۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۵
کد خبر: 82416373
T T
۰ نفر
پیشنهادهایی به ترامپ برای ایران و خاورمیانه

تهران - ایرنا- سیاست سازی و شكل گیری سیاست خارجی در امریكا ؛ بطور معمول فرایندی خاص دارد و نقش مراكز فكری و مطالعاتی در این فرایند ؛ تا حدودی تعیین كننده است.

رهبران سیاسی امریكا عموماً تحت تأثیر پژوهش‌ها و مطالعات سیاسی و فكری خاصی قرار می‌گیرند كه در اختیارشان گذاشته می‌شود و بررسی رابطه بین رهبران نظام‌های سیاسی و طرف‌هایی كه عهده‌دار ارائه مشاوره به آنها هستند، برای درك چگونگی تصمیم‌سازی سیاسی در دولت‌ها سودمند است.
'برژینسكی' در خاطراتش نوشته است كه بیشتر مناصب امور خارجی در زمان كارتر به كارشناسان مراكز فكری تعلق داشت. از شخصیت‌های مشهور مركز «كمیسیون سه‌جانبه» كه در دوره كارتر به پست‌های مهم دست یافتند، می‌توان به سایرس ونس وزیر امور خارجه، اندرو یانگ نماینده ایالات متحده در سازمان ملل متحد و زبیگنیو برژنسكی، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور نام برد. همچنین بیش از 55 كارشناس شورای روابط خارجی در دولت كارتر مشغول به كار بودند كه فیلیپ حبیب معاون وزیر خارجه و استانسفیلد ترنر مدیر سی.‌آی.‌ای از جمله آنها بودند.
در دوره ریگان هم بیش از 200 تن از كارشناسان مراكز فكری آمریكایی در سازمان‌های مختلف دولتی كار می‌كردند كه بیش از 55 نفر آنها از موسسه هوور، 36 تن از بنیاد هریتیج،34 تن از موسسه سرمایه گذاری آمریكا، 32 نفر از كمیته مخاطرات كنونی و 28 نفر هم از مركز مطالعات راهبردی و بین‌المللی بوده اند.
در دوره كلینتون استفاده از كارشناسان اتاق‌های فكر در تعدادی از وزارت خانه‌ها و مناصب عالی دولت آمریكا ادامه پیدا كرد، اما تفاوتی كه این دوره با دوره‌های قبل داشت این بود كه جناح فكری اسرائیل در واشنگتن یعنی موسسه سیاست خاور نزدیك واشنگتن به عنوان قدرتی موثر در سیاست خارجی آمریكا ظاهر شد. دولت كلینتون مدیر سابق این اتاق فكر، مارتین ایندایك را به عنوان مدیر امور خاورمیانه شورای امنیت ملی انتخاب كرد تا رویكرد آمریكا را در مذاكرات صلح و پایه ریزی سیاست‌های خاورمیانه‌ای هدایت كند.
در سال 2000 و به دنبال پیروزی جورج بوش در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا، نسلی از نئومحافظه كاران كه در اتاق‌های فكری چون امریكن اینتر پرایز، بروكینگز و 'پروژه قرن جدید آمریكایی' مشغول بودند، وارد مناصب دولتی شدند. از جمله این افرادی می‌توان به دیك چنی ، پل ولفوویتر، لوئیس لیبی، ریچارد پرل، زلمای خلیل زاد، جان بولتن، الیوت ایبرامز و دونالد رامسفلد اشاره كرد.
دولت اوباما نیز با وجود این كه بارها از مشاوره افرادی چون ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریكا؛ استفان هادلی رئیس هیئت مدیره مؤسسه صلح آمریكا؛ زیبیگنیو برژینسكی مشاور و عضو هیئت مدیره در مركز مطالعات راهبردی و بین‌المللی؛ میشل فلورنوی بنیان‌گذار و مدیرعامل مركز امنیت آمریكای نوین؛ استروب تالبوت رئیس اندیشكده بروكینگز و جین هارمن مدیر و مدیرعامل اندیشكده وودرو ویلسون بهره می‌گرفت.
دونالد ترامپ بیش از اتاق‌ها بر خودش و حلقه‌ای از اصحاب رسانه تكیه دارد.
اخیرا موسسه تحقیقاتی هادسون – به عنوان مركز نزدیك به جریان نومحافظه كار در آمریكا – نشستی را با حضور برخی كارشناسان از جمله مایكل پریجنت (Michael Pregent) كارشناس موسسه هادسون،
گری سیمور (Gary Samore) رئیس بخش پژوهش برای مركز علوم و روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد و تریتا پارسی Trita Parsi رئیس و بنیانگذار شورای ملی ایران-آمریكا در واشنگتن برگزار كرد كه توصیه هایی با محوریت ایران برای رییس جمهوری امریكا داشت.
البته اینكه ترامپ بخواهد به توصیه های مراكز فكری نومحافظه كار توجه كند و به مفرضه های فكری انها وفادار بماند ؛ بحثی است كه آینده ان را روشن می كند، اما تلاش مراكز فكری آنها برای تاثیر گذاری ادامه خواهد یافت.
مركز هادسون در جمع بندی خود توصیه هایی به ترامپ و ایده هایی را ارایه می دهد كه نشان دهنده رویكرد مراكز فكری نومحافظه كار آمریكایی نسبت به ایران است از جمله :
1. درباره اعمال تحریم های بیشتر بر ایران باید توجه داشت براساس نگرش این كشور، هرگونه اعمال تحریم بیشتر، دلیلی برای خروج ایران از توافق هسته ای خواهد بود. دولت باراك اوباما نیز بر این مسئله واقف بود.
