بر اساس قراردادي كه با آلمان ها داشتيم، قرار بود نيروگاه هستهاي بوشهر قبل از سال 57 وارد مدار شود و آغاز بكار كند؛ اما با پيروزي انقلاب اسلامي اين مهم ميسر نشد. در همين خصوص سيد حسين موسويان، ديپلمات و عضو مذاكرهكننده سابق تيم هستهاي كه اكنون در آمريكا به سر ميبرد، در گفت وگو با مردمسالاري آنلاين ميگويد: در دوران ماموريتم در آلمان هر وقت موضوع تكميل بوشهر را دنبال ميكردم، طرفهاي آلماني درخواست طرف ايراني مبني بر لغو قرارداد را نشانم ميدادند و ميگفتند خودتان لغو كرديد.
موسويان از دليل عدم مذاكره مستقيم با آمريكا در زمان احمدينژاد و خاتمي و همچنين سوء تاثيرات اين تصميم بر پرونده هستهاي ايران هم صحبت كرد: در آن مقطع تيم مذاكره كننده هستهاي، اجازه مذاكره مستقيم با آمريكا را نداشت. لذا آمريكاييها نگذاشتند مذاكرات با اروپا و روسيه و چين به نتيجه برسد. در حاليكه با اروپا و روسيه و چين مذاكره ميكرديم و به اصول توافق نهايي هم بسيار نزديك شده بوديم.
اين ديپلمات در تحليل تحريمهاي پسابرجام اقتصادي ايران ميگويد: تحريمهاي اقتصادي آمريكا اين بار يك تفاوت اساسي دارد. با وجوديكه تحريمها براساس قوانين و مقررات جهاني، تحريمهاي اجماعي نيست و آمريكا منزوي است، اما شرايط متفاوت است؛ زيرا كار در هيئت حاكمه آمريكا دست تندروترين سياستمداران ضد ايراني با محوريت جان بولتون مشاور امنيت ملي رئيس جمهور افتاده است و محكمترين اتحاد با تل آويو شكل گرفته است.
صحبت از دلايل احمدينژاد در خصوص اتهام جاسوسي موسويان، اشتباهات احمدي نژاد در خصوص پرونده هستياي، بررسي نگاه دولت هاي خاتمي و روحاني در قبال پرونده هستهاي و همچنين بررسي پيامدهاي مثبت برجام و عوارض خروج از برجام از جمله مباحثي است كه در گفت وگوي 'مردم سالاري آنلاين' با موسويان بررسي شده است.
** برنامه هستهاي ايران در دولت هاي بعد از انقلاب 57 فراز و فرودهايي داشت. در همين راستا اشتباهاتي را متوجه تصميمگيريهاي داخلي در خصوص برنامه هستهاي در سال 57 ميكنند. به نظر شما كدام تصميمات در ايران، پرونده هستهاي را تا اين حد پيچيده كرد؟
خيلي از تصميمات در اوائل انقلاب كارشناسي شده نبود. اينكه ايران برخي قرارداهاي مهم هستهاي و تسليحاتي را لغو كرد، يا احساسي و غير كارشناسي بود، يا بر اثر نفوذ خارجي. در دوران ماموريتم درآلمان هر وقت موضوع تكميل بوشهر را دنبال ميكردم، طرفهاي آلماني درخواست طرف ايراني مبني بر لغو قرارداد را نشانم ميدادند و ميگفتند خودتان لغو كرديد. يك مورد مهم ديگر، مربوط به لغو قراردادهاي تسليحات پيشرفته از آمريكا است كه در دوران جنگ نياز به آنها حياتي بود. از اين نمونه ها زياد است.
** در دولت آقاي خاتمي به جهت گفتمان خاصي كه با دنيا داشتيم، رنگ سياست خارجي به گونهاي ويژه تغيير كرد. به نظر شما براي حل مساله توان هستهاي ايران، آيا از آن موقعيت زماني به خوبي استفاده كرديم؟ اگر به خوبي استفاده نشد عوامل و دلايل آنرا را بيان كنيد.
