۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۸:۰۳
کد خبر: 82567143
T T
۰ نفر

لذت ماندگار وقف و همسايگي با خدا

۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۸:۰۳
کد خبر: 82567143
لذت ماندگار وقف و همسايگي با خدا

تهران- ايرنا- روزنامه ايران در گزارشي نوشت: دكتر پرويز اذكايي، استاد دانشگاه همدان كه كتابخانه با ارزش خود را وقف كتابخانه مركزي همدان كرده، تاكنون بيش از 500 عنوان كتاب ومقاله تأليف كرده است.

در ادامه در گزيده اي از اين گزارش مي خوانيم: خبر كوتاه اما بسيار پرمعنا بود. يكي از جالب‌ترين و شايد كم نظيرترين وقف هاي ساليان اخير، همين چند روز پيش، در همدان رقم خورد. جايي كه استاد سالخورده تاريخ و فلسفه دانشگاه تصميم گرفت حاصل 60 سال زندگي‌اش را براي آيندگان وقف كند. 14 هزار جلد كتاب به ارزش تقريبي ميلياردها ريال ثروت مردي است كه مي‌گويد «او تاريخ و تاريخ او را انتخاب كرد.»

روزنامه ايران نوشت: دكتر پرويز اذكايي، استاد دانشگاه همدان كه كتابخانه با ارزش خود را وقف كتابخانه مركزي همدان كرده، تاكنون بيش از 500 عنوان كتاب ومقاله تأليف كرده است. او اين وقف فرهنگي را بزرگترين و بهترين تصميم زندگي‌اش مي‌داند و اميدوار است آيندگان با خواندن اين كتاب‌ها كه حاصل دود چراغ خوردن و تحقيق استادان بزرگ ايران و جهان است آگاهي يا بند و با نگاه عميق تري به خودو جهان بنگرند.

اين روزنامه در ادمه مي نويسد: او كه دلبسته تاريخ است و آن را «ام العلوم» يا مادر همه علوم و معارف مي‌داند، زندگي را رنجي طولاني مي‌داند كه خواهي نخواهي بايد آن را سر كرد؛ هرچند از نگاه اين استاد 80 ساله اگر عمر را صرف فرهنگ كنيم، بي‌گمان نامي شايسته از خودمان برجاي مي‌گذاريم. او كيست، چگونه زيسته و نگاه او در آستانه نهمين دهه عمر به زندگي چيست؟ گزارش پيش رو پاسخ او به اين پرسش هاست.


**تاريخ مرا انتخاب كرد
در اين گزارش مي خوانيم: وقتي پا به سن دو سالگي گذاشت جنگ جهاني دوم آغاز شد. با وجود سن كم، اشغال همدان توسط قواي انگليس و بمباران همدان در سال 1321 را خوب به ياد دارد. مي‌گويد، آن زمان به ما بچه جنگ مي‌گفتند و ما در آن قحطي‌ها، گرسنگي‌ها، مصائب و در متن شرايطي بسيار دشوار بزرگ شديم؛ هرچند از آن سختي‌ها جان سالم بدر برديم.

دكتر پرويز اذكايي با يادآوري روزهايي كه پدر به تحصيل او اهميت مي‌داد و او تاريخ را براي ادامه تحصيل خود انتخاب كرد، اين‌گونه مي‌گويد: پدرم معلم دبيرستان «آليانس» متعلق به كليميان بود، و در 6 سالگي من به همان مدرسه رفتم. تا كلاس چهارم ابتدايي همان جا ماندم. آنجا ما دو روز تعطيلي داشتيم، يكي جمعه مسلمانان و يكي شنبه كليمي ها. از همان كودكي به ما دو زبان مي‌آموختند. يكي فرانسوي و يكي عبري، كه البته من اجباري به يادگيري عبري نداشتم. پس از سال چهارم پدرم تصميم گرفت مرا به دبستان‌هاي خودمان بفرستد، چون احساس كرد كه كيفيت تدريس در آن مدرسه مطلوب نيست. از سال پنجم به دبستان رازي رفتم، در آنجا تدريس از كيفيت مطلوب تري برخوردار بود. بعد از آن به دبيرستان پهلوي سابق رفتم.

