روزنامه اعتماد در يادداشتي به قلم حسن بهشتيپور، آورده است: در واقع اتحاديه اروپا در برابر يك تصميم تاريخي قرار گرفته است. به دليل منافع بلندمدتي كه بروكسل در روابط با ايران دارد و به خاطر آنكه توافق برجام را در راستاي برقراري نظام عدم اشاعه هستهاي در منطقه غرب آسيا ميداند، ميكوشد امريكا را به همراهي با برجام متقاعد كند، زيرا تعدادي از كشورهاي اتحاديه اروپا ميدانند كه با استفاده از مدل برجام ميتوانند درباره ساير موضوعهاي مورد اختلاف با ايران به راهحلي مشترك كه مورد قبول دو طرف باشد دست پيدا كنند. ازجمله مهمترين موضوعهاي مورد اختلاف بين ايران و اتحاديه اروپا، توان دفاع موشكي ايران است كه بعضي از اعضاي اتحاديه اروپا از جمله فرانسه به دنبال محدودسازي آن هستند. در حالي كه ايران با تاكيد بر اينكه توان موشكي ايران كاملا جنبه دفاعي دارد و تهديدكننده هيچ كشوري نيست...
براين نكته تاكيد دارد كه تا زمان اجراي كامل برجام از سوي همه طرفها، اساسا نميتوان درباره هيچ موضوع ديگري به توافق رسيد. به ويژه آنكه ايران طرفهاي مقابل را به سوءاستفاده ابزاري از حقوق بشر و حمايت از تروريسم دولتي به ويژه اسراييل به عنوان ساير موضوعهاي مورد اختلاف، متهم ميكند.
نكته مهم ديگر اينكه به دليل حجم گسترده مبادلات اتحاديه اروپا با امريكا درصورت خروج اين كشور از برجام و اعمال تحريمهاي ثانويه، اتحاديه اروپا و ساير كشورهاي طرف ايران، ترجيح ميدهند قيد مبادلات محدود خود را با ايران بزنند. اما ازآنجا كه اتحاديه اروپا درباره موضوعهاي مهم ديگر با امريكا نيز اختلاف نظر دارد، آنها ميكوشند تا آنجايي كه ممكن باشد، ايران را كاملا از دست ندهند بلكه از طريق متقاعد كردن امريكا به باقي ماندن در برجام، ايران را به انعطاف بيشتر در برابر خواستههاي غرب در ساير زمينهها متقاعد كنند، زيرا اتحاديه اروپا فقط در تحقق چنين شرايطي است كه ميتواند منافع بلندمدت خود را درارتباط با امريكا و ايران به صورت همزمان حفظ كند.
واقعيت آن است كه منافع ايران و اتحاديه اروپا ايجاب ميكند براي اجراي دقيق برجام و توافقهاي احتمالي بعدي، هردو طرف تلاش كنند مناسبات دوطرف، تاثير حداقلي از روابط با ساير كشورها از جمله ايالات متحده امريكا بپذيرد. در اين صورت است كه ميتوان انتظار داشت راهحل ميانه و منطقي براي رسيدن به توافق جامع بين ايران و اتحاديه اروپا فراهم شود. چنين توافقي بايد دربرگيرنده امنيت و منافع ايران در بلندمدت باشد. اتحاديه اروپا نميتواند از طريق اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران، مسوولان را به گذشتن از حقوق دفاعي ايران مجبور سازد. همچنانكه ١٢ سال تحريم نتوانست ايران را از دستيابي به حق غنيسازي اورانيوم منصرف كند. درنهايت اين امريكا بود كه پذيرفت ايران بدون تحريم، غنيسازي اورانيوم را ادامه دهد.
در اين ارتباط جان كري، وزير خارجه پيشين امريكا در سال ٢٠١٣ در مصاحبهاي اذعان كرد: «تحريمهاي امريكا نتوانست توان هستهاي ايران را محدود كند. ايران در سال ٢٠٠٣ كمتر از يك آبشار هستهاي يعني ١٦٤ سانتريفيوژ داشت، اما بعد از گذشت ١٠ سال با وجود اعمال تحريمهاي گسترده و همهجانبه كه در تاريخ سابقه نداشت، به بيست هزار سانتريفيوژ رسيد. اگر با ايران وارد گفتوگو نشويم معلوم نيست اين تعداد در چند سال ديگر چقدر خواهد بود.» امريكا به همين دليل در سال ١٣٩١سرانجام پذيرفت بدون تعليق غنيسازي در ايران به پاي ميز مذاكره با تهران بيايد بدينترتيب امريكا و اتحاديه اروپا با به رسميت شناختن حقوق هستهاي ايران در چارچوب برجام، به توافق تاريخي با ايران دست پيدا كردند.