اساس استراتژي سياست خارجي دوران رياست جمهوري مرحوم آقاي هاشمي، آقاي خاتمي و آقاي روحاني يكي بوده است. منتهي حوادثي مثل ترور ميكونوس، قتل شاپور بختيار در پاريس و كشف خمپاره و موشك در كانتينرهاي خيارشور و مواد غذايي به آلمان، موجب شد كه در دوران آقاي هاشمي، سياست خارجي ما درمواردي مثل بهبود روابط با اروپا شكست بخورد.
در دوران چين و روسيه و اروپا در كنار آمريكا، ايران را درمورد اجراي كامل قطعنامههاي شوراي حكام آژانس براي تعليق كامل براي زماني نامعلوم تحت فشار قرار داده بودند. شرايط هم بگونهاي بود كه در داخل هم تحمل تعليق بيشتر وجود نداشت. اينجا بود كه در هفتههاي آخر دولت آقاي خاتمي، فعاليت پروژه اورانيوم اصفهان آغاز شد كه البته غني سازي نبود. اما مرتبط با غني سازي بود. بحران اصلي زماني آغاز شد كه غنيسازي چندماه بعد از رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد در نطنز آغاز شد و پرونده با اجماع هر پنج قدرت جهاني به شوراي امنيت سازمان ملل رفت آقاي خاتمي، با كشف شبكه قتلهاي زنجيرهاي، چنين حوادثي تكرار نشد كه در نهايت موجب پيشرفتهاي بيشتر در روابط با اروپا گرديد.
در موضوع هستهاي، بحران در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي رخ داد. درآن دوران تيم مذاكره كننده، هم بخاطر كارشكنيهاي آمريكا و اسرائيل و برخي از كشورهاي عربي با فشارهاي عجيب دست و پنجه نرم ميكرد و هم از داخل تحت فشار بود. اما انصاف مطلب اين است كه مقصر اصلي به نتيجه نرسيدن مذاكرات هستهاي در دوران آقاي خاتمي، آمريكا بود كه غني سازي و آب سنگين را خط قرمز تعيين كرده بود و نگذاشت مذاكرات به نتيجه برسد.
** به نظر شما در آن زمان ميتوانستيم ضمن يك گفتگوي دو يا چند جانبه جدي با كشورهاي غربي(بخصوص آمريكا)، نتايجي بسان نتايج پذيرش قطعنامه 598 را كسب كنيم و ايران را از اوضاعي كه اكنون دچارش شده، نجات ميداديم؟ چرا اين مساله رخ نداد؟
در آن مقطع تيم مذاكره كننده هسته اي، اجازه مذاكره مستقيم با آمريكا را نداشت. لذا آمريكاييها نگذاشتند مذاكرات با اروپا و روسيه و چين به نتيجه برسد در حاليكه با اروپا و روسيه و چين مذاكره ميكرديم و به اصول توافق نهايي هم بسيار نزديك شده بوديم. هشت سال مذاكرات در در دوران رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد هم اساسا با اروپا و روسيه و چين بود و حضور آمريكا در مذاكرات تشريفاتي و حاشيهاي بود؛ زيرا ايران با همه قدرت ها مذاكره مستقيم داشت بجز آمريكا. در اين مدت قدرتهاي جهاني هم در عمل نشان دادند كه بدون آمريكا، قادر به پذيرش پذيرش غني سازي و آب سنگين در ايران نيستند.
