كساني كه دستي بر آتش ادب فارسي دارند يا مخاطب مطبوعات هستند، با آثار زنده ياد ابوالفضل زروئي نصرآباد آشنايي دارند، علاقه مندان و مخاطبان ادبيات طنز بيش از همه با آثار عبيد زمانه ي ما مانوس بوده و حض وافر از آثار نظم و نثر اين نويسنده بلندپايه طناز كشور برده اند.
طنز به كار گرفته شده در آثار نثر و نظم زروئي نصرآباد، طنزي اجتماعي و سياسي است كه شاكله اصلي آن در چارچوب رويكردهايي كه ساختار آن در نشريه گل آقا توسط كيومرث صابري فومني بنا نهاده شده بود، جريان مي يافت.
البته در آثار زروئي نصرآباد نوعي از استقلال زباني از آنچه كه كيومرث صابري در گل آقا سياست گذاري مي كرد، نيز مشاهده مي شود، جنس شوخي هاي نصرآباد به گونه اي بود كه در برخي از آنان به زبان ايرج ميرزا نزديك مي شد و امكان انتشار در گل آقا را نداشت، اما مواردي مانند تذكره المقامات با رويكردهاي نقادانه گل آقا نسبت به مسئولان سياسي هماهنگي دقيقي داشت.
نصرآباد به دليل مطالعات گسترده اي كه در حوزه تاريخ طنز كشور داشت، با سبك اكثر نويسندگان قبل از خود آشنا بود و خطوط روشن اثر برخي از طنازان بزرگ ادب فارسي مانند عبيد، دهخدا، ابوالقاسم حالت و ... را مي شود در كارهاي او شناسايي كرد.
برخي آثار زروئي نصرآباد كه نثر طنازانه در آن به كار برده شده مانند تذكره المقامات، غلاغه به خونش نرسيد، خاطرات حسنعليخان مستوفي گرچه از زباني قديمي بهره مي برد اما به دليل به روز بودن سوژه هاي مورد استفاده اين نويسنده، تركيب دلچسبي را از موضوعات جديد و زبان قديم ايجاد كرده است.
علاوه بر آثار طنز نظم و نثر، قلم زروئي نصرآباد در نگارش متون جدي و غيرطنز نيز توانمند است، كتاب ماه به روايت آه كه روايتي از زندگاني و شخصيت حضرت عباس بن علي(ع) است از آثار شايسته زروئي در اين حوزه از ادب فارسي است كه برگزيده جايزه ادبي كتاب سال عاشورا در سال 1394 شد.
اما در مجموع زبان طنز زروئي نصرآباد كه حاصل مطالعات عميق او در حوزه آثار كلاسيك اين سبك ادبي پارسي است، باعث شده تا اكثر طنزپردازان معاصر كشور به آثار اين نويسنده رجوع و تحت تاثير سبك و سياق ابوالفضل در طبع آزمايي ادبيات طنز قرار گيرند.
زروئي با وجود آنكه خودش از جنس رسانه بود اما كمتر دعوت رسانه ها را براي گفت و گو اجابت مي كرد؛ حدود چهار سال قبل بعد از عمل جراحي قلب، نگارنده با كمك انتشارات نيستان تلاش زيادي براي انجام مصاحبه اي با اين طنزپرداز فقيد كشور به عمل آورد اما تمامي تماس ها و پيام ها بي جواب ماند و ملانصرالدين فرصتي براي اين مصاحبت اختصاص نداد، او كه از خواندن آثارش روح هر كسي شاد مي شد، اكنون روانشاد شده و براي كسي كه حتي وقتي طنز سياه مي نوشت، سعي داشت چاشني خنده آن را فراموش نسازد، غمگنانه نوشتن صلاح نيست.
جرعه اي شعر از شكرستان سخن زروئي نصرآباد :
بار امانت
در بساط بي دلان، اختر شمردن مشكل است
آبروي خود ميان خلق بردن مشكل است
صحنه آيينه را ديدار بلبل شرط نيست
جلوه طاووس را در گل فشردن مشكل است
آبدزدك، در خفا آبي به خجلت مي خورد
مال مردم را ميان جمع خوردن مشكل است
هر كه بامش بيش، برفش بيش، يعني فصل برف
زندگاني بالاخص اطراف جردن مشكل است
پير، ما را وقت رفتن نكته اي در كار كرد:
كارها را دست نامحرم سپردن مشكل است
نيست «ملا» بردن بار امانت هيچ سخت
زير بار منّت اغيار مردن مشكل است
*خبرنگار ايرنا
يزد- ايرنا- «به تو از جانب تمامي خلق/يك «سلام عليكم» از ته حلق/ يك «سلام عليك» طولاني/ سرش اين جا، تهش بريتاني/».