همان كه هزاران سال قبل در هنر ایران پا كوبیده، جست و خیز كرده و شادی اش باعث بركت و مورد توجه جهانیان بوده است، شاید اولین رقصنده ایران نباشد ولی بی تردید باعث فخر ایرانیان است كه بدانند «اولین هنرپیشه دنیا، ایرانی است».
نامش «پازَن» است؛ یك گونه از بُزِ كوهی ایرانی كه در میان یافته های باستان شناسان در وسعت 151 هكتاری «شهر سوخته» - بقایای دولت شهری باستانی در استان سیستان و بلوچستان كه قدمت آن به هزارۀ سوم پیش از میلاد بر می گردد - مهمترین نقش را دارد.
دلیل این اهمیت به آنجا بر می گردد كه هنر پویانمایی «انیمیشن» با تجربیات پراكنده ای در اواخر قرن 18 میلادی و به طور رسمی با كوشش دو فیلمساز فرانسوی به نام های «جورج ملیس» و «امیل كول» در اوایل قرن 19 آغاز شد، اما به گواه همگان اولین پویانمایی جهان متعلق به هنرمندان ایرانی است كه روی سفال پیدا شده در شهر سوخته در هزاران سال پیش یعنی عصر برنز ترسیم شده است.
هنرمند نقاشی كه جام سفالین را بوم نقاشی خود قرار داده، توانسته است در 5 حركت، بزی را طراحی كند كه به سمت درخت حركت و از برگ آن تغذیه می كند.
در بسیاری از ظروف، اشكالی را می بینیم كه تنها تكرار شده اند اما حركتی در آنها دیده نمی شود. این نقش، قدیمی ترین ایده هنرمندان باستان برای ارائه تصاویر متحرك و به تعبیر امروزی انیمیشن است.
عده ای اعتقاد دارند كه نقوش این ظرف سفالینه بیانگر یك داستان زیبای باستانی ایرانی با نام «درخت آسوریك» است.
**قصه درخت آسوریك و رقصنده
پایكوبی روی سفالینه ها و صراحی ها، همگی از خصلت های پازن ایرانی اند. پازن بُز بومی ایران، اولین حیوانی است كه ایرانیان 9 هزار سال پیش اهلی اش كردند و از كوه و صخره به خانه و كاشانه آوردند. بز كوهی نماد چالاكی، آفرینندگی و سرشت مردانه بوده و هزاران سال در هنر و ادب ایران پا كوبیده،
در داستان درخت آسوریك - درخت سرزمین سورستان - درخت دارد به بز فخر می فروشد كه من از تو برترم؛ از میوه های من، شاهان و از سایه ام شهریاران و از شاخه هایم پرندگان می برند و چنین و چنانم. بز چالاك هم تا حرفهای درخت تمام نشده، آن طور كه بر روی سفال شهر سوخته و در 5 فریم نشان داده شده، می پَرَد و برگ های درخت را می خورد. هنرمندان شهر سوخته با نقاشی متحرك منظومه درخت آسوریك، ایرانیان را مالك اولین پویانمایی دنیا كردند.
این كه چرا تقربیاً 90 درصد نقوش سنگ نگاره های ایران بز كوهی است. قسمت اصلی آن به اسطوره ها، فرهنگ، دین و اعتقادات مردم باستان ایران زمین مربوط می شود.
این حیوان در سمبل های صنایع دستی و تزیینی ایرانی، نشان و پیام آن «آب، باران، فراوانی نعمت، نگهبانی ماه، نگهبان و ناجی مشی و مشیانه» است.
این هنرآفرینی ها در گذشته اكثر ملل دنیا وجود داشته است. برای مثال ما نقوش بز كوهی را در اقلیم های گوناگون می توانیم مشاهده كنیم. ایران، پاكستان، قزاقستان، ارمنستان، قرقیزستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان، تركیه، یمن، مصر، عربستان، حتی كالیفرنیا، آریزونا و كلرادو در آمریكا. تنها سَبك طراحی آنها با هم تفاوت دارد.
** رقص قلم و نقوش جریانساز در تاریخ ایران
نقوشی كه بر ظروف و سنگ ها دیده می شود؛ برای زیست شناسان، تاریخ دانان، جامعه شناسان، مردم شناسان، باستان شناسان، نماد شناسان، دوستداران اسطوره ها، تاریخ فرهنگ، تاریخ زبان و هنرهای تاریخی و تزیینی، از اهمیت خاصی برخوردار است.
نیاكان ما باورها، ایده ها و تقدس های خود را در زیستگاه ها و گاهی روی ظروف و لوازم زندگی خود (سفال ها، سنگ نگاره ها، سنجاق های سینه) تصویر و حك می كرده اند.
