محرم، فصل عاشقانه گریستن بر سمبل اسوهای از تبار مردانی است كه چشمههای ایثار، وفاداری و معرفتش، سیراب كننده كام تشنگانی است كه در طلب معنویت و خداجویی دِل دِل میكنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، محرم كه میشود ایران را بوی عطر اسفند تكایا، حسینیهها و هیاتهای عزاداری كه پیش پای عاشقان عبدالله الحسین(ع) دود میكنند فرا میگیرد. عطری كه شمیمش چون به نسیم عشق و ارادت عاشقان امام سوم شیعیان مزین شده، آرامشبخشترین لحظات معنوی را برای عزادارن سید و سالار شهیدان چنان فراهم میكند كه هق هق و بغض فرو خورده تمام روزهایشان را پای مظلومیت مردی میریزند كه با شرافتش، هجا هجا و فصل فصل واژههای ایثار، ایستادگی، جوانمردی و شهادت را هجی میكند. آری، محرم به امامش زنده است و ایران به حسین ابن علی (ع).
ایران و ایرانی در ماه محرم نگاه ویژهای به برگزاری آیینها و مراسمی میدوزند كه دل در گرو عرض ارادت به قافله سالار كربلا حضرت امام حسین (ع) دارند. آیینهایی كه در قامت دستههای عزاداری و سوگواری آغاز میشود و به مرثیهخوانی تعزیت امامش ختم.
در خلال آیینهای گسترده سوگواری حضرت امام حسین (ع) در كشورمان، آیینی به قدمت تاریخ پرشكوه اسلام در ایران، سخت خودنمایی میكند. آیینی كه چون آیینه به روایتگری صادقانه آن چه ظلم و جفا بود و بر امام سوم شیعیان، خاندان و یاران باوفایش نثار شد، میپردازد. آیینی كه با هر زبان و اقلیم و فرهنگ و جغرافیای این مرز و بوم همزیستی كرد تا تجلیبخش آزادگی و عمل به ایمانی باشد كه سالار شهیدان جهان، حضرت امام حسین (ع) متن آن را در سال 61 هجری قمری در صحرای كربلا و دشت نینوا با خون خود ممهور به مُهرِ مِهربانی و وفاداری كرد.
كیست كه نداند «تعزیه» به عاشقان سینه چاك و شیفتگان عشق اباعبدالله زنده است كه با نقشخوانی و شبیهپوشی حاضران حادثه كربلا، به روایت حدیث نفسی میپردازد كه شرح آن، دل هر دردمندی در جهان را به زخمِ نیش عذابآورش میهمان میكند تا مخاطبانش با خالی و سبك كردن تمام اندوختههای فروغلتیده در آه و بغض و اشكشان، سبك كنند تن اثیری و جسم فانی خود را و دل به مهری سپارند كه بدون شفاعت صاحب آن، توان ایستادن در برابر خالق آسمان و زمین، سخت و سهمگین خواهد بود.
در طی این روزها و شبها، بی هیچ اغراق نمیتوان شهری، روستایی و قریهای را در سراسر ایران پیدا كنیم كه شاهد اجرای آیین نمایشی تعزیه شهادت حضرت امام حسین (ع) و روایت یاران باوفایش نباشد.
همین بهانه كافی بود تا پای صحبت مردی بنشینیم كه 60 سال است شهادتخوان حسین، عباس، علی اكبر و علی اصغر است و هنوز هم خود را شاگرد كوچك مكتب عظیم حسینی و عاشورا می داند.
«علاءالدین قاسمی» یكی از آخرین بازماندگان نسل تعزیهگردانان و شبیهخوانانی است كه قبای سعادت را بر این آیین چنان پوشاندند كه نه تنها در جای جای ایران آن را به رسم و به نام میشناسند كه در سراسر جهان از هنرمند گرفته تا مخاطب عادی، در برابر عظمت و بزرگی اجرای این شیوه نمایشی آیینی و مذهبی ایران كلاه از سر بر میدارند.
آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد حاصل گفتوگو با تعزیهگردان و شهادتخوانی است كه بر بال آسمانی تعزیه ایرانی، دامنه اجرای این هنر مذهبی كشورمان را از تهران تا منهتن نیویورك به سفر نشسته و هنوز هم با همان انرژی و شوق دوران جوانی در میانه دهه هفتاد زندگی همیشه بهاریاش، به اجرای نمایش تعزیه میپردازد.
**ایرنا : اجازه بدهید برای آغاز این گفتوگو، پرسشم را بر خلاف رسم چنین مصاحبههایی با نگاهی بر فضای خاطرهنگاری آغاز كنم. در میان هنرمندان به ویژه بازیگران تئاتر، سینما و یا تلویزیون، همواره این سنت وجود داشته كه هیچگاه خاطره نخستین كار و اجرای خود را فراموش نكردهاند؛ آیا از نخستین روزهای حضورتان به عنوان تعزیهگردان و شبیهخوان خاطرهای دارید؟
**قاسمی : حدودا 50 سال پیش در اواسط دهه 1340، علاءالدین قاسمی، جوانك نوجوانی بود كه برای اولین بار نقشخوان شد! كار من در حرفه تعزیه با نقشهخوانی و اجرا آغاز شد. هرچند باید به این نكته اشاره كنم كه در آن سالها رسم نبود كه یك نوجوان بدون گذراندن دورههای آموزشی و یا به قول قدما و اهالی این فن در آن روزگار، بدون «مشق تعزیه كردن» به اجرای حرفهای بپیوندد. من نیز از كودكی، شاید از 6 یا 7 سالگی پیش پدر و پدربزرگم و هنرمندان دیگر مشق تعزیه را انجام داده بودم.
من اصالتا اهل طالقان هستم و قطعا همه مردم ایران به ویژه در این ایام میدانند كه طالقان در ایام محرم به ویژه در دهه نخست آن همواره شاهد اجراهای متعدد تعزیه و مراسم شبیهخوانی است كه شهرت آن نه تنها در داخل ایران كه در تمام جهان پیچیده است. من نیز از كودكی این عادت را داشتم و تا به امروز نیز آن را ترك نكردهام كه در طول سال روزهای تقویم و ماهها را می شمردم تا آنكه به محرم برسیم. در آن دوران كودكی آرزویم این بود كه در محرم در مجالس تعزیه شركت كنم و میان مردم پای مجالس تعزیه بنشینم، عزاداری كنم و اشك بریزم. امروز هم كه افتخار 6 دهه خادمی هنر شبیهخوانی و تعزیه در مسیر مرثیهسرایی و عرض ارادت به امام حسین علیه السلام را دارم، همه را مدیون استادی هستم كه اگر او نبود علاءالدین قاسمی تعزیهخوان نیز وجود نداشت! خدا رحمتش كند، استاد «میرزا علی جان یوسفی» اولین استادم بود و كسی بود كه در حقیقت مرا با هنر تعزیه آشنا كرد و در طی كردن این مسیر دست من را گرفت و پله به پله پیش آورد.
**ایرنا : كمی درباره نحوه آشناییتان با مرحوم استاد یوسفی می گویید؟
**قاسمی : همانطور كه گفتم از دوران كودكی عاشق تعزیه و تعزیهخوانی بودم؛ چرا كه این در حقیقت، سنتی بود كه در خانواده پدری من و همچنین پدربزرگم و نسلهای پیش از آنها وجود داشت. من نیز در همان دوران كودكی با چند نفر از بچههای محل و دوستان هم سن و سال خودم به اصطلاح گروهی را به عنوان تعزیهخوانان نوجوان درست كرده بودیم و هر سال در ماه محرم و پیش از آغاز اجراهای اصلی مراسم تعزیه كه در پشت بام مسجد اعظم طالقان اجرا میشد، ما نیز در پشت بام همان مسجد به اجرای مجالس تعزیه میپرداختیم. هر چند وقتی امروز به آن روزها میاندیشم، احساس میكنم كه به جای اجرای مجالس تعزیه تنها به شكل كودكانه زیر آواز میزدیم. (با نقل این روایت لبخندی آرام روی صورتش مینشیند و چینهای صورتش را برای لحظهای باز میكند).
