به گزارش روز جمعه خبرنگار فرهنگی ایرنا، در تقویم ادبی ایران زمین، بیستم مهرماه مصادف با روز بزرگداشت مردی است كه هرگاه در ساحت ادبیات و تاریخچه سترگ و عظیم آن صحبت به میان میآید؛ نمیتوان از كنار نام او، آثارش و ممهور كردن شكوه و جلال ادبیتِ ادبیات ایران زمین در جهان و كشورمان به سادگی عبور كرد و آن نام «لسان الغیب» شاعرانگی ادبیات ایران، خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی است.
در ابتدای این نوشتار ذكر این نكته ضروری است كه آنچه در این سیاهه به بهانه روز بزرگداشت حافظ مدنظر نگارنده این سطور قرار دارد در حقیقت نگاهی است به آنچه كه نه تنها حافظ و غزلیاتش را در پهنای تاریخ ایران زمین یگانه و نمونه گون و نادر كرده است كه در عرصه جهانی نیز میتوان یكی از پر افتخارترین نام های ایرانی را در قالب حافظ و اشعارش به نظاره نشست ،شاعری كه با غزلیاتش ضمن جاری شدن و نفوذ به هر فرهنگی، مُهر تاییدی از قدرت و جلال شكوه ادبیات را به نام ایران و ایرانی ماندگار كرده است.
پس به همین سبب فارغ از تمام نوشته ها كه در مكتوبات متعدد در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است؛ در این نوشتار بنا نیست زندگینامه و یا نحوه زیست حافظ در طی سال های پر شكوه زندگی اش را بار دیگر به تكرار بنشینیم. هدف و مداقه این نوشتار بر جایگاه شعر حافظ، ارزش های آن و دلایل جهانی شدن و در نهایت نگاهی كه اندیشمندان و ادیبان بزرگ جهان نسبت به شعر او داشتهاند را مدنظر قرار خواهد داد.
** غزلیات حافظ؛ پلی میان عشق سعدی و عرفان مولانا
در این نكته شكی وجود ندارد كه غزلیات حافظ در قامت ادب فارسی، چه در زمان حیاتش و چه پس از آن و تا به امروز، بزرگترین نقش را در معرفی ادبیات منظوم ایران زمین و سنت غزل سرایی در تمام جهان داشته است. راز ماندگاری حافظ در گرو خصوصیات و صفاتی است كه شاید مهمترین آنها را بتوان به عدم تقلید پذیری غزلیات لسان الغیب توسط دیگر شاعران نسبت داد.
در حقیقت همین مناسبت است كه حافظ را در زیر چتر نیلوفری آسمان ادبیات ایران و جهان به قله غیرقابل صعود تبدیل كرده است كه در بهترین حالت، رهپویان شعر او می توانند در دامنه اشعارش ضمن دستیابی به آرامشی مطلق، حظی وافر ببرند و به سیر آفاق و انفس پرداخته و دریابند كه حافظ چگونه عظیم ترین معانی انسانی و الهی را در قالب عرفان موجود در غزلیاتش به منصه ظهور رسانده است.
وقتی درباره حافظ و شعر او صحبت میشود، ما به پل ارتباطی دست مییابیم كه میان «غزلیات عاشقانه سعدی» و «غزلیات غرقه در عرفان مولانا» بنا شده است. حافظ برقرار كننده و به ثبات رساننده مفهوم عشق ازلی - ابدی در نگاه عرفانی و البته عشق زمینی در ساحت و جایگاهی برای رسیدن به همان كلامی است كه او تمام داشته هایش را مدیون آن می داند، كه آن كلام همان كلامی است كه بر سینه حضرت رسول اكرم(ص) به عنوان ختم رسل و در قالب كتاب آسمانی مسلمانان (قرآن كریم) به عنوان آینه تمامنمای درك هستی نازل شده است.
بازتاب جایگاه شعر حافظ را نمی توان بدون تأثیرپذیری او و غرقه بودنش در تكتك آیات كلام خداوند در قرآن مجید مورد توجه و رصد قرار داد... آنچنان كه خود او بر این اصل اذعان داشته است كه:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت
و یا
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی كه اندر سینه داری
** استمرار معانی غزلیات حافظ
درباره دیگر ویژگی نمونه گون و نادر حافظ، «ادوارد براون» در كتاب تاریخ ادبیات خود كه توسط زنده یاد رشید یاسمی ترجمه شده اینگونه آورده است: «از جمله شعرای متأخّر، حافظ بود كه در چشم هموطنانش مقام ارجمند خود را بدون ذره ای نقصان حفظ نموده و حتی مشكوك است كه تا چه پایه، سرمشق شعرا واقع شده است و این كه شعرا، كمتر از او تقلید كرده اند، بیشتر به واسطهی تقلید ناپذیری خود اوست و نباید تصور كرد كه مثل جامی و عرفی و صائب كه شهرت و مقام پیشوایی ادبی خود را گم كرده و دیگر به دست نیاوردند، سبك حافظ نیز در این زمان متروك و بی مقدار گردیده، بلكه كسی قوه جولان در عرصۀ پرواز او نبوده است.»