** با اين اوصاف از اواخر دولت آقاي خاتمي، نگاه به مساله توان هستهاي مقداري تهاجمي شد. انگار دولت خاتمي از حالت همكاري و همراهي با جامعه بينالملل خارج شد و مقداري سفت تر و سخت تر عمل كرد. آيا اين تصميم دولت اصلاحات بود يا خارج از دولت اين مسايل ديكته ميشد؟
كل دوران مذاكرات هستهاي در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي كمتر از دو سال بود. شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي طي قطعنامههاي متعدد، كليه فعاليتهاي غني سازي و مرتبط با غنيسازي را ممنوع كرده بود. لذا در قالب مذاكره با اروپاييها، ايران در طول 18 ماه بطور مقطعي و بخشي و بطور تدريجي برخي از فعاليت هاي غني سازي را داوطلبانه و به منظور اعتماد سازي، تعليق كرد. منتهي تعليق طبق قطعنامه هاي شوراي حكام از آبان سال 83 آغاز شد كه با شش ماه مذاكره، نهايتا اروپايي ها و روس ها و چيني ها نتوانستند درمذاكرات، غنيسازي را بپذيرند و زمان بيشتر ميخواستند. شكي ندارم كه اين اشتباه استراتژيك آنها بود؛ منتهي آنها بدون موافقت آمريكا نتوانستند كاري كنند و واشينگتن هم زير بار نميرفت. در اين شرايط چين و روسيه و اروپا در كنار آمريكا، ايران را درمورد اجراي كامل قطعنامههاي شوراي حكام آژانس براي تعليق كامل براي زماني نامعلوم تحت فشار قرار داده بودند. شرايط هم بگونهاي بود كه در داخل هم تحمل تعليق بيشتر وجود نداشت. اينجا بود كه در هفته هاي آخر دولت آقاي خاتمي، فعاليت پروژه اورانيوم اصفهان آغاز شد كه البته غني سازي نبود. اما مرتبط با غني سازي بود. بحران اصلي زماني آغاز شد كه غني سازي چند ماه بعد از رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد در نطنز آغاز شد و پرونده با اجماع هر پنج قدرت جهاني به شوراي امنيت سازمان ملل رفت.
** نگاهي به تاثيرات اقتصادي پرونده هسته اي هم داشته باشيم. تا اين لحظه آيا توان هستهاي ايران منافع اقتصادي تاثيرگذاري تاثير منفي تحريمهاي هستهاي بر اقتصاد كشور قابل كتمان نيست. اما دونكته ديگر هم نبايد فراموش شود: اول اينكه تحريمهاي جهان غرب عليه ايران به موضوع هستهاي محدود نبوده و نيست. جهان غرب در سال هاي قبل و بعد از بحران هستهاي تحريمهاي گستردهاي در مورد ساير موضوعات مثل حقوق بشر و تروريسم اعمال كرد كه همچنان ادامه دارد و تاثيرات آن كمتر از تحريمهاي هستهاي نبوده و نيست. دوم اينكه تاثير مشكلات ساختاري داخلي ايران كمتر از تحريمها نبوده و نيست. چهل سال از انقلاب گذشته اما هنوز سيستم حكومتي ايران قادر نبوده خصوصي سازي واقعي را انجام دهد؛ اظهارات مسئولين مبين اين است كه فساد گسترش يافته و قس عليهذا... را ايجاد كرده يا خير؟
برخي معتقدند كه بخشي از مشكلات اقتصادي كشور به سبب تصميمات سياستمداران در خصوص پرونده هستهاي است.روشن است كه بخشي از مشكلات اقتصادي كشور بخاطر چالش هستهاي است. بعيد است كسي در داخل كشور منكر اين واقعيت باشد. چون دردوران رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد، شش قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل با اجماع قدرتهاي جهاني تصويب شد كه تحريمهاي بيسابقه اقتصادي بخاطر موضوع هستهاي را دربرداشت.
بالاخره پذيرش غني سازي در ايران، مهمترين چالش امنيتي براي اسرائيل، جهان غرب و متحدان منطقهاي غرب محسوب ميشود و لذا اين چالش حتي بعد از برجام هم ادامه دارد؛ چون اسرائيل و عربستان و جناح تندرو جهان غرب بويژه آمريكا از ابتدا مخالف غنيسازي ايران بودند و اكنون هم مهمترين دليل آنها براي برهم زدن برجام همين است. لذا اين چالش كلاني است كه ادامه خواهد يافت. بنابراين تاثير منفي تحريمهاي هستهاي بر اقتصاد كشور قابل كتمان نيست.
اما دونكته ديگر هم نبايد فراموش شود:
اول اينكه تحريمهاي جهان غرب عليه ايران به موضوع هستهاي محدود نبوده و نيست. جهان غرب در سالهاي قبل و بعد از بحران هستهاي تحريمهاي گستردهاي در مورد ساير موضوعات مثل حقوق بشر و تروريسم اعمال كرد كه همچنان ادامه دارد و تاثيرات آن كمتر از تحريمهاي هستهاي نبوده و نيست.
