به گزارش روز یكشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، حسین منزوی كه متولد اول مهرماه 1325 خورشیدی است در 25 سالگی با انتشار نخستین دفتر شعرش با عنوان «حنجره زخمی تغزل» توانست برنده جایزه اولین دوره شعر فروغ شود. درست در همین بزنگاه بود كه نشان داد شعر معاصر ایران مزین به نام غزلسرایی شده است كه قرار است نامش تا همیشه و ابد برآسمان ادبیات منظوم زنده و جاوید بماند.
منزوی در روزگاری بار دیگر، سنت غزلسرایی در شعر ایرانی را به قله رساند كه گفتمان اغلب شعر در آن روزگار طلایهداری «شعر سپید» و «اندیشه مرگ غزل» بود؛ آن گونه كه شاملو نیز اعلام كرده بود «غزل شعر زمان ما نیست، این حكم اول ماست و حكم آخر نیز!»
اما منزوی با توجه به اینكه خود را وامدار یكی از غزلسرایان بزرگ تاریخ فرهنگ و ادب ایران زمین یعنی حضرت حافظ می دانست به این نكته اشاره كرده بود كه: «تا روزی كه حافظ چنین سزاوارانه بر قله بلند شعرفارسی نشسته است، غزل نیز به زندگی سزاوارانه خود ادامه می دهد.». درست به پشتوانه همین تفكر بود كه بر كالبد بی جان غزل دهه پنجاه شمسی بار دیگر روحی دمید كه تا به امروز نیز جریان داشته است.
قدرت اثرگذاری منزوی بر جریانِ گونه غزل در شعر معاصر فارسی به حدی بود كه محمدعلی بهمنی درباره او گفته: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی كنیم باید بگوییم كه هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میكند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است كه طیف وسیعی را به دنبال خود میكشد.»
** انزوا سهم زیست منزوی از زندگی
هرچند اهالی شعر منزوی را به عنوان «شاعرِ عشقِ همیشه» میشناسند و به او این لقب را دادهاند؛ اما هیچگاه آنگونه كه شایسته و بایسته جایگاه او بود به منزوی توجه نكردند! هرچند بخش مهمی از این بیاقبالی به «شاعرِ عشقِ همیشه» در جریان شعر معاصر فارسی، به زندگانی همسو با كُنیه و نام فامیلی او یعنی «منزوی» ارتباط دارد.
منزوی زندگی بسیار آرامی داشت و همواره فارغ از هیاهو و جنجالهای رسانهای در كنج خانهاش چه در دوران حضور در تهران و چه در سالهای طولانی زندگی در شهر و دیاری كه در آن به دنیا آمده بود یعنی زنجان در آرامش و انزوای مطلق، تمام وقت خود را صرف سرایش شعر میكرد و به همین دلیل هیچگاه چه در زمان حیات و چه بعد از آن به دلیل كمبود اطلاعات درباره زندگی او مانند بسیاری دیگر از شاعران و نویسندگان معاصر ایران مورد توجه و تمجید قرار نگرفت. اما هیچكدام از اینها باعث نشده است تا پیروان شعر معاصر ایران به ویژه «غزل فارسی» نام حسین منزوی را از یاد ببرند.
** بازتاب عشق به سنت و شیوه مقتدایش
زندهیاد حسین منزوی مانند استاد و مقتدایش - حضرت حافظ - در غزلسرایی به ویژه با محتوای عشق، رویكردی دوگانه داشت؛ آنچنان كه حافظ در بازتاب مفاهیم عشق، هم نگاه زمینی داشت و هم توجهی به عشق عظیم معنوی و آسمانی! آنچنان كه بسیاری از اشعار او در وصف ائمه معصومین (ع) و بزرگان دین اسلام شاهدی بر این مدعای قلم است.
منزوی در روایت غزلهای عاشقانهاش با نگاهی آسمانی و زمینی، مخاطب را در مواجهه تام و تمام از مفهوم گرانسنگ غزل نگاه میداشت كه گویی «غزل» در سیر تحول تاریخی طی هشت قرن، به عنوان امانتی در دستان او قرار گرفته بود، و به حق او نیز به نیكویی از این میراث عظیم پاسداری كرد و به بهترین وجه ممكن آن را به آیندگان و دوستدارانش انتقال داد.
