۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۲۹
کد خبر: 82416253
T T
۰ نفر

گاوخوني، نقطه پايان زاينده رود

۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۲۹
کد خبر: 82416253
گاوخوني، نقطه پايان زاينده رود

تهران- ايرنا- هر جمله‌ اي با يك نقطه پايان مي ‌يابد، نشانه پايان جمله يك نقطه است. اين را در اولين درس‌هاي نگارش مي‌ خوانيم.

در يادداشت روزنامه «تفاهم» كه روز يكشنبه به قلم فرهاد اميني كارشناس ارشد برنامه ريزي و مديريت محيط زيست منتشر شد؛ آمده است: زاينده رود جمله است، جمله ‌اي زيبا و رسا. جمله ‌اي است كه جمله حياتبخش است. جمله ‌اي كه تكرار و تداومش در درازاي زمان، انواع گوناگون حيات را گرد هم ‌آورد و از آن شبكه ‌اي ساخت، شبكه‌ اي از حيات. بوم سازگاني آفريد و آن را غنا بخشيد، به يمن معجزه‌ آب كه آب پيام ‌آورآسمان است.

زندگي جانداران در كنار زاينده ‌رود بستري را به‌ وجود آورد تا انسان در كرانه‌ هايش سكني گزيند و سكني گزيد؛ و سكني ‌گزيدگان تمدن را پديد آوردند و تمدن در گذر زمان دگرگون شد و بالنده شد و باليد تا شهري به ‌وجود آيد كه فخر جهان شد، نصف جهان شد. اما اين همه‌ ميوه زنده ‌رود نبود. شهرها و روستاهاي ديگري هم پديدار شدند كه با بوم پيرامون خود در كنش و واكنش بودند، هماهنگ بودند. شهر و روستاهايي كه هنوز هستند، يا ديگر نيستند ولي پيشينه ‌شان از روي آثار به جا مانده پديدار است.

زنده ‌رود بستري پر آب بود تا پيش از آن كه سدي ساخته شود و سد راهش شود، تا پيش از آنكه چاه‌ها و پمپ‌ها در اطرافش جانش را خسته كند و بيازارد. پس از ساخت سد هم اگرچه همچون گذشته پرخروش نبود، اما آنقدر قابل اطمينانش ساخته بودند تا بتوانند در پيرامونش صنايعي بزرگ را به محيط تحميل كنند.
اينها همه بود ولي همه نبود، باز هم بود. پايانش، يك نقطه بود - اگر از آسمان، از آن بالا به آن مي ‌نگريستي- يك نقطه بود آبي، سفيد، سبز. مثل يك قطره اشك بود. گاهي آبي بود، گاهي كه آبش كم مي ‌شد سفيدي نمك‌ هاش پيدا مي ‌شد؛ و آن روزها كه حالش خوب بود سبزي حيات هم در آن نمايان بود.
گاوخوني نامش بود. نقطه ‌اي در پايان آن رود حياتبخش شگفتي‌ آفرين. در روزگاران قديم باتلاقش مي‌ خواندند و اهل فنِ روزگار نو تالابش ناميدند.

اما هرچه بود پر از شگفتي بود. آبزيان، پرندگان و چهارپايان در درون و پيرامونش به تكاپو بودند و ساز حيات كوك مي ‌كردند. اما حيات زيستمندانش به محدوده تالاب محدود نبود. هر سال مهماناني به ساكنان هميشگي آن اضافه مي‌ شد، دهها هزار پرنده مهاجر از صدها و هزارها كيلومتر آنسوتر و اين مهمانان ضيافتي برپا مي‌ كردند با ده‌ها رنگ، رنگ‌ هايي زيبا و دلنشين، رنگ‌‌هايي كه گاه در آينه پرهاي رنگين دسته‌ هاي بزرگ پرندگاني همچون فلامينگو منعكس مي‌ شد و از دوردست‌ ها پيدا بود. از همين نقطه بود كه سرچشمه‌ زاينده‌ رود به طبيعت بيكران ايران و جهان پيوند مي ‌خورد و دوخته مي‌ شد، از ضيافت‌كده‌ گاوخوني.

و در كنار اين تالاب و ضيافت بزرگ، باز انسان‌ها بودند كه آمدند و زيستند و شهرها و روستاها در پيرامونش گواه‌اند بر روزگار خوشي كه اين رود و اين تالاب به خود ديده است.
گاوخوني نقطه ‌اي است در پايان زاينده‌ رود كه بي آن جمله‌ زاينده رود ناتمام مي‌ ماند و تمام نمي‌ شود و واژه‌هايش پراكنده مي‌ شود و بي ‌معنا كما اينكه از روزي كه ناديده‌اش گرفتيم، زاينده ‌رود نيز پراكنده شد و هر بخشي از آن به گوشه‌‌اي رفت و به كامي ريخت و داغش بر دل ماند.

اما امروز بايد بپذيريم كه رمز مداومت و تماميت زاينده‌ رود همين نقطه است: گاوخوني.
تنها در اين صورت است كه به آرزويي كه سالها تكرار كرديم: ' زاينده ‌رود را زنده مي‌ خواهيم، زاينده ‌رود را هميشه مي‌ خواهيم و زاينده ‌رود را كامل مي خواهيم'، خواهيم رسيد.
اوايل دهه 60 كه دانش ‌آموز دوره راهنمايي بودم، در كلاس جغرافيا يكي از همكلاسي‌ها، از معلم كه درباره زاينده ‌رود توضيح مي‌ داد پرسيد: چرا جلوي آب رودخانه را نمي ‌گيرند تا در كشاورزي از آن استفاده كنند و در گاو خوني هدر نرود؟! پاسخ معلم را درست به ياد ندارم اما تا جايي كه به خاطر مي‌ آورم، ضمن اشاره به احداث سد زاينده ‌رود در شرح اقدامات انجام شده، از آن پاسخ‌هايي بود كه وعده مي‌ داد دولت اين“مهم” را در آينده به انجام برساند و به ياد دارم كه معلم هيچ چيز از اهميت و ارزش ‌هاي گاوخوني نگفت. آن روزها كسي به نقطه پايان و تماميت رودها توجه نداشت و شوربختانه هنوز هم اين نكته آنچنان كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است. اميدوارم نسل جديد دوباره رودها را كامل ببيند، با نقطه پايان.

*منبع: روزنامه تفاهم، 1395.11.17
**گروه اطلاع رساني**9370** 9131** انتشار دهنده: شهربانو جمعه
۰ نفر