دوم اينكه تاثير مشكلات ساختاري داخلي ايران كمتر از تحريمها نبوده و نيست. چهل سال از انقلاب گذشته اما هنوز سيستم حكومتي ايران قادر نبوده خصوصيسازي واقعي را انجام دهد؛ اظهارات مسئولين مبين اين است كه فساد گسترش يافته و قس عليهذا...
براي مقابله با تحريمهاي اقتصادي ناشي از اهداف هستهاي، اقتصاد مقاومتي مطرح شد. به نظر شما توان كشور در حدي بود كه اين دو هدف با همديگر اجرايي شوند؟
سياست اقتصاد مقاومتي درست و منطقي و لازم است. همه كشورهاي مهم اعم از آمريكا و چين و روسيه و اروپا و تركيه، سياست اقتصاد مقاومتي را داشته و دارند. منتهي شيوه ها و سياستهاي اجرايي آنها متفاوت است. بنظر من مدل چين، موفقترين مدل اقتصاد مقاومتي در تاريخ معاصر است؛ زيرا با سياست هاي بسيار هوشمندانه در مدتي كوتاه، بيشترين موفقيتهاي اقتصادي و صنعتي درجهان را كسب كردند.
بگونه اي كه هيچ قدرتي حتي آمريكا هم امروز حريف چين نيست. اما تحريمهاي اقتصادي آمريكا اين بار يك تفاوت اساسي دارد. با وجودي كه تحريمها براساس قوانين و مقررات جهاني، تحريمهاي اجماعي نيست و آمريكا منزوي است، اما شرايط متفاوت است؛ زيرا كار در هيئت حاكمه آمريكا دست تندروترين سياستمداران ضد ايراني با محوريت جان بولتون مشاور امنيت ملي رئيس جمهور افتاده است و محكمترين اتحاد با تل آويو براي براندازي در ايران نيز شكل گرفته است. يكي از ابعاد اين تفاوت در بخش تحريمهاي اقتصادي است. براي مثال در اين دوره آمريكا به اكثر شركتهاي مهم اروپايي، نمايندگاني را اعزام كرده كه اين افراد در دفتر روساي اين كمپانيها تمام وقت نشسته و روزانه برتمام تبادلات آنها نظارت ميكنند تا مبادا درمورد ايران دست از پا خطا كنند. وزارت خزانه داري آمريكا مستقيما به شركتهاي مهمي كه در تهران دفتر دارند، زنگ زده و تهديد كرده كه بايد دفترشان در تهران را ببندند. لذا هدف كاخ سفيد اين است كه نتيجه تحريمها حداكثري باشد. ضمن اينكه ابعاد گستردهاي از اقدامات امنيتي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي در داخل ايران، منطقه و در سطح بين الملل طراحي و در دست
تحريمهاي اقتصادي آمريكا اين بار يك تفاوت اساسي دارد. با وجودي كه تحريمها براساس قوانين و مقررات جهاني، تحريمهاي اجماعي نيست و آمريكا منزوي است، اما شرايط متفاوت است؛ زيرا كار در هيئت حاكمه آمريكا دست تندروترين سياستمداران ضد ايراني با محوريت جان بولتون مشاور امنيت ملي رئيس جمهور افتاده است و محكمترين اتحاد با تل آويو براي براندازي در ايران نيز شكل گرفته است. يكي از ابعاد اين تفاوت در بخش تحريمهاي اقتصادي است.
براي مثال در اين دوره آمريكا به اكثر شركتهاي مهم اروپايي، نمايندگاني را اعزام كرده كه اين افراد در دفتر روساي اين كمپانيها تمام وقت نشسته و روزانه برتمام تبادلات آنها نظارت ميكنند تا مبادا درمورد ايران دست از پا خطا كنند. وزارت خزانهداري آمريكا مستقيما به شركتهاي مهمي كه در تهران دفتر دارند، زنگ زده و تهديد كرده كه بايد دفترشان در تهران را ببندند اجراء دارند.
