۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۸:۵۸
کد خبر: 82698657
T T
۰ نفر

ميهمان ‌نوازي ايراني در ماسوله زاگرس!‏

۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۸:۵۸
کد خبر: 82698657
ميهمان ‌نوازي ايراني در ماسوله زاگرس!‏

تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات درباره گردشگري در كوه هاي چهارمحال و بختياري به ارايه گزارشي پرداخت و آورد: روستاي سر آقاسيد ‎در 140 كيلومتري شهركرد و از توابع شهرستان كوهرنگ واقع شده است. اين روستا با قدمت 600 ساله، به «ماسوله زاگرس» نيز شهرت دارد و خانه‌هاي خشتي آن به گونه‌اي است كه حياط مقابل هر خانه، سقف خانه‌اي ديگر است.

در ادامه اين گزارش مي خوانيم: پيرزن براي «سيد عيسي» شرط گذاشت كه اگر سه خواست ‌اش را برآورده كند، مسلمان شود. خواست اول او، خبر از گاوي بود كه گمشده بود. سيد مكثي كرد و گفت: گاو تو در حالي كه گوساله‌اي زاييده، كنار چشمه است و گرگي در حال بازي گوساله است، اما كاري با آنها ندارد! پيرزن به دنبال گاوش رفت و آن را يافت. درخواست دوم پيرزن، چشمه‌اي بود كه هر كس دست در آن كند، به آرزويش برسد. سيد نيزه‌اي افكند و در محل فرود آن، چشمه‌اي جوشيد كه «مراد» نام گرفت. شرط سوم، نشانه‌اي بود كه قبله را مشخص مي‌كند. نيزه ديگر بر كوه فرود آمد و در آن فلشي ايجاد كرد كه رو به قبله بود.

داستان پيرزن و «سيد عيسي» به همين‌ها ختم نمي‌شود، در جايي ديگر از روستا، سنگي بزرگ روي سنگي كوچك قرار گرفته است. بر اساس افسانه ‌ها، سنگ بزرگ را همان پيرزن وقتي سيد در حال نماز بود، از بالاي كوه سُراند تا روي او بيفتد. اما سيد بدون اينكه نماز را بشكند، سنگ ريزه ‌اي انداخت و سنگ بزرگ روي سنگ ريز ماند و خشك شد.‏

حالا صدها سال از تاريخ حضور اين سيد گذشته است. چشمه مراد، فلش رو به قبله و سنگي بزرگ كه روي سنگي كوچك قرار دارد، هويت بخش مردم روستايي است كه در دل كوه‌هاي زاگرس زندگي مي‌كنند، روستايي كه نامش نيز دلالت بر حضور سيد عيسي دارد: روستاي «سرآقاسيد»، در قلب رشته كوه‌هاي زاگرس، مرز ميان استان‌هاي اصفهان و چهارمحال و بختياري، جايي كه خودرو به سختي به آن مي‌رسد و به دليل معماري پلكاني، كاملا ويژه و منحصر به‌فرد است.

** ماسوله زاگرس! ‏
خانه‌ها با خشك و گل ساخته شده‌اند، ولي استحكام مناسبي دارند و حتي سرماي كشنده زمستان را تحمل مي‌كنند. منازل تو در تو است و بعضا براي رفتن به رديف بالاتر، بايد از نردباني در مقابل خانه يكي از اهالي بالا رفت. سقف خانه‌ ها از خاكي است كه با غلطك‌هاي سنگين، چنان روي هم فشرده شده است كه امكان نفوذ راحت آب به آن، وجود ندارد. تيرك ‌هاي چوبي، حافظ سقف خانه‌هاست و درهاي چوبي كم‌كم به درهاي فلزي تبديل شده است. روستا در منظري كلي، سازه ‌اي است طبقه طبقه. كوچه ‌هاي تو در تو و منازل مملو از گرماي زندگي، بي شك براي هر گردشگري جذابيت بي‌بديلي به همراه خواهد داشت.

