به گزارش گروه تحليل، تفسير و پژوهش هاي خبري ايرنا، آرزوي ملت ايران بود كه تيم ما اگر قهرمان آسيا نشد، حتما نايب قهرمان مي شود ولي در بازي ايران و ژاپن با گلي كه تيم ايران از روي ساده انگاري، ترس و عصبانيت از ژاپن خورد، ناگهان گويي تيم ملي ايران به لحظه فروپاشي نزديك شد. اين نشانه شكنندگي و فروپاشي زماني عيان شد كه بازيكنان تيم ايران شروع به رفتارهاي پرخاشگرانه كردند و با بازيكنان رقيب وارد درگيري فيزيكي و كلامي شدند.
رسانه ها و تحليلگران ورزشي از روحيه اعتراض و پرخاش نسبت به داور نوشتند كه در تجربه هاي مكرر در بازي ها، حس قرباني پنداري توسط داور منجر به اين شد تا در شرايطي كه داورعكس العملي نداشت، اين حس مانع بازي و دفاع بازيكنان شود و بعد در ادامه بازي با از دست رفتن تمركز، به جاي بازگشت و جبران گل خورده، ژاپن از فرصت فروپاشيدگي تيم ايران استفاده كرد و دو گل ديگر زد.
بارها و بارها هم بعد از باخت تيم محبوبمان، هر تحليلگر فوتبالي مثل منجي اخلاق در قالب شعار و كليشه سخن گفت كه چرا ما از شكست ها عبرت نمي گيريم. سوالي كه در طول ساليان از روشنفكر تا سياستمدار را درگير خود كرده است اما در كمتر تحليلي، اين سوال و انتقاد وجه واقع گرايانه و جزئي به خود مي گيرد. طرح سوال باز چه شد كه اينطور شد، پاسخ عدم عبرت از گذشته را دارد كه راهكار عملي ندارد و جامعه نمي تواند قدم از قدم بردارد چون سوال و تحليل درستي از گذشته خود نمي پرسيم.
حال سوال از واقعه باخت تيم ملي اين است كه چرا بازيكنان ما قبل از وقوع اتفاق، از ترس اتهام به خطا، به داور پناه بردند و رفتار پرخاشگرانه داشتند. چرا در اواسط نيمه دوم بازي، به هنگام فشار به تيم ژاپن يكباره شاهد درگير فيزيكي بازيكنان ايران با ژاپن بوديم كه نهايتا با كارت زرد داور اين منازعه پايان يافت.
اگرچه به زعم روان شناسان، خشونت افراد تا حدودي امري طبيعي تلقي مي شود، به خصوص در فشارهاي مسابقه و زمين بازي كه ميدان در دست جوانان است و ممكن است اين خشونت ها اندكي قابل توجيه باشد اما نمي توان از خشونت هاي نهادينه شده در جامعه صحبت نكرد.
اينكه صحبت از خشونت نهادينه مي شود يعني ما از بدو تولد در خانواده از سوي والدين تا طي دوران مدرسه همواره تحت سيطره الگوهاي رفتاري خشن هستيم و چگونگي برخورد و مواجه با شرايط بغرنج و بحراني را اعمال خشونت هاي كلامي و فيزيكي مي دانيم.
از سوي ديگر نبود آموزش هاي مناسب براي مهارت هاي اجتماعي و مهارت هاي زندگي مثل كنترل هيجانات عاملي است كه بروز خشونت ها را نه تنها كنترل مي كند بلكه سبب افزايش و ترويج آن در جامعه خواهد شد.
تاييد رفتار پرخاشگرانه از سوي مراجع يا مربيان نيز مي تواند در تشديد و تكرار اين رفتار نقش داشته باشد. از سوي ديگر تشويق اين رفتار هم به تكرار آن دامن مي زند چنانكه حتي در آموزش ها به كودكان و حتي در مواجه با فردي كه با بروز خشم و رفتار پرخاشگرانه مي خواهد از حق خود دفاع كند، ما آن را نشانه هاي شهامت و قدرت مي دانيم و حتي براي اين حركات ارزش قائل مي شويم.