ايران به نقل از دكتر پرويز اذكايي مي نويسد: دوران تحصيل ما با دوره‌اي طلايي در تاريخ ايران همراه شد. بعد از برچيده شدن بساط استبداد رضاشاهي، نسيم آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي در ايران وزيدن گرفت، بخصوص كه متفقين هم در ايران بودند. مردم بعد از بيست سال حس رهاشدگي داشتند و افكار آزادي خواهانه و به اصطلاح آن روز «مترقي» در همه جاي ايران انتشار پيدا كرده بود. نسل ما با آن انديشه‌هاي آزاد و ترقي خواهانه و وطن دوستانه پرورش پيدا كرد. بعد از پايان دبيرستان، وارد خدمت نظام شدم و سال 1339 از خدمت برگشتم. با توجه به علاقه‌اي كه به نويسندگي داشتم در يكي دو تا از جرايد آن زمان همدان به نويسندگي مشغول شدم و نخستين مقاله من كه در مورد «استر و مردخاي» نوشته بودم سال 1334 درنشريه نداي اكباتان به چاپ رسيد.

دو نفر در تعيين مسير زندگي من نقش داشتند و مؤثر بودند. اول پدرم و دوم حضرت آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني. از آنجا كه پدرم از ارادتمندان ايشان بود، گاهي خدمتشان شرف ياب مي‌شد. روزي به پدرم گفته بودند كه من مقاله‌اي درباره عين القضات همداني از پرويز اذكايي خوانده ام، با شما چه نسبتي دارد؟ پدرم گفته بود پرويز فرزندم است. به اين ترتيب من هم به ملاقات ايشان رفتم و از همان ملاقات اول خيلي اثر گذار بودند و به من كتاب دادند و تشويق كردند.

سومين نفر هم استاد كتاب شناسي من، زنده ياد ايرج افشار بودند. تا سال 1342 همچنان به معلمي و نويسندگي ادامه دادم و در همان حال كتابدار كتابخانه پهلوي (سابق) هم بودم. در كنار كار، هر روز با عطش و ولع كتاب مي‌خواندم، چنانكه بعد از مدتي بسياري از كتاب‌هاي كتابخانه را مطالعه كرده بودم. يك سال بعد وارد دانشگاه تهران شدم. اينكه چرا تاريخ را براي تحصيل انتخاب كردم بايد بگويم اين تاريخ بود كه مرا انتخاب كرد. از نوجواني علاقه زيادي به تاريخ داشتم و با خواندن هر صفحه از تاريخ احساس مي‌كردم پنجره جديدي مقابل چشمانم باز شده است و درس‌هاي زيادي از تاريخ كشورم و جهان مي‌آموختم. با وجود آنكه در علوم رياضي شاگرد برجسته بودم و مي‌توانستم رشته‌هاي مهندسي را انتخاب كنم اما به دنبال علاقه‌ام يعني رشته تاريخ رفتم.

در مركز مردم شناسي وزارت فرهنگ و هنر در دهه پنجاه مشغول به كار شدم و تأليفات و ترجمه‌هايي در زمينه ابوريحان بيروني كه يكي از افتخارات ايران است تأليف و به چاپ رساندم. پروفسور «گرانويل بويل» ايران شناس مشهور، رئيس بخش ايران شناسي دانشگاه منچستر به لحاظ اين كه در كنگره ابوريحان بيروني شركت فعال داشت، تأليف‌ها و ترجمه‌هاي من در خصوص ابوريحان، بخصوص كتاب كارنامه بيروني كه يونسكو به آن جايزه داد، نظرش را جلب و مرا به دانشگاه منچستر دعوت كرد. به دانشگاه منچستر در انگلستان رفتم و در رشته تاريخ و فلسفه تا مقطع دكتري ادامه تحصيل دادم.

وقتي در رشته ايرانشناسي تحصيل مي‌كردم به اين واقعيت پي بردم كه ايرانشناسان و شرق شناسان خارجي بسيار بيشتر از دانشمندان و علماي ما در زمينه شناخت ايران كار كرده‌اند و در واقع ما امروز از مكتب آنها برخوردار هستيم. آنها بسيار عميق درباره تاريخ و فرهنگ ايران تحقيقات علمي انجام داده‌اند و نبود تحقيقات علمي مناسب در ايران در زمينه تاريخ كهن كشورمان باعث شد تا من وارد وادي تحقيق شوم.