اهالي روستا از قوم بختياري هستند و فرهنگ بومي ريشه‌دار اين قوم بزرگ ايراني، در روستا ديده مي‌شود. پوشش زنان و لهجه و آداب و رسوم آنها نشان از اصالت اين مردمان دارد. بعد از كباب لذيذ بختياري، از جمله غذاهاي مخصوص آنها «آب قارچي» است كه با استفاده از قارچ‌هاي كوهي، سيب زميني و عدس پخته مي‌شود و خواص منحصر به‌فردي دارد. تقريباً همه اهالي روستا، قارچ كوهي را بهار از كوه و دشت جمع‌آوري مي‌كنند و بعد از خشك كردن، از آنها تا آخر زمستان بهره مي‌برند. «آش كاردي» هم نوعي غذا است كه با سبزي كوهي پخته مي‌شود و مورد علاقه اهالي است. گوشت بز و گوسفند و لبنيات نيز از ديگر خوراكي ‌هايي است كه در سبد غذايي همه اهالي روستا وجود دارد.

** جمع‌آوري آذوقه زمستان‏
در روزهاي پاياني شهريورماه، زماني كه آخرين گروه‌هاي ايلات بختياري از كوهرنگ به سمت ييلاقات خوزستان مي‌روند، در روستا جنب و جوش مضاعفي ديده مي‌شود. برخي براي مهاجرت به شهر به دليل داشتن فرزندان دانش‌آموز آماده مي‌شوند و بسياري ديگر كه قصد ماندن در روستا در فصول سرد را دارند، به جمع‌آوري هيزم و آذوقه مشغولند. از ديگر سو، با توجه به نزديكي ماه‌هاي محرم و صفر، زوج‌هاي جواني كه قصد ازدواج دارند، به سرعت مشغول فراهم كردن مقدمات مراسم ازدواجند و هر هفته چند مراسم عروسي برگزار مي‌شود.‏

در غرب روستا، زمين‌ها به سختي و مشقت هموار شده و در آن علوفه و بعضي از انواع سبزي مورد استفاده اهالي، كاشته شده است. اين زمين‌هاي كوهستاني كنار رودخانه متعلق به اهالي روستاست و اندكي از نيازهاي آنها را در ماه‌هاي گرم سال تأمين مي‌كند. درختان كهن گردو نيز از جمله ديگر اموال روستاييان است كه به طور پراكنده در اين محدوده قرار دارد.‏

با توجه به محدود بودن زمين‌هاي روستا، اهالي به طور سنتي از مراتع منطقه براي تغذيه دام‌ها استفاده مي‌كنند، اما به دليل فشار زيادي كه بر مراتع وارد شده، اين مناطق براي چند سال به وسيله سازمان مراتع قُرق شده است و فعلاً اجازه چراي دام در آن‌ها داده نمي‌شود.‏

** چشمه مراد براي رفع حاجت
همان طور كه گفته شد، «چشمه مراد» در افسانه‌هاي روستاي «سرآقاسيد» وقتي جوشيد كه سيد عيسي به درخواست پيرزني، نيزه‌اي بر كوه افكند. دل كوه را شكافت و آب جوشيد. اين چشمه در كوه مقابل روستا كه فاصله كمي با آن دارد، هنوز جاري است. شكافي در كوه و آبي زلال و به غايت خنك. بر اساس همين افسانه‌ها اگر فردي با نيت پاك دستش را در آب چشمه كند و چيزي مثلاً يك برگ يا ريشه يك گياه به دستش بيايد، حاجتش روا خواهد شد. اين اعتقاد كماكان پابرجاست و اهالي روستا، گهگاه در جستجوي حاجتي، خود را به لب چشمه مي‌رسانند. ‏

** چشمه نمك شفابخش
چند كيلومتر آن سوتر از روستا و در سينه كش يك كوه، چشمه‌اي با آب بسيار شور جاري است. طي قرن‌ها، روستاييان با حفر گودال‌هاي پلكاني، سرعت اين آب را كاهش داده‌اند كه باعث مي‌شود نمك آن ته‌نشين شود. در نتيجه هم آب نسبتاً شيرين تري وارد رودخانه شود و هم از نمك محلول در آن استفاده كنند.