آثار جذاب و عجیبی از این هنرها در سراسر ایران از جمله بیرجند (لاخ مزار)، خراسان (نهبندان)، یزد (ارنان)، سیستان و بلوچستان (نیك شهر و سراوان)، اصفهان (غرقاب و كوچری گلپایگان و ویست خوانسار)، لرستان (همیان كوهدشت، خمه الیگودرز، میهد بروجرد)، اراك (ابراهیم آباد، یساول كمیجان، احمدآباد خنداب و خمین)، همدان (دره شهرستانه الوند، دره گنجنامه، مهرآباد و خوشیجان ملایر)، كرمان (میمند و شاه فیروز)، آذربایجان شرقی (ارسباران)، كردستان (دهگلان و سارال)، تهران (روستای دولت آباد شهریار، كوه كفترلو) قم (كهك) تاكنون شناسایی شده است.
** چه بر سر این نقش ها برآمده؟
كارشناس هنری و طراح سفال و سرامیك در گفت و گو با ایرنا می گوید: آغاز نقاشی در ایران به هزاره های پیش از میلاد و زندگی در غارهایی مانند میرملاس، همیان و دوشه نسبت داده می شود و در این ادوار انسان ها به علت ضعف ارتباط كلامی روی دیواره ها یك سری نقش ها را می كشیدند.
«محبوبه كمالی نژاد» می افزاید: پس از ترك غارها در دوره نوسنگی است كه كم كم در دهكده ها تصویرسازی بر دیوار كلبه ها و بدنه سفالینه رایج شد و نقاشی نه تنها باور آئینی بود بلكه با كاربرد تزئینی نیز مورد توجه انسان پیش تاریخی فلات ایران قرار گرفت.
«ویل دورانت» هم جایی گفته كه شروع نقش اندازی روی سفال، آغاز نقاشی است.
و اینگونه است كه با پیدایش چرخ سفالگری، سفالینه های منقوش نقش نخستین كتابهای مصور را بازی می كنند.
هنر تصویری در دوره هخامنشییان روی كاشی هایی پیدا شده كه لعاب های رنگین داشته اند. نقش برجسته ها و آجرهای لعاب دار آثار زرین و مفرغی، حاشیه شیران، تیراندازان كه از شهر باستانی شوش و كاخ آپادانا به دست آمده، امروز در موزه لوور پاریس قرار دارد.
در این دوره تیپ سازی رایج بوده و تناسبات بدن، اندازه چشم ها، لب ها و بینی طبق الگوی معینی كار می شده چهره ها به شكل نیمرخ كشیده می شده است.
این نقوش حیوانی روی جام های زرین و سیمین به عنوان ساغر رسم می شده، ساغرهایی كه طبق باورهای اساطیری مردم، وقتی مایعات را در آن ریخته و می نوشیدند از نوشیدن این جام ها قدرت می گرفتند.
البته تاریخ می گوید این جام ها و نوشیدنی ها كمتر در اختیار مردم و بیشتر در خدمت درباریان بوده است.
در دوره پارت ها الگوی بیشتر نقاشی ها به دلیل ایجاد جاده ابریشم از چین می آید و در دوره ساسانی طرح ها گرایش بیشتری به تقارن پیدا كردند؛ نقش زوجیِ حیوانات رو در رو و یا پشت به پشت كه همراه با درخت زندگی كشیده می شده، سهم خیال پردازی های هنرمندان و مردم روی ظروف صنایع دستی و كاربردی زندگی مردم را به خود اختصاص داده است.
**نقوش پس از اسلام روی ظروف و اشیا و خانه های ایرانی
پس از ورود اسلام شاهد هستیم به دلیل حرام اعلام شدن جام های زرین و سیمین و نوشیدنی های آن، در مكتب بغداد یا عباسی هنر ما نقش های اناری و بالهای فرشتگان بیشتر شده هرچند هنوز این هنرها تحت تاثیر دوره ساسانی قرار دارد.
در مكتب سلجوقی هم نقش های گیاهی، به شیوه نگارگری ایرانی به نقوش انسانی و حیوانی اضافه می شود و هاله هایی بر دور پیكره های باستانی قرار می گیرد.
مكتب تبریز هنرش را از چین، ایران و بیزانس می گیرد؛ مكتب شیراز كه از آن به عنوان ام المكاتب هم یاد می شود با ویژگی های پیكره های انسانی درشت و چهره های سرخ كشیده می شود؛ در مكتب جلایری نقوش انسان های بلندقامت می بینیم و در مكتب تیموری اوج فعالیت نقاشی در این دوره هاست، پیكره های انسان و حیوان بیش از چشم اندازهای طبیعی رخ می نمایاند.
در مكتب صفوی نقش های اسلیمی و ختایی توسط استادكاران روی ظروف حك می شود و گل و ریحان انتزاعی بر روی ظروف و كاشی ها به وفور یافت می شود.