**وقفي براي آيندگان
در اين گزارش آمده است:50 سال قبل وقتي دكتر اذكايي تحقيق درباره تاريخ و فلسفه را آغاز كرد، ايمان داشت كه تاريخ و تمدن ايران مانند آب زلالي است كه هرچه قدر از آن بنوشيم سيراب نمي‌شويم. از ديدگاه او تاريخ‌ ام العلوم و بزرگترين چراغ زندگي است كه مي‌تواند آينده‌اي روشن را در پيش روي ما قرار دهد. او با همين اعتقاد كتابخانه غني و بزرگ خود كه حاصل نيم قرن مطالعه و تحقيق در زمينه تاريخ و فلسفه بوده است را وقف كتابخانه مركزي همدان كرد.

او با بيان اينكه همه 14 هزار جلد كتاب دركتابخانه‌ام مانند فرزندانم هستند گفت: هيچ چيزي ماندگار‌تر از فرهنگ نيست و بايد آن را براي آيندگان گذاشت. سال ها قبل وقتي آرامگاه عين القضات با پيشنهاد من ساخته شد از من خواستند تا كتابخانه آرامگاه را با كتاب هايم تجهيز كنم و من هم قول دادم همه كتاب هايم را به اين كتابخانه بدهم. متأسفانه شرايط آنجا براي كتابخانه مناسب نبود و از طرف ديگر به دليل اينكه همه كتاب‌هاي من درجه يك و منابع تحقيقي و علمي هستند بايد در جاي مناسب خودشان قرار مي‌گرفتند. در اين مدت پيشنهادهايي براي خريد كتاب‌هاي من مطرح شد و كتابخانه ملي نيز درخواست خريد بخشي از كتاب‌هاي مرا داد اما من مي‌خواستم همه كتاب هايم را وقف كنم.

سال گذشته وقتي كتابخانه مركزي همدان مكان مناسبي را براي كتاب‌هاي من تهيه كرد و كتابداران آشنا به كتاب را براي آن در نظر گرفت رسالت سنگيني را كه بر دوش داشتم انجام دادم و همه اين كتاب‌ها را به كتابخانه مركزي وقف كردم. بعد از وقف از آنجايي كه بخشي از خانه بزرگي كه داشتم خالي شده است به همراه همسرم به آپارتماني نقل مكان كرديم و پس از بازنشستگي هنوز هم در زمينه رساله دكتري و يا كارشناسي ارشد به عنوان استاد راهنما با دانشجويان همكاري مي‌كنم.

وي درادامه درباره با ارزش‌ترين كتاب‌هايي كه در زندگي او تأثير گذار بودند و همچنين گرانبها ترين كتاب‌هاي كتابخانه موقوفي‌اش گفت: براي يك نويسنده و محقق همه كتاب‌ها به يك اندازه باارزش هستند. زندگي من با كتاب عجين شده است و شايد بهترين كتاب‌هايي كه در زندگي من تأثير گذار بود كتاب «مقدمه ابن خلدون» و «آثارالباقيه» ابوريحان بيروني بود كه اين كتاب دوم را خودم تصحيح و ترجمه كرده ام. در ميان كتاب‌هاي گرانبهايي كه به من هديه شده بود و در ميان كتاب‌هاي كتابخانه‌ام از ارزشي ويژه برخوردار بودند، كتاب سفرنامه مشهور «اوژن فلاندن و كست» بود كه در قطع جانمازي به چاپ رسيده و بسيار نفيس و با ارزش است.

در پايان اين گزارش به نقل از دكتر پرويز اذكايي مي خواني: كتاب «حكيم رازي» يكي از كتب مشهوري است كه درباره فيلسوف ملي سرزمين ايران يعني ابوبكر محمد بن زكرياي رازي نوشته ام. به نظر من گذشته از شخصيت بزرگ علمي اش، او بزرگترين فيلسوف ايران است و او را بايد به خوبي بشناسانيم.

*منبع: روزنامه ايران، 1396.3.27
**گروه اطلاع رساني**9370**2002** انتشار دهنده: فاطمه قنادقرصي