در همان عالم كودكی خیال میكردیم كه تعزیه اجرا میكنیم؛ بهترین تعزیهای است كه تا به حال در شهر ما اجرا شده؛ اما وقتی آرام آرام صدای فریادهای ما آن هم در ساعتهای نیمروز و زمان استراحت مردم باعث آزار برای همسایهها شده بود كم كم عذر ما را برای اجرای این مراسم در پشت بام مسجد خواستند. (آه عمیقی میكشد و دستی بر محاسن سفیدش میكشد).
یادم میآید بعد از این اتفاق یك روز بسیار غمگین روی سكوی جلوی در خانه نشسته بودم كه استاد یوسفی آرام به شانهام زد و از من پرسید: «پسرم تعزیهخوانی را دوست داری؟»، من بدون فوت وقت و بی هیچ درنگی به او گفتم «بله!». او گفت: «قول میدهم به تو تعزیهخوانی را آموزش دهم و البته از پدرت نیز اجازه میگیرم تا بتوانی در روزهایی كه ما برای اجرای تعزیه تمرین میكنیم تو هم در گروه ما باشی تا بتوانی آرام آرام فنون مختلف هنر تعزیه را بیاموزی. یادش به خیر!
**ایرنا : اولین نقش شبیهخوانی كه در تعزیه استاد قاسمی بازی كردید را به خاطر دارید؟
**قاسمی : یادم میآید كه سال 1338 در تعزیهای كه گروه استاد یوسفی در روز عاشورا اجرا می كرد من شبیهخوان نقش «عبدالله» بودم كه تنها دو كلمه متن داشتم و باید میگفتم «عمو جان» و بعد از این دو كلمه باید چند دور گِردِ میدان تعزیه میچرخیدم و به سمت شبیه امام حسین (ع) حركت میكردم و در این مسیر شهید میشدم. نقش من به همین اندازه كوتاه بود اما برای آن سالها كه كودك 8، 9 سالهای بودم در حقیقت پُل بزرگی بود كه مرا به مهمترین آرزوی زندگی یعنی ورود به جهان گسترده تعزیه میرساند.
**ایرنا : این نقش، همان نقشی است كه در ابتدای گفتوگو به عنوان اولین یاد و خاطره از هنر اجرای تعزیه به آن اشاره كردید؟
**قاسمی : نه! نه! ببینید اجرای حرفهای تعزیه، اجرایی است كه دیگر این روزها نمیتوان سراغی از آن گرفت! در آن پرسش ابتدایی شما فكر كردم كه از من درباره اولین اجرای حرفهای تعزیه، پرسیدید. من از هفت سالگی در گروه تعزیه پدربزرگم حضور داشتم و به همراه پدربزرگم در قزوین كنار گروه تعزیه او مشقهای ابتدایی این هنر را میآموختم؛ اما با رسیدن به سن 11، 12 سالگی دیدم آن اجراها نمیتواند روح تشنه آموختن من را اقناع كند، برای همین از پدربزرگم خداحافظی كردم و به تنهایی به تهران آمدم. این سفر بود كه در حقیقت من را برای اولین بار با استادِ یگانه هنر تعزیه ایران یعنی زنده یاد «استاد هاشم فیاض» آشنا كرد. استاد فیاض بعد از شنیدن علاقه من به تعزیه و آموختن نخستین مشقهای تعزیه نزد پدربزرگم و استاد یوسفی و دیدن عشق و علاقهای كه به این هنر داشتم با آغوش باز مرا پذیرفت. تازه زمانی كه به گروه استاد هاشم فیاض پیوستم متوجه شدم كه تعزیه عجب اقیانوسی عظیمی است و من از این اقیانوس شاید تنها به قدر یك نهر باریك و كم عمق، آشنایی و شناخت داشتم.