يكي از فعاليت‌هاي اهالي روستا تراشيدن نمك‌هاي ته نشين شده براي انتقال آن به روستا و استفاده از آن است. گرچه احتمالاً روي تركيب اين نمك تحقيق عملي جامعي نشده است، اما اهالي روستا معتقدند اين نمك خواص فراوان دارويي دارد.‏

** گردشگران خارجي
نكته جالب توجه، حضور گردشگران خارجي در روستاي «سرآقاسيد» است. اين روستا گردشگراني از شهرها و روستاهاي همجوار دارد كه عمدتاً براي اداي نذر به آنجا مي‌روند . به جز زائران، بقيه گردشگران خارجي هستند. به عبارت ديگر، روستاي «سرآقاسيد» ظاهراً براي گردشگران خارجي شناخته شده‌تر از برخي ايرانيان است. يك گروه هلندي، چند نفر چيني و يك ايتاليايي در روزهاي آخر شهريور ماه در روستا اقامت كرده‌اند.‏

«ماركو» گردشگر ايتاليايي است كه تنها و پياده سفر مي‌كند. وي در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات مي‌گويد: 25 سال سن دارم، از 18 سالگي سفر مي‌كنم و چون پياده سفر كردن را دوست دارم، عموماً تنها هستم.

وي در مورد مزيت سفر پياده مي‌گويد: وقتي پياده مسافرت مي‌كني، امكان بيشتري براي برقراري ارتباط با مردم محلي داري، اما وقتي داخل ماشين هستي، هر جايي كه بخواهي نمي‌تواني توقف و از مناظر طبيعي استفاده كني يا با مردمي كه زندگي مي‌كنند،‎‏ ارتباط برقرار سازي.‏
وي هدفش از سفر را طبيعت‌گردي، آشنايي با فرهنگ و ديدار با اقوام گوناگون بيان مي‌كند و مي‌افزايد: پيشتر هم پياده در ايتاليا به استان «لووينيا» و بعد از آن به «كرواسي» و سال گذشته به «ايسلند» سفر كردم و هدفم در همه سفرها همين سه موردي بوده كه بيان كردم.‏

«ماركو» تعريف مي‌كند كه از تهران، با اتوبوس به شهركرد آمده و پياده به شهر زاينده رود رفته است. او سپس خود را با ماشين به «چلگرد» رسانده و از آنجا پياده به روستاي «سرآقاسيد» آمده است و قصد دارد بعد از اين روستا، به شيراز، اصفهان و كاشان برود و در نهايت به تهران برگردد.‏

اين گردشگر ايتاليايي آشنايي خود با ايران را اين‌گونه توضيح مي‌دهد: در ايسلند، با خانمي آشنا شدم كه وقتي متوجه شد طبيعت و فرهنگ‌هاي بومي را دوست دارم، به من پيشنهاد داد كه حتما به مغولستان و ايران سفر كنم. من سفرهاي فرهنگي را دوست دارم. ايران طبيعت زيبا دارد و طبيعت آن با اروپا و ايتاليا بسيار متفاوت است و براي همين مصمم شدم به ايران هم سفرم كنم.‏

** مردمان مهربان و سخاوتمند
تبليغات گسترده عليه فرهنگ و مردم ايران در بسياري از كشورها و از جمله كشورهاي اروپايي متأسفانه باعث شده است بسياري از گردشگران علاقه‌مند از سفر به كشورمان خودداري كنند. اما ماركو، از جمله افرادي است كه تحت تأثير تبليغات منفي قرار نگرفته است.

