ما هيچ راهي نداريم جز سرمايه گذاري روي زيرساختِ انسانيِ توسعه و غني سازيِ اورانيومِ مغزي كودكان و نوجوانان ايران.
وضع كيفي آموزش و پرورش كشور اصلاً قابل قبول نيست و تمام دولت ها، ناخواسته در پديداري چنين وضعيتي نقش داشته اند.
'آموزش و پرورش' نه يك وزارتخانه بلكه موضوع و مساله اي ملّي است.
خوشبختانه مديران و فعالان فرهنگي و شخصيت هاي دلسوز نظام آموزشي كشور از همه گرايش ها بر سر مساله 'بحرانِ كيفيت در آموزش و پرورش و ضرورت تحول در وضع موجود آن'، اشتراك نظر و توافق دارند. خلاصه مطلب اين است: با اين سبكِ آموزش و پرورش، نسل نوپاي ايران، توانمند و داراي قابليت تربيت نمي شوند. اين نظام آموزشي هم در تفكر حاكم و هم در محتوا و مديريت دچار فرسودگي و تاخير است.
اما با نگاهي ملي و مسولانه، بايد به آموزش و پرورش كمك كرد. از دولت آينده با هر گرايشي و نيز از نخبگان و تمام مديران عالي نظام انتظار مي رود 'در عمل' كاري كنند. در همين رابطه پنج واقعيت زير به ويژه براي دولت آينده با هر گرايشي، قابل تامل است:
۱. چرا حدود بيست نهاد، بنياد، موسسه و سازمان در اين كشور ذيلِ عنوان كار فرهنگي از دولت بودجه مي گيرند اما هيچ گزارشي از برنامه ها و اثربخشي فعاليت هاي آنها در زمينه فرهنگ و آموزش در دست نيست. چرا اين بودجه ها در جهت بهسازي و نوسازي آموزش و پرورش هزينه نمي شود؟
۲. سواد و مهارتِ حرفه اي معلمان كشور بايد هر سال بروز و نو شود و آموزش هاي تخصصي براي آن ها به بودجه نياز دارد كه از توان وزارت آموزش و پرورش خارج بوده و يك مسوليت ملي و توسعه اي قلمداد مي شود.
۳. نيمي از مدارس كشور نياز به بازسازي و مقاوم سازي دارند و الباقي مدارس نيز دچار كمبودهاي امكانات حداقلي آموزشي هستند. آيا در چنين شرايطي، اختصاص رديف بودجه هاي چندين هزار ميلياردي به موسسات و بنيادهايي كه حتي نام و نشاني از خدمات آن ها براي خانواده هاي ايراني مشخص نيست، شايسته و صحيح است؟
۴. آيا نبايد در نظام ملي بودجه ريزي كشور و تخصيص منابع بازنگري ديگري صورت پذيرد؟ به عنوان مثال دولت يازدهم، آموزش و پرورش را با حدود چهارهزار ميليارد تومان بدهي تحويل گرفت. بخش بزرگي از اين بدهكاري ها به حق الزحمه و پاداش معلمان از سال هاي قبل مربوط مي شد. آيا نهادهاي ديگر هم اينگونه با پرداخت حقوق و مزاياي كاركنان خود برخورد مي كنند؟
كافيست اندكي به مطالعات آينده پژوهانه موسسات معتبر بين المللي نگاه كنيم. ما با اين سطح از كيفيت آموزش و پرورش، در حق فرزندانمان اجحاف مي كنيم.
شوخي نگيريم!
زندگي بشر در دهه آينده به توانمندي ها و قابليت هايي نياز دارد كه متاسفانه آموزش و پرورش ما با آن بيگانه است. ايران فردا به نسلي از مديران و متخصصان و شهرونداني نياز دارد كه بايد در مدارسي بسيار مجهزتر و بانشاط تر، و با روش هاي پرورشي بسيار بروزتر و نيز با محتواي آموزشي متفاوت از دروس تكراري و غيركاربردي فعلي تربيت شوند.
آموزش و پرورش كشور سالهاست در اسارت تفكرات بسيار قديمي و ناهمگون با زبانِ زمانه گرفتار است. بايد دولت آينده درهاي آموزش و پرورش را به روي دنياي بيرون بگشايد.
به خاطر آينده فرزندانمان، به خاطر آينده ايران عزيز، آموزش و پرورش را ويژه تر ببينيم.
*منبع:عصرايران/18 ارديبهشت 96
اول*انتشاردهنده:عليرضافرجي
تهران-ايرنا- مرتضي نظري در يادداشتي در عصرايران آورده است:توسعه يافتگي يك اتفاق نيست، مسيري پيمودني است. اگر 'ايرانِ پيشرفته' براي همه ما مهم باشد كه قطعاً هست، بايد روي سرمايه و ثروت واقعي كشور يعني فرزندان خردسال، نوجوان و جوان سرمايه گذاري كنيم.