در ابتدای راه در برابر این اقیانوس عظیم و اجراهای پرقدرت و اثرگذار استاد فیاض خودم را دانشآموز بسیار بسیار كوچكی میشمردم. سه سال با استاد فیاض فقط تمرین میكردم و پای تمامی شبیهخوانیها و اجراهای تعزیهشان مینشستم. تا اینكه در سال 1348 به گروه استاد سلیمانی پیوستم. آن زمان بود كه متوجه شدم موسیقی اصیل و خواندن اشعار نسخ تعزیه بر اساس موسیقی ردیفی - دستگاهی ایرانی- چقدر سخت، مشكل و در عین حال شیرین و جذاب است!
آشنایی من با موسیقی و آوازهایی كه در تعزیه استفاده میشود و همكاری با استاد سلیمانی، بخشی از بهترین دوران زندگی من را در هنر تعزیه رقم زد؛ چرا كه در حقیقت اصل و اساس هنر تعزیه، یعنی همراهی و زنده بودن آن در اجرا و مواجهه با مردم یا آن چیزی كه امروزه به نام «همذات پنداری» می گویند را در تمام ثانیه به ثانیه، لحظه به لحظه و آینه به آینه اجراهای استاد سلیمانی حس میكردم و از آن لذت میبردم. همین عامل بود كه باعث شد نزدیك به دو دهه با گروه استاد سلیمانی به عنوان شبیهخوان همكاری كنم و آرام آرام با تمام فنون و شیوهها و تكنیكهای اجرای هنر تعزیه به واسطه این استاد آشنا شوم.
**ایرنا : اگر اشتباه نكرده باشم شما بعد از تمام آن سالها تمرین و به قول خودتان «مشق كردن» پیش پدربزرگتان و بعد استاد هاشم فیاض و استاد یوسفی، تازه 20 سال دیگر هم به آموزش فنون و تكنیكهای تعزیه نزد استاد سلیمانی پرداختید! پس راهاندازی گروه تعزیه به سرپرستی خودتان بعد از تمام این سالها بود؟
**قاسمی: دقیقا! راه پیدا كردن به دنیای هنر تعزیه به این سادگیها نیست! هنرمندانی كه هم نسل من هستند و هنرمندانی كه نسل پیش از من در نمایش تعزیه هنرنمایی میكردند بیش از دو دهه یا سه دهه از عمرشان را تنها در كنار اساتید بزرگ مشق و تمرین تعزیه میكردند تا بتوانند به تمامی فنون و شیوههای اجرای این هنر آیینی و مذهبی مسلط شوند. آشنایی با نسخ تعزیه و همچنین ردیفها و مقامهای موسیقی و آوازی تعزیه كار بسیار دشوار و طاقت فرسایی است و آموختن تمام تكنیكهای آن حداقل 20 سال زمان میخواهد.
بعد از آن سالها بود كه برای نخستین بار در سال 1354 گروه تعزیهای را تاسیس كردم كه خودم سرپرستی آن را برعهده داشتم. این گروه از بدو تاسیس تا حدود سالهای 1382، 1383 بدون وقفه و همه ساله در تهران و بسیاری از نقاط ایران به اجرای تعزیه پرداخت. افتخار دیگرم آن است كه در حد وسع و بضاعت خودم توانستم به عنوان هنرمندی كوچك در جهان بزرگ و عظیم هنر تعزیه، این هنر ملی، آیینی و مذهبی ایرانی را به مخاطبان جهانی معرفی كنم.
