به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، مرضیه برومند در مراسم بزرگداشت خود كه شامگاه یكشنبه در كتابخانه ملی برگزار شد، با مطرح كردن این سوال كه چگونه قصه بگوییم، گفت: من فكر نمیكنم كه قاعده خاصی وجود داشته باشد، قصهگویی كاری غریزی است و اكتسابی نیست، باید از آغاز در ذات هنرمند وجود داشته باشد. درباره من این غریزه كنجكاوی توجه و دقت به اطرافم بوده و بازگو كردن آنچه به نظرم جالب بود. من در هشت سالگی اتفاقات را میدیدم و قصهشان را تعریف میكردم. من هنوز هم كنجكاو و فضول به دنبال قصههای مردم هستم. من در دبستان گروه تئاتر داشتم و در سالهای دبیرستان با حضور دوستی چون سوسن تسلیمی، كارهای بیشتری كردم. من همیشه بازیگوش بودم، حتی در دانشگاه هم به شیطنت ادامه دادم و تا تعهد دادن هم رفتم.
این كارگردان افزود: خانه ما پر از دیوان شعر بود، از همان بچگی از طریق كتابخانه پدرم، با كتابها دوست شدم. مادرم هم باید ما را هر هفته به سینما میبرد و اگر خودش نمیتوانست، به یكی از آشنایان میسپرد و ما هیچ اتفاقی برایمان نمیافتاد. در 13 سالگی، اتفاق عجیبی افتاد، دبیر شیمی ما گفت كتابخانه راه بیندازیم و یك قوطی به ما داد كه آن را پر از پول كنیم. ما از راههای مختلف پول جمع كردیم و حتی به زور از بچهها و خانوادههایمان پول گرفتیم، وقتی قوطی پر شد، با راهنمایی خانم هاشمی كتابها را خریدیم و در كتابخانه چیدیم.
برومند ادامه داد: ما باید هفتهای یك كتاب میخواندیم، در همین حال شیمی ما هم بهتر شد. ما به لطف خانم هاشمی، زنگ كتاب داشتیم، من در این كتابها، به سرزمینشان سفر كردم، دردها و رنجها را لمس كردم و قصه پناهی شد كه حرف بزنم و آرمانهایم را تصویر كنم. من هر چه ساختم به آن باور دارم، من به خیر و شر مطلق اعتقاد ندارم و در كارهایم، آدم تمام خوب و تمام بد ندارم. من شخصیتهای كارهایی كه كردهام را همیشه دوست داشتم و به آنها حق دادم، البته همیشه یك نفر بوده كه كار درست را انجام بدهد.
وی افزد: من هرگز در قصههایم آب نبستم اما حالا كه به عقب برمیگردم میبینم ریتم برخی كارهایم، كند بوده. من دوست ندارم مخاطبم را آزار بدهم، به همین دلیل حتی غمگینترین موضوعات را غمآلود مطرح نكردهام، من به آینده امیدوارم. من در جواب این سوال كه چگونه قصه بنویسیم میگویم، هر كدام فقط باید قصه خودمان را بگوییم، این قصه حتما درست است و مخاطب دارد.
برومند در پایان از حاضران خواست به یاد معلمش، خانم منظر هاشمی سیاهپوش، كف بزنند.
** بارسقیان: موشهای برومند، چهره عبوث تلویزیون را جویدند
سرگه بارسقیان، هنرمند و منتقد گفت: من از نسلی هستم كه با عروسكهای تلویزیونش بالید و برومند شد. سال 63 روزنامه كیهان نوشت: «موشهای ایرانی هم اكنون یكی از سریالهای پربیننده كودكان ژاپنی، چینی و الجزایری است.» این موشها پیشتر چهره عبوث تلویزیون رنگندیده و جنگدیده را جویده بودند؛ در سال 60 در هیاهوی شعار «همه ایران را مدرسه كنیم». «مدرسه موشها» در آن یكدستی پساانقلابی سال 60، موشهایی گونهگون داشت، تیپهایی متفاوت با سلایق مختلف؛ كارگردانش میگفت كار ما قوی نیست اما در میان برنامههای فعلی تلویزیون كار خوبی است، خشك و جدی نیست، آموزش را از طریق طنز بیان میكند. در خاطره مادران و پدران كم سن و سال دهه شصت احترام برومند ماندگار بود و حالا برای فرزندانشان مرضیه برومند. دانشآموخته دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران كه موشها را به دست كسانی مانند ایرج طهماسب، حمید جبلی، سیمین معتمدآریا و دیگرانی سپرد كه سالها بعد به عروسكهای تلویزیونی جان دادند.