** در دوران آقاي حسن روحاني، شاهد چرخش ديگري در خصوص پرونده هستهاي بوديم. سياستهاي اين دولت در مورد توان هستهاي، غير از دولت احمدينژاد بود. تفسير شما از اين مساله چيست؟ چرا تغيير روش داديم؟
در اين خصوص نكاتي زمينه ساز تغيير روش از سوي ايران و آمريكا شد. سه نكته در مورد تغيير روش ايران قابل تبيين است:
اول: اينكه در دوران مذاكرات هستهاي در زمان رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد، خيليها قبول نداشتند كه با شكستن تعليق غني سازي در نطنز، آمريكا قادر به كشاندن پرونده به شوراي امنيت و اعمال تحريم هاي بين المللي خواهد بود.
دوم :خيلي ها فكر ميكردند بدون موافقت آمريكا، ميتوان به توافقي با ساير قدرتها دست يافت.
سوم: خيليها در داخل اصلا احتمال نميدادند كه روسيه و چين هم با آمريكا در كشاندن پرونده به شوراي امنيت سازمان ملل و اعمال تحريمهاي بيسابقه، همدست و همراه خواهند شد. براي ما مذاكره كنندگان اين مطلب روشن بود؛ اما تصميمات مهم و كلان هم در كشور بدون اجماع داخلي ممكن نبود و نيست. بنظرم اين گونه واقعيتها بود كه در اواخر دوران رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد، موجب شد كه ايران وارد مذاكره مستقيم با آمريكا شود.
اما واقعيتهاي ديگري هم انكارناپذير است و اينكه در آن دوران قدرتهاي جهاني هرچه تحريمها را بيشتر كردند، ايران هم برنامه هستهاي خود را بيشتر توسعه داد تا جايي كه چند ماه بيشتر به نقطه گريز فاصله نداشت. اين هم واقعيتي بود كه موجب شد آمريكا وارد مذاكره مستقيم با ايران شود و همراه با ساير قدرتهاي جهاني تن به پذيرش غنيسازي ايران بدهند.
** بعد از بازداشت شما، آقاي احمدي نژاد در يكي از سخنراني هايش گفت كه تيم مذاكره كننده قبلي به شوراي امنيت سازمان ملل گفتهاند كه تحريمها عليه ايران اعمال شود. واقعيت اين موضوع چه بود؟
اينكه قدرتهاي جهاني تابع تيم مذاكره كننده قبلي بودند يا باشند، نه تنها يك توهم و يك شوخي است بلكه نشان از عدم شناخت ساختارهاي قدرت در روابط بين الملل دارد. اما من درمورد چنين اظهاراتي يك احتمال ميدهم؛ بعد از اينكه آقاي احمدي نژاد سركار آمد و من و برخي از ديگر اعضاء تيم قبلي هستهاي به مركز تحقيقات استراتژيك رفتيم، من معاون بين الملل مركز شدم. معمولا هفتگي يك گزارش سياسي براي كليه مقامات در سراسر كشور ميفرستاديم. مهمترين گزارشها هم در مورد بحران هستهاي بود. در اين گزارشها روند پيش رو را تحليل و پيشبيني ميكرديم و براي كمك به دولت آقاي احمدي نژاد هم پيشنهادات سازنده و راهبردي مشخصي ارائه ميكرديم.
مثلا در مقطعي كه ايشان و برخي از مسئولين اعلام كردند كه شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامهاي عليه ايران صادر نخواهد كرد، ما درگزارشهاي خود مينوشتيم كه به اين دلائل قطعنامه صادر خواهد شد و براي جلوگيري از قطعنامه هم بايد اين اقدامات انجام شود. چند هفته ميگذشت و قطعنامه صادر ميشد و نادرست بودن پيشبيني آنها ثابت ميشد. همه گزارشها هم موجود هست. لذا ممكن است چون گزارشهاي ما درست از آب درميايد، اين توهم را بوجود آورده باشد كه پس شوراي امنيت سازمان ملل در دست ماست و ماييم كه جهان را مديريت ميكنيم و به هر پنج قدرت جهاني دستور ميدهيم! گناه ما اين بود كه تحليل درست با پيشبيني درست ميداديم؛ لذا نه تنها به تحليل و راهكار پيشنهادي ما توجهي نشد، بلكه موج اتهامات هم شدت گرفت.
