رویكرد علی اكبر صادقی به اسطوره در كارنامه گسترده آثار هنری او در حوزه نقاشی، تصویرسازی، آثار تجسمی، انیمیشن و شیشه بند منقوش بر كسی پوشیده نیست؛ گاه او اسطوره شخصی خویش را بر بوم نقش می كند، گاه اسطورهای از نو می آفریند و گاه نقشی را اسطوره زدایی می كند. او به دنبال فضایی است تا سنت باستانی و ایرانی را در دنیای مدرن دنیای امروز شكوفا كند و در این تلاش برای معرفی هویت ایرانی در عرصه جهانی، جایگاه والای خویش را تثبیت كرده است.
موزه هنرهای معاصر تهران این روزها میزبان آثار پهلوان نقاشی ایران است كه اسطوره های ایرانی، اسلامی و غربی را به نگاه معاصر و مولف خویش آمیخته و بر بوم جان داده است. همین امر، زمینه مناسبی را برای برگزاری نشستهای تخصصی نشانه شناسانه و اسطوره كاوانه این نقاش فراهم آورد تا در كنار حظ بصری از كارها با نگاهی عمیق به بیان تصویری و خلاقانه هنرمند نیز بیاندیشیم و لایه های پنهانی را جستجو كنیم كه جز به بیان نقد میسر نیست.
علی اكبر صادقی متولد 1316 شمسی نقاشی را از 5 سالگی آغاز كرد و با وجود مخالفت های پدرش با این حرفه در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل خود را ادامه داد. او از كودكی به شنیدن داستان های شاهنامه خو كرده بود و به تدریج اشكال نمادین، اسطوره ای و افسانه ای به بخشی جدایی ناپذیر از آثارش تبدیل شدند.
چهارشنبه گذشته، 9 اسفند ماه در موزه هنرهای معاصر فرصتی فراهم آمد تا با حضور هنرمند و اعضای حلقه اسطوره شناسی زوایای كشف شده از نگاه نقاد اسطوره كاو كشف و بحث شود.
بهمن نامور مطلق نشانه شناس ایرانی و دانشیار گروه فرانسه دانشگاه شهید بهشتی، بهروز عوض پور دكترای فلسفه هنر و استادیار دانشكده هنر دانشگاه تهران، بهنام جلالی جعفری دكترای هنرهای تجسمی و عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ و الهام كلاشك كارشناس ارشد نقاشی در این نشست به ایراد سخن پرداختند تا با دید اسطوره كاوانه آثار استاد را به نقد بكشند؛ سنتی كه از دیرباز در ایران با معنایی منفی شناخته شده و جاافتاده است. حال آن كه نقد قرار است اثر هنری را به بحث بگذارد و آن را كدگشایی كند، اینجاست كه معادل قرار دادن دو عبارت نقد كردن با «ایراد گرفتن» اجحاف به نقد و نقاد آثار هنری است.
به گفته نامور مطلق، هنرمند و نقاد كه بنا بر فضای نشست، نگارگر و اسطوره نگار خوانده شدند هر دو كنش بیانی و زیباشناسانه دارند اما یكی به زبان تصویر و دیگری به زبان محتوا می اندیشد. هر چند هنرمند خود منتقدی بزرگ است كه نقد او را به سمت خلق سوق داده است؛ خواه نقد یك وضعیت اجتماعی و خواه نقد آثار هنری موجود.
** پهلوانی برای نجات كیان نقاشی ایرانی
صادقی در سال ۱۳۳۸ نیز سبك ویژه ای را در هنر شیشه بند منقوش با حال و هوای سبك ایرانی ابداع كرد. استاد سالها در زمینه های مختلف نقاشی همچون طراحی پوستر فیلم، گرافیك تبلیغاتی، طراحی بستهبندی و طراحی جلد و تصویرگری كتاب و نیز انیمیشن كار كرد.
علی اكبر صادقی را آغازگر سبك خاصی در نقاشی ایرانی و متاثر از نقاشی های قهوه خانه ای، پیكرنگاری، پرتره سنتی ایران و سبك هنری قاجار می دانیم. نقاشی های استاد با استفاده از سراسطوره های ایرانی، اسلامی و غربی كه در محور افقی جانشین یكدیگر میشوند، آثاری خلق كرده كه بر دو مبنای فكری و بصری قابل تامل و بررسی هستند.