وی افزود: برومند خانهای ساخت كه در آن جوجه و گربه و سگ یك خانواده شده بودند، همزیستی مسالمتآمیزی كه زیر سایه مادربزرگ شكل گرفته بود. با الهامی كه برومند از خانه ننه حلیمه گرفت؛ مامای ده «بشم» حوالی بندرانزلی كه شوهرش نطافتچی مجتمعهای خزرویلا بود. خانهای به گفته احترام خانم برومند «پر از سگ و گربه و غاز و اردك و مرغ و خروسی و گاو» بود. خانه مادربزرگه در كلاردشت آن وقتها بكر، برپا شد، آن خانه رویایی، بیننده موشندیده اما موشكدیده را آرام جان بود. در «خونه مادربزرگه» انسان در هیات عروسك وارد دنیای حیوانات شد، تجربهای جدید كه دیگر تكرار نشد. چنانكه در «الو الو من جوجوام» محصول سال 73 این عروسكها بودند كه وارد دنیای انسانها شدند.
بارسقیان به «زیزیگولو» اشاره كرد و ادامه داد: این عروسك در «قصههای تابهتا» موجود بیمثال و بیمانندی بود كه آرزوهای آدم بزرگها در زندگی روزمره را برآورده میكرد. یك سال مانده به برآوردن جنبش اصلاحی در ایران، قهرمانی عروسكی در قاب تلویزیون جا گرفته بود كه با وردی، آرزو را محقق میكرد، گویی نشانهای از استیصال انسان شهرنشین در هیاهوی آهن و آدم بود. این تنها باری بود كه كاراكتری از سوی برومند خلق میشد كه مابهازایی در جهان واقعی نداشت. موجودی كه با فارسی سلیس خود نشان میداد كاملا ایرانی است. زیزیگولو آرزوكننده را در موقعیتی قرار داد كه تصمیم بگیرد، به او حق اختیار داد تا هر دو موقعیت را تجربه كند و آرزوها برگشتپذیر شدند بیآنكه در بازگشت، موقعیتی بدتر از آنچه هست در انتظارش باشد.
او در ادامه گفت: در سال 93، برومند از شهر واقعی به شهر خیالی موشها بازگشت، «شهر موشها 2» حكایت 30 سال بزرگتر شدن موشهایی است كه زندگی امروزه دارند؛ با نسل جدیدی از موشهای حاصل ازدواج آنان. در شهر موشها 2 یك «غیر»، «بچه گربه سفید» (پیشو) پیدا و توسط موشها نگهداری میشود؛ اینجا گربهها به دو گونه سیاه و سفید تقسیم میشوند؛ اسمشو نبر سیاه است و پیشو سفید، برومند اما دنیای واقعی را در شهر موشها 2 بازسازی نكرده، بلكه دنیای واقعی را به شهر موشها برد و شهرنشینی انسانگونه را برای موشها خلق كرد. این دگرگونی همچنان برومند را در هفتمین دهه عمرش به خالق دنیاهای نوین تبدیل كرده است، نوستالژیساز امروزی و ایدهپرداز خاطرهباز نسل ما.