مي‌گويد: زماني كه مي‌خواستم به ايران بيايم، دوستانم به من گفتند تو ديوانه‌اي، آنجا تو را مي‌كشند! اما وقتي به اينجا رسيدم از مهرباني و سخاوتمندي مردم غافلگير شدم. مردم ايران خيلي گرم هستند. مي‌دانستم كه ايرانيان آن طور كه تبليغ مي‌شود نيستند، مهرباني‌شان حتي از آنچه فكر مي‌كردم، بيشتر است، آنقدر مهربان هستند كه مجبورم برنامه‌ام را عوض كنم. يك گردشگر در ايران به مردماني برمي‌خورد كه مجبور مي‌شود برنامه‌اش را عوض كند و رفتن‌اش را به تعويق بيندازد. من لحظه به لحظه در ايران را با شوق زندگي مي‌كنم. در اروپا اينگونه نيست، همه چيز برنامه دارد و قرار نيست كسي ناخواسته از شما پذيرايي كند. وقتي در كشور خودم، ايتاليا، پياده مسافرت مي‌كردم، هيچ كس تعارف نكرد كه شب را در منزلش بمانم يا كسي غذا تعارفم نكرد، ايرانيان سخاوتمندند و براي همين ايران با همه جاي ديگر دنيا فرق دارد.

** گوگل معرف سرآقاسيد!‏
اگر كسي بخواهد به روستاي «سرآقاسيد» سفر كند، اطلاعات زيادي در مورد آنجا، نحوه استقرار در روستا و مسيرها پيدا نخواهد كرد. اين روستا حتي براي ايرانيان نيز ناشناخته است و احتمالاً يك گردشگر خارجي، نتواند اطلاعات قابل قبولي از هموطنان‌مان در مورد اين روستا به دست بياورد. «ماركو» مي‌گويد: من در «گوگل» عبارت «مناظر ايران» را جستجو كردم. چند تصوير از روستاهاي ايران ديدم و تصوير روستاي «سرآقاسيد» برايم خيلي جذاب بود.

وي ادامه مي‌دهد: وقتي به اينجا رسيدم، برايم غير قابل باور بود. اصلاً تصور نمي‌كردم با چنين روستايي مواجه شوم و فكر مي‌كنم در هيچ جاي دنيا شبيه اينجا را نبينم. البته فقط يك روز مي‌توانم اينجا بمانم و فردا به «چلگرد» مي‌روم و بعد به فارسان و بعد به سمت شيراز، اما دوست دارم دوباره به اينجا برگردم. قصد دارم قبل از رفتن يك قطعه فيلم با دوربين پرنده (كوادكوپتر) بگيرم. ‏

اين گردشگر ايتاليايي در گفتگوي خود با روزنامه اطلاعات باز هم بر سخاوتمندي ايرانيان تأكيد مي‌كند و مي‌افزايد: در راه كه پياده مي‌روم، بسياري از ايرانيان با خودروهايشان توقف و تعارف مي‌كنند كه سوار شوم. آن‌ ها فكر مي‌كنند وسيله نقليه پيدا نكرده‌ام و مي‌خواهند بدون دريافت پول مرا به مقصد برسانند؛ من اينها را به ديگران خواهم گفت!

** غار يخي با برف‌هاي صدها ساله
بعد از كوهرنگ و ابتداي جاده «سرآقاسيد»، غار يخي قرار دارد كه به تازگي بسيار مورد توجه گردشگران قرار گرفته است. اين غار كه از برف ‌هاي دهها يا شايد صدها ساله تشكيل شده است، مشتاقان زيادي دارد. رودي از آب زلال و بسيار سرد نيز از اين غار جاري است كه توجه زيادي را به خود معطوف كرده است. اين غار كه در حدود 20 كيلومتري روستا قرار دارد، سر آغاز جاده‌اي خاكي و پر پيچ و خم است كه مشتاقان را به «سرآقاسيد» مي‌رساند.‏

