در ادامه در گزيده اي از اين گفت وگو مي خوانيم: پروفسورنعمت ييلدريم در سال 1963 در ارزروم به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات دوره دبيرستان در ارزروم، وارد دانشكده ادبيات دانشگاه آتاتورك شد و به دريافت درجه ليسانس (1988) و فوقليسانس زبان و ادبيات فارسي (1992) نائل آمد. در سال2006 پروفسور زبان و ادبيات فارسي شد. فعلا در دانشگاه آتاتورك عضو هيات علمي و در عين حال مدير گروه زبان و ادبيات فارسي مي باشد. هم اكنون نيز سردبيري و مديرمسئولي نشريه نسيم شرق را برعهده دارد.
پروفسور ييلدريم علاوه بر بيش از 45 مقاله در زمينه ادبيات فارسي كتب زير را نيز در اين حوزه منتشر كرده است:1.دستور زبان فارسي (چاپ هفتم ) 2. جمله بندي فارسي (آنكارا 2008 چاپ دوم) 3. افعال فارسي وجوه و زمانها( استانبول 1997)4. منابع در ادبيات فارسي (ارزروم 2008 چاپ دوم) 5. ادبيات ايران در دوران غزنويان (ارزروم 2006 چاپ دوم)6. فرهنگ اساطير فارسي/ ايراني(استانبول 2008 )7. ادبيات ايران از قديمترين ايام تا اسلام( استانبول2012 )8. اساطير ايران (استانبول2012) 9. فرهنگ ايران از زردشت تا شاملو (استانبول 2016).
ايشان همچنين ترجمه كتب زير را نيز به زبان تركي به انجام رسانده و منتشر كرده است: 1. ارداويرافنامه (استانبول 2011) 2. ترجمه اسكندرنامه فردوسي (استانبول 2015) 3. ترجمه شاهنامه( استانبول 2016)4. ترجمه نصيحه الملوك سعدي( استانبول 2016).
پروفسور ييلدريم همچنين در حال نگارش، تدوين و ترجمه كتب زير نيز مي باشد.1. ترجمه گشتاسپنامه دقيقي2. تاريخ ادبيات ايران از اسلام تا غزنويان3. ترجمه كليله و دمنه نصرالله منشي 4. رودكي و ترجمه ديوانش.
پروفسور ييلدريم تاكنون موفق به دريافت نشانها و جوايز متعددي در ايران شده است. نشان «شهريار» از نخستين جشنواره بينالمللي نشان فرهنگي شهريار، برنده جايزه كتاب سال در بيست و چهارمين دوره جايزه جهاني كتاب سال جمهوري اسلامي با «ترجمه شاهنامه فردوسي به زبان تركي استانبولي» و كسب نشان «فردوسي» در همايش ملي بزرگداشت فردوسي و پاسداشت زبان پارسي. در حاشيه برگزاري همايش ملي بزرگداشت فردوسي و پاسداشت زبان پارسي، در شهر مشهد، فرصتي پيش آمد تا با وي به گفتوگو بنشينيم كه در ادامه ميخوانيد:
**از چه زماني با زبان فارسي آشنا شديد و چگونه آن را ياد گرفتيد؟
در دوران دبيرستان زبان فرانسوي را بسيار خوب صحبت ميكردم. سال آخر دبيرستان زبان عربي را نزد يك استاد به صورت خصوصي آموختم. چند سال به مطالعه عربي پرداخته و سپس به دانشگاه رفتم. در دانشكده فني عربي را ادامه دادم. بعضي اوقات در كلاسهاي عربي استادمان ابياتي از زباني به نام فارسي را لابهلاي درسها ميخواند. فارسي را اولينبار آنجا شنيدم. ابتدا گمان ميكردم الفباي فارسي بسيار به عربي شباهت دارد، اما بعدها دريافتم كه فارسي زبان ديگري است.
بار ديگر در كنكور شركت كردم. زبان عربي را قبل از فارسي انتخاب كرده بودم و در حقيقت قبولي در زبان فارسي شانس بزرگي بود. از فارسي هيچ نميدانستم، اما زبان عربي را حدود 5 سال مطالعه كرده بودم. با ورود به دانشكده علوم، زبان و ادبيات فارسي دريافتم با وجود شباهتهاي بسيار ميان اين دو زبان باز هم زبان فارسي متفاوت است. آن زمان به تركي و دستور زبانش مسلط بودم و عربي را نيز ياد گرفته بودم. به همين خاطر يادگيري فارسي برايم بسيار آسان شد.