** اثباتی: هویت فردی برومند خاله مرضیه قصهگوی مهربان است
امیر اثباتی، طراح صحنه و از همكاران قدیمی مرضیه برومند، با اشاره به هویت اجتماعی هنرمندان گفت: هویت هنرمند معمولا با ویژگیهای آثارش ارتباط مستقیمی دارد، هنرمندان غالبا تلاش میكنند در صحنههای اجتماعی تصویری ارائه كنند كه با دیدگاهها و آموزههای آثارشان انطباق داشته باشد. ما صرفاً با اثر روبهرو هستیم و اگر قرار باشد به بررسی و تحلیل آن بپردازیم، شناخت صاحب اثر چه بسا كه به سختی امكانپذیر باشد. اثر وقتی از صاحبش جدا میشود و در ارتباط با مخاطب قرار میگیرد، به پدیدهای مستقل از خالق آن و تأویل پذیر در مكانها و زمانها و در نسبت با مخاطبان مختلف تبدیل میشود. هویت اجتماعی هر هنرمند از همان تصویری شكل میگیرد كه اثر و مخاطب در زمینه و زمانه معین باهم میسازند. پس، از منظر مردم و افكار عمومی، یك هنرمند میشود مبارز و مسئول و متعهد، دیگری میشود برج عاج نشین و مردمگریز و دور از واقعیات، و دیگری نان به نرخ روز خور و فرصتطلب. تعریفها و طبقهبندیهای دیگری را هم میتوان برشمرد. هویت فردی هنرمند اما پنهان است؛ یا بهتر است بگوییم ظاهراً پنهان است چراكه گاهی با كمی دقت در گوشه و كنار اثر نشانههایی از خالق آن دیده میشود. اما درواقع قرار نیست مخاطب حتماً شخص هنرمند را بشناسد. اثرش را میبیند، میخواند، گوش میكند و برهمان اساس قضاوت میكند. هنرمند هم زندگی شخصی و خصوصی و ویژگیها و هویت فردی خودش را دارد كه ممكن است با هویت و تصویر اجتماعیاش منطبق باشد یا نباشد. اگر كنجكاو باشیم البته ممكن است شناخت بیشتری از خود هنرمند به دست بیاوریم و در این صورت با ابعاد و لایههایی از آثارش روبرو میشویم كه احتمالا جالب است؛ مثلا همین مرضیه خانم برومند كه به افتخارش اینجا جمع شدهایم.
وی افزود: هویت اجتماعی خانم برومند چنین چیزی است: فیلمسازی كه بیشتر برای مخاطب كودك و نوجوان میسازد، رویكردی تربیتی و آموزشی دارد، قصهگوست، در زمینه نمایش عروسكی از قدماست و برای سروسامان دادن به اصحاب عروسك و عروسكگردانی فعالیت میكند. گهگاهی هم درباره مسائل اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی اظهار نظر میكند و همیشه به صراحت و تندی؛ اظهاراتی كه شاید با نظرات رایج چندان همخوانی نداشته باشد. به نظرمن، برومند از معدود هنرمندانی است كه ظاهر و باطنش یكی است، یا تفاوت آن خیلی ناچیز است. مرضیه برومند در اصل مرضیه سادات برومند یزدی است. فرزند پدری سنتی و مذهبی با اصلیت یزدی كه محدودیت ویژهای برای فرزندانش قائل نمیشد و مادری كه اگر هم سواد نداشت، با یادداشتهای تصویری برای فرزندانش پیغام میگذاشت؛ اهل سینما رفتن بود. مرضیه برومند بزرگ شده میدان كلانتریِ خیابان دلگشا و بعدتر چهارراه آبسردار است، نزدیك میدان ژاله كه تركیبی است از محلههایی با بافت قدیمی و محلههایی نوساز در كنارهم. او با ورود به دانشكده هنرهای زیبا از آموزشی علمی و مدرن برخوردار میشود، در عین حال فاصلهای بسیار طولانی را از دنیای نسبتا سنتیِ اطراف میدان ژاله تا دنیای گستردهای كه از حوالی دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز میشود و تا فرهنگهای كشورهای دیگر ادامه مییابد، طی میكند.