در دهه 60 خورشيدي براي روستا جاده‌اي كشيده شد، تا پيش از آن راهي براي ورود و خروج با خودرو به روستا وجود نداشت و اهالي از حيوانات باركش براي رفت و آمد استفاده مي‌كردند. اما از آن تاريخ، اين جاده گرچه عريض است، اما بدون آسفالت مانده است. بسياري از اهالي روستا در اين مورد نگراني‌هايي دارند. به گفته آنها خسارت‌هاي وارد شده به خودروهاي اهالي بسيار بالا است و هرساله مجبورند براي ديسك و صفحه و جلوبندي خودروهاي ‌شان، هزينه‌هاي زيادي را متحمل شوند. به علاوه، اين جاده در منطقه‌اي است كه برف سنگيني مي‌بارد و عموما در فصل زمستان براي روزهاي متوالي بسته مي‌شود.‏

** عروسي با شليك گلوله ‌ها
روند آشنا شدن زوج ‌هاي جوان در روستاي سرآقاسيد، همانند بيشتر مناطق ديگر كشور است. داماد و خانواده اش به خواستگاري دختر مي‌روند و بعد از آن به ترتيب مهماني‌هاي بله برون، تعيين مهريه و شيربها و نامزدي برگزار و در نهايت جشن ازدواج گرفته مي‌شود. اما مراسم روز ازدواج، در روستاي سرآقاسيد، شباهت زيادي به مراسم بختياري‌ها دارد.‏

از ظهر صداي شليك گلوله‌ها، خبر از مراسم بعد از ظهر مي‌دهد و اهالي دسته دسته خود را براي حضور در اين مراسم در بالاترين بام روستا، آماده مي‌كنند. لاشه چندين راس گوسفند روي دارهاي چوبي آويخته شده است تا براي تهيه شام استفاده شود. هر كدام از اهالي بنا به توانايي خود در حال انجام امور مربوط به مراسم هستند. هر از گاهي، صداي گلوله‌اي ديگر به گوش مي‌رسد. نوجوانان مشتاق دور و اطراف تفنگ ايستاده‌اند و بادقت سعي مي‌كنند نحوه شليك با آن را ياد بگيرند.

داماد، داريوش نام دارد. 25 ساله است و همسرش 23 سال دارد. مي‌گويد: در اينجا براي ازدواج مشكل زيادي وجود ندارد و هر كس ازدواج كند، يا خانه‌اي از قبل دارد و يا به كمك اهالي، خانه‌اي جديد براي او ساخته مي‌شود. كارم كشاورزي است و در زمين‌هاي روستا يونجه، شبدر و گندم مي‌كارم، گردو هم داريم. وي مي‌افزايد: امسال اوضاع كشاورزي بهتر از پارسال بود و شكر خدا راضي هستيم.

كم كم صداي ساز و دهل و بعد سورنا و كرنا بلند مي‌شود و مردان روستا دست در دست يكديگر به پايكوبي مي‌پردازند. رقص محلي شامل «رقص سه پا» با دستمال بازي و بعد از «چوب بازي» است. گردشگران نيز از اين رقص زيبا به وجد مي‌آيند و در آن شركت مي‌كنند. از آن جمله، «ماركو» است كه با اشتياق سعي دارد در كنار ديگر مردان روستا، آن را بياموزد.‏

** مشكلات روستا‏
حجت دادور، دهيار روستاست، او در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات توضيح مي‌دهد: روستاي «سرآقاسيد» حدود 300 خانوار جمعيت دارد كه در زمستان نيمي از اهالي از اينجا مي‌روند. وي دليل خروج زمستاني بعضي از اهالي را بسته شدن جاده اصلي روستا و مشكلات مربوط به آن مي‌داند و مي‌افزايد: به جز اين، روستا دبيرستان ندارد و كساني كه فرزند محصل در اين مقطع تحصيلي دارند، عموماً به كوهرنگ، اصفهان و يا شهركرد مي‌روند.‏