**ایرنا : این گروه كه اشاره كردید به سرپرستی شما تشكیل شد و نزدیك 30 سال بی وقفه به اجرای تعزیه پرداخت، همان گروهی است كه طی سالهای دهه 70 تا 80 به شكل مستمر به عنوان برترین گروه تعزیه ایران شناخته شد؟ و اگر اشتباه نكنم این همان گروهی است كه برای نخستین بار توانست در كشور آمریكا و در نیویورك اجرای هنر تعزیه را برای مخاطبان آمریكایی به صحنه ببرد؟
**قاسمی : بله دقیقا! این همان گروه است. هرچند پیش از این كه ما بخواهیم در آمریكا و برای مردمان این كشور نمایش خود را اجرا كنیم اجراهای بینالمللی ما از ابتدای سال 1370 آغاز شده بود، جایی كه گروه تعزیه ما با دعوت جشنواره بزرگ «اوینیون» كشور فرانسه - بزرگترین جشنواره بینالمللی هنرهای نمایشی و تئاتر جهان- به این كشور سفر كرد. خوب به خاطر دارم كه در آن سال «پیتر بروك» یكی از بزرگترین كارگردانان هنر نمایش جهان در آن دوره جشنواره حضور داشت. بروك همان كسی است كه چند سال پیش از انقلاب به ایران سفر كرده بود و طی آن سفر با هنرهای آیینی ایران به ویژه هنر تعزیه با اجراهای استاد هاشم فیاض آشنا شده بود و در حقیقت به یكی از شیفتگان این هنر تبدیل شده بود. او بعد از تماشای اجرای گروه ما، طی سخنرانی در جشنواره «اوینیون»، برای تمامی مخاطبانی كه در این جشنواره حضور داشتند درباره پیشینه و جایگاه هنر تعزیه صحبت كرد و داستان و روایت نمایش آیینی ما را برای آنها كه با زبان فارسی و با این گونه نمایشی آشنایی نداشتند شرح داد.
در حقیقت همین مساله و تلاشهای پیوسته پیتر بروك باعث شد برای نخستین بار فردی غیر از هنرمندان ایرانی، هنر تعزیه را به جهانیان معرفی كند. سال 1379 ما به صورت كاملا رسمی از طرف فرانسه برای اجرای تعزیه به مدت یك ماه به آن كشور دعوت شدیم و این نخستین دعوت رسمی یك كشور از یك گروه نمایش مذهبی ایرانی بود كه برای مدت یك ماه در مكانهای مشخص شده برای معرفی این شكل از هنر اصیل ایرانی برای مردم به اجرا بپردازد.
تازه بعد از این اجراها بود كه به آمریكا رفتیم. درست یادم میآید كه دو ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر ما در شهر منهتن ایالت نیویورك نمایش تعزیهمان را به مدت 45 روز به شكل مستمر به صحنه بردیم. البته بعد از این ایام هم سفرهایی به كشورهایی مثل ایتالیا، آلمان و انگلستان داشتیم و در بسیاری از شهرهای آن كشورها مانند میلان، پارما، سیسیل، فرانكفورت، بُن، لندن، منچستر و لیورپول نمایش تعزیه را اجرا كردیم.
**ایرنا : در این سفرهای متعددی كه نام بردید، بیشتر چه تعزیههایی را برای مخاطبان اجرا میكردید؟
**قاسمی : تقریبا تمام تعزیههای مهم حادثه و واقعه عاشورا را برای مخاطبان اجرا كردیم. از تعزیه «حر» گرفته تا «دو طفلان مسلم»؛ از تعزیه «حضرت علی اكبر (ع)» و «تعزیه حضرت عباس (ع)» گرفته تا تعزیه «شهادت امام حسین علیه السلام». حتی یادم است در ایتالیا اثری را به نام «گزارش شمر» اجرا كردم كه در آن طی 90 دقیقه با شیوهای متفاوت و متكی بر تكنیك «رجزخوانی» و «شمرخوانی» به روایت حادثه عاشورا پرداختیم كه بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
**ایرنا : با توجه به تجربه شما در اجراهای داخل ایران كه سابقه 60 ساله دارد و همچنین حضور مستمرتان طی 30 سال در اجراهای بینالمللی در كشورهای مختلف جهان، میتوانید بگویید كه آیا مخاطبان تعزیه در داخل و خارج از ایران جدا از زبان و فرهنگ شان، در ارتباط گیری با این گونه نمایشی چه تفاوتهایی با یكدیگر دارند؟
**قاسمی : پیش از پاسخ به این پرسش شما اول به این نكته اشاره میكنم كه جوانانی كه امروز در كشور ما و در عصر حاضر حضور دارند با دهههای پیش كه ما كار تعزیه را آغاز كردیم بسیار متفاوتند. مخاطبان امروز ما تمركزشان بیشتر بر شعر و موسیقی تعزیه استوار است تا اینكه بخواهند به ما به عنوان یك بازیگر نگاه كنند؛ چرا كه با گسترش هنر سینما و همچنین آشنایی بیشتر مردم با تئاتر و همچنین آثار تلویزیونی تعریفی كه آنها از بازیگر دارند با «شبیهخوانهای» تعزیه متفاوت است.