آنچنانكه در كلام مستشرق، ایران شناس و تاریخ نگار بزرگی چون ادوارد براون مشخص است میتوان به وضوح این ادعا را مطرح كرد كه بیان لغات، اصطلاحات، تشبیه های به ظاهر ساده اما سرشار از معنی، بازتاب دهنده این نكته است كه كلمات شعر حافظ در ارتباط تنگاتنگی با نگاه عارفانه، روح فلسفی و غایت اندیشه او در ساحت زیست انسان در سایه چتر عظیم خالق و پروردگارش است.
در حقیقت بخش اعظم و مهم جایگاه پرشكوه غزلیات حافظ به نگاهی باز میگردد كه بازتاب دهنده نگرش باطنی حافظ نسبت به وقوع حوادث و اتفاقات، و درك و تجسم او از نحوه زیست انسان برای رسیدن به سعادتی است كه خداوند در قرآن به آن بارها و بارها اشاره كرده است.
پژوهشگران بزرگی همچون استاد بهاءالدین خرمشاهی كه یكی از دقیق ترین ویراست ها از غزلیات حافظ را در اختیار مخاطبان ایرانی و جهانی غزلیات حافظ قرار داده معتقد است كه اگر غزلیات حافظ و مسلسل واژه هایش صرفا برای بیان حس زیبایی شناسانه و آرایه های ادبی در ساحت روایت منظوم - غزل - و ارائه آن به مخاطبان استوار بود؛ بی شك سخنان حافظ شاید تنها یك یا دو نسل بعد از او به محاق نسیان سپرده میشد.
اما وقتی امروز هم مخاطبان در مواجهه با دیوان حافظ و با تكیه به هر غزل و یا هر بیت آن قرار می گیرند؛ می توانند مضمون و معانی كاملا گسترده و ادامهدار نگاه حافظ را از قرن هشتم تا به امروز و تا زمانی كه بشر در زیر این گنبد گردون قرار به زیست دارد رصد كنند.
** انتقاد آشكار از ریا و سالوس متظاهران به دین
آنچنان كه پیشتر ذكر شد یكی از اصلیترین استوانههای قدرت غزلیات حافظ به مبحث توحید و خداشناسی و تاكید او بر بیان وحدت هستی به نام خداوندی است كه زمین و آسمان ها در ید قدرت اوست. اما در این میان حافظ خود یكی از بزرگ ترین منتقدان زمانه اش بر گروهی از صوفیانی است كه صرفا فلسفه صوفیه را برای مال اندوزی و در حقیقت فریب مردمان ساده دل به دست گرفتهاند.
حافظ كه خود از پیروان مكتب صوفیه بود با همان رنگ و زبان آمیخته با طنز تلخش، بارها و بارها انزجار و بیزاری اش را از مبحثی به نام «ریا» و «سالوس» و مستمسك قرار دادن مفاهیم عرفانی برای فریفتن مردمان بیان كرده است.
این ویژگی دیگر سببی است كه باعث شده تا حافظ در میان آن دست شاعرانی قرار گیرد كه چون سلفان بزرگش مانند سعدی و مولانا در زمانه خود نیز علاوه بر خیر فراوان، مورد وثوق مردم قرار گیرد. نه آنكه مانند بسیاری دیگر از شاعران، سالها و یا حتی قرنها بعد از بدرود حیات گفتن شان به سبب كاوشها، پژوهشها و مداقه های متعدد آثارشان مورد توجه مردم قرار گیرند.
حافظ در حقیقت صالحی است كه مهمترین مسیر تعالی انسان به سمت پروردگار را در ارتباط معنوی، قلبی و احساسی مردم با آموزه های خداوند سبحان می داند و مهمترین مرجع برای رسیدن به شكوه و جلال موعود خداوند كه همان پیمایش مسیر سعادت است را قرآن و بازتاب ارتباط معنوی انسان با كلام الله می داند. بر همین نمط است كه او همواره تاكید دارد كه باید از آنانی كه با مستمسك قرار دادن نگاه و تفكر عرفانی، فلسفه و منش صوفیه را به مثابه دكانی برای خود ساخته اند حذر كرد.
