«داج باندو» تحليلگر نشنال اينترست در يادداشتي براي اين انديشكده، با بررسي امكانپذيري خروج نروهاي نظامي آمريكايي از سوريه، تاكيد مي كند كه واشنگتن بايد هزينه اقدامات نظامي خود را از متحدان منطقه اي بگيرد.
اين تحليلگر مي افزايد: «دونالد ترامپ» رييس جمهوري آمريكا هفته گذشته پيشنهاد داد كه عربستان سعودي 'مجبور به پرداخت' هزينه ماندن آمريكا در سوريه است اما نكته اين است كه واشنگتن نبايد نيروهاي نظامي خود را به عنوان گماشتگان خاندان سعودي اجاره دهد. هيچ پول نقدي نمي تواند، ارزش جان «جاناتان دونبار»، نظامي آمريكايي را داشته باشد كه حدود دو هفته پيش در سوريه جان باخت.
زماني كه آمريكا، همه اقدامات را خود به تنهايي انجام دهد، متحدان آمريكا، زير بار هيچ اقدامي نخواهند رفت. سالهاست كه تركيبي از تهديد و گدايي تحقيرآميز، تاثير اندكي بر متحدان آمريكا از آسيا تا اروپا و تا خاورميانه داشته است. تنها راه وادار ساختن آنها به پذيرش نقش بيشتر، اين است كه آمريكا نقش خود را كاهش دهد.
اما واشنگتن پُر است از سياستمداراني كه مي خواهند آمريكا نقش بيشتري در حوزه هاي ژئوپلتيكي بر عهده گيرد و در انتظارات بالاي آنها، نيروي دو هزار نفره نظامي آمريكا بايد نه تنها سوريه بلكه تمامي منطقه را تغيير دهد.
اكنون بايد ديد كه اين انتظارات معجزه گونه از كجا ريشه مي گيرد؟ دولت ترامپ و دستگاه سياست خارجي آمريكا در عراق، ليبي، افغانستان، يمن و سوريه به طرز حيرت آوري ناكام بوده اند. اگر كمي تاريخ را مرور كنيد خواهيد كه چگونه مداخله «رونالد ريگان» رييس جمهوري پيشين آمريكا در جنگ داخلي لبنان تا چه حدي فاجعه بار بود. اينكه فكر كنيم سوريه، متفاوت خواهد بود، چيزي بيش از يك خيال پردازي بر تجربه نيست.
از اين گذشته، خاورميانه ديگر براي آمريكا چندان اهميتي ندارد. برخلاف دوران جنگ سرد، هيچ نيروي هژمونيكي خط تدارك نفت غرب را تهديد نمي كند. بازارهاي انرژي به شكل فزاينده اي گسترش يافته اند؛ آمريكا به زودي به بزرگترين توليدكننده نفت جهان تبديل خواهد شد. (رژيم) اسراييل يك قدرت منطقه اي است. واشنگتن نيازي ندارد كه جان نيروهاي نظامي خود را به خطر انداخته و سرمايه مالي را هدر دهد تا نقش پليس اين منطقه هميشه آشفته و بي ثبات را بر دوش كشد. ديگر هيچ ضرورتي ندارد كه واشنگتن از آنچه غيرقابل دفاع است، دفاع كند.
طبيعي است كه متحدان آمريكا تلاش مي كنند كه واشنگتن در منطقه بماند. براي نمونه وليعهد سعودي اعلام مي كند كه 'به نظر ما نيروهاي آمريكايي بايد دست كم در ميان مدت- اگر نه بلندمدت- در منطقه بمانند'. اين در حالي است كه سعودي ها، سومين بودجه نظامي بزرگ جهان را دارند و تجهيزات نظامي آن، تنها به اين كار آيد كه جنگ عليه داعش را رها كرده و وحشيانه به يمن حمله كنند. واشنگتن بايد از حمايت كشورهايي كه قادر به دفاع از خود هستند، دست بر دارد.
در اين چارچوب، اين پرسش اساسي مطرح مي شود كه، آيا در سوريه، آمريكا هيچ منافع جدي دارد؟ امروز «عموسام» بر سر بكارگيري سلاح شيميايي در سوريه، ابراز خشم مي كند اما دستان خودش هم آلوده است: دولت ريگان به رژيم صدام حسين كمك كرد تا به تسليحات شيميايي دست يافته و آن را عليه ايران به كار گيرد.
گزارش ادامه مي دهد: برخلاف گروه تروريستي داعش، تهديد تروريستي بزرگ براي آمريكا، جنگ ابلهانه سعودي در يمن است كه به رشد گروه القاعده در شبه جزيره عربستان- يعني موثرترين بازوي عمليات بن لادن- ياري رسانده است.