علاقه زيادي به زبان فارسي داشتم، چرا كه زبان ذوق و ادبيات و شعر است. فرانسوي را نيز ميدانستم و زبان خارجي من در دانشگاه فرانسوي بود. بنابر اين بعد از فرانسوي و عربي، فارسي زبان سوم من شد. از همان ابتدا بسيار فارسي را دوست داشتم وهمچنين چون عربي ميدانستم نسبت به دانشجويان ديگر يادگيري برايم راحتتر بود و اينگونه فارسي برايم آغاز شد.
**آشنايي با لطف و زيباييهاي زبان فارسي از چه هنگام آغاز شد؟
بعد از ترم دوم كه تقريبا فارسي را در حد جملههاي ساده ياد گرفته بوديم، شعرهاي ساده را ميخوانديم. يكي از كتابهاي درسي ما، كتاب فارسي قبل از انقلاب بود كه در آن شعرهاي بسيار خوب و سادهاي گنجانده بودند. اين اشعار را از حفظ ميكرديم بهطور مثال شعر مادر: «گويند مرا چو زاد مادر» از ايرج ميرزا. فهم زيبايي زبان فارسي با آن اشعار آغاز شد. آن زمان پدرم راننده بود و به وسيله تانكر از ايران سوخت هواپيما ميآورد. هيچگاه از خاطر نميبرم كه در سفري، پدرم با يك كتابفروش در مورد حضور من در دانشكده زبان و ادبيات فارسي صحبت كرده بود؛ آن كتابفروش نيز دو كتاب هديه كرد: يكي
«كليات سعدي» بود و ديگري «فرهنگ دوجلدي عميد».
هنوز آن كتابها را دارم و همان روزها دريافتم فارسي زبان شعر است. چهار سال بعد دانشگاه را با هشت ترم شاگرد اولي به اتمام رساندم. همزمان با فارغالتحصيلي نامه پيشنهاد دو كار را دريافت كردم: يكي از نامهها از سوي مخابرات بود و درخواست كار ترجمه و ديگري از سوي مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي از استانبول كه در نهايت من اين مركز را انتخاب كرده و حدود يكسال و نيم در آنجا به عنوان مترجم عربي به فارسي مشغول به كار بودم. سپس به همان دانشكدهاي كه در آن تحصيل كرده بودم، بازگشته و استاديار شدم و تا به امروز حدود 25 سال است كه با زبان فارسي سروكار دارم و در حقيقت زبان فارسي ديگر بخشي از زندگي من شد.
**اكنون به سوالهاي تخصصيتر ميپردازيم؛ هنگامي كه با فارسي آشنا شديد و شيريني اين زبان را دريافتيد ارتباط تان با زبان تركي چگونه بود؟ آيا ادبيات تركي را مطالعه ميكرديد؟
بله، قبل از آنكه فارسي را ياد بگيرم ادبيات تركي را نيز دوست داشتم. محمد عاكف ارسوي كه شاعر ملي ماست كتابي به نام صفحات دارد كه بهترين كتاب صدسال اخير ما محسوب ميشود. اين كتاب به وزن عروضي نوشته شده و همچنين عاكف ارسويي همزمان مسلط به عربي و فارسي و فرانسوي بود. «صفحات» كتاب بسيار خوبي است كه آن را حفظ ميكردم.
اشعارش بسيار سنگين بود و در حقيقت آميختهاي از كلمات عربي و فارسي بود. ميتوانم بگويم كه در دوره آخر عثماني زندگي ميكرده. سرود ملي ما را هم همين شاعر نوشته. بيشتر شعرهاي او را ميخواندم. با شعر و ادبيات تركي هم با اين كتاب آشنا شدم. بعدا كه فارسي را ياد گرفتم ديدم كه شعر قديمي ما تقريبا پنجاه درصد كلماتش عربي و فارسي است. ذوق ادبي از آنجا آغاز شده بود.
**آيا صحت دارد كه زبان دربار عثماني فارسي بوده است؟
خير به اين شكل نبوده، با اين وجود عثماني از سه زبان تشكيل شده بود: عربي، فارسي و تركي. عثماني يك زبان مستقل نيست، چرا كه گفتارش تركي و الفباي آن فارسي است. البته كلمات در زبان عثماني كلمات سنگيني بودند. ما نيز اكثر مطالب را از مرزهاي ايران دريافت كرديم. به طور مثال در محاورات روزمره حتي كلمات نماز و روزه و غيره را از فارسي گرفتيم نه از عربي. در واقع كلمات زيادي در زبان ما از فارسي گرفته شده است. جدا از شاعران عثماني، برخي از سلاطين عثماني هم بودند كه ديوان شعر به فارسي داشتند. فارسي زبان ادبي تركها بود.