در مكتب اصفهان بیشتر نقوش و خط اهمیت پیدا می كند و گلومرغ كه امروزه هم همه جا مقابل دیدگان ماست از یادگاران مكتب زند است.
نقاشیهای درباری برگرفته از نقاشیهای كلاسیك اروپا و گلهای فرنگی و لعابهای هفترنگ كه كپیكاری از نقاشان دوره رنسانس است كار چه كسانی می تواند باشد جز دردانه های قاجار.
و بالاخره در دوره معاصر ما در ایران و به شكل پژوهشی كه روی همه نقوش همه دوره ها كار می كنیم اما رنگمایههای حماسی، مذهبی دوره معاصرو نقش های گرافیكی و آزاد از خصایص این دوره است.
اگر بخواهیم به اختصار و به طور خاص نقش های روی ظروف سفالی صنایع دستی را در شرایط كنونی شرح دهیم باید گفت: شاخصه سفال و سرامیك «لاله جین همدان» نقوش گلهای ختایی و خطوط اسلیمی بصورت لعاب هفت رنگ است؛ «میبد یزد» نقوش گیاهی و حیوانی بر روی ظروف سفالی كه اغلب با خاك سفید و نقش های آبی لاجوردی یا فیروزه ای است.
«كاشان» صاحب لعاب زرین فام و تلالو طلایی روی نقوش است و «نیشابور» خط و نقوش حیوانی لعاب های ساده را یدك می كشد.
** فرهنگسازی در حوزه صنایع دستی از دوران كودكی آغاز شود
«مهران هوشیار» دكترای پژوهش هنر با گرایش صنایع دستی و هنرهای اسلامی درباره ضرورت آگاهی رسانی و آموزش این نقش ها و داشته های صنایع دستی و هنر كشورمان به عموم مردم ایران در این برهه حساس تاریخی به ایرنا می گوید: فرهنگسازی جزء همان عوامل پیشگیرانه از آسیب هایی است كه در ادامه ممكن است گریبان صنایع دستی را بگیرد.
وی تاكید دارد: تا زمانی كه من نوعی مفهوم هویت فرهنگی و تاریخی خود را به عنوان یك فرد در جامعه درك نكنم، نمی توانم این فرهنگ و هویت را حفظ كنم؛ نمی توانم به آن ارزش دهم، برای آن اهمیت قائل باشم و آن را معرفی و ترویج یا حفظ و احیا كنم.
هوشیار می گوید: من به سهم خود یك نفر هستم كه به عنوان مثال به فرزندم آموزش می دهم؛ سپس او به دوست خود آموزش می دهد و همه به یكدیگر كمك می كنند تا آگاه شویم از اینكه چه ارزشی را در اختیار داریم؛ ارزشی كه در جلوی چشمان ماست اما آن را نمی بینیم؛ همچون یك قالی كه روی آن راه می رویم و به آن توجهی نداریم اما زمانی كه به تك تك موتیف ها و نقش مایه های آن نگاه می كنیم، می بینیم كه هر یك برای خود دنیایی از معنا و مفهوم و زیبایی دارند.
او تصریح می كند كه ما همواره داشته های خود را كمرنگ می بینیم یا حتی آنها را فراموش می كنیم، فرهنگسازی در حوزه صنایع دستی باید از دوران كودكی و از درون مهد كودك ها و دبستان ها آغاز شود؛ در این صورت شاید بتوان گفت در آینده ای دور و مثلاً پس از گذشت 50 سال این فرهنگسازی توانسته است به جایی برسد كه از اضمحلال مفهوم هنرهای سنتی و صنایع دستی ما پیشگیری كند.
** هنر- صنعت بومی امروز پشتوانه زندگی فردا
هرچه از نقش این نقش ها كه از خیال هنرمندان و صنعتگران همین سرزمین بر دست توانمندشان جاری می شود سخن برانیم كم گفته ایم؛ همین جرعه از «فریدون مشیری» عزیز ما را بس:
دست، گنجینه مهر و هنر است
خواه بر پرده ساز،
خواه در گردن دوست،
خواه بر چهره نقش،
خواه بر دنده چرخ،
خواه بر دسته داس،
خواه در یاری نابینایی
خواه در ساختن فردایی!
گزارش: علی اسدی
فراهنگ**3079**1055
تهران- ایرنا- انسان برخی آرزوهایش را در«هنر» می جوید؛ ازپیدایش زمین تا امروز؛ اما این آرزو كه در شكل یك حركت هنری نظیر انیمیشن، آوازهاش مرزهای ایران را در می نوردد، ماجرایی طولانی دارد پویانمایی هنری است كه به گواه بسیاری متعلق به هنرمندان ایرانی است كه روی سفال مكشوفه در شهر سوخته عصر برنز نقش بسته است.