ديدگاهي كه ادامه حضور آمريكا در سوريه را ترغيب مي كند، اين واقعيت را ناديده مي گيرد كه سوريه كشوري داراي حق حاكميت ملي است. تنها يك نيروي نظامي مي تواند دولت دمشق و متحدان آن را از عمليات در قلمروي اين كشور باز دارد و اگر ارتش آمريكا بخواهد چنين كاري را انجام دهد، به يك متجاوز و مهاجم اعلام نشده تبديل مي شود.
حتي اگر چنين تلاشي موفق هم شود، تنها بطور موقت اسد را ضعيف مي كند و تاثير آن تنها تا زماني است كه آمريكا در آنجا حضور دارد. كدام منافع هست كه اشغال نظامي دايمي يك كشور ديگر را بدون مجوز كنگره و با شكستن قوانين بين المللي توجيه كند؟
خاورميانه و به ويژه متحدان پرشمار آمريكا داراي حاكماني اقتداگرا هستند. با اين حساب، آمريكا بايد حوزه هاي نفتي عربستان را اشغال كند- كاري كه در سوريه كرده است- و سعودي ها را وادار كند تا از تامين مالي گروه هاي تروريستي، حمايت ازجنگ در سراسر خاورميانه و سركوب مردم خودشان دست بردارند.
در واقع، اينكه چه كسي در سوريه حكومت كند، چندان اهميتي براي آمريكا ندارد. در طول جنگ سرد، سوريه متحد اتحاد جماهير شوروي بود اما از ديد واشنگتن هيچ تهديدي متوجه آمريكا نبود.
واشنگتن با مداخله در جنگ داخلي سوريه، نه تنها اين بحران را خاموش نكرده بلكه اين جنگ را شعله ور و به آشوب دامن زده است.
برخي ناظران سياسي در واشنگتن، به دنبال يك ايران ضعيف و بدون نفوذ منطقه اي هستند. آنها بر اين باورند كه آمريكا بايد سوريه را تكه تكه كند تا نفوذ تهران را دست كم در ناحيه تحت اشغال واشنگتن از ميان ببرد.
با اين وجود، آمريكا توسط ايران تهديد نمي شود. تهران از دولت دمشق پشتيباني مي كند اما بايد درك كرد كه اين حمايت ها را از پيش از جنگ داخلي نيز انجام مي داده است. اتفاقا تلاش آمريكا براي تكه تكه كردن سوريه، تنها موجب مي شود كه اسد بيش از پيش بر دوستان خود از جمله ايران متكي شود.
از اين گذشته، خيالپردازي است كه فكر كنيم نيروهاي پراكنده كرد، بويژه اكنون كه شديدا با تركيه درگير جنگ هستند، عليه ايران خواهند جنگيد. همچنين براي كردها ممكن نيست كه قلمرو خود را بر روي نقطه تماس ميان دمشق و تهران مسدود كنند. به هرحال، يك 'پل زميني' براي همكاري تهران- دمشق الزامي است.
نويسنده تاكيد مي كند: «بكارگيري نيروهيا نظامي آمريكا براي ردگيري اقدامات ايران، روسيه و تركيه، خطرناك و غيرمسوولانه خواهد بود. در واقع جايگاه آسيب پذير نيروي آمريكايي مستقر در سوريه، مستلزم آن است كه آمريكا بخواهد براي حفاظت از نيروهاي خود مداخله كند.
گزارش در پايان مي نويسد: رهبران ايران، روسيه و تركيه به تازگي با يكديگر ديداري درآنكارا داشتند و كمترين پيامد اين نشست، تمايل اين كشورها خروج آمريكا از سوريه بود.
مسووليت آمريكا، حل همه مشكلات جهان، حتي در خاورميانه، نيست. بيشتر اين مشكلات توسط آمريكا قابل حل نيستند. به نظر مي رسد كه آمريكا بايد آينده سوريه را به ديگران واگذار كند.
لينك اصلي مقاله:
http://nationalinterest.org/blog/the-skeptics/the-president-right-it-time-leave-syria-25285?page=show
پژوهشم**1194**2040
تهران–ايرنا- انديشكده «نشنال اينترست» در گزارشي با بررسي خروج آمريكا از سوريه، تاكيد مي كند مشكلات سوريه توسط آمريكا قابل حل نيستند و به نظر مي رسد واشنگتن بايد آينده سوريه را به ديگر بازيگران واگذار كند.