اين مشكل همچنان هم ادامه دارد. در اوائل كار آقاي ترامپ طي سرمقاله اي
بعد از اينكه آقاي احمدي نژاد سركار آمد و من و برخي از ديگر اعضاء تيم قبلي هستهاي به مركز تحقيقات استراتژيك رفتيم، من معاون بين الملل مركز شدم. معمولا هفتگي يك گزارش سياسي براي كليه مقامات در سراسر كشور ميفرستاديم. مهمترين گزارشها هم در مورد بحران هستهاي بود. در اين گزارشها روند پيش رو را تحليل و پيشبيني ميكرديم و براي كمك به دولت آقاي احمدي نژاد هم پيشنهادات سازنده و راهبردي مشخصي ارائه ميكرديم. مثلا در مقطعي كه ايشان و برخي از مسئولين اعلام كردند كه شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه اي عليه ايران صادر نخواهد كرد، ما درگزارشهاي خود مينوشتيم كه به اين دلائل قطعنامه صادر خواهد شد و براي جلوگيري از قطعنامه هم بايد اين اقدامات انجام شود. چند هفته ميگذشت و قطعنامه صادر ميشد و نادرست بودن پيشبيني آنها ثابت ميشد. همه گزارشها هم موجود هست. لذا ممكن است چون گزارشهاي ما درست از آب درميايد، اين توهم را بوجود آورده باشد كه پس شوراي امنيت سازمان ملل در دست ماست و ماييم كه جهان را مديريت ميكنيم و به هر پنج قدرت جهاني دستور ميدهيم! كه در رسانههاي داخل منتشر شد نوشتم كه محور عربستان، اسرائيل، كاخ سفيد و اپوزيسيون برانداز عليه ايران درحال شكلگيري است؛ بگونهاي كه طراحي اقدامات عليه ايران بعهده تل آويو، تامين مالي توسط عربستان و امارات و اعمال زور هم بعهده آمريكا خواهد بود. در آن مقاله در مورد تشديد شيطنتهاي عربستان و خطر محور جديد رياض-تل آويو هشدار دادم. بعد ديدم كه يكي از رسانههاي داخلي نوشت كه موسويان با بزرگ كردن تهديد عربستان و اسرائيل، دنبال تقليل تهديد آمريكا يا مثلا بزك كردن آمريكاست!
يا اينكه در خرداد ماه امسال درسرمقاله يكي از روزنامههاي پرتيتراژ نوشتم كه چون ژنرال ماتيس موافق برجام و مخالف جنگ با ايران است، محور جان بولتون و پمپئو انزواي او را دردستور كار خواهند داشت. چند روز پيش هم ژنرال ماتيس را حذف كردند. حالا ممكن است يكي هم بگويد آقاي ترامپ به دستور آقاي موسويان رئيس پنتاگون را بركنار كرد!
** در دولتهاي خاتمي و احمدينژاد ما نتوانستيم با جامعه بين الملل (حداقل به معناي دوران پسابرجام پيش از ترامپ) به توافقي جامع و نهايي برسيم. اين مهم در زمان آقاي روحاني ميسر شد. تفسير شما از اين مساله چگونه است؟
دلائل خيلي زياد است. فقط به يكي از مشكلات اشاره ميكنم. ما درمورد مسائل حياتيِ منافع ملي نميتوانيم يك تصميم ملي گرفته و همه به گونهاي متحد و هماهنگ آن را به پيش ببريم. در دوران حيات امام (ره)، مهمترين تصميم نظام، پذيرش قطعنامه 598 مربوط به آتشبس بين ايران و عراق بود. با وجوديكه شخص امام (ره) اين تصميم تاريخي را گرفت اما تا به امروز اختلاف نظر داخلي در اين مورد ادامه دارد.
