامي جرقه مبارزه مسلحانه در آن كليد خورد و واقعه مسجد اعظم اروميه در دوم بهمن 57 يك درگيري و يك اتفاق نبود بلكه نقطه عطفي در تاريخ انقلاب اسلامي ايران و به ويژه آذربايجان غربي به شمار مي رود.
مسجد اعظم اروميه محلي است كه در آن روزگار مبارزان انقلابي را در خود جاي داده بود در دوم بهمن 57 مورد هدف گلوله هاي ماموران رژيم طاغوت قرار گرفت و بسياري از مبارزان به شهادت رسيدند اما قيام مسلحانه مردم از همين مسجد شروع شد و سربازان طاغوت به رگبار بسته شدند.
نقشي كه مردم اين استان در مبارزه با طاغوت و به ثمر رساندن انقلاب ايفا كردند، هرگز از حافظه تاريخ پاك نمي شود زيرا آنان در دوره اي به جنگ مسلحانه پرداختند كه داشتن يك اسلحه جسارت مي خواست؛ جسارتي كه ابهت پوشالي رژيم طاغوت را در زير تلي از خاك مدفون كرد.
نقش و تاثير اين جنگ مسلحانه در تقويت حركت انقلابي مردم ايران به حدي بود كه در سال هاي نخستين جنگ تحميلي حضرت امام خميني (ره) فرمودند كه همه بايد مثل آقاي حسني مسلح شويم.
بازخواني و زدودن غبار فراموشي از اين قيام تاريخي مي تواند بار ديگر غيرت و شجاعت مردم اين سرزمين را به تصوير بكشد و ايثار نياكان اين مرز و بوم را به جوانان معرفي كند.
براي گراميداشت سالروز اين قيام تاريخي و تجليل از مقام شامخ فرمانده اين مبارزه مسلحانه به خاطرات اين مجاهد نستوه سر مي زنيم و اين قيام تاريخي را از مصاحبه هاي پيشين حجت الاسلام والمسلمين غلامرضا حسني و مجموعه خاطراتش بازگو مي كنيم.

** سازماندهي نيروهاي انقلابي براي مبارزه مسلحانه
حجت الاسلام و المسلمين غلامرضا حسني در گوشه هايي از خاطراتش چنين آورده است: بعد از ظهر همان روز به شهر اروميه بازگشتيم و برخي دوستان گفتند شما بايد در جايي مخفي بشويد، گفتم خير ديگر وقت اين حرف و حديث ها گذشته است، عقب نشيني و فرار ديشب كافي است و ما بايد از امروز جنگ مسلحانه را آغاز كنيم.
از نيروهاي انقلابي خودم دعوت كرديم تا در مسجد اعظم اجتماع كنند و هركس از مردم كه اسلحه دارد به آنجا بياوريد و به ما ملحق شود.
ما بايد مسجد و اطراف آن را سنگربندي مي كريدم و به اين ترتيب در برابر كماندوهاي تا به دندان مسلح شاه مقاومت نشان مي داديم.
در عرض چند ساعت تمام پيشنهادهاي من تحقق يافت و اقشار مختلف مردم بسيج شدند و با وانت بار و خودروهاي شخصي، شن، ماسه، گوني و آجر آوردند و پشت بام و اطراف مسجد را با گوني هاي پر از شن سنگربندي كرديم.
در خيابان هاي اطراف كه به مسجد منتهي بود، درختان و چوب هاي بزرگ و سنگيني ريختيم تا به خيال خودمان مانع از حركت و پيشروي تانك ها به سوي مسجد شويم و راهها را به روي نيروهاي مسلح شاه ببنديم.
روبه روي مسجد، هتل چهار يا پنج طبقه اي قرار داشت كه صاحب آن مردي ثروتمند از اهالي تبريز بود؛ وي آدم بدي نبود و نمازخوان، ظاهرالصلاح بود.
از او خواستم پشت بام هتل را در اختيار ما قرار دهد تا ما آنجا را هم سنگربندي كنيم چون موقعيت بسيار مناسبي داشت اما او ترسيد و اجازه نداد؛ البته آن وقت جاي ترس هم بود و نبايد وي را ملامت كرد.
حتي پيشنهاد پول دادم و باز هم نپذيرفت و در سمت ديگر مسجد اعظم بانكي قرار داشت كه بچه ها بعد از غروب از پشت بام بالا رفتند و در بالاي بام بانك هم يك سنگر با يك تيرانداز مستقر كردند.
با اينكه از يك سمت بانك به 2 طرف خيابان امام خميني (ره) فعلي و از طرف ديگر آن به خيابان عسگرآبادي كاملا تسلط داشتيم ولي موقعيت هتل بهتر از بانك بود.
در بخش ديگري از خاطرات امام جمعه سابق اروميه آمده است: هرچه امكانات و تجهيزات بود در جهت استحكام پايگاه نظامي مسجد اعظم به كار گرفتيم و 40 تا 50 نفر مسلح و جمعي از مردم آماده ي نبرد شديم.
ناگهان صداي غرش تانك ها از دور به گوش رسيد و به دستور من افراد مسلح در پشت سنگرهاي خود قرار گرفتند. تانك ها درختان و ساير موانع را شكستند و به محوطه نزديك شدند؛ 6 تانك بود و تعداد زيادي نيروهاي پياده نظام ارتش آنها را همراهي مي كردند.