اما در پاسخ به این پرسش اجازه بدهید بازگردیم به تجربه اجراهای من در آمریكا؛ یادم میآید ما طی 45 شب هر شب با بلیط 80 دلاری شاهد حضور 1200 تا 1500 نفر مخاطب در هر اجرای خود بودیم كه این میتوانست برای هر نمایشی در آن كشور ركوردی فوقالعاده باشد؛ اما وقتی گروهی از ایران كه گروهی ناآشنا برای مخاطبان آمریكایی هستند به چنین ركوردی دست پیدا میكنند اتفاق بسیار بسیار عجیب و بزرگی است.
**ایرنا : چه نكات و ویژگیهایی در آن اجراها برای مخاطبان آمریكایی جذاب بود؟
**قاسمی : از زبان و نقل خودشان پاسخ شما را میدهم. آنها میگفتند كه فضای متفاوت اجرای زنده (صحنه دایرهای شكل) و حسینیهای كه شما برای ما ساختهاید و حاضر نشدید در تالارهای متعدد تئاتری شهر ما نمایشتان را اجرا كنید برایمان بسیار نكته عجیبی است. همچنین میگفتند گونههای متفاوت اسباب و وسایل صحنه شما كه بیشتر شبیه اسباب و وسایل میدانهای جنگ است (اشاره به كلاهخود، شمشیر، نیزه و سپر مورد استفاده در اجرای نمایشهای تعزیه) و همچنین موسیقی زنده همراه اثر نمایشی شما بیشترین جذابیت را برای ما دارد.
البته در این بین عدهای هم بودند كه بیشترین نگاهشان بر نوع پوشش و لباسهای شبیهخوانان تعزیه معطوف بود و همواره بعد از اجراها سعی میكردند از ما بپرسند كه چرا یك نفر سراسر سرخ پوشیده یا یك نفر سراسر لباس سبز به تن دارد و عده زیادی سیاهپوش هستند و یا قهرمانی در این میان لباس یكدست زرد به تن كرده است؟!
**ایرنا : شما در منهتن برای اجرای تعزیهتان برای مخاطبان آمریكایی به سالنهای تئاتری نرفتید و برای آنها حسینیه برپا كردید؟
**قاسمی: بله، چرا كه نه! وقتی قرار است نمایش آیینی كه آمیخته شده با فطرت و ذات هنر دینی و مذهبی ایران به ویژه نمایشی در ساحت ارادت به حضرت امام حسین علیه السلام قافله سالار كربلا و شهدای حماسهساز عاشورا اجرا كنیم، چرا باید این نمایش را برخلاف سنت همیشگی آن كه در میدانها، كوچهها و خیابانهای شهر و روستاهای كشورمان اجرا میشود را صرفا به دلیل حضور در كشوری دیگر به سالن تئاتر ببرم؟
ما برای اجرای نمایشهای تعزیهمان خیمه بزرگی را فراهم كردیم و تنها تفاوت آن با اجراهایی كه در ایران داشتیم این بود كه برای مخاطبان دور تا دور سكوی گرد اجرا، صندلی گذاشتیم؛ چرا كه آنها عادت نداشتند ایستاده تئاتر ببینند. خیمه حسینیه ما گنجایش 1200 تا 1500 نفر داشت و ما هر روز سعی میكردیم بر روی این صندلیها، بروشور و كاتالوگی از نمایشی كه آن روز قرار است اجرا كنیم را قرار دهیم. مثلا درباره تعزیه شهادت امام حسین (ع) توضیحاتی برای آنها مینوشتیم. چرا كه آنها زبان ما را نمیشناختند و نمیدانستند كه در اشعار و یا رجزخوانیهای ما چه موضوعات و مفاهیمی رد و بدل میشود.