اثباتی ادامه داد: خودآگاهی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، همچنین بیان مؤثرتر از طریق تئاتر را در همین دوره تجربه میكند. این تجربه بعدتر در كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان پربارتر میشود و در تلویزیون با آموزههای حاصل از روبرو شدن با مخاطب وسیع، تكامل پیدا میكند. این پشتوانه از مرضیه برومند تولیدكننده، نویسنده، كارگردان، تهیهكنندهای ساخت كه كارش را بلد است و ابعاد و ظرفیتهای رسانههای مختلف را میشناسد و با مدیریت عوامل گروهش به نتایج دلخواهش میرسد. راز پرمخاطب و محبوب بودن اغلب كارهای مرضیه برومند در همین تجربه و تمرینهاست. مرضیه برومند ویژگی جالب دیگری هم دارد. او ضمناً زن است! كه لابد نباید اهمیتی داشته باشد اما به نظر من این صفت در كارهایش و روند فعالیتش نقش بسیار پررنگی دارد.
وی بیان كرد: از مجرد بودن مرضیه برومند سریع عبور نكنیم. از پوراندخت كه مجرد است گفتیم، از اسد، پیرپسرِ آرایشگاه زیبا هم بگوییم و اصرار دوست و آشنا و فامیل برای نجات او از وضعیت ظاهراً معذب تجرد. مرضیه برومند در آرایشگاه زیبا با این مساله شخصی/عمومی بسیار بزرگمنشانه و از منظری اخلاقی/انسانی روبهرو میشود. زنانگیِ در دایره مفاهیم و ارزشهای مورد نظر او نقش حساس و والایی دارد. مرضیه برومند به همین صفتِ زن بودن در اجتماع و محیط كاری كه اساساً مردانه است باید تلاش مضاعفی میكرد تا گلیم خود و كارش را از آب بیرون میكشید. گمانم جدی بودن او ناشی از كمالطلبیاش است و برخوردهای گاه خشنش، از نیازش به اِعمال مدیریتی قاطع در محیطی كه برای مردان هم خیلی تره خرد نمیكنند. اما آخرین و اصلیترین ویژگی شخصی و شاخص هویت فردی مرضیه، خاله مرضیه بودن اوست، او هم خاله و هم عمه است با هفت هشت خواهرزاده و برادر زاده و احساس مادرانهای كه نثار بیشمار بچهها و خواهرزادهها و برادرزادههای سرزمینش میكند و با بزرگ شدنشان خاله مرضیه هم قصههایش را متناسب با سن و سال آن ها میسازد و میگوید. هویت فردی او همین است: خاله مرضیه قصه گوی مهربان.
توحیدی: برومند كنشگر اجتماعی است
فرهاد توحیدی، رئیس سابق خانه سینما با اشاره به فعالیتهای اجتماعی مرضیه برومند، فعالیتهای صنفی او را نیز در راستای دغدغه اجتماعیاش دانست. توحید گفت: ظاهر و باطن برومند یكی است و كارهایش به طور مستقیم با هستی او مرتبط است. درونمایه همه حركتهای او، معنایی است كه در اعماق روحش جریان دارد.
وی افزود: فعالیت صنفی از توسعه جدا نیست و تا زمانی كشور توسعه یافتهای نباشیم، فعالیت صنفی هم معنای خود را پیدا را نمیكند.فعالیت صنفی یعنی نمایندگی كردن مطالبات مردم از نهادهای مربوط اما باید پاسخگویی رشد كند كه بتوان مطالبه كرد، این وضعیت در جوامعی اتفاق میافتد كه نهاد حزبی داشته باشد اما ما نداریم. برای رشد فعالیت صنفی باید نخبگان در كنار یكدیگر كار كنند و همراه هم مسئولیتها را بر عهده بگیرند. باید دانشگاهیان و هنرمندان كنار هم راهبرد و رهیافت تولید كنند اما امكان گفتوگو میان نخبگان فكری و هنری وجود ندارد.