** اصابت گلوله به گنبد مسجد اعظم اروميه
من در پشت بام كنار گنبد قرار گرفته بودم و در حاليكه يك كلاشينكف در دستم بود، مي خواستم ببينم عكس العمل تانك ها چه خواهد شد كه ناگهان تانك اولي كه در جلو حركت مي كرد، يك توپ به سمت گنبد شليك كرد؛ نمي دانم هدف اصلي همان گنبد بود يا مي خواست مرا بزند.
گلوله توپ درست از يك متري بالاي سرم عبور كرد و به گنبد اصابت كرد و بعد از آن طرف گنبد خارج شد.
در اين ميان عده اي با لباس شخصي به عنوان ' شاه دوست ' در ميان آنها ظاهر شدند و شعار ' زنده باد شاه ' سر دادند و دوستانم از شدت خشم بدنشان مي لرزيد، اول خيال كردم از ترس اينطور شده اند اما خطاب به من گفتند: حاج آقا چرا دستور تيراندازي نمي دهيد و گفتم نيازي به دستور نيست بزنيد. سربازها كه حرف مرا شنيدند فوري روي تانك و اطراف آن را خالي كردند و ما تانك را به رگبار بستيم؛ از پايين چند نفر از دوستان بر روي تانك اولي كوكتل مولوتوف انداختند و تانك بلافاصله آتش گرفت.
لوله ي تانك كه قبلا به طرف ما و مسجد بود بي اختيار چرخيد و به سمت هتل قرار گرفت؛ تانك دومي از پشت رسيد و ما را به رگبار مسلسل بست.
من زمين گير شدم و طرف راست من پسرم بود و در ميان ما فقط او يك تفنگ ژ- 3 داشت و بقيه دوستان كلاش داشتند؛ طرف چپم هم مرحوم حاج موسي بود.
به آنان گفتم كه هر 2 به طور همزمان به روي تانك ها آتش بريزند و تيراندازي كنند و در چند لحظه اينها انصافا غوغا كردند و طوفان به پا شد.
خدا رحمت كند حاج موسي آقازاده انسان بسيار شجاع، شريف و در عين حال فرد مطيعي بود؛ وي شيفته و شيداي امام خميني(ره) بود و چون مرا سرباز امام خميني مي دانست، از اين جهت به من نيز علاقه مند شده بود و واقعا خودش را فدا مي كرد.
او گاهي مسئول تداركات مردان مسلح مي شد و وقتي غذا را مي آورد تا سهم آخرين نفر از دوستان را نمي داد، هرگز دست به غذا نمي زد؛ در امثال اين موارد نيز هميشه دوستان را بر خود مقدم مي داشت و اين خصوصيت برايم بسيار جالب بود.

** مردم با تيراندازي و محاصره 6 تانك رژيم شاه را زمين گير كردند
تانك سومي، چهارمي، پنجمي و ششمي آمدند و بين تقاطع خيابان پهلوي و عسگرآبادي (خيابان امام و بعثت امروزي) قرار گرفتند و ما پنج نفر در بام بوديم.
من، پسرم، حاج موسي، حاج محمد و يك نفر ديگر كه اسمش را فراموش كرده ام و چند نفر ديگر هم در بام بانك بودند؛ بقيه افراد مسلح به همراه مردم از زمين و اطراف تانك ها را محاصره كردند و مرتب به طرفشان تيراندازي كردند، بطوريكه زمين گير و مجبور به عقب نشيني شدند.
البته اگر مي خواستند بمانند و با ما بجنگند مي توانستند چون آنان امكانات و نيروي زيادي داشتند ولي در اثر مقاومت شجاعانه ما و مردم، خداوند متعال رعب و وحشتي به دلشان انداخت و پا به فرار گذاشتند و به لشگر و پادگان اروميه بازگشتند.
در اين حماسه تاريخي 2 نفر از مردم شهيد و چندين نفر زخمي و تعداد زيادي هم از سربازان و درجه داران رژيم كشته و زخمي شدند و يك تفنگ ژ-3 هم به غنيمت ما درآمد؛ با اين تفنگ ما داراي 2 اسلحه ژ-3 شديم.