در زمان رهبري مقام معظم رهبري نيز مهمترين تصميم نظام برجام بود. با اين سه تفاوت مهم:
اول: مجلس، دولت، شوراي امنيت ملي و مقام معظم رهبري همه مشتركا در مورد پذيرش برجام تصميم گرفتند و لذا اين يك تصميم ملي و اجماعي بود. اما مشاهده ميكنيد كه تفرقه و تشتت داخلي قبل و بعد از پذيرش برجام به حد غايت بوده و هست و ادامه هم خواهد داشت.
دوم: دست اندركاران برجام از همان روز اول به خيانت متهم شدند و هر روز هم دامنهي اتهامات گسترده تر ميشود. درمورد قطعنامه 598 حداقل در زمان حيات امام (ره) ، هر دو جناح سياسي و تمام اركان نظامي- سياسي-امنيتي نظام به تصميم امام (ره) احترام گذاشتند و احدي آن را به چالش نكشيد و حرف و حديثها و اتهام زنيها بعد از رحلت امام بروز پيدا كرد.
سوم: درمورد قطعنامه 598، تمام كشورهاي جهان اعم از دوست و دشمن حامي آن بودند درحاليكه در مورد برجام از ابتدا سختترين دشمنان جمهوري اسلامي يعني اسرائيل و عربستان و نئوكانهاي آمريكا و اپوزيسيون تروريست برانداز مثل منافقين، مخالف برجام بودند و ميخواستند كه تحريمها ادامه يابد و حتي آمريكا به ايران حمله نظامي هم انجام بدهد. با وجود اين حجت آشكار، بازهم مخالفتهاي داخلي با برجام بسيار گستردهتر از قطعنامه 598 بود و هست.
** برخي ميگويند براي نهايي شدن برجام، جام زهري نوشيده شد. نظر شما چيست؟
متاسفانه اكثرا فراموش كردهاند كه در بحران هستهاي، اصل دعواي ما با قدرتهاي جهاني و اسرائيل و متحدين منطقهاي غرب، در مورد غنيسازي و آب سنگين در ايران بود. با برجام ايران هر دو حق را آن هم با پشتوانه قطعنامه شوراي امنيت ملي و شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي گرفت. لذا واقعيت اين است كه برجام به قدرتهاي جهاني و متحدين منطقهاي شان جام زهر غني سازي ايران را نوشاند. به همين دليل از همان ايران در اجراي برجام تنها نيست و همه قدرتهاي جهاني منهاي آمريكا در كنار ايران هستند و خللي در مورد حق ايران درمورد غنيسازي و آب سنگين و ساير تكنولوژيهاي هستهاي ايجاد نشده و نخواهد شد. مشكل تحريمهاي اقتصادي است كه طبق برجام برداشته شد. از زمانيكه آمريكا از برجام خارج شده، نه تنها تحريمها را مجدد اعمال كرده بلكه ساير كشورها را هم تحت فشار قرارداده كه بين روابط اقتصادي با آمريكا و ايران، يكي را انتخاب كنند. اين سياست آمريكا، موجب شده كه منافع اقتصادي ايران از برجام بشدت كاهش يافته و اين روند هم ادامه خواهد يافت
روز اول نئوكانهاي آمريكا و اسرائيل و عربستان و منافقين كمر به قتل برجام بستند و اين هدف را كماكان ادامه ميدهند.
** در نهايت هم برجام را فقط روي كاغذ و در صحن مجلس آتش زديم! چرا ضمن اين همه انتقاد از برجام، جمهوري اسلامي از آن خارج نميشود؟ با اين شرايط منفعت برجام براي جمهوري اسلامي چيست؟
البته اينطور نيست كه برجام وحي منزل باشد يا بدون عيب و ايراد باشد. منتهي چون در مورد منفعت برجام سئوال كرديد به دو مورد اشاره ميكنم.
