طي چند روز اخير حواشي بسياري پيرامون مطرح شدن اجراي «قانون منع بكارگيري اسامي و اصطلاحات بيگانه» توسط هشت نفر از يازده عضو شوراي شهر رشت ايجاد شده است. در اين قانون كه رضا رسولي نايب رييس شورا براي اجراي آن در رشت پيشگام شده آمده است : «افرادي كه علاوه بر زبان فارسي به يكي از زبانهاي خاص اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي يا گويشهاي محلي و قومي رايج در بعضي مناطق ايران سخن ميگويند، مجازند از اسامي خاص متعلق به آن زبان يا گويش در نامگذاري محصولات و مؤسسهها و اماكن مربوط به خود درهمان مناطق استفاده كنند.»
اگر بخواهيم به خاستگاه و چرايي اجراي اين طرح بپردازيم، تنها كافي است قدمي در خيابان هاي گيلان خصوصا رشت بزنيد و با سيل گسترده تابلوها و مراكزي مواجه مي شويد كه گويي اينجا اصلا گيلان نيست كه نامها و معماري هاي عجيب و غريب و همچنين استفاده از اسامي بيگانه با فرهنگ بومي و حتي ايراني مواجه مي شويم و بار ديگر زنگ هشدار مهاجرت هاي بي رويه به استان گيلان را به صدا در مي آورد. مهاجرتي كه فراي از تهديدات گوناگون، هويت بومي منطقه را دست خوش تغييرات اساسي خواهد كرد. مسئله اي كه چندي قبل وزير كشور نسبت به آن هشدار داد و مهاجرت از شهرهاي دچار خشكسالي به استانهاي مركزي و شمالي را در حال افزايش بي رويه دانست كه كشور را دچار يك جابجايي و مهاجرت جمعيتي بزرگ خواهد كرد.
فاجعه به حدي جدي است كه پيشتر يكي از نشريات محلي، از گيلان بعنوان فلسطين دوم ياد كرد با اين توصيف كه «در سراسر گيلان همه جا زمين براي فروش گذاشته شده و حرص زمين خواري از يك طرف و فقر و نياز زارعان گيلاني از سوي ديگر چنان به هم تنيده كه خود روستاها به طور يك پارچه و شش دانگ خريد و فروش مي شود و زارعان كه خود صاحبان اصلي زمينند، بدل به خوش نشين و عمله كار و سرايدار و باغبان اين تازه واردان شده اند. دور نيست دو سه دهه كه از اين ماجرا بگذرد فرزندان اين مالباختگان و از دست دادگان زمين تيركمان و «سنگ انداز» بدست گيرند و پنجره اين و آن ويلا را بشكنند و گيلان ، فلسطيني ديگر شود.»
بحران خشكسالي و كمبود آب، جستجوي شغل و اوضاع اقتصادي در شرايطي قرار گرفته كه از گوشه و كنار كشور زمزمه هاي تلخي به گوش ميرسد و از هر غني و فقيري ميشنويم كه ميخواهد به شمال مهاجرت كند. حتي وقتي به سرچ گوگل نگاه مي اندازيم، نمودارها حكايت از بيشترين جستجوي انجام شده با مضمون «مهاجرت به گيلان» دارند.
حساب آن دسته از مهمانان قدرشناس به كنار، اما گروه هايي هم هستند كه فرصت هاي گيلان را همانطور كه خود اعلام مي كنند به چشمي همچون تايلند و ماداگاسكار ميبينند! و نه تنها احترام صاحب خانه را نگه نداشته بلكه با ادبياتي غيرقابل پذيرش خود را مالك و صاحب همه چيز مي دانند.
ماجراي به تاراج رفتن زمين هاي روستايي گيلان و ويلاسازي، چندي قبل با انتشار تصاوير هولناك شهرك زاينده رود در فومن توسط اصفهاني ها و تبليغ در شبكه هاي خودشان نمود عيني يافت. منتقدان بر اين باورند با ورود عظيم جمعيت مهاجر، در بين ساكنان منطقه اين ديدگاه را بوجود مي آورد كه فرد مهاجر جاي آن ها را تنگ تر كرده و فرصت هايي اعم از شغلي و اجتماعي را از بوميان سلب مي كند. تحليلي كه با مشاهده وضعيت شغلي و اجتماعي استان كاملا درست به نظر ميرسد.
نگارنده پيشتر با انتشار يادداشتي تحت عنوان «گيلان در گازانبر مهاجران» تهديدهاي فعلي و آينده را تاحدودي تشريح كرده بود. هجمه به اجراي قانون ممنوعيت بكارگيري اسامي و اصطلاحات بيگانه در رشت (كه در ابتدا اشاره به هيچ زبان و قوم خاصي نشد) از سوي رسانه هاي منتسب به فعالان پانتركي شدت گرفت. گروه هايي كه اگر به خاستگاه فعاليت هاي آنان رجوع كنيم، سوداي تجزيه طلبي و الحاق گري و رسيدن به روياي آذربايجان جنوبي را در سر مي پرورانند كه در جريان حواشي گردنه حيران آستارا، چهره اصلي خود را به نمايش گذاشتند كه از ابتدا بدنبال چه اهدافي بودند. اين رفتارهاي شوونيستي حكايت از برنامه ريزي هاي هدفمندي دارد كه بيشتر عناصر خارج نشين آن را هدايت ميكنند. حتي در داخل استان كانال ها و گروه هايي با عناويني همچون كانون فرهنگي مذهبي آن هم با مجوز رسمي! سعي در برافزوختن تنش و اختلافات قوميتي دارند كه بيش از پيش ابهامات بسياري را پيرامون ماهيت اين حواشي مطرح مي كند.