**در زبان فارسي كدام شاعران و يا نويسندگان شما را مجذوب ادبيات فارسي كردند؟
سعدي. بدون هيچ حرفي سعدي است. سعدي را از كتابي كه پدرم از ايران آورده بود، شناختم، آن زمان هنوز فارسي را خوب نميدانستم، بازش ميكردم و نگاه ميكردم اما نميفهميدم! بعد از آنكه به درك شعر و جملاتش رسيدم سرآغازي بود براي لذت از شعر سعدي. به ترجمه آن پرداخته و از اساتيد كمك ميگرفتم. علاقه من به سعدي آنچنان بود كه گلستان و بوستان سعدي را موضوع رساله دكتري انتخاب كردم. در مدت حدود دو سالي كه مشغول رساله بودم شعرها و بخشهاي بسياري از گلستان و بوستان را از بر شدم.
**در آن دوره به ايران هم آمده بوديد؟
بله، بعد از اتمام فوق ليسانس حدود هفده سال قبل به ايران آمدم. براي مدت دو ماه در اصفهان مشغول رساله بودم. آن زمان تمام مقالاتي را كه درباره دستور زبان در ايران چاپ شده بود را جمعآوري كردم و به تركيه بردم.
**بعد از سعدي چه كسي؟
بعد از سعدي حافظ. بعد از حافظ هم فردوسي.
**با فردوسي چگونه آشنا شديد؟
آقاي ياحقي كتابي نوشته بود كه آن زمان هم كه به اصفهان آمده بودم ايشان استاد ما بود. در واقع با بسياري از اساتيد بزرگ در زماني كه در اصفهان بودم، آشنا شدم. بعد از اينكه برگشتم شنيدم كه استاد كتابي نوشتند به نام «فرهنگ اساطير ايران». كتاب را از استاد خواستم و يك نسخه برايم فرستاد. ديدم كار بسيار خوبيست. من هم بسيار به اساطير ايراني علاقه داشتم. گفتم كه اين كتاب را ترجمه كنم. شروع كه كردم ديدم كتابهاي زيادي در اين مورد در ايران نوشته شده است. چه اساتيد ايراني و چه غيرايراني. دست نگه داشتم و به ايران آمدم. اگر درست در خاطرم باشد 93 جلد كتاب درباره اساطير ايران ــ چه تاريخ، چه ادبيات ــ خريدم و برگشتم. چهار يا پنج سال طول كشيد. از آب آغاز شده و با ذوالقرنين تمام شد.
شاهنامه را در كشور ما يك استادي قبل از بنده ترجمهاش را آغاز كرده بود. بيست هزار بيتش را ترجمه كرده بود و داد به وزارت آموزش و پرورش كه چاپ شود. در انتشاراتي كه من «فرهنگ اساطير ايران» را به آنها دادم، ديدند كه اين كار با شاهنامه همخوان است و از من خواستند كه آن بيست هزار بيت را دوباره ترجمه و يا تصحيح كنم كه با هم چاپ شود. گفتم اين همه شاهنامه نيست و تا جايي كه من ميدانم شاهنامه شصت هزار بيت است نه بيست هزار! به من گفتند كه شما بقيه ابيات را ترجمه كنيد. گفتم من بايد ببينم كه اين ترجمه چگونه است. فرستادند كه بخوانم و تصحيح كنم ديدم كه استاد خيلي خوب ترجمه كرده است. زنگ زدم و گفتم كه من ميتوانم بقيه اين كار را انجام دهم.
چند سال طول خواهد كشيد را نميدانم. كار بسيار مشكلي است، اما نكته مثبت اين بود كه در طول كار پيرامون اساطير ايران، همه اساطير شاهنامه را آنجا شناختم. كار را آغاز كردم و هشت سال طول كشيد كه بقيه ابيات ترجمه شود كه سال گذشته چاپ شد. سال گذشته ايران بودم براي رونمايي از ترجمه شاهنامه و امسال هم خدا را شكر جايزه كتاب سال را گرفتم.
**پيرامون ادبيات داستاني ايران چه فعاليتهايي داشتيد؟
به ادبيات داستاني بسيار كم پرداختم، چرا كه آثار متعددي در اين زمين وجود دارد. در جلد آخر تاريخ ادبيات به ادبيات داستاني خواهم پرداخت.
**به عنوان يك مخاطب چطور؟
بعد از دفاع از رساله دكتري شروع به خواندن رمانهاي فارسي كردم. از بزرگ علوي و جلال آل احمد. رمانهاي بسيار خوبي هستند، اما متاسفانه هيچ ترجمهاي از آنها به زبان تركي موجود نيست. پيرامون ادبيات به ويژه ادبيات معاصر ايران در تركيه آنچنان كار خاصي انجام نشده است.