** هيجان مردم در پي فرار تانك ها
مردم براي اولين بار با چشم خود شكست و فرار تانك ها را ديدند، شور و هيجان عجيبي در شهر پيچيد و واقعا مردم باورشان شد كه مي توانند با امكانات كم در برابر يك رژيم جهنمي و تا دندان مسلح بايستند؛ هرلحظه بر حضور و ازدحام حماسي مردم بيشتر مي شد.
بعد از ظهر همان روز مراسم تشييع 2 شهيد برگزار شد و قبلا به افراد مسلح گفتم در مراسم تشييع، به صورت نامرئي حاضر شوند و گوش به فرمان باشند تا اگر نياز شد، اسلحه ها را بيرون بياورند.
پيكر شهداي انقلاب اروميه را به سمت قبرستان باغ رضوان برديم و در آنجا دفن كرديم؛ فرد ديگري هم از برادران مسيحي ما در همان ايام به درجه رفيع شهادت رسيده بود، به طور دقيق يادم نيست كه همان روز يا چند روز بعد از اين واقعه بود.
بالاخره اين شهيد مسيحي تازه مسلمان شده را در كنار اين 2 شهيد دفن كرديم و در واقع اين سه شهيد بزرگ، جزو اولين شهداي انقلاب اسلامي اروميه به شمار مي روند.
هنگام دفن شهدا براي حاضران سخن گفتم و ضمن بيان ارزش و اهميت مقام شهيد و شهادت به ادامه ي راه شهدا كه همان ادامه ي انقلاب و ايثار و فداكاري بود، تاكيد كردم.
در اين هنگام افراد مسلح حاضر در مراسم، سلاح هاي خود را از زير لباس هايشان بيرون آوردند و با يك حركت هماهنگ و حماسي از سخنان من حمايت كردند.
پس از ختم مراسم مردم كه سرا پا شور و احساس شده بودند، در جهت ادامه ي نهضت خميني با شهدا ميثاق بستند و با دادن شعارهاي انقلابي به سمت خانه هاي خود بازگشتند.

** مبارزه مسلحانه بهترين راه براي بيرون كردن شاه از كشور بود
مبارز انقلابي در اروميه و همرزم شهيد چمران نيز دوم بهمن 57 را نماد ولايت مداري مردم اروميه خواند و گفت: ما جنگ مسلحانه را بهترين راه براي بيرون كردن شاه از كشور مي دانستيم و به همين خاطر به صورت يكپارچه اين مسير را انتخاب كرديم.
نصرالله اسدالهي با تجليل از رشادت هاي مردم آذربايجان غربي در انقلاب اسلامي افزود: مردم اروميه در اين تاريخ به تبعيت از امام راحل و به فرماندهي و هدايت آيات عظام و ساير علماي بزرگوار بر عليه رژيم طاغوت دست به جنگ مسلحانه زدند و بسياري از نيروهاي طاغوت را نابود كردند.
وي با اشاره به اينكه اين روز بايد براي هميشه در دل تاريخ انقلاب اسلامي جاودانه بماند، ادامه داد: اين روز سند بزرگ ظلم ستيزي مردم آذربايجان غربي است.
به گزارش ايرنا در تاريخ مبارزه هاي انقلابي مردم اروميه براي ساقط كردن رژيم شاهنشاهي روزهاي بزرگي چون خرداد 42، 19 دي قم، 29 بهمن تبريز، 17 شهريور تهران و 13 آبان و ساير ايام ثبت شده است و دوم بهمن اروميه در زمره اين روزهاي تاريخي قرار دارد.
حجت الاسلام والمسلمين حسني از اوايل دهه‏ 40 نماز جمعه را در زادگاه خود اقامه كرد و در پوشش اين مراسم عبادي، مبارزات سياسي - انقلابي خود را سازماندهي و عمق بيش‏تري بخشيد.
پس از پيروزي انقلاب، آذربايجان و كردستان را كه مورد تاخت و تاز گروه ‏هايي چون؛ حزب دموكرات، كومله و خلق مسلمان قرار گرفته بود، نجات داد.
او با بسيج مردم بر ضد تجزيه طلبان، يك تنه در برابر همه‏ آنان ايستاد و به همين سبب مورد حقد و كينه دشمن واقع شد و چند بار نيز ترور شد، اما از همه‏ آنها جان سالم بدر برد.
دشمن كه از وي دست ‏بردار نبود، در يك اقدام هماهنگ و جدي از طريق رسانه هاي ارتباط جمعي به ترور شخصيت او دست زد و از اين جهت خاطرات و مبارزه هاي ملاحسني در نوع خود به حق مي‏ تواند در سطح ايران بي ‏نظير يا حداقل كم‏ نظير باشد.
8135/ 3072 ** گزارش از: شهين غريب بيدادرس ** انتشار دهنده: عليرضا فولادي