در تجربه تاريخي، مردم متوجه شدند با خشونت مي توانند به هدفشان برسند. در نتيجه زبان خشونت راهي براي رسيدن به خواسته هاي ما تبديل شده است. اين وضعيت غيرطبيعي را مي توان از سياست ورزي سياستمداران ديد تا بازي فوتباليست ها در زمين مسابقه. فرقي ندارد كه پيامك تهديد آميز به قتل و ضرب و شتم به نماينده هاي مجلس و وزير و وكيل باشد يا بازيكن حريف را با ناسزا و مشت و لگد نوازش كني.
وقتي به دنبال دعوا و پرخاش بازيكنان فوتبال به داور بازي، رگ غيرت باد مي كند كه آفرين ما توانستيم با اعتراض به داور از حق ويدئو چك استفاده كنيم يا مثلا با اعمال زور راي داور را تغيير داديم. همچنين زماني كه مسبب خشم و باخت را داور بدانيم و بار مسووليت را از شانه خود برداريم، پيامدش ترويج ارزشمندي و راهگشا بودن رفتار پرخاشگرانه است.
از طرف ديگر، از اصلي ترين عامل خشونت در افراد جامعه، ناكامي در رسيدن به اهداف و آرزوها است. زماني كه فرد در برابر رسيدن به اهداف خود مانعي مي بيند، رفتارهاي خشونت آميز نشان مي دهد زيرا ناكامي سبب درماندگي افراد مي شود و توانايي افراد به چالش كشيده مي شود و ناتواني و ناكارآمدي غلبه مي كند.
بازيكنان ايران از صميم قلب و با تمام قواي خود براي پيروزي تيم ملي بازي مي كردند ولي با يك ناكامي، خود را در چالش باخت ديده و از ترس ناكامي، دست و زبان به خشونت بردند.
در ارتباط با وضعيت ناكامي مي توان به مفهوم تاب آوري اشاره كرد. در واقع تاب آوري رواني در مورد شرايطي است كه افراد به هنگام قرار گرفتن در خطر، سختي ها دچار اختلال رواني نمي شوند بلكه به دنبال بهبود يافتن از شرايط استرس و تحمل فشارها است.
در بحث تاب آوري اجتماعي هم به مقوله مديريت بحران اشاره دارد كه جامعه، با وجود آشفتگي روابط كاركرديشان را حفظ مي كند اما در اوضاع بحراني، جامعه نمي تواند خودش را با شرايط جديد تطبيق دهد.
در مقابل وضعيت با ثبات تاب آوري، فرد يا جامعه قادر به تحمل شوك نيست و در برگشت به وضعيت عادي دچار فروپاشي مي شوند و قادر به پذيرش وضعيت جديد هم نيستند. در اين صورت شكنندگي، حساسيت، ناتواني، انفعال در برابر شكست حاكم مي شود كه امكان بروز رفتار پرخاشگرانه و خشونت هاي كلامي و فيزيكي نيز بيشتر مي شود.
در انتها مي توان از وضعيت لحظه بعد از گل اول تا آخر بازي، مراحل پرخاش به داور، عدم كنترل هيجان خشم، اعتراض دوباره به داور براي ويدئو چك خطاي هند و پنالتي براي جبران گذشته، ناكامي مجدد و پرخاشگري و خشونت ورزي كلامي و فيزيكي، عدم تاب آوري تيم ملي را تحليل كرد.
بعد از تحليل، مي توان دوباره سوال هاي جدي و راهگشا طرح كرد كه چرا برخي تنها به واسطه اعمال قدرت و زور مي خواهند از حق خود دفاع كنند يا حرف خودشان را به كرسي بنشانند. عمده ضعف اين ناتواني در كنترل وضعيت ناكامي ها، بر عهده نظام آموزش كشور است.
از سوي ديگر رسانه ها، نخبگان، هنرمندان و ورزشكاران مهم ترين نقش را در بهبود وضعيت خشونت در جامعه دارند زيرا آنها از دل مردم بيرون آمدند و با زبان و عمل خودشان مي توانند عهده دار مسووليت افزايش آگاهي مردم باشند. آنها مي توانند راهي براي تمرين تحمل و منطقي بودن را ترويج كنند به جاي اينكه با رفتارهاي پرخاشگرانه توان خود را به رخ ديگران بكشند.
پژوهش**9459**1552
تهران- ايرنا- زبان اعتراض و پرخاشگر، زبان تهديد و تهمت در همه عرصه هاي اجتماعي مثل مسابقه فوتبال تا عرصه سياست جواب گرفته است و اين چرخه معيوب خشونت و پاداش ادامه دارد.