**از ميان رمانهاي فارسي كداميك را مطالعه كرديد؟
«غربزدگي» از جلال آلاحمد، «چشمهايش» و «چمدان» از بزرگ علوي، كتابهايي از صادق هدايت، صادق چوبك و ساعدي. از ادبيات زنان هم برخي آثار خانم سيمين دانشور را مطالعه كردهام.
**آيا افراد خانواده شما نيز با ادبيات فارسي رابطهاي دارند؟
درحقيقت هيچگونه رابطهاي ندارند! و حتي نشانههاي اين زبان براي ايشان قابل درك نيست.
**غير از حوزه ادبيات، با ديگر حوزههاي فرهنگ ايران چه مقدار آشنايي داريد؟ بهطور مثال موسيقي؟
به موسيقي ايراني خيلي علاقه دارم. هنر در ايران در تمام شاخهها از ادبيات و نقاشي، تا سينما و نمايش نسبت به كشور ما گستردهتر است. اين يك واقعيت است. مثلا درحوزه سينما ايران اسكار ميگيرد. موسيقي ايران نيز از اين قائده مستثني نيست. يكي از عوامل زيبايي موسيقي ايران ارتباطش با غزل و شعر غني ايران است. اشعار اشخاصي همچون سعدي، حافظ، خيام، مولوي، عطار و ديگران. در هنگام كار نيزمعمولا به موسيقي ايران گوش ميكنم.
**از خوانندههاي سنتي ايراني كدامها را ميشناسيد؟
شجريان، افتخاري و بنان. اغلب خوانندگاني كه در اينترنت تصنيفشان موجود است را ميشناسم.
**موسيقي جديد چطور؟
با اين حوزه و خوانندگان آن آشنايي ندارم.
**سينماي ايران را پيگيري ميكنيد؟
در دورهاي از طريق ماهواره شبكههاي ايران را تماشا ميكردم، اما در سالهاي اخير ديگر اين امكان برايم وجود ندارد. البته فيلمهاي مشهور را در كلاس با دانشجويانم تماشا ميكنم. چند فيلم و سريال ايراني نيزبه زبان تركي دوبله شده است كه در اين ميان ميتوان از سريال «امام علي» و «يوسف پيامبر» نام برد.
**تحولات سياسي ــ اجتماعي ايران را هم پيگيري ميكنيد؟
در سالهاي اخير تحولاتِ نه ايران را و نه مانند قبل، كشور خودم را، پيگيري نميكنم، چرا كه تحولات سالهاي اخير ناراحتكننده است. براي من فقط كلاس و درس و دانشگاه و خواندن و نوشتن كافي است.
**نگاه مردم تركيه به مردم و فرهنگ ايران چگونه است؟
مردم ما به آن شكل از مردم ايران خبر ندارند. علتش هم وضعيت سياسي خود تركيه و همچنين شايد روابط سياسي دو كشور است. فضاي سالهاي اخير تركيه سبب شده مردم ازمسائل خارج از تركيه به آن شكل اطلاعي نداشته باشند.
**در چند سال اخير برخي از شبكههاي ماهوارهاي شروع به پخش سريالهاي تركي كردند. درحالي كه بعيد ميدانم اين تصاوير با جامعه تركيه سنخيتي داشته باشد. تصوير مردم ايران از جامعه تركيه تصوير مخدوشي است و تصوير واقعي نيست... نظر شما در اين خصوص چيست؟
هدف اين سريالها راندن نگاه مردم ازمسائل مهم و اصلي زندگي و جامعه به سمت و سوي ديگري است. به طور مثال حدود 150 شبكه خصوصي داريم كه 40 تا 50 مورد از اينها شبكههاي بزرگي هستند كه در كشورهاي ديگر نيز قابل تماشا هستند. وضعيت به گونهايست كه خانوادههاي مذهبي نيز در تركيه مخاطب اين شبكهها شدند و اين حقيقت كه ادامه اين وضعيت به كجا ختم خواهد شد، مسئله آشكاري نيست.
*منبع: روزنامه همدلي، 1396.4.11
**گروه اطلاع رساني**9370**9131** انتشار دهنده: شهربانو جمعه
تهران- ايرنا- روزنامه همدلي در گفت وگو با نعمت ييلدريم مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آتاتورك نوشت: علاقه زيادي به زبان فارسي داشتم، چرا كه زبان ذوق و ادبيات و شعر است. فرانسوي را نيز ميدانستم و زبان خارجي من در دانشگاه فرانسوي بود.