در كارهای قدیمی تر صادقی (هم در نقاشی و تصویرگری و هم در نقاشی های متحرك) به وضوح سر اسطوره ایرانی با خاصیت غنایی، غالب است و فضای كار با نگارگری مكتب هرات شباهتهای غیرقابل انكاری دارد. در بسیاری از این آثار عناصر اربعه گاه در شكل واقعی خود (آب، باد، آتش و خاك) و گاه در سایه رنگ های اصلی نقاشی ایرانی (آبی، قرمز، اُكر/طلایی و سبز) قابل تشخیص است.
گروه دوم كارهای صادقی را آثاری تشكیل میدهند كه غلبه سراسطوره غربی در آن ها مشهودتر است، در این آثار با مفهوم كادر (در مفهوم نقاشی غربی) در تقابل با جدولبندی در نگارگری ایرانی و رخ های امروزی از انسان معاصر مواجه می شویم كه جای خیل سربازان در گروه نخست نقاشی های صادقی را می گیرد. البته حتی همان رخ های امروزی نیز لباسی با طرح لباس سربازان هخامنشیان و نقش های میترایی به تن دارند. در این آثار ویژگی بیان سورئال بیش از نقاشی هایی است كه فضای ایرانی غالب دارند. هرچند كه صادقی سورئال را عنصری غربی نمی داند: «مینیاتورهای ایرانی به عقیده من بسیار سورئال است و همچنین تخیل عرفانی ما ایرانی ها نیز سورئال است».
در سومین گروه از كارهای صادقی، فضای ایرانی و غربی در یك قاب به نمایش گذاشته می شود؛ آنچنان كه نقاش تصویر رقصنده ای از تابلوهای ادگار دگا (نقاش فرانسوی) را در میان یك بزم ایرانی نقش میكند (تابلوهای بالرین و دگا) یا آنجا كه با كلاه خود و سبیل گذاشتن برای «مونالیزا» تصویری غریب از همزیستی نقاشی اسطوره ای غربی در میان نمادهای ایرانی خلق می كند.
محمد اسلامی ندوشن در كتاب نبرد «رستم و اسفندیار» معتقد است هر جا كیان ایرانیان در دعوای میان مادیات و معنویات به خطر می افتد، نظام پهلوانی كیان ایران و ایرانیان را نجات می دهد. صادقی با رویكرد پهلوانانه در حیطه هنر همان كسی است كه با تمام توان برای حراست از كیان نقاشی ایران در دنیایی كه مدرنیته جای سنت را گرفته و تغییر پارادایم ها آشفته كرده اش، تلاش كرده است.
** نقش اسطوره در آثار صادقی از موضوع تا مضمون
به اعتقاد بهروز عوض پور، استاد صادقی در سیر ارسطویی زندگی خویش از شناخت شناسی به هستی شناسی میل كرده است. در این سیر، اسطوره به عنوان موضوع اثر در نخستین آثارش به ویژه كارهایی كه برای كانون پرورش فكری كودك و نوجوان صورت گرفته، موضوع اثر است. اسطوره به تدریج در آثاری كه بیانگر جوانه زدن سنت در مدرنیته است -به ویژه در تابلو سیمرغ- به مضمون تبدیل می شود. این در حالی است كه ریشه و جوانه خود از مبانی فلسفی آثار نقاش هستند و او تلاش می كند نشان دهد كه ماهیت سنتی ما چگونه در عصر مدرن شكوفا می شود.
علاقه صادقی به وطن، فرهنگ و دغدغه دفاع از آن، سبب شده است تا «سرباز ایرانی» به اسطوره شخصی نقاش (از نگاه اسطوره كاو فرانسوی ژیلبر دوران) تبدیل شود. صادقی در مصاحبه ای تلویزیونی در مورد شخصیت غالب آثارش كه سربازانی با كلاه خود، سپر و نیزه هستند، گفته بود: «اولین آدمی كه كشته شد، هابیل بود كه با سنگ قابیل به قتل رسید و بعد از آن این سلاح تغییر كرد و به شمشیر و تفنگ و تانك و اسلحه های امروزی رسید، من سمبل همه این آدم ها را یك سرباز جنگجوی ایرانی در نظر گرفته ام با تجهیزات سپر و نیزه و ...كه همه یك شكل هستند و در همه دورانها این مسائل تكرار میشود».