** «رِندی حافظ»؛ صفتی برای نقد
نكته و صفت ویژه دیگر حافظ كه در ذهن بسیاری از پژوهشگران و حتی در میان عموم مردم و علاقمندان به غزلیات او شهره عام و خاص است لقب «رِند» است كه بر حافظ و غزلیات او سایه افكنده است.
در حقیقت رندی حافظ نشان دهنده نحوه زیست در اوضاع و شرایط جامعه ای است كه او نمی تواند سخن اعتراضی و انتقادی اش را به صراحت به زبان آورد؛ در حقیقت او با بیان و شیوه چند بُعدی - زبان رندانه - روایت غزلیات خود به انتقاد از دوره و زمانه ای كه بسیاری از زمامدارانش جز معدودی از آنها مانند «شاه شجاع» - كه حافظ به بیان بزرگی او در غزلیاتش پرداخته - و یا مردمان متزور و دین نما می پردازد.
حافظ نگاه عرفان حقیقی - جایگاه و بازتاب حركت در مسیر رستگاری - را گام برداشتن فرد به شكل صادقانه و پیروی كردن از احساس قلبی اش در مكاشفه و سیر پیمایش كلام خداوند و هدیه و فدیه آسمانی اش - قرآن كریم - می داند و هر مسیری جز این را بر نمی تابد و به انتقاد از آن می پردازد.اما چون به دلیل شرایط زمانه خود نمی توانست به شكل آشكارا نقد خود را بیان كند، شرایط او را وادار میكند كه در پس پشت صفت «رندی» قرار گیرد و گاه با زبان طنز و یا گاه با زبان تلخ به بیان انتقادهایی بپردازد كه شاید بازگو كردن صریح آنها به بهای جانش تمام میشد و او نمیتوانست رسالت روشنگری خود را در قامت ادبیتِ ادبیات ایران و كاخ بلند مرتبه - غزل - به مخاطبان خود ارائه دهد.
** «عشق در پیوند عرفان»؛ از سعدی تا عطار و مولانا
ویژگی پنجم غزلیات حافظ به «نگاه عاشقانه در پیوند عارفانه» غزل های حافظ باز می گردد. حافظ عشق زمینی و آسمانی را در ساحت غزلیات سعدی و نگاه عارفانه را از عطار و مولانا به عنوان دو استاد و مرشد خود وام میگیرد. به همین سبب است كه در اغلب غزلیات حافظ، بازتاب حجم پررنگ «مفهوم عشق» در ارتباط با نگاه والاتری كه همانا ستایش و عشق ورزیدن به خداوند سبحان است، قرار دارد.
به همین سبب است كه كمترین بازخورد نگاه حافظ در عشق زمینی میان مخاطبان آثارش قابل رصد است. در مواردی كه حافظ حتی به عشق زمینی اشاره می كند در لایه های پنهانش می توان به این مهم دست یافت كه او، «عشق زمینی» را زمینهساز و بستری حاصلخیز برای رسیدن به عشق الهی و غرقه شدن در كلام خداوند سبحان می داند. مسیری كه بی شك تنها راه رستگاری انسان و رسیدن به طلایه داری دلیل زیست او در زمین اثیری پس از هبوط از بهشت به شمار می رود.
** منشور حركت به سمت تعالی با زبان سمبلیستی
نگاه رمزپردازانه و یا به تعبیر علمی امروزی آن «نگاه سمبولیستی» حافظ، در حقیقت ریشه در سیر آفاق و انفس او به شكل درونی و بطنی دارد. در حقیقت حافظ با زبان رمزپردازانه و نگاه سمبولیستی خود بنا بر آن دارد كه وجوه گوناگون هر شی و یا هر فرد را مانند منشوری بازتاب دهد و بر این نكته صحه گذارد كه چه انسان به ما هو انسان و چه عارف و سالكی كه در قامت انسان مسیر حق تعالی را پیش میگیرد؛ فارغ از جسم فانی اش؛ چون آیینه ایست كه بازتاب دهنده نگاه، تفكر و ایدئولوژی برتر و بالاتری است.
تمام نمادها و سمبل هایی كه حافظ در اشعارش به آفرینش و سرایش آنها پرداخته همان سیر آفاق و انفسی است كه مسیر پیمایش این راه سخت و صعب را برای او هموار كرده و این راه متعالی را به مخاطبان اشعارش نیز با زبانی شیوا و جذاب هدیه می كند.