توحیدی ادامه داد: ما دچار فرهنگ شفاهی و محلی هستیم، چرا توسعه پیدا نمیكنیم؟ زیرا باید ساختارها را متحول كنیم و تا نتوانیم ساختارها را مطابق با هویت و شخصیت فردیمان شكل بدهیم، این مساله ادامه دارد. شخصیت قومی قبیلهای ما، در تقابل با توسعه است و برومند روی این هویت اثر گذاشته است. او در نقش كنشگر اجتماعی دو چیز را هدف گرفته، هم روی منابع تربیتی اثر گذاشته و هم روی ساختارهای مرتبط با شخصیت كار میكند. با این روش در حوزه صنفی هم در جایی كه باید، اثر میگذارد. در تقابل با او، بسیاری افراد هستند كه نمیخواهند كاریزما شكل بگیرد و او شخصیت كاریزماتیك دارد. اولین فعالیت صنفی او درگیریاش با محمد هاشمی رئیس وقت صدا و سیما شكل گرفت. من 30 سال با او همكار بودهام، برومند صراحت لهجه و تمایزهای رفتاری دارد و بر همین اساس دو دهه سرشار از موفقیت را میگذراند.
** مسعودینیا: آثار برومند، بازتاب زندگی حقیقی مردم ایران است
علی مسعودینیا، نویسنده و منتقد ادبی، با اشاره به تحولات انقلاب در ایران گفت: چهار دهه از انقلاب ایران میگذرد و چه خوش داشته باشیم، چه نه، هنوز هم سیاست و فرهنگ در كشورمان با هم دست به گریبان و گلاویزند. تلویزیون محصول جامعهی مصرفی است. تلویزیون بر خلاف ادعای مسئولان از ابتدا قرار نبوده دانشگاه باشد و چیزی بیاموزاند. وظیفهی نخستش سرگرمی بوده و اگر در گذر سالیان آموزش نیز به كارهایی كه از آن برمیآید افزوده شده، نباید وظیفه نخستینش را فراموش كرد. در میان این همه مرزبندی سیاسی و اعتقادی و این همه خطوط قرمز ذائقهای، سرگرم ساختن مردم با برنامههای تلویزیونی كار دشواری است. طبیعتا امروز و اكنون، مد نظر ما نیست كه به زور سكه و اپلیكیشن و قرعهكشی و ریالیتیشو و اسپانسر چیزی میسازند و نامش را برنامه میگذارند و میكوشند حواس و نگاه بیننده را دقایقی به خود معطوف كنند.
مسعودینیا درباره برنامهسازی در دههی 60 و 70 شمسی، چنین گفت: در این سالها برنامهسازی شاخ غولی بود كه به این راحتیها نمیشد آن را شكست. از دورانی حرف میزنیم كه اصلا كسی حوصله كودك و نوجوان نداشت تا بخواهد برایشان برنامه هم بسازد. به هر حال فضای ملتهب سیاسی بر كشور حاكم بود و جنگ هم پدیدهای نبود كه بشود روال عادی فرهنگی را در جامعه پی گرفت. با این حال برخی از بهترین برنامههای سرگرمكننده برای كودكان و بزرگسالان در همان سالهای پرمضیقه و پرمشقت ساخته شد.
مسعودینیا، ادامه داد: مرضیه برومند در كنار چند نویسنده و كارگردان دیگر، به خوبی متوجه شد كه تصویر مسلط مردم در سینما و تلویزیون با واقعیت موجود در تناقض است. به این معنا كه مردم در فیلمها و سریالها هیچ بازتاب واقعی روشنی از خویش نمیبینند. بنا به فراخور روزگار همهچیز ایدئولوژیزه و كانالیزه شده بود. دوالیته خیر و شر داستانهای منطبق با سیاستهای كلان فرهنگی كشور چیده میشد و رئالیسم، به آن معنایی كه در كلام نورتروپ فرای آمده، قابل ردیابی نیست. پایان قصههای مرضیه برومند همیشه خوش است. تقریبا هیچ موردی در كارهای او نمیتوان یافت كه به رستگاری قهرمان و فرجام خوشایند منجر نشود. وجه خوشبینانه كلاسیك در كارهای او میتوان یافت با فرمولی نسبتا فانتزی مبنی بر این كه اگر مبتنی بر اخلاق و ارزشهای انسانی رفتار كنیم به آنچه كه میخواهیم میرسیم. در این فرمول البته پیششرطی هم هست؛ به شرطی كه سقف آرزوهایمان چندان از موقعیت فعلیمان بالاتر نباشد. در این روند قهرمانهای برومند نه تحولات شگرفی را تجربه میكنند و نه به عصیان تمامعیاری دست میزنند. آنها هر دو عرصه تحول و عصیان را به شكلی بسیار محدود، اخلاقی و با حفظ سنتهای اجتماعی و خانوادگی از سر میگذرانند.