** منزوی در صحبت بزرگان
هرچند ذات این قلم شاید نتواند آنچنان كه شایسته و بایسته رسا و ثنای حسین منزوی است حق كلام را ایفا كند اما در روایت جایگاه منزوی در غزل معاصر بد نیست نگاهی داشته باشیم بر مدعا و گفتههای برخی از دوستان، همراهان، هم نسلان و همعصران حسین منزوی درباره جایگاه او در شعر ایرانی:
** آتشی: منزوی برای شاعر شدن به دنیا آمده بود
زنده یاد منوچهر آتشي شاعر نام آشنا و خالق مجموعههای ماندگاری چون «حادثه در بامداد» و «دیدار در فلق» درباره منزوی گفته است: «من با حسین منزوی در جوانی آشنا شدم. او در آن زمان جوانی لاغر و حساس بود كه غزلهایی درخشان میسرود. وقتي غزلهاي او را خواندم احساس كردم كه فضاي تازهاي در غزلسرایي ایران به وجود آمده. من حشر و نشر زیادی با منزوی داشتم و او را كسی می دانم كه برای شاعر شدن آفریده شده بود. درگذشت او غافلگیركننده بود. من رفتنش را باور ندارم...»
** مشرف آزاد: منزوی پیرو نظم فاخر در غزل
زندهیاد محمود مشرف آزاد تهرانی (م.آزاد) دیگر شاعر كشورمان او را با مجموعه شعرهای مانایی چون «گل باغ آشنایی» و «آیینه ها تهیست» میشناسیم درباره شیوه غزلسرایی منزوی معتقد بود: «حسین منزوي غزل را به شیوهاي شبیه به شعر نو ميسرود و نظم فاخري را دنبال ميكرد.»
** گرمارودی: عشق، راز ماندگاری غزل منزوی است
علی موسوی گرمارودی دیگر شاعر شناخته شده معاصر كه او را نیز با مجموعه دفاتر شعر «در فصل مردن سرخ» و «ما كجا، آن خوب، آن زیبا كجا» میشناسیم نیز درباره دوست قدیمی خود كه از سال 1344 و شروع دوران تحصیلش در دانشگاه با حسین منزوی دوستی داشته میگوید: «چاپ اولین كتاب شعر منزوی در غزل نو حادثهای بود و آن چه منزوی را به پایه بالایی در شعر امروز رساند، از غزلهای این كتاب شروع شد... یكی دیگر از رازهای ماندگاری غزل منزوی عشق است كه موضوع تمام غزلهای اوست و البته موضوع عشق وقتی در غزل ریخته میشود، نمیتواند به تنهایی معاصر بودن را تضمین كند، بلكه مستلزم نگاه معاصر شاعر نیز هست... آنچه غزل منزوی را معاصر میكند، زبان و بیان ویژه، صور خیال، نگاه متفاوت و مضامین معاصر اوست.»
** قزوه: منزوی مرد غزل روزگار ماست
علیرضا قزوه دیگر شاعر معاصر و سراینده دفترهای شاعر موفق چون «این همه یوسف» و «سوره انگور»، درباره اشعار منزوی میگوید: « حسین منزوی مرد غزل روزگار ماست، گرچه شعر آزاد و سپید هم بسیار سروده و این قالبها را هم جدی گرفته است؛ اما این اشعار در سایه غزلهای با شكوه او نتوانستند عرض اندامی كنند. شاعران بزرگ روزگار، افرادی هستند كه اشعارشان به سرعت رواج مییابد. منزوی این خصوصیت را داشت و شعرهایش در زبان مردم جاری شد. حال آن كه یكی از مشكلات غزل امروز ما این است كه نمیتواند به صورت ضربالمثل در حافظه مردم جای بگیرد. در روزگاری كه غزل مهجور بود، كار منزوی و امثال او، كاری كارستان به شمار میرفت. امروز غزل گفتن شاید چندان دشوار نباشد، اما در آن دوره، زنده كردن غزل، كاری سترگ به شمار میرفت. حسین منزوی در شاخه غزل عاشقانه موفق بود و غزل عاشقانه نیز تنومندترین شاخه غزل ماست و از آنجا كه جامعه ایرانی، جامعه عشق است، ذات ما نیز به غزل نزدیكتر است.»
** شمس لنگرودی: بازتاب تمهیدات شاعرانه حافظ در غزل منزوی
همچنین محمدشمس لنگرودی دیگر شاعر شهیر و سراینده دفترهای شعرماندگاری چون «میمیرم به جرم آنكه هنوز زنده بودم» و «حكایت دریاست زندگی» از راهگشا بودن منزوی در غزلسرایی سخن میگوید. وی معتقد است: «اگرچه پیش از منزوی قدمهای اولیه را فروغ برداشته است اما راهگشای جدی غزل نو منزوی است. غزل منزوی تركیبی است از زیباییشناسی سینمایی و تمهیدات شاعرانه حافظ است.»