تمام این مناسبات است كه رمز ماندگاری و جاودانگی از یك سو و از سویی دیگر سِرِ معنای تسلسل پذیر غزلیات حافظ را سب می شود. استمرار معانی ای كه با وجود گذشت بیش از 600 سال از مرگ حافظ، هنوز هم قابلیت تطبیق صد در صدی اشعار او را با شرایط زیست انسان معاصر سبب شده است.
به واسطه همان اصل تسلسل معناپذیر غزلیات حافظ است كه شاهدیم انسان امروزی گاهی در مواردی كه در مقام تصمیمگیری قرار می گیرد و دو به دل می شود یكی از راه های آرامش قلبی خود را تفال به دیوان حافظ می داند و بس!
** حافظ در آرای بزرگان ادب ایران و جهان
كیست كه امروز بتواند انكار كند كه حافظ نه تنها میراثی عظیم برای ایرانیان به شمار می رود كه در تمام جهان دارای چنان شكوه و جلالی است كه تمامی فرهنگ ها با هر نگاه، مذهب، ایدئولوژی، اقلیم و جغرافیا را مسحور قدرت خود كرده است. یكی از 100 دلیل برای گواه این ادعا، الهام و تاثیر پذیرفتن از حافظ توسط «گوته» شاعر شهیر آلمانی است كه خود یكی از قله های ادبیات جهان به شمار می رود. در پایان این نوشتار به بیان برخی از نگاه ها و سخنان اندیشمندان بزرگ جهان و ایران درباره حافظ، قدرت شعر او و رمز ماندگاری اش می پردازیم:
«یوهان ولفگانگ فون گوته» شاعر، ادیب و نویسنده شهیر قرن هجدهم آلمان: «حافظ در اشعارش حقیقت انكارناپذیر را ماندگار كرده است. او هیچ همتایی ندارد!»
«رالف والدو امرسون» فیلسوف و نویسنده نامدار قرن نوزدهم آمریكا: «حافظ از چیزی نمی ترسد، او بسیاری چیزها می بیند، كل را می بیند و تنها فردی است كه آرزوی دیدنش را داشته ام یا دوست دارم مانند او باشم.»
«ادوارد فیتزجِرالد» نویسنده شهیر قرن نوردهم انگلیس و نخستین مترجم اشعار خیام به انگلیسی درباره حافظ گفته است: «حافظ بهترین نوازنده كلمات است.»
«ای. جی. باربری» نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر سرشناس ادبیات قرن بیستم انگلیس: «حافظ در میان هموطنانش همانند شكسپیر برای ما، مورد احترام است.»
زنده یاد علامه محمدتقی جعفری از مفسران نامدار نهج البلاغه، فیلسوف و مولوی شناس كشورمان: «شكوه و زیبایی بیان هنری شعر حافظ به اندازه ای است كه شخص را، چه بداند و چه نداند، حتی چه بخواهد و چه نخواهد، چنان متحیر می كند كه آن معنا را كه در حال شنیدن یا مطالعه و احساس عمیق آن است، مانند حقیقت مطلق و مستقل از دیگر واقعیات درمی یابد.»
زنده نام محمدحسین شهریار شاعر شهیر معاصر ایران زمین: «حافظ را ببینید كه غزلش هیچ گاه بلند و طولانی نیست، هر مصرع آن، نقش ضمیر همه فارسی زبان هاست. این همه شاعر هستند، هیچ كدام سعدی و حافظ نمی شوند.»
زنده یاد عبدالحسین زرین كوب ادیب، منتقد ادبی، نویسنده، و مترجم برجسته ایران زمین: «عارف و عامی، هر یك در حد وسع و فهم خویش از سخن حافظ ذوق می یابند و لذت حاصل می كنند.»
زنده نام آیت الله شهید مرتضی مطهری: «شعر حافظ، نیرویی از زیبایی دارد كه هر كسی كه آن را می شنود، به سوی آن كشیده می شود.»
استاد بهاالدین خرمشاهی پژوهشگر و ممتازترین مصحح دیوان حافظ: «حافظ آموزگار نیست، معلم اخلاق نیست، واعظ نیست، اما نفوذ كلام عظیمی دارد. شعرش بی آنكه ارشادی یا تعلیمی باشد، زندگی آموز سده ها و هزاره هاست.»
گزارش از امین خرمی
فراهنگ**9266** 1701
تهران - ایرنا - گنجینه سترگ ادبیات و برگ های طلایی تاریخ تمدن ساز فرهنگ ایرانی را اگر در كالبدی تجسم كنیم و بنا را بر آن بگذاریم كه خلعت و قبایی را بر تن آن بنشانیم، بی هیچ شكی آن جامه زرین مزین به نام خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی خواهد بود.