او به قهرمانان زن در آثار برومند اشاره كرد و گفت: برومند چه در آثاری كه برای بزرگسالان میسازد و چه در آثار مختص كودك و نوجوان، میكوشد نقش زن را چشمگیر در نظر بگیرد. زنان آثار برومند هم البته زنان آرمانی و خارقالعادهای نیستند. حتی گاهی زنان بدجنس و خبیث هم در كارهای او حضور دارند. یعنی همچنان او به شكلی دموكرات از جنسیت بهره میجوید. زنبودن در آثار برومند خودبهخود ارزش نیست و كاراكتر را محق جلوه نمیدهد اما زنهایی كه والامنشی انسانی خاصی دارند، در برخی از آثار او به مركز ثقل داستان تبدیل میشوند و از آنجا كه معمولا داستانهایش نهاد خانواده را مشت نمونهی خروار اجتماع میگیرد، در حقیقت روی نقش مهم اجتماعی زنان تاكید میورزد. زنان داستانهای برومند سیرت زیبا دارند. هیچكدام زیبایی ظاهری خیرهكنندهای ندارند، چهرهشان زنانه و جذاب و مهربان است، اما امتیاز اولشان زیبایی نیست.
مسعودینیا در پایان گفت: باید از یك خصلت دیگر در آثار برومند نیز یاد كنیم: استفاده از تیپها و رستههای اجتماعی. واضح است كه وقتی در داستانی از تیپ استفاده میشود، منظور این است كه تكیه روی نمونهنما بودن كنشگران داستان است، نه منحصر به فرد بودن آنها. یعنی تیپها در آثار او برجسته میشوند چون منظور مولف/كارگردان نه آن آدم خاص، كه آدمهایی از آن دست است. برومند از این تمهید به دو منظور استفاده میكند؛ نخست بارز كردن رئالیسم موجود در تنش میان قهرمان با محیط و آدمهای پیرامونش. یعنی یك آدم در مواجهه با رستههایی كه با رفتار تیپیكال خود نماینده سیاق زندگی اجتماعی آن زمانه هستند. كاركرد دیگر تیپها ایجاد طنز از طریق رفتارهای آشنای اجتماعی است. طنز آثار برومند نه از موقعیتها ساخته میشود، نه از شوخیهای پرتكرار كلامی، او كمدی موقعیت را میپسندد. به این ترتیب نوعی كمدی سالم، واقعگرایانه و دور از لودگی دارد و معمولا هم به آنچه میخواهد میرسد. كمدی در آثار او آنقدری نیست كه خنداندن مخاطب را در اولویت قرار دهد. برومند همواره به دنبال یك پیام اخلاقی و انسانی است و در كنار آن گوشهی چشمی به معضلات اجتماعی زمانه خویش دارد و هرگز این هدف را قربانی وجه دیداری آثارش نمیكند و شگفت كه با این حال از سرگرم كردن مخاطبش هم یك لحظه غافل نمیماند.
در گوشههایی از این برنامه امیرحسین مدرس و مانی نوری به بیان خاطره پرداختند و مرجان پورغلامحسین با خواندن پیامی از كارگردانان نمایش عروسكی از افغانستان، خطاب به مرضیه برومند، او را امید همه كسانی دانست كه كار عروسكی میكنند.
این برنامه با پخش مستند كوتاهی ساخته پوریا عالمی، درباره مرضیه برومند و آثارش به پایان رسید.
در این نشست، جمعی از هنرمندان، نویسندگان و همكاران مرضیه برومند حضور داشتند.
فراهنگ**9211** 9053
تهران-ایرنا- مرضیه برومند، معتقد است، برای قصه گفتن باید قصه خودمان را بگوییم، كنجكاو باشیم و كتاب بخوانیم.