گرچه آنها با زرنگي در رسانههاي تبليغاتي خود تلاش كردند به رسميت شناختن غنيسازي اورانيوم در ايران را ناديده بگيرند و نرمش قهرمانانه را در قالب كوتاه آمدن ايران تحتتاثير تحريمهاي اقتصادي معرفي كنند. اما اين تكنيك كه اشاره به بخشي از واقعيت است، تنها در رسانههاي گروهي براي انحراف افكار عمومي كاربرد دارد. ولي نميتوان پاي ميز مذاكره واقعيتهاي تاريخي را كتمان كرد.
امروز نيز دقيقا براساس همين تجربه تاريخي است كه ميتوان گفت اتحاديه اروپا و امريكا اينبار هم نميتوانند با تكيه بر سلاح تحريمها، مردم ايران را از حق دفاع در برابر رژيمهاي توسعهطلبي چون اسراييل محروم كنند. آنها دير يا زود متوجه ميشوند به جاي اصرار بر ناديده گرفتن واقعيتها، بهتر است از راه تكريم حقوق مردم ايران، به راهحلهاي همهجانبهاي دست پيدا كنند كه از يكسو منافع بلندمدت ايران را تامين كند و از سوي ديگر ثبات و امنيت همهجانبه را براي منطقه غرب آسيا به ارمغان آورد. اتحاديه اروپا در برابر اين تصميم تاريخي نميتواند اسير بازيهاي ترامپ شود. زيرا در ١٥ ماهي كه از آغاز زمامداري او ميگذرد در عمل ثابت شده است همانقدر كه رفتارهاي ترامپ غيرقابل پيشبيني است همانطور هم نميتوان به وعدههاي او اعتماد كرد.
بنابراين در سناريويهاي پيشرو در آينده سه وضعيت بيشتر قابل پيشبيني نيست؛ در سناريوي اول؛ اتحاديه اروپا بعد از ٢٢ ارديبهشت ماه با امريكا همراه ميشود و در عمل شرايط را براي پايان زودهنگام برجام فراهم ساختهاند. احتمال تحقق اين سناريو كمتر از پنج درصد است. اما در صورت تحقق آن همه طرفها زيان خواهند كرد و معلوم نيست تا چند سال ديگر بتوان توافق جديدي به دست آورد.
در سناريوي دوم؛ امريكا از برجام خارج ميشود اما اتحاديه اروپا مسير خود را از امريكا جدا ميكند و تلاش خواهد كرد از طريق همكاري با ساير كشورها راهحلي را براي بقاي برجام بدون امريكا پيدا كند. احتمال تحقق اين سناريو نيز كمتر از ٢٠ درصد است ولي با اين حال بدون هماهنگي با امريكا در جهت ناديده گرفتن تحريمهاي ثانويه، امكانپذير نخواهد بود. در سناريوي سوم؛ اتحاديه اروپا به راهحل جديدي با ايران ميرسد كه در اين توافق امريكا كاملا كنار گذاشته ميشود. ناديده گرفتن ايالات متحده در مناسبات بين اتحاديه اروپا و ايران اگرچه براي بروكسل دشوار است اما احتمال تحقق آن درصورتي كه اراده لازم در رهبران اتحاديه اروپا باشد، دور از دسترس نيست.
اتحاديه اروپا اگر بتواند در ماجراي تعامل با ايران از خود استقلال نشان دهد، در ساير موضوعهاي مورد اختلاف با امريكا ازجمله درباره پيمان پاريس (آب و هواي كره زمين) و نيز برقراري تعرفه ٢٠درصد بر صادرات فولاد و ده درصد صادرات آلومينيوم اروپا به امريكا و غيره ميتواند از موضع برتر وارد شود. در يك جمعبندي ميتوان گفت اتحاديه اروپا با ناديده گرفتن بخشي از منافع كوتاهمدت خود در روابط با ايالات متحده امريكا، ميتواند به منافع بلندمدت پايداري در مناسبات خود با ايران و كشورهاي غرب آسيا دست پيدا كند. سياست اعمال زور از طريق تحريمهاي جديد عليه ايران ضمن تخريب همه دستاورهاي حاصل از برجام، موجب ميشود شروع دور جديدي از تقابل را در مناسبات دوطرف شاهد باشيم.
*منبع:روزنامه اعتماد،1397،1،29
**گروه اطلاع رساني**1893**9131
تهران- ايرنا- نشست دوشنبهشب اعضاي اتحاديه اروپا درباره ايران و نرسيدن به يك تصميم يكپارچه حكايت از اين دارد كه هنوز هم در اتحاديه اروپا كشورهايي هستند كه به اهميت نقش وجايگاه ايران واقف هستند و ميدانند كه نميتوانند با اعمال تحريم ايران را به تجديد نظر درباره حقوق دفاعي خود وادار سازند.