در بحث پان تركيسم و تهديدهاي آن كه حسابي امروز در كشور خصوصا گيلان داغ است جا دارد گريزي بزنيم به كتاب «پان تركيسم يك قرن در تكاپوي الحاق گري» اثر جيكوب لاندو كه بخشي از آن مي نويسد: «بديهي است كه پان تركيسم در واقع با دشمني و مقاومت تمامي كشورهاي همجوار جهان ترك رو به رو خواهد شد. روسيه، چين، ايران، بلغارستان، يونان و افغانستان اقليت هاي ترك قابل توجهي دارند و هرگونه حركت به سوي وحدت تركي را تهديدي براي تماميت ارضي خود قلمداد خواهند كرد. به دليل همين پيش داوري ها و دشمني هاست كه پان تركيسم ناچار است به شيوه اي تدريجي و محتاطانه تكامل پيدا كند. در اينجا بايد آنچه را كه «اصل ختنه» مي ناميم به كار گرفت. در جريان ختنه، كودك را با اسباب بازي، شكلات، شيريني و نقل و نبات سرگرم مي كنند، اما هنگامي كه آن اتفاق گريزناپذير روي دهد، گريه كردن يا مقاومت فايده اي ندارد. برهمين اساس توصيه مي شود كه در جريان مرحلۀ نخستين، ملت هاي ترك تبار بيشتر بر استقرار روابط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميان ترك ها تاكيد كنند. اهداف سياسي را بايد تا مرحلۀ بعد به تعويق انداخت!» دكتريني كه خواسته يا ناخواسته در دستور كار تمامي قوم گرايان قرار دارد.
تغيير زبان و هويت تنها با سناريويي از پيش طراحي شده قابل دستيابي است در حالي كه زبان گيلگي در بستر احتضار قرار دارد و امروز جداي از آستارا وقتي به تالش و مراكز عمومي آن مراجعه ميكنيد ديگر كسي به زبان و هويت بومي تالشي آشنايي ندارد بعنوان مثال در ورزشگاه فوتبال بازي هاي چوكا تالش كه يكي نمادهاي هويتي اين منطقه را شكل ميدهد تمامي تماشاگران و ليدرها به تركي صحبت ميكنند و حتي نميتوانند چند شعار به تالشي سردهند كه اين مثال نشان از تهديد جدي است كه ساير استان را هم تهديد ميكند.
حال كه اين حواشي در زمين شوراي شهر رشت پيگيري مي شود جالب است تجديد خاطر كنيم به دوران فعاليت هاي انتخابات پنجمين دوره شوراي اسلامي شهر رشت كه گروه هاي مختلف مردم رشت ليست هاي آذري زبانان را تحريم كردند و مانع از حضور غيربومي ها در پارلمان شهري شدند.
اكنون هم كه گامي كوچك براي حراست از زبان و هويت گيلان در رشت قرار است اجرا شود، مشاهده ميكنيم كه چه نيروي عظيمي از رسانه گرفته تا افراد صاحب مسئوليت با آن مقابله ميكنند. همان نيروي كه با نفوذ خود توانست جلوي احداث دروازه گيلان در گردنه حيران و يا بازپس گيري راهداري از استان اردبيل را بگيرد. استاني كه نه ميتواند در راستاي قانون براي زبان و هويت بومي خود تلاش كند و نه اينكه اختيار نصب دروازه و المان حتي در ورودي شهرهاي خود ندارد و اين نگرش تك بعدي به يك قوم و ناديدن گرفتن اقوام ديگر كه از قضا وارثان حقيقي سرزمين خود هستند، نزد افكارعمومي جاي سوال و تامل فراوان دارد.
اما در پايان به يك نكته ديگر بايد اشاره كنيم كه سرزمين ايران، رنگين كماني از اقوام و قوميت هاي وفاداري است كه با درك صحيح از همبستگي در طول تاريخ موجب ثبات و پايداري اين سرزمين كهن شدند اما آنچه كه موجب بروز چنين ديدگاه هايي ميشود، ناديده گرفتن ظرفيت هاي همبستگي و انسجام اجتماعي و همچنين بي تدبيري در برخي سياست گذاري هاست. تمامي اقوام ايراني نشان داده اند كه در مسير خط صيانت از حريم كشور هيچ گاه نگاه قوميتي نداشته و يكپارچه در كنار يكديگر در مقابل هجمه ها ايستادگي كردند و شايد بهترين نمونه آن همين دوران پر افتخار دفاع مقدس بوده است كه كرد و لر و بلوچ و گيلك و ترك و… هرگز به افتراق نينديشيدند و امروز نيز نياز جامعه توجه به اشتراكات و كنار يكديگر بودن به دور از نگاه هاي افراطي تجزيه طلبانه است كه خاستگاه بيرون از مرزهاي ايران دارد.
7296/2007/
پايگاه خبري - تحليلي گيل خبر مطلبي در قسمت يادداشت با عنوان نگاهي به تحركات شوونيستي در گيلان به قلم ايمان رنجكش منتشر كرده است.