پس از نقاشی های سورئال، صادقی پرتره هایی را با استفاده از میخ ساخت (تابلوهای «مثبت»، «منفی»، «مقاومت» و «ذوالفقار») و پس از آن بود كه یك سال نقاشی نكشید و به جای آن به نوشتن «مطالبی شعرگونه» روی آورد.
به گفته عوض پور در همین وقفه طولانی نیز هنرمند بیان نوشتاری را جایگزین بیان تصویری می كند. از منظر اسطوره شناسی شخصی است كه در می یابیم چگونه هنرمند با گسستن از عالم واقعی بیرون و پیوستن به عالم خیالی درون به كیهان شخصی خویش دست می یابد، كیهانی كه آن را در ساحت خلق متجلی می سازد.
بازگشت هنرمند به خلق تصویری و نقاشی با تغییر رویكرد عمده او به سرباز ایرانی است. در «تولد دوباره» سرباز ایرانی وجود ندارد، در مجموعه «صندلی» سرباز هست اما بدون صورت و در كارهای بعدی هنرمند سرباز با چهرهای مستور ظاهر می شود. همین امر دلیلی است بر مدعای حركت هنرمند از شناخت شناسی به هستی شناسی. در این دوره آثار نقاش از ماهیت به هویت میل كرده می كند.
** سرباز تنهای ایرانی و مفهوم تنهایی و اضطراب
نامور مطلق در ارائه تقسیم بندی دیگری از نقاشی های صادقی، كارهای نقاش را به سه گروه تفكیك كرد كه هر كدام در تصویر واقعیتی متفاوت از یكدیگر، مفاهیم در نهایت مشتركی را القا میكنند:
1) نقاشیهای چند شخصیتی همچون «جنگ پیانو»، «طوفان گل» و «فخر فروشی» همواره مفهوم جنگ و لشكركشی را القا می كنند و گویی نمایش اضطراب نقاش از دور هم جمع شدن انسانهاست.
2) نقاشیهای دو شخصیتی صادقی خود در گروه قابل بررسی است؛ نقاشی هایی با مفهوم آرامش و تغزل همچون تابلو «عشق»، «قربانی» با محوریت حضور همزمان یك مرد و یك زن. زیرمجموعه دیگر این گروه آثاری با مفهوم دوگانه های جدل است همچون تابلو «تسلیم» كه غالبا دو تن با نشانه هایی از جنگ و صلح در مقابل یكدیگر قرار دارند.
3) نقاشی های تك شخصیتی نیز یا همچون تابلو «زن»، «عروس» و تعدادی از مجموعه «اسطوره» زنی را نقاشی كرده است و یا همچون تابلو «عباس» و مجموعه سربازانی كه با میخ كار شده است یك سرباز را نشان می دهد. در این تابلوها دسته سومی هم وجود دارد كه خود نقاش است در قالب سرباز و پهلوانی تنها، مجروح، رنج دیده و به بند كشیده، «پهلوانی كه وظیفه خود را دفاع میداند اما همواره تهدید را احساس میكند».
صادقی در فیلم كوتاهی كه او را در كنار عباس كیا رستمی كارگردان مولف ایرانی نشان می دهد از دوست دوران كودكی و جوانی اش به عنوان تنها كسی یاد می كند كه هرگز به او خیانت نكرده است.
نمایشگاه آثار صادقی همزمان با تولد 80 سالگی هنرمند و به پاس بیش از 60 سال فعالیت حرفه ای هنری او هشتم بهمن ماه در موزه هنرهای معاصر ایران افتتاح شد.
این نمایشگاه شامل 200 اثر از هنرمند كه بزرگترین و كاملترین نمایشگاه صادقی محسوب می شود در كنار نشست های تخصصی، تا 25 فروردین ماه میزبان علاقه مندان است.
**خبرنگار
فراهنگ**9053**1055
تهران- ایرنا- نمایش آثار علی اكبر صادقی در موزه هنرهای معاصر بهانه خوبی است تا ضمن به جا آوردن هنر منسوخ شده اما در حال احیای قدردانی و سپاسگزاری از بزرگان هنر و فرهنگ ایران، لایه های غالبا پنهان نقاشی های او را از منظر اسطوره، واكاوی كرد.