2. اگر آمریكا از منطقه خاورمیانه دور شود،این امر سبب خواهد شد ایران برای حل مشكلاتی در منطقه اقدام كند كه اكنون تمایل به حل شدن آن ندارد. اما باید توجه داشت كه ایران از وجود حكومت های درمانده در منطقه خاورمیانه خوشحال است.
3. توافق هسته ای ایران سبب شده است این كشور جسورتر شود. پس از توافق هسته ای، ایران در موقعیت بسیار قوی تری قرار گرفته است.
4. راههای بسیاری وجود دارد كه توافق هسته ای ایران به توافقی بهتر تبدیل و اجرایی شود. تشدید تحریم ها ضد ایران یكی از راههای فشار بر ایران است. اگر ایران به علت این فشارها از توافق هسته ای خارج شود، این ایران خواهد بود كه از توافق خارج شده است .
5. موضع ترامپ درباره سوریه به مواضع ایران بسیار نزدیك است، به طوری كه از ماندن بشار اسد حمایت می كند و این، دقیقا همان چیزی است كه ایران هم می خواهد.
6. امریكا علاقه ای به ایجاد آشتی بین عربستان سعودی و ایران ندارد. بهترین كاری كه امریكا می تواند برای محدود كردن ایران در منطقه انجام دهد، حفظ نیروهای نظامی امریكایی در خلیج فارس است. این كار به نفع آمریكا و متحدانش در اروپا و آسیا است.
7. كشورهای پنج به علاوه یك دیگر حاضر نیستند بار دیگر وارد مذاكراتی شوند كه بسیار طاقت فرسا بوده است. اگر قرار باشد مذاكرات دیگری انجام شود، مذاكرات باید دوجانبه و بین ایران و امریكا انجام شود. زیرا این آمریكا است كه تحریم های اولیه را علیه ایران اعمال كرده است و نه اروپا.
8. باید تلاش شود امریكا امكان مانور درمقابل متحدانش داشته باشد تا اینكه در وضعی نباشد كه متحدانش به خاطر منافع خود به صورت مستمر بر آن فشار وارد كنند.
9. نوعی نگرش مثبت در داخل ایران و در جمع برخی تصمیم گیران این كشور به ترامپ وجود دارد.چرا كه آنان به شدت مخالف هیلاری كلینتون بودند. به علاوه معتقدند كه ترامپ، تاجر است و به دنبال فرصت های تجاری، او فردی عملگرا است و نگرش ایدئولوژیك ندارد. نكته جالب توجه این است كه تا سه سال پیش، ترامپ دموكرات بود و حالا جمهوری خواه شده است
10. تمركز زیادی بر اقدامات ایران در منطقه وجود دارد و این كه نفوذ ایران در منطقه بیشتر است تا عربستان. اما مسئله مهمتر مطرح این است كه در نظر بگیریم عاملان حملات تروریستی در اروپا، آیا از وهابیت سعودی الهام گرفته اند یا از تهران ؟ تغییر اصلی در جهان اسلام این است كه بسیاری از سنی ها، سلفی شده اند. این روند نیز ناشی از اقدامات ایران نیست، بلكه ناشی از پول سعودی ها و پول قطری ها است. علیه اقدامات ایران تحریم هایی اعمال شده، اما وقتی مسئله به اقدامات عربستان سعودی و دیگران مربوط می شود، سكوتی كركننده در این باره وجود دارد.
11. این تحلیل كه توافق هسته ای سبب تقویت ایران در سوریه و محدود شدن امریكا در این كشور شده اشتباه است. اوباما خود، هیچ علاقه ای نداشت وارد جنگ سوریه شود. زیرا هیچ راه خروجی برای آن متصور نمی دانست.
12. توافق هسته ای عامل به هم ریختن همه چیز نبود.منطقه خاورمیانه از زمانی كه امریكا به عراق حمله و این كشور را ویران و بی ثبات كرد، سیر قهقرایی داشته است. تردیدی نیست كه اصلی ترین عامل بی ثباتی در منطقه در دو دهه گذشته، تهاجم به عراق بوده است. تهاجم آمریكا به افغانستان هم سبب نابودی طالبان شد و درعراق نیز سبب نابودی صدام شد كه بی تردید این تحولات به نفع ایران بود .
13. امریكا باید به مذاكرات بیشتر روی بیاورد و دیپلماسی را دنبال كند زیرا این شیوه، تنها شیوه ای است كه تاكنون با ایران نتیجه بخش بوده است. البته این نگرش نیز بسیار ساده لوحانه است كه با صرف گفتگو با ایران، این كشور رفتارهای خود را تغییر خواهد داد (و امتیازات دیگری نیز لازم است).
ارزیابی
به نظر می رسد مراكز فكری نومحافظه كار آمریكا بیشتر به كاهش تنش در خاورمیانه و كنترل بیشتر ایران توجه دارند تا افزایش تنش ها. اظهارات جدید ترامپ درباره ایران هم نشان می دهد كه بنا ندارد رویكرد تقابلی را دنبال كند ، اما وی تضعیف موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را دنبال می كند تا همه متحدان منطقه ای خود را خرسند كند و هم نشان دهد كه به تعهدات و شعارهایش وفادار است.
سیاست خارجی امریكا در دوره ترامپ البته مانند دوره های گذشته ممكن است به توصیه های مراكز فكری خیلی وفادار نماند، اما تلاش می كند تا خط و مشی كلی خود در حوزه سیاست خارجی را تا حدودی با انها تطبیق دهد.در صورت تحقق چنین سناریویی؛ سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه به احتمال زیاد تغییرات چندانی نخواهد داشت.
پژوهشم **1415
۰ نفر