همچنین در ادامه ارائه این اطلاعات، درباره شخصیتهای معصوم و امامان دین اسلام برای آنها توضیحاتی داده بودیم و سپس سعی میكردیم قصه، روایت و داستان زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، فاجعه و واقعه عاشورا را برایشان به شكل كامل بنویسیم تا آنها با یك نگاه كاملا آشنا از نظر مفهومی و داستانی به دیدن نمایشی بنشینند كه تا به حال دیدن آن را تجربه نكردهاند! توفیق همین اجراها و شیوه ارائه این اجراها بود كه در حقیقت باعث شد به ما تور اجراهای نمایش تعزیه را در 16 ایالت ارائه دهند؛ اما بعد از اتفاقات حادثه 11 سپتامبر و همچنین اعلان جنگ آمریكا با عراق برنامههای ما نیمه تمام ماند و نتوانستیم در تمامی ایالتهایی كه برنامه اجرای خود را ریخته بودیم به صحنه برویم.
**ایرنا : همواره شاهدیم كه اساتید هنر تعزیه در مسیر آموزش و تربیت هنرجویان و عاشقان اجرا در مراسم تعزیه، آموزهها و علم و فن این هنر آیینی و نمایش را به صورت شفاهی و بنا به سنت گذشتگان به صورت سینه به سینه انتقال میدهند. آیا شما هم در تربیت تعزیهخوانهای جوان كه در گروه خودتان و یا گروههای دیگر حاضر هستند و در حقیقت نزد شما «مشق تعزیه» میكنند بر پایه همین شوه عمل میكنید؟
**قاسمی : به دلیل كمبود اسناد و جزوههای مكتوب و یا كتابهای مشخص برای فن تعزیه، در بسیاری از موارد ما مجبوریم به شكل شفاهی اطلاعات و فنون تعزیه را به علاقهمندان این حوزه انتقال دهیم. اما خوشبختانه طی یكی، دو دهه اخیر با جمعآوری نسخهها و متون تعزیه و همچنین قوانین شیوهها و مكتبهای متفاوت اجرای تعزیه مانند مكتب فارس، مكتب آذربایجان، مكتب مازندران یا مكتب خراسان در قالب كتابهایی مجزا، بخشی از اطلاعات نیز به صورت مكتوب در اختیار علاقهمندان و هنرآموزان این رشته آیینی قرار میگیرد.
**ایرنا : در پایان گفتوگو مقداری هم از توجه و حمایت مسئولان فرهنگی نسبت به هنر تعزیه و هنرمندان تعزیهخوان بگویید؟
**قاسمی : حرفی كه می خواهم بزنم، حرف جدیدی نیست! بسیاری از همكارانم، كه من بی هیچ اغراقی آنها را شیفتگان و دلسوختگان واقعی هنرهای آیینی و مذهبی كشورمان میدانم طی سالیان متمادی، بارها و بارها این نكات را بازگو كردهاند كه اصلیترین آسیب تعزیه در كشور ما متوجه این نكته است كه این هنر فقط به واسطه عاشقان و شیفتگان آن است كه تا به امروز باقی مانده است. در این بین ما كمتر شاهد حمایت عملی از سوی متولیان امر فرهنگ و هنر كشورمان از گروههای تعزیه هستیم. شما تنها به چند گروه كه در پایتخت فعالیت میكنند نگاه نكنید! بله، آنها توسط متولیان امر حمایت میشوند، اما در بسیاری از روستاها و شهرستانهای كشورمان گروههای تعزیهای هستند كه حتی برای تهیه لباس و ابزار و ادوات اجرایشان از هزینه و سرمایه شخصی خود صرف میكنند! باید دست آنها را گرفت. اگر بنا داریم این هنر را به عنوان میراثی معنوی برای آیندگان به یادگار بگذاریم و انتقال دهیم، باید شاهد شكلگیری عزم، اراده و نگاه ملی برای حمایت از هنرمندان تعزیه در سراسر كشور باشیم.