** مهمترین وجوه شعری آثار منزوی
در بررسی مهمترین ویژگیهای شعر و شاعرانگی منزوی میتوان به موارد متعددی اشاره كرد كه شاید مهمترین آنها در این مسائل خلاصه شود:
1) زندگی شخصی و زندگی حرفهای و شاعرانه حسین منزوی آمیختگی غریبی به رنگ زلال عشق داشت و در حقیقت عشق را به عنوان اكسیری برای جاودانگی انسان اسیری میدانست و به همین سبب بود كه یكی از مهمترین غزلیات خود را با این مطلع آغاز كرده است:
«كه نام من عشق است آیا میشناسیدم؟»
2) منزوی با استناد به دانش نامحدودش در حوزه شاعرانگی و روح و قریحه كمنظیرش در مساله جوشش شعر و قلیان احساس، با استناد از میراث وام گرفته از پیشینیان ادبیات فارسی - چنانكه گفته شد شاعرانی چون حافظ، سعدی و مولوی- توانست برای نخستین بار در تاریخ پنج دهه اخیر غزل معاصر به تلفیق زبان سنتی (آركاییك) با روایتهای آشنا و ادبیات امروزه در زبان معیار بپردازد كه این تلفیق یكی دیگر از ویژگیهای شعر منزوی به شمار میرود.
3) بسیاری از منتقدان ادبی و كارشناسان خبره این فن، شعر منزوی را شعری موسیقایی میدانند و این در حقیقت به سرچشمه آشنایی او با موسیقی و تاثیری كه این هنر چه در شكل درونی و چه نمود بیرونی در راستای سرایش شعر به شاعر داشته قلمداد باز میگردد. در حقیقت ایجاد ضربآهنگهای جذاب و دلنشین در شعر منزوی وامدار اشراف و آشنایی او از مقام موسیقی است.
4)استفاده افسانهها، حكایتها، اساطیر و داستانهای فولكلور ایرانی در كنار باورهای مذهبی، حسین منزوی را در نهایت قدرت و چیرگی شاعرانگی در بهرهبرداری از مفاهیم در اشعارش قرار داده است و در حقیقت به پشتوانه همان اندیشه است كه او در استفاده از استعارهها و تلمیحات در اشعارش به شكل مستقیم به فرهنگ ایرانی بازمیگردد و دست به نوآوری و خلاقیتهای بسیاری زده است.
برای نمونه به مطلع غزل دیگری از منزوی با عنوان «شاید به جای آرشی دیگر باید كمانی دیگر اندیشید»، توجه كنید.
5) از دیگر ویژگیهای شعر منزوی عبور از ردیفهای تصنعی در شكل غزلسرایی و استفاده بیمانند، بدیع، بسیار جذاب و به قولی میخكوب كننده از قوافی در شكل غزلسرایی است. منزوی برای هرچه بیشتر موسیقایی كردن آثار و كلامش در شكل روایت آهنگین به سمت استفاده نوین از قافیهها روی میآورد. به همین دلیل است بسیاری از اشعار و غزلهای منزوی روح شاعرانگی آمیخته با موسیقی او را برای مخاطب رو میكند.
6) هرچند منزوی در سرایش اشعار نیمایی و اشعار به زبان آذری تسلط خود را به اثبات رسانده است؛ اما او را همواره میتوان یكی از قافلهسالاران غزل معاصر دانست. چرا كه اعتقاد او و تاكید بی نهایتش بر استقلال غزل به عنوان یكی از واحدهای شناخته شده شعر ایرانی و همچنین تشخص بخشیدن به این قالب و گونه در حقیقت این اجازه را داد كه گونه غزل در فضای شعر معاصر به شكلی كاملاً پیوسته از تصاویری بهره ببرد كه پیش از آن در بین غزلسرایان معاصر مرسوم نبود.
7) اشراف منزوی بر زبان شاعرانگی به ویژه گونههای شعر معاصر - به ویژه شعر نیمایی- و همچنین استفاده و پذیرش از تمامی دستاوردهای شاعران معاصر كه او آنها را بسیار قبول داشت (مانند نیما) او را به این مساله واداشت كه مقام شعر را مقامی آزاد بداند و آن را در راستای بازتاب دغدغههای ذهنی خود در یك قالب به شكلی خاص محبوس نكند! به همین دلیل است كه در قالبهای نیمایی و شعر آزاد نیز میتوان همان شوق، شور، واژهسرایی و تغزل شاعرانه منزوی را مشاهده كرد.