اولين منفعت برجام همان چيزي است كه از روز اول بخاطر آن با همه قدرتهاي جهاني درافتاديم؛ يعني بهرهمندي از غني سازي و آب سنگين و تكنولوژي صلح آميز هستهاي است. حتي با خروج آمريكا، ايران به غنيسازي و همه ابعاد برنامه هستهاي خود ادامه ميدهد؛ چون اولا ساير قدرتهاي جهاني در كنار ايران هستند و ثانيا كار ايران از نظر قوانين بينالمللي مشروعيت قانوني دارد و درچارچوب قطعنامه شوراي امنيت و شوراي حكام آژانس است. به همين دليل هم است كه كاخ سفيد رسما اعلام كرده كه ايران بايد غنيسازي خود را جمع كند.
دومين منفعت برجام اينكه در دوران رياست جمهوري آقاي احمدينژاد شش قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران صادر شد كه به موجب آن كليه فعاليتهاي غنيسازي و آب سنگين ايران بايد متوقف شود. تحريم هاي گسترده اجماعي قدرتهاي جهاني عليه ايران صادر شد و ايران را در فصل هفت منشور سازمان ملل بعنوان تهديد صلح و امنيت جهان قرار دادند. برجام و لغو شش قطعنامه قبلي برپايه قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان استوار است و تا زمانيكه برجام از سوي ايران اجراء شود، قطعنامه 2231 شوراي امنيت هم معتبر است. هر زمان كه ايران از برجام خارج شود، قطعنامه 2231 ملغي خواهد شد و هر شش قطعنامه قبلي اعاده ميشود.
** اخيرا آقاي كمال خرازي صحبت هايي در خصوص ماندگاري ايران در برجام مطرح كردند. او گفته بود 'به نتيجه نرسيدن ساز و كار اروپاييها، به معناي خروج از برجام نيست.' آيا قرار است به تنهايي در برجام گذران كنيم؟
برجام توافق چند جانبه بين المللي است. اما واقعيت تلخ اين است كه هر شش قطعنامهاي كه قبلا توسط هر پنج قدرت جهاني عليه ايران صادر شد، يكطرفه بود. اين واقعيتي است كه اكثرا يا يادشان رفته يا هنوز هم ابعاد تهديدات آن قطعنامههاي قبلي را درك نكردهاند. ريشه مشكل بنيادي برجام، همان شش قطعنامه قبلي است.
درعين حال ايران در اجراي برجام تنها نيست و همه قدرتهاي جهاني منهاي آمريكا در كنار ايران هستند و خللي در مورد حق ايران درمورد غنيسازي و آب سنگين و ساير تكنولوژيهاي هستهاي ايجاد نشده و نخواهد شد. مشكل تحريمهاي اقتصادي است كه طبق برجام برداشته شد. از زمانيكه آمريكا از برجام خارج شده، نه تنها تحريمها را مجدد اعمال كرده بلكه ساير كشورها را هم تحت فشار قرارداده كه بين روابط اقتصادي با آمريكا و ايران، يكي را انتخاب كنند. اين سياست آمريكا، موجب شده كه منافع اقتصادي ايران از برجام بشدت كاهش يافته و اين روند هم ادامه خواهد يافت.
اينكه اكثر قريب بهاتفاق شركتهاي بزرگ اروپا و چين و روسيه، منافع اقتصادي كار با آمريكا را به ايران ترجيح دهند، امري واضح و روشن است و در داخل هم نبايد بخاطر اين واقعيت ساده دعواي جناحي راه بيفتد. ضمن اينكه با برجام هم بنا نبوده كه همه تحريمهاي آمريكا و اروپا در چهل سال گذشته در مورد موضوعاتي مثل تروريسم و حقوق بشر هم برداشته شود.
منبع: روزنامه مردم سالاري؛ 1397.10.09
گروه اطلاع رساني**9117**2002
تهران- ايرنا- سيد حسين موسويان، ديپلمات مي گويد: متاسفانه اكثرا فراموش كردهاند كه در بحران هستهاي، اصل دعواي ما با قدرت هاي جهاني و اسرائيل و متحدين منطقهاي غرب، در مورد غنيسازي و آب سنگين در ايران بود. با برجام ايران هر دو حق را آن هم با پشتوانه قطعنامه شوراي امنيت ملي و شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي گرفت.