هرچند نباید فراموش كنیم كه وقوع انقلاب شكوهمند اسلامی در حفظ و حراست از آیینهای مذهبی و نمایشی ایران سهمی غیر قابل انكار دارد. حكومت پهلوی كاری جز سركوب و تلاش برای از بین بردن شیوههای اجرای «شبیهخوانی»، «تعزیهگردانی» و سایر آیینها و مراسم مذهبی نداشت. اما بر اساس تفكرات انقلابمان كه با نگاه بر مبانی اسلامی در تمامی فعالیتهای كشور حضور چشمگیر دارد؛ در امور فرهنگی و به ویژه فرهنگ آیینی و مذهبیمان نیز باید اینچنین عمل كنیم. باید شاهد شكلگیری همتی میان تمامی هنرمندان برای احیا و اشاعه هنرهای آیینی و مذهبی كشورمان از جمله هنر تعزیه باشیم.
امروز خدا را شكر به همت عاشقان و شیفتگان این هنر و البته یاری مردم كه به عنوان اصلیترین مخاطبان این هنر شناخته میشوند و كم و بیش كمك های مسئولان و متولیان امر فرهنگ و هنرف شاهد گذران زندگی تعزیه هستیم؛ اما باید اشاره كنم كه هنرمندان تعزیه برای اجرا در مناسبتهای خاص مانند ماههای محرم و صفر و یا ایام شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در شبهای قدر ماه مبارك رمضان، مجبور هستند چند روزی كسب و كار خود را رها كنند، چرا كه ابتدا باید به تمرین بپردازند تا بتوانند خود را مهیای اجرا كنند. همین مساله باعث میشود كه افراد درگیر اجرای این آیینها برای مدتی از كسب درآمد برای گذران اقتصاد خود و خانوادهشان باز بمانند و در حقیقت مساله امرار معاش آنها با مشكل مواجه می شود. وقتی درباره كمك و حمایتهای متولیان امر فرهنگی صحبت میكنیم در حقیقت نظر ما تنها به حمایت مادی نیست؛ بلكه نیازمند بیمهای هستیم كه در چنین ایامی كه برای مردم و زنده نگه داشتن این آیین تلاش میكنیم بتوانیم شرایط حداقلی اقتصاد و امرار معاش خانواده خود را نیز فراهم كنیم. اگر این شرایط فراهم شود كه خوشبختانه طی سالهای اخیر اقدامات خوبی در این زمینه صورت گرفته است میتوانیم نسبت به شكل، رشد، توسعه و فراگیری همه جانبه هنرهای نمایشی آیینی و مذهبی به عنوان میراثی كهن از فرهنگ اسلامی- ایرانی خود برای آینده و آیندگان خیال آسوده و آرامش خاطر بیشتری داشته باشیم.
گفت و گو از امین خرمی
فراهنگ**ا.خ** 1055
روایت تعزیه ایران در جهان ؛
از تهران تا منهتن؛ بر بالهای تعزیه
۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۱۲
کد خبر:
83039419
تهران- ایرنا- ماه محرم آغاز فصلِ دل سپردن به مِهر و عشق امام معصومی است كه حكایت ظلم رفته بر او و یاران باوفایش دل هر انسان عدالتپیشه و طالب صلح را به درد میآورد.