8) منزوی نیز مانند شاعران پرآوازه ایران زمین از زیركی و بهره بردن هوشمندانه از لحن و همچنین روایت برای پویایی بخشیدن بر شعرهای خود هیچگاه بی نصیب نبوده و در زمینه بهره بردن شاعرانه از چنین اقداماتی برای رسیدن به قدرت غزل ما شاهد هدایت بسیاری از واژههای روزمره زندگانی انسان ها در معانی خود و یا معانی زیر متن آن برای عمق بخشیدن به غزلی بود كه نه تنها كه برای مردم نیز مورد توجه قرار گرفته است.
واقعیت انكارناپذیر همین نگرش منزوی بود كه نسلهای بعدی و شاعران بعدی را بر آن داشت كه برای در دست گرفتن پرچم غزل معاصر ایرانی از همین شیوه نگاه و نگرش منزوی استفاده كنند و كمتر روی به تقلید از شكل قدمایی با زبانی مطنطن و نثر فاخر شاعران قرن پنجم تا هشتم هجری قمری ایران بیاورند.
** اما تو را، ای عاشق انسان! كسی نشناخت
در ادامه این نوشتار برای تأكید بر ناشناخته بودن منزوی به نقل خاطره ای كه به شكل مستقیم برای نویسنده این قلم همزمان در روزهای برگزاری نمایشگاه بینالمللی كتاب در اردیبهشت ماه امسال (1397) و همزمان با سالروز مرگ این شاعر - 16 شانزدهم اردیبهشت ماه 1383 - اتفاق افتاد میپردازم.
در همان روز (16 اردیبهشت ماه) عكسی از حسین منزوی در دست گرفتم و میان مخاطبان كتابدوست ایرانی در نمایشگاه بینالمللی كتاب واقع در مصلی رفتم و با نشان كردن برخی از آنها و پرسیدن این پرسش كه «آیا صاحب این عكس را میشناسید؟» در مقام پرسش جایگاه منزوی میان دوستداران یار مهربان قرار گرفتم.
همین اتفاق باعث شد به جایگاه ناشناخته زندهیاد حسین منزوی میان دوستداران كتاب و اهالی مطالعه بیشتر پی ببرم. از دامنه افراد مورد پرسش قرار گرفته در راهروهای مصلی، شاید به تعداد انگشتان یك دست با دیدن عكس نام او را میشناختند و یا ممكن بود بیتی و یا غزلی از اشعار منزوی را در خاطر داشته باشند. اما قاطبه اهل كتاب بعد از بعد از بازگو كردن نامش بر زبانم، او را به یاد میآوردند اما با چهره و شمایلش آشنایی نداشتند كه این خود نیز باز گواهی بر زندگی در انزوای حسین منزوی است.
همین اتفاق بود كه نگارنده این سطور را بر آن برداشت كه گویی منزوی آن غزل مشهورش با این مطلع و مقطع:
«شاعر! تو را زین خیل بیدردان، كسی نشناخت
تو مشكلی و هرگزت آسان، كسی نشناخت
هركس رسید از عشق ورزیدن به انسان گفت
اما تو را، ای عاشق انسان! كسی نشناخت»
را برای چنین روزهای زندگی بعد از خودش سروده است.
امید، بهانههایی چنین در تقویم ادبی ایران مانند زادروز شاعران بزرگ ایران زمین مانند حسین منزوی، ما را بر آن دارد كه هرچند شاید دیر اما بر اصل لازم و ستودنی بزرگداشت مقام پاسداران فرهنگ و هنر سرزمینمان همت خود را بیش از پیش افزون كنیم... به امید آن روز!
گزارش از امین خرمی
فراهنگ**ا.خ** 1055
به مناسبت سالروز تولد زندهیاد منزوی ؛
شاعر! تو را زین خیل بی دردان، كسی نشناخت
۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲
کد خبر:
83041038
تهران- ایرنا- نخستین روز مهرماه مصادف با زادروز مردی است كه حضورش در عرصه شعر معاصر به دمیدن روحی دوباره در كالبد بی جان غزل معاصر در عصری بود كه حكم به نسیان این گونه ادبی داده بودند. مردی از تبار عشق و تغزل؛ زندهیاد حسین منزوی.