«سلمان» يكي ديگر از اهالي روستاست كه يك فرزند دانشجو، يك ديپلمه، يك دبيرستاني و يك فرزند قبل از سن تحصيل دارد. او موضوع تحصيل را از جمله مواردي مي‌داند كه عامل مهاجرت اهالي روستا به شهرها است. وي ادامه مي‌دهد: در روستا دبستان داريم و تا كلاس هفتم آموزش داده مي‌شود، معلم از جاي ديگر به روستا مي‌آيد و درس مي‌دهد، اما براي بعد از كلاس هفتم، بچه‌ها بايد به شهر بروند. 200 دانش آموز داريم و بين 20 تا 30 دانشجو هم از اهالي روستا در دانشگاه‌ها مشغول تحصيلند.‏

** خانه بهداشت و حمام بدون سوخت
روستا «سرآقاسيد» خانه بهداشت تازه سازي دارد و حمام روستا نيز تاز ه ساز و فراهم است، اما مورد استفاده اهالي روستا قرار نمي‌گيرد. حجت، دهيار روستاي سرآقاسيد، دليل آن را نبود سوخت و بسته بودن دوره‌اي جاده مي‌داند. اما ظاهراً سبك زندگي اهالي روستا و استفاده از آب رودخانه براي شستشو، دست كم در تابستان، دليل ديگر عدم استفاده از حمام روستا است. نبود سيستم جمع آوري فاضلاب از ديگر مشكلات بهداشتي روستاي سرآقاسيد است كه دهيار بر آن تاكيد دارد.

وي مي‌گويد: گرچه سرويس‌هاي بهداشتي در چندين جاي روستا ساخته شده‌ است، اما فاضلاب آنها در آبكندها رها مي‌شود. ديگر مشكل بهداشتي اين روستا، زباله‌هاي فراواني است كه دراماكن عمومي پراكنده شده است. اهالي روستا متأسفانه خود را به جمع‌آوري آن مقيد نمي‌دانند و ظاهراً تلاشي براي اين كار هم نمي‌شود.‏

حجت دادور مي‌گويد: ده روز پيش كارگر گرفتيم و زباله‌هاي كل روستا را جمع آوري كرديم و آتش زديم. اما دوباره متأسفانه همان مسير‌ها پر از زباله شد، براي همين با شورا و بخشدار هماهنگي كرديم كه دو نفر به صورت پيماني استخدام شوند تا به جمع‌آوري زباله بپردازند.‏

** حفظ ميراث فرهنگي روستا ‏
براي حفظ بافت روستاي «سرآقاسيد» طرح‌هاي متعددي پيشنهاد شده است، از جمله اينكه روستاي فعلي به همين شكل باقي بماند و اهالي به روستايي تازه ساز ديگري منتقل شوند تا معماري آن حفظ شود. حجت دادور در اين مورد مي‌‌گويد: هميشه برنامه‌ريزي‌هايي مي‌شود، اما تا به نتيجه برسد، طول مي‌كشد. وي در مورد شمار گردشگران روستا مي‌افزايد: تعداد توريست‌ها آمار مشخصي ندارد، اما از كشورهايي مانند ايتاليا، آلمان، ژاپن و انگلستان زياد به اينجا مي‌آيند.‏

وي همچنين صنايع دستي اصلي اهالي روستاي «سرآقاسيد» را چوقابافي و جاجيم بافي مي‌داند و مي‌افزايد: يك سري ديگر صنايع دستي مثل خورجين و چادر هم با موي بز بافته مي‌شود. او مشكل اصلي روستا را عدم پيگيري آسفالت جاده آن مي‌داند.

*منبع: روزنامه اطلاعات؛1396،7،25
**گروه اطلاع رساني**9117**2002**انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي
۰ نفر